ضرورت وجود حکومت نهج‌ البلاغه خطبه 40

ضرورت وجود حکومت

إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ

مدم به زمامدارى نيك يا بد، نيازمندند، تا مؤمنان در سايه حكومت، به كار خود مشغول و كافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حكومت، زندگى كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى مى گردد و به كمك آن با دشمنان مى توان مبارزه كرد. جادّه ها أمن و امان، و حقّ ضعيفان از نيرومندان گرفته مى شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، در امان مى باشند.

بدون شک حاکم و قانونگذار و تشريع کننده اصلى احکام، خداست; حتّى اجازه داورى و حاکميت بر مردم نيز بايد از سوى او صادر شود، ولى اين بدان معنى نيست که خداوند خودش در دادگاهها حاضر مى شود و در ميان مردم داورى مى کند هفت فائده از فوائد و برکات و آثار حکومت که بعضى جنبه معنوى دارد و بعضى جنبه مادى: نخست اين که «در سايه حکومت او مؤمن به کار خويش ادامه مى دهد دوم اين که: «کافر نيز در حکومت او بهره مند مى شود، سوم اين که: «خداوند به مردم فرصت مى دهد که در دوران حکومت او زندگى طبيعى خود را تا پايان طى کنند».چهارم اين که: «به وسيله او اموال بيت المال جمع آورى مى گردد». پنجم اين که: «به کمک او با دشمنان مبارزه مى شود».ششم اين که: «به وسيله او جاده ها امن و امان مى گردد»و هفتم اين که: «حقّ ضعيفان به کمک او از زورمندان گرفته مى شود». و در سايه انجام يافتن اين وظائف هفتگانه از سوى حکومت اين نتيجه نهايى حاصل مى گردد که «نيکوکاران در رفاه خواهند بود و از دست بدکاران در امان مى باشند».

خطبه 40

توصیه‌های حضرت امیرالمومنین علیه السلام به حضرت امام حسن علیه السلام

فرزندم اینگونه باش

امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمودند:

فَتَفَهَّمْ یَا بُنَیَّ وَصِیَّتِی، وَاعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ، وَأَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ، وَأَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ، وَأَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی، وَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلاَّ عَلَى مَا جَعَلَهَا اللهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ، وَالاِْبْتِلاَءِ، وَالْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ، أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لاَ تَعْلَمُ، فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ، فَإِنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلاً ثُمَّ عُلِّمْتَ، وَمَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الاَْمْرِ، یَتَحَیَّرُ فِیهِ رَأْیُکَ، وَیَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِکَ! فَاعْتَصِمْ بِالَّذِی خَلَقَکَ وَرَزَقَکَ وَسَوَّاکَ، وَلْیَکُنْ لَهُ تَعَبُّدُکَ، وَإِلَیْهِ رَغْبَتُکَ، وَمِنْهُ شَفَقَتُکَ.

پسرم! در فهم وصيتم دقت نما. بدان مالک مرگ همان مالک حيات است و آفريننده، همان کسى است که مى ميراند و فانى کننده هم اوست که جهان را از نو نظام مى بخشد و بيمارى دهنده همان شفابخش است و دنيا پابرجا نمى ماند مگر به همان گونه که خداوند آن را قرار داده است; گاهى نعمت، گاهى گرفتارى و سرانجام پاداش در روز رستاخير يا آنچه او خواسته و تو نمى دانى از کيفرهاى دنيوى و اگر درباره فهم اين امور و حوادث جهان امرى بر تو مشکل شد، آن را بر نادانى خود حمل کن و زبان به اعتراض مگشاى زيرا تو در آغاز خلقت جاهل و نادان بودى و سپس عالِم و آگاه شدى و چه بسيار است امورى که هنوز نمى دانى و فکرت در آن متحير و چشمت در آن خطا مى کند; اما پس از مدتى آن را مى بينى و از حکمت آن آگاه مى شوى.

بنابراين به آن کس که تو را آفريده و روزى داده و آفرينش تو را نظام بخشيده تمسک جوى و تنها او را پرستش کن و رغبت و محبّت تو تنها به او باشد و تنها از (مخالفت) او بترس.

نهج‌البلاغه. نامه 31. بخش یازدهم

دوست خوب کیست؟ توصیه‌های اخلاقی آیت‌الله جوادی آملی درباره انتخاب رفیق

شرح نهج‌البلاغه

آیت‌الله العظمی جوادی آملی:

«وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ»؛ فرمود چه حوزوی باشی و چه دانشگاهی، یک رفیق خردمند انتخاب کن. با کسی که خوش‌استعداد، خوش‌فهم، خوش‌درک و خوش‌حفظ نیست و فردی ضعیف‌الرأی است، دلیلی برای رفاقت نداری. رابطه دوستانه عمومی با همه مسلمانان اشکالی ندارد؛ اما وقتی رفیق صمیمی می‌گیری، باید خوش‌استعداد باشد.

«وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَ يُنْكَرُ عَمَلُهُ»؛ کسی که نه علم درست دارد، نه استعداد خوب، و نه عمل شایسته، دلیلی برای رفاقت با او ندارید.

«فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ»؛ رفیق را با رفیقش می‌شناسند، دوست را با دوستش می‌شناسند.

درس اخلاق ۹۶/۰۹/۰۹

توکل، شرط پیروزی خطبه ۱۱ نهج البلاغه

توکل، شرط پیروزی

امیر مؤمنان سلام الله عليه رهنمودهای نظامی خود را با یادکرد اساسی ترین شرط پیروزی به پایان می‌برد:

وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ.

