شعر بسیار زیبا درباره مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

از نجف آمده‌ام از نجف آبادِ علی

تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی

من و ایوانِ علی پنجره فولادِ علی

که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی

هرکه شد غرقِ علی دید علی فاطمه است

مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است

باید از خلق چهل سال جدا بنشیند

تا چهل سال فقط پیش خدا بنشیند

هِی به معراج رَوَد هِی به دعا بنشیند

چله‌ای آخرِ سر غار حرا بنشیند

تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد

تا به قرآنِ خودش سوره کوثر بدهد

باید او عینِ پیمبر خودِ خاتم باشد

باید انگار خداوند مجسم باشد

باید او معنیِ اسلام مُسَلم باشد

جمع اسما‌ء خدا جامعِ اعظم باشد

باید این مرد علی باشد و حیدر بشود

تا که با حضرت صدیقه برابر بشود

مادر آخرت آمد که به دنیا برسد

خاک لب تشنه مهیاست که دریا برسد

مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد

فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد

نقطه‌ی فا به بَرِ نقطه‌ی باء آمده است

آی جبریل بخوان مادرِ ما آمده است

چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست

چار علی چار محمد همه زهرا زهراست

یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست

حضرتِ جعفر از او حضرت موسی زهراست

او که مادر شده بر سرورِ پیغمبرها

پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها

هرچه جبریل پریده نرسیده است به او

هرکجا عقل دویده نرسیده است به او

کعبه ازحج که رسیده نرسیده است به او

سینه را باز دریده نرسیده است به او

فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد

خواست تا کعبه فقط جای امیرش باشد

چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد

اولین بار که خندید زمان پیدا شد

آمد از پیش خداوند و مکان پیدا شد

تا به لب گفت علی جان ضربان پیدا شد

آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را

دید چشمانِ نبی معنیِ لولاکش را

کیست او اینکه رسیده به تماشای خودش

امتحان داده ولی قبل خودش جای خودش

هیچ کس نیست شبیهَش بجز آقای خودش

تا خداوند ببیند رخِ زهرای خودش

او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند

شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند

او رحیم است خدادهم کرمش فاطمه است

ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است

هرکه از تیره‌ی مولاست است غمش فاطمه است

دل او شد حرم و در حرمش فاطمه است

تا گرفتیم از این سینه نشانیِ تو را

یافتیم از دلِ خود قبرِ نهانیِ تو را

پای انوار تنور تو که مهمان بشویم

تازه سلمان شده و تازه مسلمان بشویم

ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم

مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم

تا علی هست همه یک رگ غیرت داریم

به تو سوگند که ما عِرقِ ولایت داریم

چه غم از حادثه‌ها پیرِ خراسانی هست

چه غم از این همه غم غیرتِ ایرانی هست

آی ای خصم زبون خونِ سلیمانی هست

منتظر باش که یک سیلیِ طوفانی هست

منتظر باش که تیغِ علوی تر گردد

«رفته سردار نفس تازه کند بر کردد»

حسن لطفی

به مناسبت ایام ولادت حضرت زهرا‌(س) یگانه‌بینی اگر هست، بی‌گمان زهراست

✍️ به مناسبت ایام ولادت حضرت زهرا‌(س)

یگانه‌بینی اگر هست، بی‌گمان زهراست

▫️جهانیان همه نقشند و نقش جان زهراست

جهان سراب فنا، جان جاودان زهراست

▫️نشان مجو ز مزار حقیقت ازلی

چرا که در دو جهان شان بی‌نشان زهراست

▫️ز خاک تیره نشان خدا چه می‌جویی

برون ز وهم تو وین تیره خاک‌دان زهراست

▫️بنای هستی احمد، ظهور نور احد

اساس مستی حیدر به جسم و جان زهراست

▫️به خاندان محمد که عین توحیدند

چو نیک درنگری راز خاندان زهراست

▫️قسم به جان محمد که ذات پاک علی‌ست

بهشت، آینۀ باغ بی‌خزان زهراست

▫️یگانگی‌ست اساس وجود غیب و شهود

یگانه‌بینی اگر هست، بی‌گمان زهراست

▫️یگانه‌بین یگانه‌ست آفریننده

یگانه‌ای که طلب می‌کنی، همان زهراست

▫️ظهور مطلق انسان کامل است علی

ولی به جان علی، شاه لامکان زهراست

آقای یوسفعلی میرشکاک؛ ۱۳۹۷/۰۳/۰۹ | مشاهده در وبسایت

شعری درباره وفات حضرت فاطمهٔ امّ البنین

🩶به حضرت فاطمهٔ امّ البنین🩶

ای مادرِ لاله های وحدت آیین

کابین تو خدمتِ حریمِ یاسین

نه چار پسر که هستی ات شد تقدیم

گفتی که فداییِ حسین(ع)، امّ بنین!

هم سنگِ صبورِ دردِ مولا (ع) شده یود

هم آینهٔ حضرت زهرا (س) شده بود

دل بست به غمگساری باغ رسول(ص)

روحِ ادبش به سعی، زیبا شده بود!

