فخر رازی علم را لیتی کند پیش مرغان ریزد و تی تی کند
فخر رازی که می پندارد مبنای تعدد قُوا قاعده الواحد است نقضی بر این قاعده وارد کرد تا مبنای قاعده اثبات تعدد قوا را بر هم بریزد و گفت: عاقله که همان ذات نفس است، با این که قوه ی واحدی است، هم مُدرِک جزئی است و هم مدرِک کلی چون حکم می کند به ثبوت انسان بر زید یا سلب فرس از زید.
ملا صدرا فرمود با این که فخر رازی زیاد اهل بحث است و دربارۀ او گفته شده:
فخر رازی علم را لیتی کند پیشِ مرغان ریزد و تی تی کند
اما با این وجود مثل این که از شناخت نفس خود هم باز مانده و نتوانسته خود را بشناسد چون مدرک کلی و مدرک جزئی نفس است همان طوری که فاعل تمام افعال قوا هم نفس است ولیکن نفس کلی را بالذات و بدون واسطه آلت و قوه ای ادراک و جزئی را با واسطه قوه ای ادراک می کند. وقتی کلی را نفس بدون واسطه ادراک کرد چنان که نفس ذات خود را بدون واسطه ادراک می کند و آلات و قوا را هم بدون واسطه استخدام می کند، در این صورت قاعده الواحد نقض نمی شود چون قبلا فرمودند: این قاعده در واحدی جاری می شود که مشروط به هیچ شرط و قوه و آلتی نباشد نفس بالذات کلی را ادراک می کند و به واسطه قوه جزئی را ادراک می کند و این نقض قاعده الواحد نیست. اگر نفس کلی و جزئی را بالذات ادراک می کرد نقض این قاعده می بود.
منبع: https://eshia.ir/feqh/archive/text/eshaghnia/asfar/92/921023
سخن شهید مطهری
....مثال دیگر فخر رازی است. البته من نمیخواهم جسارت کنم و فخر رازی را در ردیف این طور اشخاص بیاورم، ولی مرد حقیقت هم نیست. آدمی است که واقعا به یک معنا شرح صدر دارد؛ یعنی وقتی به مطلبی میرسد، هر مطلبی میخواهد باشد، کلامی یا فلسفی یا تفسیری، میبینید شروع میکند این مطلب را از هم باز کردن. این کار قدرت میخواهد. مثلا وقتی در تفسیرش یک آیه ذکر میکند، میبینید در این آیه بیست وجه پشت سر یکدیگر ذکر میکند که به عقل جن نمیرسد.
فخر رازی علم را لیتی کند پیش مرغان ریزد و تی تی کند
واقعا همین طور است. ولی وقتی آخر کار میخواهد نظریهای را انتخاب کند مثل اینکه خدا او را میزند. یک نظریاتی در آخر امر انتخاب میکند که اصلا برای انسان مضحک است. اینجا انسان میفهمد او یک نوع شرح صدر دارد، ولی این شرح صدر با هدایت خدا توأم نیست، فَهُوَ عَلی نورٍ مِنْ رَبِّهِ[1] نیست. یک آدم عامی ممکن است همان اول مطلب، حقیقت را درک کند بدون اینکه این همه به اطراف جولان بدهد، ولی او به چهل راه میزند و آخرش هم به بیراهه میرود. خودش احساس میکرد و گاهی میگفت: این که من دارم علم نیست بلکه اندیشه و تخیل است، من قدرت تخیلم خیلی زیاد است، ولی خودم احساس میکنم که به حقیقت نرسیدهام. شعرهای خوبی هم در این زمینه دارد. میگوید :
ترسم بروم عالم جان نادیده بیرون روم از جهان، جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن در عالم تن عالم جان نادیده
منبع: https://lib.eshia.ir/11051/28/627
توضیح معنای شعر
(اِ صوت ) کلمه ای هم باشد که مرغان را بدان طلبند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی). کلمه ای که بدان مرغان را برای دانه دادن بخوانند تا جمع شوند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در گیلکی تی تی، تی تی گویند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
فخر رازی علم را لیتی کند
پیش مرغان ریزد و تی تی کند
توضیح شعر به زبان ساده
این شعر کوتاه، با لحنی طنزآمیز و انتقادی درباره فخر رازی (دانشمند و مفسر بزرگ اسلامی) صحبت میکند.
معنا:
«فخر رازی علم را لیتی کند» یعنی فخر رازی علم را خرد و کوچک میکند، یا آن را در حد چیز بیارزشی میآورد.
«پیش مرغان ریزد و تی تی کند» یعنی این علم را جلوی مرغان (که قدر و فهم علم را ندارند) میریزد و جیکجیک یا صداهای بیهوده میکند.
در مجموع:
شاعر میگوید که فخر رازی علم و دانش را خُرد و بیارزش کرده و آن را به کسانی عرضه میکند که درک آن را ندارند، و رفتار یا سخنان او شبیه جیکجیک بیهوده پرندگان شده است.
زمینه تاریخی و فکری:
فخر رازی (۵۴۴–۶۰۶ هجری قمری) یکی از بزرگترین متکلمان و مفسران اسلامی است. او در علم کلام، فلسفه، تفسیر قرآن و منطق مهارت بسیار بالایی داشت و آثارش (مثل تفسیر کبیر) تا امروز هم مهماند.
اما ویژگی اصلی فخر رازی این بود که بیش از اندازه به بحثهای منطقی، فلسفی، و جدلی میپرداخت؛ یعنی مدام سوالات و شبهات مطرح میکرد و وارد جزئیات دقیق و گاه بینتیجه میشد. به همین دلیل، برخی علما و شاعران (مخصوصاً در دورههای بعد) او را متهم کردند که علم را به بازی گرفته یا علم را برای عوام قابل استفاده نمیکند و صرفاً ذهن را مشغول میکند بدون اینکه حقیقتی نهایی ارائه دهد.
تحلیل بیت:
«علم را لیتی کند»: لیتی در فارسی قدیم یعنی چیزی را ریزریز و نرم کردن. پس یعنی فخر رازی، علم را چنان خرد و پراکنده کرده که اصل و جانمایهٔ آن از بین رفته است.
«پیش مرغان ریزد و تی تی کند»: یعنی این علم شکستهشده را نه به اهلش، بلکه به «مرغان» (نماد انسانهای کمفهم یا بیسواد) میدهد و در حد جیکجیک کردن، یعنی حرفهای بیاثر و بیمعنی فروکاسته میشود.
مفهوم کلی:
شاعر میخواهد بگوید که فخر رازی به جای آنکه علم را تعالی بخشد و حقیقت را آشکار کند، آن را به مُشتی مباحث ریز و بیهوده تقسیم کرده و عرضهٔ کسانی کرده که درک درستی از آن ندارند.
در نتیجه، آن همه بحثهای سنگین به «جیکجیک» بیارزش تقلیل یافته است.