آن حضرت علیه السلام اصول نظامی منهای نصرت الهی را کارساز نمی‌داند.مؤمنان کارآزموده،چشم امید به الطاف ویژه الهی دارند،تا بر دشمن درون و بیرون خود پیروز شوند؛لیکن توکل بر خدا هنگامی معنا می‌یابد که مقدمات کار را فراهم آورند.

خدا با این جمله که پیروزی از آن اوست:

وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بر توکل و یاری جویی از خود تأکید می‌کند؛ نیز شرط یاری اش را حرکت در مسیر الهی می‌خواند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ

و هنگامی که همه شرایط فراهم آمدند،خدای سبحان متوکلان را به گونه ای ياری می‌کند که کسی در غلبه بر آنان توان نداشته باشد:

إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ.

حضرت امیرمؤمنان "سلام الله علیه" در این خطابه با تأکید بر اصل توکل به فرزندش می‌فرماید هنگامی که استوار شدی و دندانهایت را به هم فشردی و تیزبین و بلند همت گشتی و از زرق و برق سلاح دشمن نهراسیدی،بدان که پیروزی، تنها از سوی خداست، پس به امدادهای غیبی و کمک های آسمانی اعتقاد داشته باش.

خطبه ۱۱

سلونی قبل أن تفقدونی(تحریر نهج البلاغه) ج۱ ص۵۳۲،۵۳۳

دعای طلب باران

دعای طلب باران

اللَّهُمَّ إنَّا خَرَجْنَا إلَيْکَ مِنْ تَحْتِ الاَْسْتَارِ وَ الاَْکْنَانِ، وَبَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ والْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فِي رَحْمَتِکَ، وَ رَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِکَ، وَخَائِفِينَ مِنْ عَذَابِکَ وَنِقْمَتِکَ

🤲بار خدايا ! ما از خانه ها و از زيرپوششها و سقفها، پس از شنيدن ناله حيوانات و صداى دلخراش کودکان، بيرون آمديم، در حالى که اشتياق به رحمت، و اميد به فضل و نعمت تو، و ترس از عذاب و کيفرت داريم».

اشاره به اين که : خارج شدن از منازل و آمدن به بيابان براى انجام «نماز باران» دليل بر استيصال ماست، اگر ما بندگان خطا کاريم، اين چهار پايان و کودکان تشنه که هيچ گناهى ندارند، مشمول عنايت تواند. به علاوه ما انگيزه اى جز طلب رحمت و تقاضاى فضل و کرم نداريم و در حالى به درگاه تو روى مى آوريم که توبه کرده ايم، و از عذاب و کيفر تو خائفيم.در روايات اسلامى در آداب «نماز باران» آمده است حتّى کودکان شيرخوار و بخشى از چهارپايان تشنه را با خود به بيابان ببريد، حتى دستور داده شده بچه ها را از مادران جدا کنند تا گريه آنها دل ها را تکان دهد، و توجه به درگاه خدا بيشتر شود.اين صحنه تأثير عميقى در برانگيختن احساسات مردم و حضور قلب و جارى شدن قطرات اشک، که باعث استجابت دعا مى شود دارد، و از سوى ديگر سبب مزيد لطف و رحمت خداست.

خطبه 143

ابزار دنیا گریزی

ابزار دنیا گریزی

خدای سبحان سینه پیامبر خاتم "صلی الله علیه و آله و سلم" را گشود و بار را از دوشش برداشت، تا اسرار جهان را بنگرد و سختی‌ها را تاب آورد.انسان دلتنگی که بار بر دوش دارد نمی‌تواند به راه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم برود. قرآن حکیم درباره حضرت محمد "صلی الله علیه و آله و سلم" می‌فرماید:«الَم نَشرَح لَكَ صَدَرَكَ و وضَعنا عَنكَ وِزرَكَ اَلَّذِى اَنقَضَ ظَهَرَكَ».

انسان باید برای سبکباری بکوشد و باری از حقوق دیگران را بر دوش نگیرد، زیرا سالک سبکبار میتواند از دریا گذر کند و اگر از "سبکباران ساحلها" بود از حال مبتلایان به شب تاریک و بیم موج و گردابهای هائل آگاه نخواهد بود، چنان که؛ سنگین باری که کنار ساحل ایستاده، نمی‌تواند از دریا عبور کند.

خدای رحمان به انسانها آموخت که با سینه ای گشاده،از بار خودشان کاسته و توشه قرآن کریم را بردارند؛ اگر آدمی با دید مادی به جهان بنگرد، زمین از او بزرگتر، آسمان از وی رفیع تر و کوه از او سخت تر است، چون زمین، آسمان و کوه از نظر مادی از پیکر اندیشمند مادی سنگین ترند:«لَخَلْقُ السَّمَاواتِ والأَرضِ اَکبَرُ مِن خَلقِ النّاسِ». آری! آفرینش آسمان‌ها از او بزرگتر، سن آنها از وی کهن تر و پیکر آنها از نظر طول، عرض و عمق نیز از او قوی ترند:«ءَأَنتُم اَشَدُّ خَلقًا اَمِ السَّماءُ بَناها» لیکن از نگاه معنوی انسان بزرگتر است؛ نه آسمان.

سلونی قبل أن تفقدونی(تحریر نهج البلاغه) ج۲ ص۱۴۴،۱۴۵

عوامل هلاکت امت ها

عوامل هلاکت امت ها

نامه آن حضرت (ع) به سرداران سپاه هنگامى كه به خلافت رسيد:

اما بعد. آنان كه پيش از شما بودند هلاك شدند، زيرا مردم را از حقشان محروم نمودند تا آن را با دادن رشوه به دست آوردند. مردم را به راه باطل كشانيدند و مردم هم از پى ايشان رفتند.