ای روحِِ شرافت و شُکوهِ احساس!

از خرمن تو دمید صد غنچهٔ یاس

آن نورِ مجاهدی که شد در تبِ دین...

یک بارقهٔ ولی شناس ات عباس!

به مناسبت سالگرد شهادت شهید محسن فخری‌ زاده

به مناسبت سالگرد شهادت شهید محسن فخری‌ زاده

🌷 شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی...

▪️شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی

تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی

▪️شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود

همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی

▪️عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی

اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی

▪️دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را

ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی

▪️ شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را

به این امّید عمری عشق‌بازی در خفا کردی

▪️سرِ تنهاییت را کوه بر دامن گرفت آخر

کجا این‌قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی

▪️تمام روزهایت رازهای سربه‌مُهری بود

تو با خون خودت آن رازها را بر ملا کردی

▪️زیارت آرزویت بود و دل بستی به آن یک عمر

شهادت راه را وا کرد و عزم کربلا کردی

آقای مهدی خادم؛ ۱۴۰۲/۱/۱۶

چه دیده فضه، چرا روی خاک‌ها افتاد

✍️ به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها

«چه دیده فضه، چرا روی خاک‌ها افتاد؟»

▪️هوای دخترکی را برادرش دارد

که خیره‌خیره نگاهی به مادرش دارد

▪️شبیه طفل یتیمی که مادرش مرده

نگاه ملتمسی بر برادرش دارد

▪️گرفته بازوی او را به سمت در ندود

دری که نام علی روی سردرش دارد

▪️صدای مادرش از درد می‌کشد او را

که دود و آتش و هیزم برابرش دارد

▪️دویده فضه ولی دیر شد، به خود می‌گفت:

دویده ‌است که از خاک و خون برش دارد

▪️چه دیده فضه، چرا روی خاک‌ها افتاد؟

چه دیده فضه، چرا دست بر سرش دارد؟

▪️به دست‌های پدر تا که بند... مادر دید

نگاه کرد به حالی که همسرش دارد

▪️کشید در پی بابا به کوچه‌ها خود را

ولی جراحت سرخی به پیکرش دارد

▪️گذشت، نوبت زینب شد و خودش این بار

گرفته دست یتیمی که در برش دارد

▪️به قتلگاه عمویش نگاه می‌دوزد

که خنجری خبر از عطر حنجرش دارد

▪️کشید دست، از آن دست و دست از جان شست

دوید تا که بدانند باورش دارد

▪️و چند لحظه گذشت و میان خون حس کرد

سرش گرفته به دامان و مادرش دارد

👈 حسن لطفی؛ ۱۳۹۰/۰۳/۲۵

ای خدا هارد دلم فُرمت نکن فایل من را خالی برکت نکن

ای خدا هارد دلم فُرمت نکن
فایل من را خالی برکت نکن

آپشن غم را خدایا آن نکن
فایل اشکم را خدایا ران مکن

دیلتِری کن شاخه‌های غصه را
سردی و افسردگی را، هر سه را

جامپر شادی بیا تا ست کنیم
سیستم اندوه را ریست کنیم

نام تو پسوردِ درهای بهشت
آدرس ایمیل سایت سرنوشت

ای خدا روز ازل، کَد داشتی؟
موس بود، اما مگر پَد داشتی؟

که چنین طرح تری‌دی می‌زدی
طرح خود بر روی سی‌دی می‌زدی

تا نیفتد باگ در اندیشه‌مان
تا که ویروسی نگردد ریشه‌مان

ای خدا از بهر ما ایمن فِرست
بهر دل‌های پُرآتش فَن فِرست

ای خدا حرف دلم با کی زنم؟
هِلپ می‌خواهم که اِف یک می‌زنم

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن‌چه تو اندیشی، حکم آن‌چه تو فرمایی

ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی‌تو به جان آمد، وقت است که بازآیی

👉 معشوق را «پادشاه خوبان» می‌خواند و از فراق و تنهایی ناله می‌کند؛ گویی دیگر تاب ندارد و از او بازگشت می‌طلبد.

۲.
دائم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

👉 یادآور ناپایداری دنیا و جوانی است؛ به معشوق (یا به‌طور عرفانی، به خداوند) می‌گوید تا وقتی توان دارد، یاران ضعیف را دریابد.

۳.
دیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتا: «غلطی بگذر زین فکرت سودایی»

👉 شاعر به‌طرز خیال‌انگیزی با باد از زلف یار گله می‌کند، و پاسخ می‌شنود که چنین سودایی (عشق مجنون‌گونه) را رها کن.

۴.
صد باد صبا این‌جا با سلسله می‌رقصند
این است حریف ای دل، تا باد نپیمایی

👉 در حضور زلف یا زنجیر عشق یار، حتی باد صبا نیز در بند می‌رقصد؛ دل را هشدار می‌دهد که بی‌اجازه در این میدان نرود.

