مولا! در این وفور بلا فکر چاره کن

درمان زخم‌های فزون از شماره کن

سوی تو با «بِضاعت مُزجات» آمدیم

یا أیّها العزیز! به ایران نظاره کن

این ملک، پایتخت جهان تشیّع است

سلطان تویی، قلمرو خود را اداره کن

از حال زار منتظران بی خبر مَباش

رحْمی بر این همه جگر پاره پاره کن

بر ما ببخش اگر که به بی‌راهه رفته ایم

رو بر مَکَش، به خلق نگاهی دوباره کن

یاری به مردمی که ندارند در بساط 

پول دوا و نان و لباس و اجاره کن

نامهربانی و طمع و کینه را تهی

از قلب‌های سخت‌تر از سنگ خاره کن

با یک اشاره‌ تو خدا رحم می‌کند

بر حال مردم دو جهان، پس اشاره کن!

حاجات شیعیان تو بسیار شد، بیا

این آسمان غمزده را پُرستاره کن

افشین علا