امام در اين نامه کوتاه و پر معنا به فرماندهان لشکرش هشدار مى دهد و عوامل زوال امت هاى پيشين را براى آنها در دو چيز خلاصه مى کند: نخست اينکه آنها مردم را از حقشان بازداشتند، ازاين رو ناچار شدند حق خود را (از طريق رشوه) به دست آورند و ديگر اينکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نيز از آن پيروى کردند» اما اگر زمامداران حق را به حقدار، خواه قوى باشد يا ضعيف برسانند و براى رسيدن به اهدافشان راه صحيح پيش گيرند نه رشوه خوارى و فساد، جامعه را فرا مى گيرد و نه رابطه هاى مردم با حکومت و با خودشان در مسير باطل مى افتد.

نامه 79

از فرزندان آخرت باشید

از فرزندان آخرت باشید

فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا، فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ.

شما فرزندان آخرت باشيد نه فرزندان دنيا. زيرا هر فردى در روز قيامت به پدرش مى پيوندد. امروز روز عمل است نه حساب و فردا، روز حساب است نه عمل.

تعبير از دنياپرستان به فرزندان دنيا و تعبير از مؤمنان صالح به فرزندان آخرت از آن نظر است که همواره فرزند از طريق عامل وراثت و ژن ها شباهت زيادى به پدر و مادر خود دارد، دنياپرستان فرزند دنيا هستند، به همين دليل عشق به دنيا تمام وجودشان را پر کرده است،ولى فرزندان آخرت، عشق به خدا تمام وجودشان را پر کرده است، آنها از مواهب زندگى مادى دنيا براى سعادت جاويدان و ابدى خود بهره مى گيرند بى آن که در آن غرق شوند.

خطبه 42

توصیف بهشت در کلام حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام

مِنها في صفة الجنّة:

فَلَوْ رَمَيْتَ بِبَصَرِ قَلْبِكَ نَحْوَ مَا يُوصَفُ لَكَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُكَ عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْيَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا، وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِكْرِ فِي [اصْطِفَافِ] اصْطِفَاقِ أَشْجَارٍ غُيِّبَتْ عُرُوقُهَا فِي كُثْبَانِ الْمِسْكِ عَلَى سَوَاحِلِ أَنْهَارِهَا وَ فِي تَعْلِيقِ كَبَائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِي عَسَالِيجِهَا وَ أَفْنَانِهَا وَ طُلُوعِ تِلْكَ الثِّمَارِ مُخْتَلِفَةً فِي غُلُفِ أَكْمَامِهَا تُجْنَى مِنْ غَيْرِ تَكَلُّفٍ، فَتَأْتِي عَلَى مُنْيَةِ مُجْتَنِيهَا وَ يُطَافُ عَلَى نُزَّالِهَا فِي أَفْنِيَةِ قُصُورِهَا بِالْأَعْسَالِ الْمُصَفَّقَةِ وَ الْخُمُورِ الْمُرَوَّقَةِ، قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْكَرَامَةُ تَتَمَادَى بِهِمْ حَتَّى حَلُّوا دَارَ الْقَرَارِ وَ أَمِنُوا نُقْلَةَ الْأَسْفَارِ. فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَى مَا يَهْجُمُ عَلَيْكَ مِنْ تِلْكَ الْمَنَاظِرِ الْمُونِقَةِ، لَزَهِقَتْ نَفْسُكَ شَوْقاً إِلَيْهَا وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِي هَذَا إِلَى مُجَاوَرَةِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالًا بِهَا. جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلَى مَنَازِلِ الْأَبْرَارِ بِرَحمته .

اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده اند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مى كنى، هر چند شگفتى آور و زيبا باشد، و از خواهش هاى نفسانى و خوشى هاى زندگانى و منظره هاى آراسته و زيباى آن كناره مى گيرى، و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه هايشان همواره به هم مى خورند، و ريشه هاى آن در توده هاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مى گردند، و خوشه هايى از لؤلؤ آب دار به شاخه هاى كوچك و بزرگ درختان آويخته، و ميوه هاى گوناگونى كه از درون غلاف ها و پوشش ها سر بيرون كرده اند، سرگردان و حيرت زده مى گردى: شاخه هاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند، مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخ هايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شراب هاى گوارا پذيرايى كنند.

آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهره مند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اى شنونده اگر دل خود را به منظره هاى زيبايى كه در بهشت به آن مى رسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مى كنند.

فرمایش حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره مرگ

امیرالمومنین علیه السلام:

بادِروا أمرَ العامّةِ و خاصّة أحَدِكُم و هُو المَوتُ، فإنّ النّاسَ أمامَكُم، و إنّ السّاعةَ تَحدُوكُم مِن خَلفِكُم، تَخَفَّفوا تَلحَقوا، فإنّما ينتَظَرُ بأوّلِكُم آخِرُكُم.

پيشدستى كنيد بر چيزى كه همگانى است و يكايک شما را فرا مى گيرد و آن مرگ است؛ زيرا كه مردمی پيش از شما رفتند و قيامت از پشت سرتان شما را به پيش مى‌راند. سبكبار بشويد تا [به رفتگان اين كاروان] بپيونديد؛ زيرا كه جلو رفتگان شما چشم به راه بازماندگان شما هستند.

نهج البلاغة خطبه ۱۶۷

فضایل حضرت امیرالمومنین علیه‌ السلام (نامه 45 نهج البلاغه)

فضایل حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام

وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ! أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً.