۵.
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

👉 فراق یار چنان طاقت‌سوز است که دیگر صبر از کف می‌رود.

۶.
یا رب، به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

👉 با نوعی شِکوه عرفانی می‌گوید: خدایا، با که بگویم از معشوقی که جمال خود را بر همه پنهان داشته است؟

۷.
ساقی! چمن گل را بی‌روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

👉 به معشوق می‌گوید: حضور توست که به جهان رنگ و طراوت می‌بخشد.

۸.
ای درد توام درمان، در بستر ناکامی
وی یاد توام مونس، در گوشه تنهایی

👉 در اوج درد، یاد یار مایه آرامش است؛ عشق هم درد است، هم درمان.

۹.
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن‌چه تو اندیشی، حکم آن‌چه تو فرمایی

👉 بیت مشهور: انسان باید در برابر تقدیر الهی تسلیم باشد؛ هرچه او خواهد همان نیکوست.

۱۰.
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب، خودبینی و خودرایی

👉 در طریقت عاشقی، جایی برای خودخواهی و عقل‌گرایی نیست.

۱۱.
زین دایره مینا خونین جگرم، می‌ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

👉 از ساقی (یعنی واسطه عشق یا الهام) طلب شراب می‌کند تا درد فراق را با آن تحمل کند و راز هستی را دریابد.

۱۲.
حافظ! شب هجران شد، بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد، ای عاشق شیدایی

👉 در پایان، مژده وصل می‌دهد؛ پایان شب هجران و رسیدن شادی وصال.

گذرانِ شعرخوانی مرحوم حمید سبزواری در حضور رهبر انقلاب از سال ۱۳۸۳

مهلتی خواهم که مژگان بر جمالت وا کنم

گذرانِ شعرخوانی مرحوم حمید سبزواری در حضور رهبر انقلاب از سال ۱۳۸۳

گذران مجموعه‌ای است با هدف مرور حضور و شعرخوانی شاعران در دیدارهای نیمه‌ی رمضان که یکشنبه‌ها در «امین» منتشر می‌شود...

▫️غافل منشین از مدد غیب که شاید

این کوچۀ بن‌بست مفر داشته باشد

🗓 سال ۱۳۸۳

▫️مهلتی خواهم که مژگان بر جمالت وا کنم

از اجل منت کش امروز و فردای توام

🗓 سال ۱۳۸۵

▫️عدم‌سرمایه‌ام، برگ بقا از من چه می‌جویی؟

قفس‌فرسوده‌ام با من چه گویی از دیار من؟

🗓سال ۱۳۸۶

▫️به جز حدیث محبّت که جاودان‌سخنی‌ست

بسا فسانه که از نامه بر زبان نرود

🗓سال ۱۳۸۷

▫️ مرید رهبر عشقیم و در گذرگه عمر

حمید را خط عشق است و جز بر آن نرود

🗓سال ۱۳۹۲

▫️ ما نهنگیم و هر جا نهنگ است

طعمه از کام غرقاب جوید

نزد دریادلان، مرده بهتر

زان که آرامش و خواب جوید

🗓 سال ۱۳۹۴

یک روز دل سپرده به چشمی سیاه، کوه

یک روز دل سپرده به چشمی سیاه، کوه

▫️تنها نشسته منتظر و سر به راه، کوه

در انعکاس نقره‌ای نور ماه، کوه

▫️بر شانه‌های یخ‌زده‌اش برف سالیان

بر قامتش حریر نسیم و گیاه، کوه

▫️تاریک کرده روز و شبش را مسافری

یک روز دل سپرده به چشمی سیاه، کوه

▫️حالا بگو عقاب تو این روزها کجاست

دل قرص کرده پشت کدامین پناه، کوه

▫️فریاد می‌زنم که امان از تو کوه، آه...

فریاد می‌زند که امان از تو آه... کوه

▫️شب‌ها به شانه‌های خدا تکیه می‌دهد

آن سربلند تا به ابد تکیه‌گاه، کوه

مهدیه انتظاریان؛ ۱۳۹۸/۰۲/۳۰

شعر شیر خداست آینه‌گردان مادرم (امین)

به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها

«شیر خداست آینه‌گردان مادرم!»

▪️دستاس عالم است به دستان مادرم

می‌چرخد عاشقانه به فرمان مادرم

▪️عمری زمین و هرچه در آن هست و آسمان

هریک نشسته گوشه‌ای از خوان مادرم

▪️ما با دَمَش میان عدم قد کشیده‌ایم

هستی شروع شد به فراخوان مادرم

▪️از همرهان سست عناصر دلش گرفت

شیر خداست آینه‌گردان مادرم

▪️با چادر سیاه خود احرام بسته‌ام

یعنی منم همیشه مسلمان مادرم!

▪️در سیل پرتلاطم موج نگاه‌ها

دل بسته‌ام به ساحل چشمان مادرم

▪️هر بار گم شدم، همه‌جا از پی‌ام دوید

اخمی به من نکرد؛ به قربان مادرم

▪️رد کرده ماه و سال و زمان و هزاره را

قدر بلند و مهر فراوان مادرم

▪️از روضه‌های تلخ مدینه گذشته‌ام

سر می‌نهم دوباره به دامان مادرم

«امین»؛ شعر و ادب فارسی به روایت حضرت آیت‌‌الله خامنه‌ای

یا من بدنیا اشتغل قد غرهّ طول الامل

این بیت (یا بهتر بگوییم عبارت مشهور اخلاقی) از سخنان منتسب به امام علی علیه‌السلام است و معنایی بسیار عمیق و اخلاقی دارد.
بیایید آن را بخش‌به‌بخش توضیح دهیم 👇

🌿 متن:

يَا مَنْ بِالدُّنْيَا اشْتَغَلَ، قَدْ غَرَّهُ طُولُ الأَمَلِ، المَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً، وَالقَبْرُ صُنْدُوقُ العَمَلِ

💬 ترجمه:

ای کسی که به دنیا مشغول شده‌ای!
آرزوهای دراز تو را فریب داده‌اند،
مرگ ناگهان فرا می‌رسد،
و قبر، صندوق (و نتیجه‌گاه) اعمال توست.

🔍 شرح و تفسیر:

  1. «يا من بالدنيا اشتغل»
    یعنی: ای انسانی که تمام فکر و ذکرت دنیا شده است، به مال، مقام، شهرت و لذت‌ها سرگرم گشته‌ای.
    امام علی در این جمله، غفلت از آخرت و معنویت را هشدار می‌دهد.

  2. «قد غره طول الأمل»
    یعنی: آرزوهای طولانی و خیالات بی‌پایان فریبت داده‌اند.
    انسان گمان می‌کند وقت زیادی دارد، می‌گوید "بعداً توبه می‌کنم" یا "وقتش می‌رسد"، در حالی که عمر به‌سرعت می‌گذرد.

  3. «الموت یأتی بغتة»
    یعنی: مرگ ناگهانی می‌آید.
    کسی نمی‌داند چه زمانی مرگ به سراغش می‌آید؛ ممکن است همین فردا یا حتی همین لحظه باشد.

  4. «والقبر صندوق العمل»
    یعنی: قبر جایی است که اعمال انسان در آن ذخیره می‌شود.
    همان‌گونه که صندوق، محل نگهداری چیزهاست، قبر هم جایی است که نتیجه‌ی تمام رفتار و اعمال ما با ما خواهد بود — نه مال، نه مقام، نه فرزند، فقط عمل.

✨ پیام اخلاقی:

این جمله کوتاه خلاصه‌ای از یک مکتب اخلاقی است:

  • دلبستگی زیاد به دنیا = غفلت از حقیقت.

  • فریب خوردن از آرزوهای طولانی = از دست دادن فرصت‌های معنوی.

  • مرگ ناگهانی = ضرورت آمادگی دائمی.

  • قبر = جایی که فقط اعمال نیک یا بد ما با ما می‌مانند.

شعری در رثای مرحوم استاد حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌ اکبر الهی خراسانی

به روان استاد مرحوم علی اکبر الهی خراسانی

در حلقهٔ معرفت، الهی نامش

در ساحتِ قدسِ رضوی، آرامش

آن مردِ مجاهد و فقیهِ نستوه

در مکتبِ دین بود رضا پیغامش!

شد لطف الهی، تبِ جوشیدنِ او

از بادهٔ علم، جرعه نوشیدنِ او

مصداق مجاهدت در این درگه داشت...

در حفظ تراث شيعه کوشیدنِ او!

همرازِ شهیدان، دلِ بی پروایش

از یاد نرفته آن تبسّم هایش

تا روضه و مقتلِ علی اکبر(ع) خواند...

دیدیم به اشک او غمِ مولایش!

مصطفی جلیلیان مصلحی، شاگرد مکتب ادب ایشان.

این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء

▪️این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء

▪️این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است

▪️بانگ و فریاد به گوش آید از افلاک مگر

▪️رحلت ختم رسولان و عزای حسن است

▪️رحلت پیامبر اکرم حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و شهادت سبط اکبرش امام حسن مجتبی علیه‌السلام تسلیت باد.

سه رباعی پیشکش به روح شهدا (شاعر: مصطفی جلیلیان مصلحی)

با روضه ای از لسان رئیس جمهور شهیدمان
سه رباعی پیشکش به روح شهدا

(برادر منی؟!)
هنگام تفحّص مزار شهدا...
از آهِ جگرسوزِ تو خون شد دل ها!
ای عمهٔ سادات! به قرآن سوگند...
«آیا تو برادر منى؟!» کشت مرا!

🩶واگویهٔ امّ المصائب، زینب کبری(س)
(پارهٔ جان)
آغوشِ پر از مهر تو، بر ماست پناه
مظلومیِ ما راست خدای تو گواه
این پارهٔ جانت، این حسین است ببین!
این لالهٔ آغشته به خون، یاجدّاه!