هرگاه اين (دو قرص نان) تنها خوراک فرزند ابوطالب باشد، بايد ضعف و ناتوانىِ جسمى او را از پيکار با هم آوردان و مبارزه با شجاعان باز داشته باشدولى آگاه باشيد! درخت بيابانى چوبش قوى تر است اما درختان سرسبز پوستشان نازک تر (و کم دوام تر) اند و گياهان و بوته هايى که جز با آب باران سيراب نمى شوند چوبشان قوى تر و آتششان شعله ورتر و پردوام تر است.

اين يک ذهنيت همگانى است که مردم در ميان نيروى جسمانى و غذاهاى چرب و شيرين رابطه اى قائل هستند، بنابراين اگر کسى تنها به نان جو و مانند آن قناعت کند بايد ضعف، وجود او را فرا گيرد و نتواند در ميدان نبرد هنرنمايى کند.«شجره» اشاره به درختان و «نابتات» اشاره به بوته هاست; هر دو اگر در بيابان هاى خشک و کم آب پرورش پيدا کنند بسيار مقاومند در حالى که هر يک از آنها اگر بر لب نهرها برويد و دائما از آب کافى برخوردار باشد بسيار کم دوام تر است. به همين دليل افرادى که در ناز و نعمت پرورش پيدا مى کنند سست و ناتوانند و افرادى که در لابه لاى مشکلات بزرگ مى شوند قوى و نيرومندند.

نامه 45

بهترین نوع تجربه در کلام امیر کلام ع (نامه 31 نهج البلاغه)

وَخَيْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ

بهترين تجربه هاى تو آن است که به تو اندرز دهدز

اشاره به اينکه تجربه ها گاه سود مادى مى آورد و گاه سود معنوى و بهترين تجربه ها آن است که داراى سود معنوى باشد.

نامه 31

نیکی کن، حتی اگر کسی نبیند (حکمت 204 نهج البلاغه)

شرح حکمت 204

امیرالمومنین علیه‌السلام مى فرماید:


لاَ يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لاَ يَشْكُرُهُ لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لاَ يَسْتَمْتِعُ بِشَيْء مِنْهُ، وَقَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ: (وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

به علت ناسپاسى افراد، از كار نيک مضايقه نكنيد، چرا كه (در مقابل) گاه كسى از تو سپاسگزارى مى كند كه از عمل نيكت هيچ بهره اى نبرده و چه بسا همين شكرگزارى اثرش بيش از ناسپاسى افراد ناسپاس باشد و (برتر از همه اينها اين كه) خدا نيكوكاران را دوست دارد»;

مى دانيم مردم دو گروهند: افراد پر توقع و ناسپاس كه همواره انتظار نيكى دارند; ولى به هنگامى كه از آن بهره مند شدند ناسپاسى مى كنند. گاه مى گويند: اگر بيشتر از اين بود بهتر بود، گاه مى گويند: اى كاش به اين صورت انجام نمى شد و به شكل ديگرى انجام مى شد و گاه مى گويند: اگر كسى نيكى كرده است وظيفه اش نيكى كردن بوده است و امثال آنها. در برابر آنها گروه ديگرى هستند كه در برابر نيكى ها سپاسگزارند حتى گاه از نيكى هايى كه در حق ديگران شده سپاسگزارى مى كنند; مثلاً مى گويند: فلان انسان چه آدم سخاوتمند و خوش قلب و نيكوكار است كه در حق برادر نيازمندش اين همه نيكى مى كند، مادر دردمندش را كاملاً مراقبت مى نمايد و براى بستگانش پيوسته در حال خدمت است.

از آنجا كه كار نيك جاذبه فوق العاده اى دارد اگر كسانى كه در حقشان نيكى شده ناسپاسى كنند، افراد ديگرى هستند كه سپاسگزار باشند و جالب توجه اين كه سپاسگزارى كسانى كه از كار نيك بهره اى نبردند بسيار با ارزش تر از سپاسگزارى كسانى است كه از آن بهره مند شده اند، چرا كه آنها كه بهره مند شده اند وظيفه سپاسگزارى دارند. به علاوه ممكن است به طمع كارهاى نيك آينده سپاسگزارى كنند; اما كسانى كه از آن بهره اى نمى گيرند از صميم دل به افراد نيكوكار احترام مى گذارند.

گذشته از همه اينها، مى دانيم همه نيكى ها از سوى خداست; قدرت بر انجام كار نيک و توفيق به آن و تمايلات درونى درباره آن همه از سوى خداست كه ما با استفاده از اختيار خود آنها را به كار مى گيريم و كار نيك انجام مى دهيم. در عين حال، خداوند از نيكوكاران سپاسگزارى مى كند و اين برتر از هر سپاسگزارى است.

حکمت 204

پيامد تلخ محبّت دنيا - من لهج قلبه بحبّ الدّنيا - نهج البلاغه حکمت ۲۲۸

پيامد تلخ محبّت دنيا

قال امام علی (عليه‌ السلام): «من لهج قلبه بحبّ الدّنيا، التاط قلبه منها بثلاث: همّ لا يغبّه و حرص لا يتركه و أمل لا يدركه.» [نهج البلاغه حکمت ۲۲۸]

امير مؤمنان، امام علی(عليه‌ السلام) در اين سخن زيبا می فرمايد:

كسی كه قلبش با حبّ دنيا پيوند بخورد، سه حالت او را رها نخواهد كرد:

اندوهی پيوسته و آزی كه هرگز او را رها نمی كند و آرزويی كه هرگز بدان نمی‌رسد.

وابسته دنيا همواره غمگين است، زيرا در راه طلب مفقود، اندوهناک است؛ يا در راه حفظ موجود، بيمناک است.

تسنیم ج۱۳ ص۳۳۱

سهم ما از مال دنیا نامه 31 نهج البلاغه

إِنَّمَا لَكَ مِنْ دُنْيَاكَ، مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاكَ

تنها از دنيا آنقدر مال تو خواهد بود که با آن سراى آخرتت را اصلاح کنى

اشاره به اينکه ثروت هاى دنيا مى آيد و مى رود و گاه آلاف و الوف از انسان باقى مى ماند و به دست ديگران مى افتد که حسابش در قيامت با اوست و لذتش در دنيا براى ديگران. هيچ يک از اينها مال حقيقى انسان نيست. تنها آن مقدار که براى اصلاح سراى آخرت از پيش فرستاده است مال حقيقى اوست.يعنى مال واقعى انسان تنها دو بخش است: بخشى که آن را مصرف و حدّاقل در دنيا از آن استفاده مى کند و بخش ديگرى که ذخيره آخرت و يوم المعاد مى سازد، بقيه اموالى خيالى هستند که گاه در حوادث از بين مى روند و اگر باقى بماند نصيب وارث است.

نامه 31

نامه 31 نهج البلاغه (مبحث خشونت و مدارا در نهج البلاغه)

إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَالدَّاءُ دَوَاءً

در آنجا که رفق و مدارا سبب خشونت مى شود، خشونت، مدارا محسوب خواهد شد; چه بسا داروهايى که سبب بيمارى گردد و بيمارى هايى که داروى انسان است.


اصل و اساس در برنامه هاى زندگى، نرمش و مداراست; ولى گاه افرادى پيدا مى شوند که از اين رفتار انسانى سوءاستفاده کرده بر خشونت خود مى افزايند؛ در مقابل اين افراد خشونت تنها طريق اصلاح است. جمله بعد در واقع به منزله علت براى اين جمله است، زيرا مواردى پيدا مى شود که دوا، درد را فزون تر مى سازد و تحمل درد، دوا محسوب مى شود اشاره به اينکه زخم هايى است که تنها درمان آن در گذشته داغ کردن و سوزاندن بود، به يقين در آنجا مرهم نهادن بيهوده و گاه سبب افزايش بيمارى است و به عکس، گاه بيمارى هايى عارض انسان مى شود که سبب بهبودى از بيمارى هاى مهم ترى است.

نامه 31 نهج البلاغه

دانلود سخنرانی حجت‌الاسلام دکتر محمد الهی خراسانی فلسفه نزول قرآن

🎤حجت‌الاسلام محمدالهی خراسانی

🏴شب اول صفر۱۴۴۷

🔰فلسفه نزول قرآن

تدبر در آیات قرآن است.

🔹کتابٌ أنزلناهُ إلیک مبارَکٌ لیدّبّروا آیاته و لیتذکّرَ أولو الألباب

(۲۹ سوره ص)

🔸این کتاب(قرآن)کتابی است که برتو نازل کردیم، مبارک است، تا در آیاتش تدبّر کنند و خردمندان پند گیرند

👌غایت تدبر، تذکر است

🔰دعای امام صادق(ع)پیش از تلاوت قرآن

🤲لا تَجعَل قِرَاءَتِی قِرَاءَةً لا تَدَبُّرَ فِیهَا

خواندنم را خواندن بی تدبّر قرار مده،

🤲بَلِ اجعَلنِی أَتَدَبَّرُ آیَاتِهِ وَ أَحکَامَهُ،

بلکه آنچنان قرارم ده که در آیات و احکامش تدبّر کنم

🔰داستان های قرآنی

این داستانها برای سرگرمی نیامده بلکه برای عبرت گرفتن است

🔻پیامهای داستان ملاقات موسی با خضر(ع)

☑️ زود قضاوت نکنید

☑️ به ظاهر امورقضاوت نکنید

🔻مهمترین پیام داستانهای قرآنی بنی اسرائیل

☑️ عبرت گرفتن

🔰امیرالمؤمنین علیه‌السلام

📚در نامه۳۱نهج البلاغه

🔹أَيْ بُنَيَّ،إِنِّي وَ إِن لَم أَكُن عُمِّرتُ عُمُرَ مَن كَانَ قَبلِي فَقَدْ نَظَرتُ فِي أَعمَالِهِمْ وَ فَكَّرتُ فِي أَخبَارِهِم وَ سِرتُ فِي آثَارِهِمْ...

بنحوی تاریخ را خواندم،انگار که با اینها زندگی کردم

🔰سوره شمس

بعد قسم های متعدد

🔻۲ پیام کلیدی میفرماید:

✅ رستگار کسیکه تزکیه نفس کند،

☑️ بیچاره کسیکه نفس را رها کند

📣و در پایان برای عبرت، مصداق طغیان نفس را قوم ثمود بیان میکند.

🔰موضوع گفتگوی این دهه

✔️داستان سپاه طالوت

✔️داستانی پر رمز و راز و سراسر عبرت

(سوره بقره آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱)

🕌مشهد مقدس۳ مرداد ۱۴۰۴

دانلود فایل با لینک مستقیم

جلسه دفاع پايان نامه كارشناسی ارشد فاطمه حسينمردی از دانشگاه تربیت مدرس

پخش جلسه دفاع پايان نامه كارشناسي ارشد دانشجوي علوم قرآن و حديث دانشگاه تربیت مدرس از شبکه چهار سیما

🔸جلسه دفاع پايان نامه كارشناسي ارشد فاطمه حسينمردی از دانشگاه تربیت مدرس در برنامه این هفته پايان نامه

📌موضوع پایان‌نامه: روش‌های «تولی و تبری» و آثار و ابعاد انجام و ترک آن در جامعه دینی از منظر قرآن و نهج البلاغه

⏰ زمان پخش: چهارم مرداد ماه ساعت ۱۹ و تکرار روز یکشنبه ساعت ۱۲

دانلود سخنرانی حجت الاسلام دکتر محمد الهی خراسانی - بصیرت و تشخیص حق از باطل

📼 صوت منبر

✉️ با موضوع:

🔻بصیرت و تشخیص حق از باطل

🔖چگونه در فتنه‌ها جبهه حق را از جبهه باطل تشخیص دهیم؟

📅 محرم ۱۴۰۴

🕌 مشهد مقدس، مسجد ملاحیدر

دانلود فایل با لینک مستقیم

خطبه 221 نهج البلاغه: عبرت از گذشتگان

عبرت از گذشتگان

فَبَيْنَا هُوَ يَضْحَکُ إِلَى الدُّنْيَا وَ تَضْحَکُ إِلَيْهِ فِي ظِلِّ عَيْش غَفُول; إِذْ وَطِيءَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الاَْيَّامُ قُوَاهُ، وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَب فَخَالَطَهُ بَثٌّ لاَ يَعْرِفُهُ، وَ نَجِيُّ هَمٍّ مَا کَانَ يَجِدُهُ، وَ تَوَلَّدَتْ فِيهِ فَتَرَاتُ عِلَل، آنَسَ مَا کَانَ بِصِحَّتِهِ

آرى) در آن هنگام که او (بر اثر ناز و نعمت) به دنيا مى خنديد و دنيا نيز در سايه زندگى مرفه و غفلت زا بر او خنده مى زد، ناگهان روزگار خارهاى جانگداز آلام و مصائب را در دل او فرو کرد و گذشت روزگار قواى او را در هم شکست و عوامل مرگ از نزديک به او نظر افکند، در نتيجه غم و اندوهى که هرگز از آن آگاهى نداشت با او در آميخت، و غصه هاى پنهانى که حتى خيال آن را نمى کرد در وجودش راه يافت. سُستى بيماريها در او ظاهر شد در حالى که به سلامت و تندرستى، انس شديد داشت»;


اشاره به اينکه; هر چند اين بى خبران در برابر مصائب، سعى دارند خود را به فراموشى بسپارند، پيوسته بر دنيا خنده سر مى دهند و دنياى غافل کننده نيز بر آنها خنده مستانه مى زند; ولى ديرى نمى پايد که در سرازيرى مرگ قرار مى گيرند; قوا و نيروها يکى پس از ديگرى از بين مى رود، چشمها کم نور، گوشها سنگين، استخوانها سست و پوک، اعصاب خسته و ناتوان و انواع بيماريها به سوى او هجوم مى آورد و جهان نوحه مرگ را در گوش آنها مى خواند.

خطبه 221

جايگاه دنيا و آخرت از ديدگاه امیرالمومنین عليه السلام

جايگاه دنيا و آخرت از ديدگاه امیرالمومنین عليه السلام

أَفَلاَ تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ! أَلاَ عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ!

آيا کسى نيست که پيش از فرا رسيدن مرگش از خطاهايش توبه کند؟ آيا انسانى پيدا نمى شود که قبل از رسيدن روز ناراحتيش عمل نيکى براى خود انجام دهد؟

اين تعبيرها ـ که براى تحريک و تشويق هر چه بيشتر آگاهان و تنبيه و بيدار ساختن غافلان ايراد شده است ـ در واقع نتيجه منطقى جمله هاى قبل است، زيرا با توجه به اين که دنيا، بسرعت پشت مى کند و آخرت با شتاب روى مى آورد و امروز، روز آمادگى و فردا، روز مسابقه سعادت و شقاوت است، چرا افراد عاقل و هوشيار، با توبه کردن و بازگشت به سوى خدا و انجام عمل نيک پيش از آن که فرصت از دست رود خود را آماده اين سفر نکنند؟

قيامت را به «يومَ بُؤس» تعبير کردن، به خاطر حوادث شديد و عذاب هاى سخت و نگرانى هاى فوق العاده آن است. آن عذاب ها در آيات مختلف قرآن منعکس شده است و به انسان ها هشدار مى دهد تا امروز که فرصتى در دست دارند، براى آن روز سخت ـ که انبوه مشکلات آن را احاطه کرده ـ فکرى کنند و ذخيره اى بيندوزند.

خطبه ۲۸

شیطان شناسی در نهج‌البلاغه

▫️إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ، وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً، وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ

🟠همانا شيطان، راه هاى خود را به شما آسان جلوه مى دهد، تا گره هاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد، و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد.

✍آرى نخستين برنامه شيطان اين است که بيراهه هاى خطرناک را در نظر انسان، شاه راه مستقيم جلوه مى دهد، و با روش تساهل و تسامح همگان را به طرق خود دعوت مى کند، و طريق اطاعت الهى را مشکل و خشن و ناهموار جلوه گر مى سازد هنگامى که انسان، در طريق او گام گذارد، در هر قدم او را به ترک قانونى از قانونهاى الهى و ترک پيمانى، از پيمانهاى مقدّس دينى، وادار مى سازد،

و هنگامى که انسان را نسبت به احکام الهى، بى تفاوت کرد و هوا وهوسها بر جامعه حاکم شد، با استفاده از تضادّهاى منافع مادى، وتعصبهاى جاهلى، مردم را به تفرقه دعوت مى کند

بديهى است هنگامى که آتش اختلاف و نفاق، در جامعه روشن شود فتنه ها به دنبال آن آشکار مى گردد. و فتنه ها دين و دنياى انسانها را تباه مى سازد

خطبه121

نامه 69 نهج البلاغه: در نکوهش فضولی کردن و نخود هر آشی شدن

وَاقْصُرْ رَأْيَكَ عَلَى مَا يَعْنِيكَ

فکرت را به چيزى مشغول دار که به تو مربوط است

بعضى از افراد ـ به اصطلاح ما ـ آدم هاى فضولى هستند و در همه چيز دخالت مى کنند و اين دو زيان مهم دارد: اوّل اينکه آنها را از امور لازمى که مربوط به آنان است غافل مى کند. ديگر اينکه مخالفت ها و عداوت هايى را از کسانى که در امور مربوط به آنها دخالت شده بر مى انگيزد.


نامه 69

آیت الله العظمی جوادی آملی: خیر در وحدت است و شرّ در تشتّت

«خیر در وحدت است و شرّ در تشتّت»

از عوامل مهم پایداری جامعه، اتحاد و انسجام افراد است و در مقابل آن، اختلاف و تفرقه به تزلزل و فشل و فروپاشی جامعه خواهد انجامید، از همین رو خداوند متعالی، مسلمانان را به حفظ اتحاد دعوت: «فَاتَّقُوا اللهَ وأصلِحوا ذاتَ بَینِکُم وأطیعُوا اللهَ ورَسولَهُ إن کُنتُم مُؤمِنین» و از تنازع و اختلاف نهی می کند: «وأطیعوا اللهَ ورَسولَهُ ولاتَنَازَعُوا فَتَفشَلوا وتَذهَبَ ریحُکُم». حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) در دعوت جامعه به اتحاد چنین فرمود: فإیّاکم و التلوّن فی دین الله! فإن جماعةً فیما تکرهون من الحقّ خیر من فرقة فیما تحبّون من الباطل و إنّ الله سبحانه لم یعط أحداً بفرقة خیراً ممّن مضی و لاممّن بقی. از این سخن ساطع چنین برمی آید که مقتضای سنّت الهی که در گذشته، حال و آینده جریان دارد این است که خیر در وحدت است و شرّ در تشتّت.

جامعه در قرآن ج۱۷ ص۲۴۲

محاسن کلام اهل بیت(ع) در قرآن و نهج‌البلاغه (سرکار خانم دکتر سترگ)

محاسن کلام اهل بیت(ع) در قرآن و نهج‌البلاغه

سرکار خانم دکتر سترگ عضو هیات علمی دانشکده الاهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز با حضور در برنامه نسیم حرم شبکه استانی فارس به تأکید بر نشاط ایمانی و بصیرت در نشست "محاسن کلام اهل بیت(ع) در قرآن و نهج‌البلاغه" پرداختند.

🌿مهم‌ترین محورهای مطرح‌شده توسط کارشناس محترم برنامه؛

❎1. نهی از رخوت و تأکید بر بیداری (تفسیر نهج‌البلاغه):

- با اشاره به عبارت ژرف امام علی(ع) در نهج‌البلاغه: ذُوقُوا النَّوْمَ…؛«خواب را مزه‌مزه کنید»، بر ضرورت پرهیز از غفلت و رخوت در زندگی تأکید شد.

❎2. الگوی قرآنی زندگی مؤمنانه (تحلیل سوره فتح):

- در سوره فتح، سه نکته کلیدی به صورت متوازن بیان شده است:
- سه بار نهی از «تخلف» (مخلفون): تأکید بر ضرورت حضور فعال در عرصه‌های جهادی و اجتماعی.
- سه بار وعده «فتح مبین»: تقویت امیدواری و اعتقاد به پیروزی نهایی با استقامت.
- سه بار وعده «سکینه» (آرامش الهی): ترسیم آرامش حقیقی به عنوان پاداش ایمان و جهاد.
- این ساختار نشان‌دهنده ترکیب ضروری حضور، امید و آرامش در سبک زندگی شیعی است.

❎3. نشاط ایمانی: محور مقاومت در بحران ها

- ایمان فعال به عنوان منبع نشاط و آرامش پایدار در تمام شرایط، حتی لحظات بحرانی معرفی شد.

❎4. بصیرت، جهاد و امید: سه ویژگی مؤمن قرآنی

"مؤمن واقعی با تکیه بر قرآن و سیره اهل بیت(ع)، در سخت‌ترین شرایط نیز با بصیرت می‌اندیشد، با نشاط ایمانی عمل می‌کند و با امید به فتح الهی، آرامش عمیق خود را حفظ می‌کند. این همان ایمان تأثیرگذار و مقاوم‌ساز است."

مقام شما را از مردم دور نکند (نامه 50 نهج البلاغه)

مقام شما را از مردم دور نکند!

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلاَّ يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَلاَ طَوْلٌ خُصَّ بِهِ.

اما بعد (از حمد و ثناى الهى) حقى که بر والى و زمامدار ثابت است اين است که فضل و برترى هايى که به او رسيده و قدرتى که به او داده شده سبب تغيير حال او درباره رعيّت نگردد.

اشاره به اينکه والى و زمامدار بايد چنان باشد که رسيدن به قدرت، او را دگرگون نسازد، دست و پاى خود را گم نکند و گرفتار عُجب، خودبينى و خودپسندى و در نتيجه استبداد نشود همان چيزى که غالباً در زمامداران مادّى ديده مى شود که پيش از رسيدن به قدرت سخنان زيبايى در مورد مردمى بودن و مردمى زيستن دارند؛ اما هنگامى که بر اوضاع مسلط شدند همه را فراموش کرده و استبداد را پيشه خود مى سازند و تنها اولياى الهى و کسانى که در خط پيروى آنها هستند از اين خطر در امان مى مانند.

نامه 50

تعریف نفاق در نهج البلاغه خطبه 210

رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلاِْيمَانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالاِْسْلاَمِ، لاَ يَتَأَثَّمُ وَ لاَ يَتَحَرَّجُ يَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه وآله مُتَعَمِّداً

«نخست شخص منافقى است که اظهار ايمان مى کند و نقاب اسلام بر چهره مى زند، نه از گناه باکى دارد و نه از آن دورى مى کند و از روى عمد به پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) دروغ مى بندد.

در زمانى که اسلام و مسلمين، قدرت کافى پيدا نکرده بودند دشمنان علناً به مقابله بر مى خاستند; ولى بعد از فتح مکّه که اسلام تمام منطقه را زير سيطره خود قرار داد دشمنان شکست خورده ـ همانند ديگر جوامع بشرى ـ لباس نفاق بر تن پوشيدند، در ظاهر به صفوف مسلمانان پيوستند; ولى در باطن به خرابکارى مرموزانه ادامه دادند و يکى از طرق مهم تخريب آنها اين بود که اهداف خود را در لباس اخبار پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) پوشاندند تا مسلمين را به انحراف بکشانند و به مقاصد سوء خود نزديک کنند. مسلمانان خوش باور و ساده دل نيز سخنان آنها را به عنوان صحابه رسول خدا صلى الله عليه وآله پذيرا شدند و مشکل عظيمى در جامعه اسلامى به وجود آمد.

خطبه 210

ناپايدارى احوال جهان (نهج البلاغه: خطبه 226)

ناپايدارى احوال جهان

أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ، وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ، الْعَيْشُ فِيهَا مَذْمُومٌ، وَ الاَْمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ.

احوالش ناپايدار و حالاتش دگرگون (به گونه اى که) زندگى در آن نکوهيده و نامطلوب و امنيّت در آن ناياب و معدوم است

سرتاسر تاريخ بشر پر از شواهد زنده اى بر اين گفتار پرمعناى مولاست و از آن فراتر، آيات قرآن مجيد است که از سرگذشت پيشينيان پرده بر مى دارد. از جمله صحنه بسيار عبرت انگيزى است که از زندگى ثروتمند معروف بنى اسرائيل قارون در اواخر سوره قصص، ترسيم کرده است. يک روز قارون با تمام زر و زيور و خدم و حشم و دم و دستگاه خود در ميان بنى اسرائيل ظاهر مى شود و با تمام قدرت و ثروتش از برابر چشمان آنها رژه مى رود، آنچنان که گويى در دل دنياپرستان بنى اسرائيل، قند آب مى شود و فرياد يا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِىَ قَارُونُ سر مى دهند.فرداى آن روز که با يک زلزله آميخته با «خسف» زمين، قارون و تمام اموال و ثروتش را در کام خود فرو مى برد آن دنياپرستان ديروز در وحشت فرو مى روند و اين سخن را مى گويند: لَوْلاَ أَنْ مَّنَّ اللهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود ما را نيز به قعر زمين فرو مى برددر عصر و زمان ما نه تنها اين گونه حوادث کم نيست، بلکه دامنه وسيع تر و گسترده ترى پيدا کرده و صحنه هايى که همه روز با چشم خود ناظر آن هستيم.

خطبه 226

نارضایتی غربی‌ها از زندگی

نارضایتی غربی‌ها از زندگی

آیت الله العظمی جوادی آملی:

«شما میتوانید با یک امتحان به دست آورید که آیا غربیها از زندگی راضی اند یا نه. از سالمندانشان بپرسید بهره ای که شما از زندگی بردید چیست؟ و چه چیزی به همراه دارید؟ شما که جوانی را با آن وصف گذرانیده اید اکنون خشنودید؟ یا میگویید کاش در راه دیگری صرف میکردیم. اگر چنین آماری گرفتید معلوم میشود که آنان تهیدست اند.

لذت‌های دنیا خیلی زودگذر و ناپایدار است و میتوان با بردباری از کنار آنها گذشت. اگر انسان به مظاهر شهوت نگاه نکند و پرهیز کند به زودی برایش عادی میشود و دیگر در زحمت نیست؛ آنگاه از راه های صحیحی که در اختیارش هست بدون آنکه خود را رایگان از دست داده باشد استفاده میکند. آری عاقل چنین زندگی میکند و میداند آنچه او را از بیرون دعوت میکند به سودش نیست. او به پیامبران علیهم السلام تأسی و اقتدا می‌کند.او به خود میگوید: اگر این راه رفتنی و سودمند بود پیامبران که قابل ترین مردم اند می‌رفتند.برخی از امور چون مار ظاهری زیبا دارند و این ظاهر روکشی بر باطن زشت آنهاست. حضرت علی علیه السلام برای برخی از کارگزارانش مرقوم فرمود: مثل الدنيـا مثـل الـحـيـة لــيـن مسها قاتل سمها[۱]؛ دنیا چون مار است.

گاهی انسان غذای فاسدی را میخورد ولی پس از وارد شدن غذا به دستگاه گوارش او مسموم میشود؛ ولی کسی که دست بر مار میزند گویا همان وقت دست بر سم زده است.»

[۱]نهج البلاغه نامه ۶۸

"سخنرانی در انجمن اسلامی وین_اتریش ۱۳۶۹/۶/٩"

آفاق اندیشه ص۳۶۶،۳۶۷

حکمت 345 نهج البلاغه: نعمت عدم توانايى بر گناه

نعمت عدم توانايى بر گناه

مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي

عدم توانايى بر گناه، نوعى عصمت است.

پيام اين گفتار امام عليه السلام آن است كه افرادى كه نمى توانند خود را در محيط گناه آلود نگه دارند سعى كنند از آن محيط دور بمانند تا گناه براى آنها متعذر شود و البته ثواب ترک گناه را به نوعى خواهند داشت. عدم حضور در مجلس معصيت و لزوم هجرت از مناطقى كه انسان را به هر حال آلوده گناه مى كند ناظر به همين معناست.

حکمت 345