(قربان)
هرچند که قطعه قطعه، این قرآن را...
با لحن خودت بخوان به معراج زمان
هر پاره ای از تنش گواهِ حقّ است
از ما بپذیر يارب این قربان را!

مصطفی جلیلیان مصلحی

با روضه ای از لسان رئیس جمهور شهیدمان  سه رباعی پیشکش به روح شهدا

با روضه ای از لسان رئیس جمهور شهیدمان

سه رباعی پیشکش به روح شهدا

(برادر منی؟!)

هنگام تفحّص مزار شهدا...

از آهِ جگرسوزِ تو خون شد دل ها!

ای عمهٔ سادات! به قرآن سوگند...

«آیا تو برادر منى؟!» کشت مرا!

🩶واگویهٔ امّ المصائب، زینب کبری(س)

(پارهٔ جان)

آغوشِ پر از مهر تو، بر ماست پناه

مظلومیِ ما راست خدای تو گواه

این پارهٔ جانت، این حسین است ببین!

این لالهٔ آغشته به خون، یاجدّاه!

(قربان)

هرچند که قطعه قطعه، این قرآن را...

با لحن خودت بخوان به معراج زمان

هر پاره ای از تنش گواهِ حقّ است

از ما بپذیر يارب این قربان را!

مصطفی جلیلیان مصلحی

سعدیا! دیگر بنی‌آدم برادر نیستند جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند

شعری درباره مظلومیت مردم غزه فلسطین

سعدیا! دیگر بنی‌آدم برادر نیستند

جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند

عضوهای بی‌شماری را به درد آورده چرخ

عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند

کودک چشم‌آبی غرب و سیه‌چشم عرب

در نگاه غربیان با هم برابر نیستند

شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زنده‌اند

تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند

از نگاه غربیان انگار در مشرق‌زمین

مادران داغ کودک‌دیده مادر نیستند

نزد آنانی که می‌گریند در سوگ سگان

صحنه‌های قتل‌ انسان گریه‌آور نیستند

کاش بی‌بی‌سی سوال از باربی‌سازان کند:

این عروسک‌ها که می‌سوزند دختر نیستند؟

ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ

گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند

بی‌مروت! کودک‌اند این‌ها نه مردان حماس

خانه‌‌اند این‌ها که شد ویرانه، سنگر نیستند

کودکان هرچند بسیارند در ویرانه‌ها

ساقه‌های ترد ریحان‌اند، لشکر نیستند

خادمان کعبه سرگرم‌اند در کاباره‌‌ها؟

یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟

بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟

یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟

پشته‌ها از کشته‌ها پیداست، دنیا کور نیست؟

آسمان از ناله‌ پر شد، گوش‌ها کر نیستند؟

تا به کی کودک‌کشی در غزه؟ آیا غربیان

در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟!

افشین علا

بی حسن سوی حسینش بروی باخته ای جان من صاحب امضای حسین است حسن

همه عزت دنیای حسین است حسن
به خداوند مسیحای حسین است حسن

بی حسن سوی حسینش بروی باخته ای
جان من! صاحب امضای حسین است حسن

این حسن کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
برترین اسم‌ به لبهای حسین است حسن

هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است
تا ابد پرچم بالای حسین است حسن

بنویسید که آقای جهان است حسین
بنویسید که آقای حسین است حسن

زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن
باب حاجات گداهای حسین است حسن

همه در کرببلایند حسین رفته بقیع
چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن

او علی اکبر اگر داد حسن قاسم داد
در بلا هم شده هم پای حسین است حسن

بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین
آی مردم غم عظمای حسین است حسن

سید پوریا هاشمی

ای دریغا! شد امیدم نا‌امید بی‌برادر گشتم و قدّم خمید

کس ندیده در عجم یا در عرب - هیچ سقایی بمیرد تشنه لب

کس ندیده در عجم یا در عرب

هیچ و سقای بمیرد تشنه لب بود

بود امیدم برادر جان مرا یاری کنی

سال‌ها بهرم علمداری کنی

ای دریغا شد امیدم نا امید

بی برادر گشتم و پشتم خمید

تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود

دشمنم در کربلا ناکام بود

تا تو بودی دست زینب باز بود

بودن تو در حرم اعجاز بود

تا تو بودی من پناهی داشتم

با وجود تو سپاهی داشتم

تا تو بودی خیمه‌ها غارت نشد

گوشواره‌ی بچه‌ها غارت نشد

تا تو رفتی تازیانه باب شد

اصغرم در خیمه‌گه بی تاب شد

تا تو بودی صورتی نیلی نبود

دست‌ها آماده‌ی سیلی نبود


کس ندیده در عجم یا در عرب - هیچ سقایی بمیرد تشنه لب

گفت: ای پشت و پناه و یاورم!

ای علم‌دار سپاه و لشکرم!

ای به هر غم، مونس و غم‌خوار من!

مَحرم راز و سپه‌سالار من!

آه! از آن قامت دل‌جوی تو

حیف! از این دست و از بازوی تو

رفت از بی‌دستی‌ات، کارم ز دست

از غم مرگ تو، پشت من شکست

بود امیدم تا مرا یاری کنی

سال‌ها، بهرم علم‌داری کنی

ای دریغا! شد امیدم نا‌امید

بی‌برادر گشتم و قدّم خمید

از چه رو؟ ای ساقی آب حیات!

تشنه جان دادی، لب شطّ فرات

کس ندیده در عجم یا در عرب

هیچ سقّایی بمیرد، تشنه‌لب

خیز از جا، ای علم‌دار سپاه!

آب بردار و ببر در خیمه‌گاه

در حرم گوید سکینه: «العطش»

طفل من از تشنه‌کامی کرده غش

امشب اندر چشم زینب، خواب نیست

در دل کلثوم،‌ صبر و تاب نیست

زین مصیبت، ای شه عالی‌مقام!

خواب، امشب گشت بر «ذاکر»، حرام

تکبر عزازیل را خوار کرد به زندان لعنت گرفتار کرد

تکبر مکن زینهار ای پسر که روزی زدستش درایی به سر

تکبر زدانا بود ناپسند غریب آید این معنی از هوشمند

تکبر بود عادت جاهلان تکبر نیاید ز صاحب دلان

تکبر عزازیل را خوار کرد به زندان لعنت گرفتار کرد

کسی را که خصلت تکبر بود سرش پر غرور از تصور بود

تکبر بود مایه ی مدبری تکبر بود اصل بد گوهری

چو دانی تکبر چرا می کنی خطا می کنی و خطا می کنی

شعری در رثای سردار رشید اسلام شهید پاسدار امیر علی حاجی‌زاده 

🌷 شعری در رثای سردار رشید اسلام شهید پاسدار امیر علی حاجی‌زاده

شعری در رثای سردار رشید اسلام شهید پاسدار امیر علی حاجی‌زاده

ای دلیر از نسل ایمان و یقین
پاسدارِ عهدِ یاسین و مبین

حاجی‌زاده، آن سرافراز سپاه
شعله‌ور در غیرت و نورِ پگاه

با تلاشش آسمان آرام شد
با دعایش فتح، در ایام شد

رهروی از نسل خورشید و قمر
پیشوایی با دل پاک و هنر

در دلش توحید چون کوه استوار
بر لبش نام خدا، در هر دیار

عدل را چون تیغِ حیدر برگرفت
قلبش از دست علی ساغر گرفت

در نبرد آتش به جان می‌زد چو شیر
خصم را در خون خود می‌کرد اسیر

ذوالفقار عشق، در دستش بلند
موشک ایمان، جواب هر گزند

حکم او از عشق و نور و صدق بود
موشکانش شعله‌ای از عشق بود

در رکوعش شوقِ قربِ کبریاست
در قیامش شورِ فتحِ نغمه‌هاست

آسمان در داغ او خاموش ماند
کربلا در سینه‌اش مدهوش ماند

زخم خورد و بر زمین افتاد، پاک
خون دل جاری شد از چشمان خاک

لاله‌ها رنگین ز خونش گشته‌اند
عرشیان ماتِ خلوصش گشته اند

لب به ذکرِ یا إلهی، باز کرد
تا به دامان خدا پرواز کرد

در نگاه آخرش، نور خدا
در سکوتش آیه‌ای از مصطفا

سربلند از خاک تا عرفان برفت
با شهامت در پی رضوان برفت

خاک منزلگاه آن مردِ شهید
لیک یادش رفته بالا، تا سپید

باد می خواند به گوش واژه ها
نزد الله است رزق لاله ها

هر کجا نام عدالت مانده است
حاجی‌زاده با شهیدان، زنده است

رحمت از راهت نمی‌گردد جدا
جان فدای خاک پاک کربلا

هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است

هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است

سعدی علیه الرّحمة:

از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است ـــ پیغام آشنا نفَس روح پرور است

هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده ای؟ ـــ من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شاهد که در میان نبوَد، شمع گو بمیر ـــ چون هست، اگر چراغ نباشد منوّر است

اَبنای روزگار به صحرا روند و باغ ـــ صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است

جان می روم که در قَدم اندازمش ز شوق ـــ درمانده ام هنوز که نُزلی محقّر است

کاش آن به خشم رفتۀ ما آشتی کنان ـــ بازآمدی که دیدۀ مشتاق بر در است

جانا، دلم چو عود بر آتش بسوختی ـــ وِ این دَم که می زنم ز غمت دود مِجمر است

شب های بی توام شب گور است ـــ در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشر است

گیسوت عنبرینۀ گردن تمام بود ـــ معشوق خوب روی چه محتاج زیور است؟

سعدی، خیال بیهده بستی امید وصل ـــ هجرت بکُشت و وصل هنوزت مصوّر است

زنهار، از این امید درازت که در دل است ـــ هیهات، از این خیال محالت که در سر است

یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی از شهریار پیر زمین گیر دستگیر ای دستگیر مردم بی دست و پا علی

ای جلوه ی جمال و جلال خدا علی[ع]

یا مظهر العجائب و یا مرتضی علی[ع]

از شهریار پیر زمین گیر دستگیر

ای دستگیر مردم بی دست و پا علی[ع]

جز یک نسب که از تو به خود بسته نیستم

من آن چنان که آل علی است نیستم

اما مرا هم ای علی از خود مران که من

تا چشم داشتم به حُسينت گریستم

فرزند محمدرضا لطفی: آهنگ ایران ای سرای امید انحصاری نیست

فرزند محمدرضا لطفی: «ایران ای سرای امید» انحصاری نیست

امید لطفی، فرزند استاد فقید موسیقی و سازندهٔ آهنگ «ایران ای سرای امید» که به‌تازگی توسط محمود کریمی در قالب مداحی بازخوانی شده، گفت: این قطعه انحصاری نیست و متعلق به تمام مردم ایران با هر سلیقه‌ای است. هر کس هر طور دوست دارد می‌تواند از آن استفاده کند.

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا

برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا

هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا

قتل حمزه در احد عباس اندر نینوا

هر دو یکسانند اما این کجا و آن کجا

اصغر اندر گاهواره یونس اندر بطن حوت

هر دو عطشانند اما این کجا و آن کجا

پور ابراهیم اسماعیل و اکبر کربلا

هر دو قربانند اما این کجا و آن کجا

مهر گردون در فلک ماه بنی هاشم بخاک

هر دو تابانند اما این کجا و آن کجا

یوسف اندر قعر چاه و شاه دین در قتلگه

هر دو عریانند اما این کجا و آن کجا

عابدین بهر پدر یعقوب از هجر پسر

هر دو گریانند اما این کجا و آن کجا

مریم از بهر مسیح و زینب از داغ حسین

هر دو نالانند اما این کجا آن کجا

شعر گیلکی به مناسبت شهادت امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا

به مناسبت شهادت امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا تقدیم شد:

بِسایی آتش مِئن

و آبا

جَه خجالت تی نیگا

پسا پسا بی نیشت.

تی اِیسمه

بی نیویشتید نِئزان سر

تا بمانه

حقیقت ِ داد

شمشیران تور بادَه مِئن.


برگردان:

در آتش ایستادی

و آب

از شرم ِ نگاهت

عقب نشست.

نامت را

بر نیزه‌ها نوشتند،

تا بماند

صدایِ حقّ

در طوفانِ شمشیرها.

حجت‌الاسلام رسول سعیدی زاده

پژوهشگر بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی

به مناسبت روز تاسوعا و به نام حضرت عباس علیه‌السلام ساقی تشنه‌لبانید و جهان مست شماست

📢 به مناسبت روز تاسوعا و به نام حضرت عباس علیه‌السلام؛

✍️ساقی تشنه‌لبانید و جهان مست شماست

▪️قلم اینک به تمنای تو در رقص آمد

این چه نی بود که با نای تو در رقص آمد

▪️این چه نی بود که بر صفحه به جز لا ننوشت

تا که بر کرسی الّای تو در رقص آمد

▪️قلم است این به کفم شعلۀ آتش شده است؟

یا به دستم ید بیضای تو در رقص آمد؟

▪️شبنمی هستم همسایۀ خورشیدم کن

با همان جذبه که عیسای تو در رقص آمد

▪️مستی‌ام، سلسلۀ هستی‌ام از پای گسست

تا که در سلسله مینای تو در رقص آمد

▪️تشنه‌ام ساقی لب‌تشنه بیاور جامی

سرخوش آن کس که به صهبای تو در رقص آمد

▪️موج در موج، فرات از هیجان کف می‌زد

تا که در علقمه سقای تو در رقص آمد

▪️خرّم آن سر که به راه تو شود خاک، حسین

ای خوش آن دست که در پای تو در رقص آمد

▪️قلم از پای فتاده‌ست و به سر می‌گردد

ساقی تشنه‌لب از علقمه برمی‌گردد

▪️ساقی تشنه‌لب از علقمه سرمست آمد

آنچنان دست بیفشاند که بی‌دست آمد

▪️آب، آتش شد و در حسرت لب‌های تو سوخت

لب آب از عطش حل معمای تو سوخت

▪️کفی از آب گرفتی و به آن لب نزدی

چه در آن آینه دیدی که سراپای تو سوخت

▪️«یک فروغ رخ ساقی‌ست که در جام افتاد

صوفی از خندۀ مِی، در طمع خام افتاد»

▪️صوفی خام توام، در طمع جام توام

هر که سرمست تو شد نیک‌سرانجام افتاد

▪️ساقی تشنه‌لبانید و جهان مست شماست

گر چه بی‌دست زمام دو جهان دست شماست

👈بخش «امین» شعر و ادب فارسی KHAMENEI.IR به مناسبت ایام عزاداری ماه محرم، شعرخوانی آقای عباس کیقبادی در حضور رهبر انقلاب در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۵ را بازنشر می‌کند.

شهادت حضرت علی اصغر ع ليتكم في يوم عاشورا جميعاً تنظروني  كيف أستسقي لطفلي فأبوا أن يرحموني

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

مطابق برخی گزارشها امام حسین علیه السلام با غلاف شمشیر خود قبر کوچکی کنار خیمه ها کند و بدن این طفل شیرخوار را شخصاً در آن به خاك سپرد و او تنها شهیدی بود که به دست ابا عبدالله الحسین علیه السلام و در زمان خود آن حضرت به خاك سپرده شد.[۱] شاید راز کارش این بود که بدن این طفل طاقت سُم اسبهای مهاجمان اموی را نداشت. برخی نیز نقل کرده اند که بدن علی اصغر علیه السلام را در خیمه دارالحرب کنار دیگر شهدا نهادند.[۲]

حضرت سکینه در قتلگاه صدای ملکوتی و غیبی امام حسین علیه السلام را شنید که می فرمود:

ليتكم في يوم عاشورا جميعاً تنظروني

كيف أستسقي لطفلي فأبوا أن يرحموني [۳]

یعنی ای کاش روز عاشورا همه بودید و این صحنه را می‌دیدید که پس از بیتابی این طفل شیرخوار او را بردم تا سیرابش کنند.

در همان حال که طفل روی دست ابا عبدالله علیه السلام بود حلقوم مبارکش را با تیری سه شعبه هدف گرفتند و آن را شکافتند و در همان لحظه علی اصغر به شهادت رسید.[۴]


[۱] الاحتجاج ج۲ ص۳۰۱؛ مقتل الحسین، خوارزمی ج۲ ص۳۷

[۲] الارشاد ج۲ ص۱۰۸

[۳] الدمعة السابکة ج۴ ص۳۷۴

[۴] اللهوف ص۱۱۷

کوثر کربلا ص۲۷۵

من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام به هنگام پیری مرانم زپیش که صرف تو کردم جوانی خویش

به هنگام پیری مرانم ز پیش
که صرف تو کردم جوانی خویش


الا ای جگر گوشه فاطمه
که بردی دل اهل دل را همه


کی ام من؟ که باشم هوادار تو
هوادار تو هست دادار تو


من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام


به عشق تو هرکس که منسوب شد
اگر بد بود عاقبت خوب شد


غمت حاصل زندگانی من
به راه تو طی شد جوانی من


من از ریزه خواران خوان تو ام
اگر چه بدم میهمان توام


به عشقت از آن دم که خو دادی ام
به چشم همه آبرو دادی ام


ز در راندگانت حسابم مکن
گدایم، کرم کن جوابم مکن


به کوی وفا آشیانم بده
سگ خانه ام، استخوانم بده


ازین رو سپیدم بر داورم
که منهم سیاهی این لشگرم


مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته مادرت

رباعی دلنشین استاد محمدجواد غفورزاده «شفق»

به اقتفای رباعی دلنشین استاد محمدجواد غفورزاده «شفق»

برخیز که جلوهٔ خدا دیدنی است

اشکِ غزل و گلِ دعا، چیدنی است

آغوشِ محرّم است و آیینهٔ عشق...

دورِ همیِ کرببلا، دیدنی است!

مصطفی جلیلیان مصلحی

شعری درباره شهید مظلوم دوماه شهید رایان قاسمی

به روح پاک و معصومِ شهید مظلوم دوماههٔ میهنم، رایان قاسمی

شعری درباره شهید مظلوم دوماه شهید رایان قاسمی

بشارت می دهم بر حق که ایمان باز پیروز است
گواهم روحِ قرآن و دلم روشن تر از روز است
به زودی لانهٔ این عنکبوتِ تیره گُر گیرد
که خشم دیرپای لشکر توحید، شب سوز است
هلا! صهیون مدارانِ نهان در جلد میش، آری...
هژبر تیزچنگِ جبههٔ اسلام، خون‌ریز است
متانت در صلابت، استوار و قاطع و مؤمن
از این سان مردمی، ایرانِ حق پندار لبریز است
درشتی می کند هرچند ابلیس زبون، اما...
شعاعِ هیبتش در باورِ خیبرشکن ریز است
جهانی شد ندای فاتحان نور، برخیزید!
همیشه ذوالفقارِ اقتدارِ حیدری تیز است
بگو پهلو درَد از این یهوداکرکسِ بی شرم
که در کودک کشی خون خوارتر از نسلِ چنگیز است
بگو آن نفله های مانده در گندابِ وحشت را
پس از این کام تان را نوشدارو داغ پاییز است
به طوفانی که در راه است سوگند! ای سرانِ زور
سپاه ماست غالب، بی شک و این اولین خیز است!

مصطفی جلیلیان مصلحی، گروه فرهنگ و هنر بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی