پژوهشی در «سیره متشرّعه» شرایط حجیت و شبکه ی روابط مفهومی آن
پژوهشی در «سیره متشرّعه» شرایط حجیت و شبکه ی روابط مفهومی آن
زھرا سادات احمدی سلیمانی
https://jfiqh.um.ac.ir/article_29858_569ae4d457d83d7a1251b5b8037d669e.pdf
پژوهشی در «سیره متشرّعه» شرایط حجیت و شبکه ی روابط مفهومی آن
زھرا سادات احمدی سلیمانی
https://jfiqh.um.ac.ir/article_29858_569ae4d457d83d7a1251b5b8037d669e.pdf
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
حسین مظهر آزادگی و آزادی است
خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسی نی به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالی وی چه بود ای دوست
که درک آن سبب عزو جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده بوی خون آید
نشان شیعه و آثار پیروی این است
عِندَ تنَاَهیِ الشّدّةِ تَکُونُ الفَرجَةُ وَعِندَ تَضَایُقِ حَلَقِ البَلَاءِ یَکُونُ الرّخَاءُ
به هنگام نهایت سختی گشایش و در وقت تنگنای حلقه ی گرفتاری، آسایش فرا می رسد). پایان سختی مستلزم نجات از آن است و مقصود از فرج و گشایش همان است و همچنین تنگنای حلقه گرفتاری، وقت زاری خالصانه در پیشگاه خدا و امید راستین به اوست، که زمینه برای گشایش و نجات از تنگناست. کلمه: حلق را برای دشواریهایی که انسان را احاطه کرده و چاره از آنها ندارد، به خاطر شباهت به حلقه کمربند و تنگ چهارپایان استعاره آورده است.
شرح حکمت 351 - حکمت های نهج البلاغه ( همراه با 25 ترجمه و شرح )/ ص354 شرح ابن میثم
انجمن علمی علوم قرآن و حدیث دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران برگزار میکند:
نشست علمی (۳)
«با موضوع: سِرّ نی: تحلیلی بر محبت به سیدالشهدا علیه السلام»
با حضور: دکتر فتح الله نجارزادگان
عضو هیئت علمی و استاد تمام دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
پنج شنبه ۲ شهریور ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۷:۳۰
به صورت مجازی
لینک شرکت در نشست:
http://vroom.ut.ac.ir/farabi7
نامحرمان راز قیامش را نفهمیدند
رمز قیام و اوج نامش را نفهمیدند
هفت آسمان در نای خود آوای غربت داشت
مردی که معنای کلامش را نفهمیدند
آزادگی را رنگ و رویی تازه میبخشید
نامردان لطف مرامش را نفهمیدند
مقصودش از ترک حرم حفظ عدالت بود
تفسیر حج ناتمامش را نفهمیدند
کامی عطش پرور به عالم هدیه کرد اما
تردامنان هرگز پیامش را نفهمیدند
حتی شب آخر شب نجواگران عشق
آهنگ زیبای خیامش را نفهمیدند
از مشرق نی سر زد آن خورشید روشنگر
سنگین دلان اوج مقامش را نفهمیدند
زائرین قبر من این شام عبرت خانه است
مدفنم آباد و قصر دشمنم ویرانه است
دختری بودم سه ساله، دستگیر و بی پدر
مرغ بی بال و پری را این قفس کاشانه است
بود سلطانی ستمگر صاحب قدرت یزید
فخر می کرد او که مستم در کفم پیمانه است
داشت او کاخی مجلل، دستگاهی با شکوه
خود چه مردی کز غرور سلطنت دیوانه است
داشتم من بستری از خاک و بالینی ز خشت
همچو مرغی کو بسا محروم ز آب و دانه است
تکیه می زد او به تخت سلطنت با کبر و ناز
این تکبر ظالمان را عادت روزانه است
من به دیوار خرابه می نهادم روی خود
زین سبب شد رو سفیدم، شهرتم شاهانه است
بر تن رنجور من شد کهنه پیراهن کفن
پر شکسته بلبلی را این خرابه لانه است
محو شد آثار او، تابنده شد آثار من
ذلت او عزت من هر دو جاویدانه است
کهنمویی[نام شاعرِ اين شعر] چشم عبرت باز کن، بیدار شو
هر که از اسرار حق آگه نشد بیگانه است
حضرت امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند:
اى بندگان خدا بى گمان محبوب ترين بندگان در پيشگاه خداوند، كسى است كه خدا او را در نبرد با نفس خويش يارى كرده است. او حزن ـ دورى از خداى خود ـ را جامه زيرين و ترس از ـ عذاب ـ او را جامه زبرين خود نموده.
نهج البلاغه، خطبه 86
دانشکدۀ علوم قرآنی مشهد (تأسیس: 1380)
در مقطع کارشناسی از طریق کنکور سراسری به صورت رایگان دانشجو میپذیرد.

دوره روزانه، برادران و خواهران:
(کد رشته علوم قرآن و حدیث: 35356)
پذیرش از میان داوطلبان رشته های
ریاضی- فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی، معارف اسلامی
انتخاب رشته از طریق سایت سازمان سنجش کشور به نشانی sanjesh.org
زمان ثبت نام:
31 مرداد لغایت 4 شهریور1402
مزایا:
تحصیل رایگان، اعضای هیأت علمی تمام وقت، ارائه خوابگاه دانشجویی، کلاس های مجزّای برادران و خواهران، تسهیلات وام های دانشجویی، کتابخانه تخصصی و ...
کسب اطلاع بیشتر تماس با شماره تلفن های 05138449700 و 05138449600 یا از طریق سایت دانشگاه به آدرس:
https://www.quran.ac.ir
╭════. 🍂 .═════╮
🥀 🆔 @u_quran 🥀
╰═════. 🍂 .════
A rolling stone gathers no moss
Meaning: Constantly being on the move or changing can prevent problems from accumulating
Kill two birds with one stone
Meaning: Accomplishing two objectives with a single action
Leave no stone unturned
Meaning: To search or investigate thoroughly and exhaustively
Sticks and stones may break my bones, but words will never hurt me
Meaning: You can't be harmed by insults or offensive language
باب جواز البكاء على الميت و المصيبة و استحبابه عند زيادة الحزن
العباس بن معروف عن محمد بن سهل البحراني يرفعه إلى أبي عبد الله ع قال: البكاءون خمسة آدم و يعقوب و يوسف- و فاطمة بنت محمد ص و علي بن الحسين ع - فأما آدم فبكى على الجنة- حتى صار في خديه أمثال الأودية و أما يعقوب فبكى على يوسف حتى ذهب بصره و حتى قيل له تالله تفتؤا تذكر يوسف - حتى تكون حرضا أو تكون من الهالكين - و أما يوسف فبكى على يعقوب - حتى تأذى به أهل السجن فقالوا إما أن تبكي الليل و تسكت بالنهار و إما أن تبكي النهار و تسكت بالليل فصالحهم على واحد منهما و أما فاطمة ع فبكت على رسول الله ص- حتى تأذى بها أهل المدينة فقالوا لها قد آذيتنا بكثرة بكائك و كانت تخرج إلى المقابر مقابر الشهداء فتبكي حتى تقضي حاجتها ثم تنصرف و أما علي بن الحسين ع فبكى على الحسين ع - عشرين سنة أو أربعين سنة ما وضع بين يديه طعام إلا بكى حتى قال له مولى له جعلت فداك إني أخاف عليك أن تكون من الهالكين قال إنما أشكوا بثي و حزني إلى الله و أعلم من الله ما لا تعلمون - إني لم أذكر مصرع بني فاطمة إلا خنقتني لذلك عبرة.
و في الأمالي عن الحسين بن أحمد بن إدريس عن أبيه عن أحمد بن محمد بن عيسى عن العباس بن معروف مثله
الحسن بن محمد الطوسي في أماليه عن أبيه عن ابن مخلد عن ابن السماك عن أحمد بن بشر عن موسى بن محمد عن حنان عن إبراهيم بن أبي العزيز عن عثمان بن أبي الكفات عن ابن أبي مليكة
وسائل الشيعة، ج3، ص: 281
وَ قَالَ علیه السلام
مَن نَظَرَ فِی عَیبِ نَفسِهِ اشتَغَلَ عَن عَیبِ غَیرِهِ وَ مَن رَضِی بِرِزقِ اللّهِ لَم یَحزَن عَلَی مَا فَاتَهُ وَ مَن سَلّ سَیفَ البغَی ِ قُتِلَ بِهِ وَ مَن کَابَدَ الأُمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اقتَحَمَ اللّجَجَ غَرِقَ وَ مَن دَخَلَ مَدَاخِلَ السّوءِ اتّهِمَ وَ مَن کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلّ حَیَاؤُهُ وَ مَن قَلّ حَیَاؤُهُ قَلّ وَرَعُهُ وَ مَن قَلّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلبُهُ وَ مَن مَاتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ وَ مَن نَظَرَ فِی عُیُوبِ النّاسِ فَأَنکَرَهَا ثُمّ رَضِیَهَا لِنَفسِهِ فَذَلِکَ الأَحمَقُ بِعَینِهِ وَ القَنَاعَةُ مَالٌ لَا یَنفَدُ وَ مَن أَکثَرَ مِن ذِکرِ المَوتِ رضِی َ مِنَ الدّنیَا بِالیَسِیرِ وَ مَن عَلِمَ أَنّ کَلَامَهُ مِن عَمَلِهِ قَلّ کَلَامُهُ إِلّا فِیمَا یَعنِیهِ
(اخلاقی، معنوی) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویی دیگران باز ماند، و کسی که به روزی خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد، و کسی که شمشیر ستم بر کشد با آن کشته شود، و آن کس که در کارها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد، و هر کس خود را در گردابهای بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهای بد نام قدم گذاشت متّهم گردید.
و کسی که زیاد سخن می گوید زیاد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیاء او اندک است، و آن که شرم او اندک، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود، و کسی که پرهیزکاری او اندک است دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد. در آتش جهنّم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتی های مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتی ها را مرتکب شود، پس او احمق واقعی است. قناعت، مالی است که پایان نیابد، و آن کس که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزی خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او به حساب می آید جز به ضرورت سخن نگوید.
شرح حکمت 349
حکمت های نهج البلاغه ( همراه با 25 ترجمه و شرح )/ ص353 شرح دشتی
قَالَ علیه السلام
أَشَدّ الذّنُوبِ مَا استَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ.
بدترین گناهان گناهی است که صاحبش ان را ساده پندارد.
توضیح آن که ساده انگاشتن گناه باعث غرق شدن در آن و ارتکاب زیاد گناه و دور نساختن آن از خود، می گردد. به طوری که ملکه می شود. برخلاف گناهانی که مهم و سخت تلقی شود.
شرح حکمت 348 - حکمت های نهج البلاغه (همراه با 25 ترجمه و شرح)/ ص352 شرح ابن میثم

از بچگی دستم را در دست مادر قفل میکردم و میرفتیم زیارتش، در عالم کودکانهام تصوری از علامه و بزرگیاش نداشتم اما دستهای چفت شده در پنجره ضریحش و التماسهایی که با اشک همراه بود را میدیدم، توی دلم آرزوهای کوچکم را به او میگفتم.
هر کسی را میدیدم یا به نماز بود یا به دعا، برخی هم برای فرزنددارشدن یا باز شدن بخت، چلههایی را به بقیه پیشنهاد میدادند، یکی از رسمها که هنوز هم است این بود که زنها کاچی میپختند تا به حاجتشان برسند، چقدر هم کاچیها خوشمزه بود و میچسبید، معمولا نزدیکیهای غروب میرفتیم سر مقبره علامه مجلسی و نماز مغرب و عشا را در مسجد جامع میخواندیم و چه صفایی داشت، نماز جماعت در مسجدی قدیمی.
علامه محمدباقر مجلسی، در ۱۰۳۷ قمری در اصفهان به دنیا آمد، پدرش محمدتقی مجلسی شاگرد شیخ بهائی بود و خودش نزد علمای بزرگی چون حسنعلی شوشتری، امیرمحمد مؤمن استرآبادی، میرزای جزایری، شیخ حر عاملی، ملا محسن استرآبادی، ملا محسن فیض کاشانی، ملا صالح مازندرانی، تحصیل کرد.
میرمحمدحسین خاتون آبادی در رسالهای که در بیان عدد تألیفات علامه مجلسی نوشته، تألیفات عربی او را ده کتاب و تالیفات فارسی او را ۴۹ کتاب دانسته، او پس از جمع کردن کل سطرهای آثار مکتوب مجلسی و تقسیم آن بر دوران عمر او نتیجه گرفته است که او در هر روز تقریبا ۳۳ صفحه سیصد کلمهای نوشته است.
مهمترین و پرحجمترین کتاب او بحارالانوار است که حدود ۷۰۰ هزار سطر داشته و یکی از چاپهای آن، ۱۱۰ جلد است، سایر آثار او شامل مرآة العقول، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار ، تهذیب الاحکامالفوائد الطریفه فی شرح الصحیفه، الاعتقادات، رساله اوزان، رساله در شکوک و رساله در اذان، الوجیزه فی الرجال و المسائل الهندسیه است.
علامه مجلسی کتابها و رسالات متعددی به زبان فارسی نوشت که تعداد آن را تا ۴۹ کتاب و رساله شماردهاند، نگارش رسالات فارسی با هدف ترویج علوم دینی بین مردم عادی انجام میشد و رویهای بود که مدتی پیش از علامه مجلسی آغاز شده بود، اما آثار مجلسی از شهرت بیشتری برخوردار و با استقبال بسیاری از فارسیزبانان همراه شد.

از جمله آثار فارسی محمد باقر مجلسی میتوان به کتابهای حیاة القلوب، حلیة المتقین، عین الحیاة، زاد المعاد، تحفة الزائر، جلاء العیون، مشکاة الانوار و حق الیقین اشاره کرد.
علامه مجلسی از سال ۱۰۹۸ در زمان شاه سلیمان صفوی و در حالی که ۶۱ ساله بود به منصب شیخ الاسلامی رسید و بعد از مرگ این پادشاه و جانشینی سلطان حسین، مجلسی از سوی پادشاه جدید بر منصب شیخ الاسلامی ماند.
شیخ الاسلام در دوران صفویان علاوه بر دریافت وجوهات شرعی به نظارت بر اجرای احکام شرعی و دستگاه قضاوت، اداره امور مدارس و مساجد و زیارتگاهها و تعیین ائمه جمعه و سایر مسائل مذهبی کشور میپرداخت.
۲۷ام ماه رمضان، تلاقی تولد و مرگ
آیتالله هادی نجفی، استاد حوزه علمیه اصفهان در گفتوگو با خبرنگار فارس در اصفهان درخصوص علامه مجلسی اظهار کرد: علامه محمدباقر مجلسی متوفی ۱۱۱۰ هجری است، ۷۳ سال عمر کرده و یکی از شاگردانش در پشت نسخهای از بحار، گزارش فوت علامه را اینطور مینویسد:« علامه مجلسی ۲۷ام ماه رمضان از دنیا رفت در حالیکه ولادتش هم ۲۷ام ماه رمضان بود.»
وی خاطرنشان کرد: علامه مجلسی، نماز صبح و مغرب و عشا را در مسجد جامع میخواند و نماز ظهر و عصرش را در منزل، از پیش از ظهر تا نزدیک اذان برای رفع دعواهای مردم مینشست تا مشکل مردم را حل و میان آنها قضاوت کند.
منصب شیخالإسلامي
نجفی با اشاره به اینکه علامه مجلسی ۱۲ سال شیخ الاسلام بود، تصریح کرد: شیخ الاسلام، مرجعیت رسمی زمان صفویه بود، پادشاهان صفویه از همان ابتدای تأسیس منصب شیخ الاسلامی را قرار دادند؛ یعنی مرجعیت شیعه که حکومت او را به رسمیت میشناخت، حکم شیخالاسلامها، نافذ است حتی علی الشاه، یعنی اگر شیخالاسلام حکمی علیه شاه هم کرد، حکم اجرا میشد، شیخ الاسلامهای صفویه زیاد بودند و اولین آنها محقق کَرَکی(محقق ثانی) مؤسس حوزه علمیه شیعه اصفهان بود.
استاد حوزه علمیه اصفهان با بیان اینکه بعد از علامه مجلسی نیز دیگران به منصب شیخالاسلامی رسیدهاند، بیان کرد: آنچه جناب مجلسی را ممتاز میکند آثار و تالیفاتش است، او لحظهای از زندگیاش را تلف نمیکرد و زندگیاش از صبح یا به درس یا به برطرف کردن مشکلات مردم یا به تالیف و تصحیح کتب میگذشت.
وی ادامه داد: علامه مجلسی، حتی شبها که مهمانی میرفته، با شاگردانش در اتاقی مجزا مشغول تالیف میشده و بعد که سفره غذا را پهن میکردند، مجلسی و شاگردانش میآمدند سر سفره، یعنی اینقدر وقت خودش را غنیمت میشمرده که توانسته این آثار را تهیه کند.
نجفی با بیان اینکه علامه مجلسی در هر فنی از فنون و دانشهای اسلامی تخصص و در آن آثار دارد، گفت: تنها فنی که در آن کتاب تالیف نکرده، فلسفه است چرا که او فلسفه را قبول نداشت با این حال بیاطلاع از فلسفه نبود، بیاناتی که در کتاب بحار ذیل برخی از احادیث دارد معلوم میشود که مجلسی فلسفه هم میدانست.
دین مجلسی
استاد حوزه علمیه اصفهان با اشاره به خدمات علامه مجلسی بیان کرد: خدمات او به مذهب آنقدر زیاد است که برخی از مستشرقین میگویند اگر مذهب شیعه را دین مجلسی بنامیم صحیح است.
وی اشارهای به فوت او کرد و گفت: علامه، در ماه رمضانها در مسجد جامع بعد از نماز ظهر و عصر تفسیر قرآن میگفت و در روز آخر عمرش به تفسیر سوره الرحمن و آیه «و یبکل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام» رسید، او بعد از تفسیر از منبر پایین میآمد و صحیفه سجادیه را ترجمه و تصحیح میکرد، آخرین دعایی که از صحیفه سجادیه تصحیح کرد، دعای توبه بود.
تابوتی که شکست
نجفی در ادامه اظهار کرد: نماز جنازه او توسط آقاجمال خوانساری خوانده شد، تشییع جنازه مجلسی به قدری شلوغ بوده که شاگردش مینویسد وقتی میخواستند جنازه را دفن کنند مردم پارچهای را که روی تابوت بود تکه تکه کردند و برای تبرک و تیمم بردند و تابوت مجلسی در اثر ازدحام جمعیت تشییعکنندگان شکست.
استاد حوزه و دانشگاه درخصوص مقبره علامه مجلسی توضیح داد: جناب مجلسی را در کنار پدرش دفن کردند و اصفهانیها این را میدانند که اگر حاجتی دارند بر سر مزار علامه مجلسی حاجت خود را از خدا بخواهند و او را واسطه کنند حاجتشان برآورده میشود چون این مرد عمرش را به اهل بیت عصمت و طهارت خدمت کرده و در خانه خدا و اهل بیت آبرو دارد.
وی درخصوص سفرهای مجلسی در طول عمرش، بیان کرد: علامه مجلسی دو سال در نجف اشرف زندگی میکند و بعد از آن به حج مشرف میشود، سپس به ایران برمیگردد و سفری هم به مشهد داشته است.
گردشگری مذهبی
وجود این بقاع متبرکه و امامزادگان میتواند بستری مناسب برای جذب گردشگر به خصوص گردشگری مذهبی باشد، چرا که سنتهای جالبی نیز از قدیم در این اماکن بوده و برای گردشگران جذاب است، کاچی پختن در مقبره علامه مجلسی، نذر نان و ماست در امامزاده درب امام از جمله این سنتها است، جدای از آنکه معرفی این علما و دانشمندان بزرگ به گردشگر بنیه عظیم فرهنگی اصفهان را میرساند.
انجمن علمی الهیات دانشگاه امام صادق علیهالسلام به همکاری انجمن علمی علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی (ره) برگزار میکند:

دوره آشنایی و آسیب شناسی مقاتل
با حضور: حجتالاسلام والمسلمین دکتر ملاکاظمی
زمان: پنجشنبه و جمعه دوم و سوم شهریورماه
از ساعت ۸:۰۰ صبح به طول دو جلسه
جلسه به صورت مجازی برگزار میشود.
هزینه ثبت نام:
۴۰ هزار تومان
جهت ثبت نام به آیدی زیر در پیام رسان بله مراجعه بفرمایید:
mohammadaminshahbazi@
در ایتا
و هوَ یَخْشَى الْخَلْقَ فِی غَیْرِ رَبِّهِ، وَلاَ یَخْشَى رَبَّهُ فِی خَلْقِهِ
(از کسانى مباش که) از خلق خدا از آنچه معصیت خدا نیست مى ترسد ولى خودش از خدا (در مورد ستم کردن) درباره مخلوقش پروا ندارد.
آرى چون پاى کارهایى که بر خلاف میل مردم است در میان مى آید از مردم مى ترسند و حساب مى برند و آن را رها مى کنند; اما هنگامى که زمینه ها براى نافرمانى خداوند به وجود مى آید از خدا نمى ترسند و آلوده آن مى شوند.کار به جایى مى رسد که گاه از انجام اعمالى در برابر کودکى چند ساله ترس یا شرم دارند ولى در خلوت از انجام معاصى کبیره در برابر خداوند بزرگ که در همه جا حاضر و ناظر است نه ترسى دارند و نه شرمى.
حکمت 150
رهبر انقلاب: مصطفی صدرزاده یک الگو برای جوانان امروز و فردای ماست

و قال علیه السلام:
الثّنَاءُ بِأَکثَرَ مِنَ الِاستِحقَاقِ مَلَقٌ وَ التّقصِیرُ عَنِ الِاستِحقَاقِ عیِ ّ أَو حَسَدٌ
الملق: چرب زبانی و زیاده روی در ستایش. (ستایش بیش از اندازه چاپلوسی، و کمتر از حد شایستگی حسد است). امام (علیه السلام) از دو طرف افراط و تفریط در ستایش دیگران به خاطر پیامد ناپسند آنها برحذر داشته است، پیامد افراط، چاپوسی، و تفریط در ستایش درماندگی و یا حسد نسبت به فضیلت کسی است که مورد ستایش است
شرح حکمت 347
حکمت های نهج البلاغه ( همراه با 25 ترجمه و شرح )/ ص351 شرح ابن میثم
خدای سبحان رسالت های رسول اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ را تلاوت آیات بر مردم، تعلیم کتاب و حکمت به انسانها، و تزکیه جانهای آنان معرفی میکند: « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّيِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آیاتِهِ وَ يُزَكِّیهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَه وَ...»[1] و جامع همهی این رسالت ها، «دعوت به سوی خدا» است که سرآغاز برنامه همه انبیای الهی است و روش های آن در قرآن کریم بیان شده است: « ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَة الْحَسَنَة وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِيَ أَحْسَنُ»[2]. خدای سبحان که شیوههای گوناگون دعوت را به رسول خود آموخت، خود نیز در بیان کردن و فهماندن معارف قرآنی آن را به کار گرفت.
سرّ استفاده از روش های گوناگون در دعوت و تعلیم، آن است که انسان ها گر چه از فرهنگ مشترک فطری برخوردارند، لیکن در هوشمندی و مراتب فهم یکسان نیستند و به تعبیر برخی روایات همانند معادن طلا و نقره متفاوتند: «النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة»[3]؛ برخی از مخاطبان قرآن کریم انسان های ساده اندیش و برخی حکیمان فرزانه و ژرف اندیشان باریک بینند.
حکمت 37 نهج البلاغه؛ ضرورت ترک آداب جاهلی؛ (اخلاقى، سیاسی، تربیتی)
(در سر راه صفّین دهقانان شهر انبار تا امام را دیدند پیاده شده، و پیشاپیش آن حضرت مى دویدند. فرمود چرا چنین مى کنید گفتند عادتى است که پادشاهان خود را احترام مى کردیم، فرمود) به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودى نبردند، و شما در دنیا با آن خود را به زحمت مى افکنید.
تشويق به دعا كردن براى هر حاجتى
قال رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
سَلُوا اللّه عزّ و جلّ ما بدا لَكُم مِن حوائجِكُم حتّى شِسعَ النَّعلِ؛ فإنّهُ إنْ لَم يُيَسِّرْهُ لَم يَتَيسَّرْ.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
براى هر حاجتى كه داريد، حتى اگر بند كفش باشد، دست خواهش به سوى خداوند عزّ و جلّ دراز كنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نگرداند آسان [برآورده] نشود
بحار الأنوار : 93/295/23
یکی از نام های دوران غیبت، دوران تمحیص و امتحان است
حضرت امام باقر علیه السلام:
وَ اَللَّهِ لَتُمَيَّزُنَّ وَ اَللَّه لَتُمَحَّصُنَّ وَ اَللَّه لَتُغَرْبَلنَّ كَمَا يُغَرْبَل اَلزُّؤَانُ مِنَ اَلْقَمْح.
➖به خدا سوگند! حتماًحتماً جداسازی خواهید شد؛
➖به خدا سوگند! حتماًحتماً پاکسازی خواهید شد؛
➖به خدا سوگند! حتماًحتماً غربال خواهد شد؛ همان گونه كه زؤان (دانۀ كوچكى است كه در ميان گندم ها مىرويد) از گندم غربال مىشود.
غيبت نعمانی، باب ۱۲، ص۲۰۵
بزرگترین حسرت در روز قیامت
امام علی (علیه السلام):
بزرگترین افسوس در روز قیامت، حسرت و افسوس مردی است که از راه حرام مالی بدست آورد و آنرا برای وارثین خود قرار دهد و وارث، آن مال را در راه اطاعت خدای سبحان انفاق کند و به بهشت رود ولی آن کسی که صاحب مال بود، به واسطه همان مال به دوزخ برود.
آثار الصادقین، ج13، ص210
امام باقر (علیه السلام):
خداوند به خودش سوگند خورده هیچ مصیبت زده، رنجیده خاطر، گنهکار و تشنه اى نیست که به درگاه خدا روى بیاورد و در کنار قبر امام حسین (علیه السلام) دعا کند و حضرت را شفیع خود بسازد، مگر اینکه خدا اندوهش را برطرف، حاجاتش را برآورده می کند، گناهانش را بخشیده، عمرش را طولانى و روزى اش را توسعه میدهد.
بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۴۶
استاد: این واژه فارسی است و باید جمع آن را استادان گفت نه اساتید.
مهر: مهر واژه ای فارسی است و صلاحیت اشتقاق عربی را ندارد و نباید مثلا گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند: حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد.
-غلط های واگویی (تلفظی)
پساوند «وَر» در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی «صاحب» و دارنده است. «رنج وَر» به معنی دارنده ی رنج و «مزد وَر» به معنی دارنده ی مزد است. امروزه بر خلاف این قاعده و برخاسته از خط عربی که ایرانیان به کار می برند، این واژه ها را به صورت رنجور و مزدور می نویسند که موجب آن گردیده است تا آن ها را به نادرستی با واو «سیرشده» (مانند واو در واژه ی «کور») تلفظ نمایند.
واژه های دیگر ی نیز مانند دستور ( دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور ( گنج وَر) نیز از این گروه است.
- نامیدن پدر به جای پسر
زکریا نام پدر «محمد بن زکریای رازی» و سینا نیز نام پدر «ابوعلی این سینا» بوده است. لیکن همه جا آنان را با نام زکریای رازی و ابن سینا، یعنی نه با نام خود، بلکه با نام پدران شان می نویسند. «بیمارستان ابن سینا» هنوز نیز در چهار راه حسن آباد تهران با این نام وجود دارد.
منصور نیز پدر «حسین ابن منصور حلاج» است که کوتاه شده ی نام وی «حسین حلاج» است. لیکن این نامی ترین صوفی ایران در سده ی سوم هجری را همه جا «منصور حلاج» می نامند و نه «حسین وار»، بلکه «منصوروار» بر سر دار می کنند، در حالی که منصور (یعنی پدر حلاج) در آن هنگام در خوزستان به حلاجی و پنبه زنی مشغول بوده است!
- غلط های املایی مشهور
آزمایشـات: واژه آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با «آت» عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت و باید با «ها» ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش ها درسـت اسـت.
ادبیات
در جمع بستن واژه ها ی فارسی با «جات» نیز بیش تر همین گونه اشتباهات رخ می دهد، چرا که به نظر می رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با «آت» ندارد. اما برای نوشتن فارسی فصیح به تر است که این واژه ها نیز با «ها» جمع بسته شود، برای احتراز از عربی مآبی. یعنی به جای روز نامه جات، کارخانجات، نوشته جات، شیرینی جات، ترشیجات، دسته جات، میوه جات، نقره جات و.... به تر است چون این بنویسیم:
روزنامه ها، کار خانه ها، نوشته ها، شیرینی ها، ترشی ها، دسته ها، میوه ها، نقره ها.
از غلط های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی که با: ها آن را جمع می بندند، جمع الجمع می شود، از آن جمله اند:
آثارها، اخبارها، ارکان ها، اعمال ها، جواهرها یا جواهرات، حواس ها، عجایب ها، منازل ها، نوادرات، امورات، عملیات ها و دیگر، که شکل درست نوشتن وگفتن آن چون این است: آثار، اخبار، ارکان، اعمال، جواهر، حواس، عجایب، منازل، نوادر، امور، عملیات و..
آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می نویسـند ترکی اسـت. پس باید به «ز» نوشـته شـود.
آسـیا / آسـیاب: این واژه را به هردوشـکل می توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هر دو شکل را به کار بسـته اند.
آن را / آنرا: «را» واژه ی مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمه ی پیشـین می نویسـند. مانند: این را، وی را، ایشـان را، تو را، آن را.
اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج«ط» وجود ندارد پس باید آن را با حرف «ت» نوشـت.
اتو / اطو: چون این واژه عربی نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به «ت» نوشـته شـود.
ارابه/ عـرابه: ارابه واژه ی فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس بهتر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.
ازدحام / ازدهام: این واژه را تنها می توان با حرف «ح» نوشـت زیرا ازدهام واژه ای بی معنی اسـت.
اسـب / اسـپ: به هردوصورت می توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با «ب» می نویسـند. اما در گذشـته های بسـیار دور با «پ» می نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام های کهن خراسـانیان بوده است. مانند: ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ، لهراسـپ و...
اسـتادان / اسـاتید: چون اسـتاد واژه ای فارسی اسـت جمع آن می شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت اسـتاذ به عربی رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می شـود
اسـلحه/ سـلاح: بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه جمع اسـت و به جای آن می توان واژهء سـلاح ها را به کار برد.
اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی به هیچ روی تنوین نمی گیرد و کاربرد آن ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می آید. بهتر اسـت به جای اقلاً «حداقل» و یا به تر از آن «دسـتکم» و یا «کم از کم» نوشـت و به جای اکثراً «غالبا» و یا به تر از آن «بیشتر» را به کار برد..همچنین نمی توان واژه هایی مانند دوم و سـوم و چهارم راکه فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً نوشـت. یا واژه فارسی «زبان» را زباناً.
ادبیات
اِن شاء الله / انشاء الله: جمله ی «ان شاء الله» از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن (اگر)، شـاء (بخواهد)، الله (خداوند)، یعنی: اگر خداوند بخواهد. اما جمله ی «انشاء الله» از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء (آفریدن)، الله (خدا) به معنی: خداوند بیافریند. آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جمله ی نخست است ولی آن را به صورت جمله ی دوم می نویسد.
انتر / عـنتر: واژه انتر را که فارسی و معـنای آن بوزینه می باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی نوعی مگس و مجازا به معنای شـجاع است.
دکتر سعید نفیسی، مهدی پرتوی آملی، محمد نبی عظیمی
وَمَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إلاَّ تُرِکَ بِهَا سُنَّةٌفَاتَّقُوا الْبِدَعَ، والْزَمُوا الْمَهْيَعَ، إنَّ عَوَازِمَ الاُْمُورِ أَفْضَلُهَا، وَإنَّ مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا
هيچ بدعتى ايجاد نشد، مگر اين که سُنّتى با آن متروک گشت بنابراين از بدعتها بپرهيزيد و راه راست و روشن را رها نکنيد؛ چرا که سنت هاى ريشه دار پيشين (اسلام)، برترين امور است، و بدعتها بدترين کارهاست.
از آنچه در بالا گفته شد اين واقعيت آشکار گشت که چگونه هرگاه بدعتى گذارده شود، سنّتى ترک مى شود، و چگونه بدعتها بدترين امور است؛ زيرا اگر به افراد اجازه داده شود که هر کدام با سليقه و فکر ناقص خود چيزى را بر دين بيفزايد يا چيزى از آن را کم کند، در يک مدّت کوتاه، حقايق و احکام دين دگرگون مى شود، و اصالت و اعتبار خودرا از دست مى دهد، و يک مشت افکار و خيالات واهى جاى تعليمات اصيل دين را مى گيرد، و سراب ها جاى چشمه هاى زلال آب خواهد نشست. نوآوری ها اگر از طريق دقت و تحقيق بيشتر در ادلّه احکام شرع باشد و حقايق تازه اى به کمک کتاب و سنّت و دليل قاطع عقل کشف شود، نه تنها بدعت نيست بلکه سبب شکوفايى و بالندگى آيين خداست، و به تعبير ديگ: کشف، چيز تازه اى است و إلا مکشوف، در آيين خدا از قبل بوده است. ولى اگر ذوق و سليقه هاى شخصى و استحسانات ظنّى پايه و اساس نوآوري هاى دينى باشد، جز گمراهى و ضلالت و مسخ شدن چهره دين نتيجه اى نخواهد داشت.
خطبه 145
و قال علیه السلام
الأَقَاوِیلُ مَحفُوظَةٌ وَ السّرَائِرُ مَبلُوّةٌ وَکُلّ نَفسٍ بِما کَسَبَت رَهِینَةٌ وَ النّاسُ مَنقُوصُونَ مَدخُولُونَ إِلّا مَن عَصَمَ اللّهُ سَائِلُهُم مُتَعَنّتٌ وَ مُجِیبُهُم مُتَکَلّفٌ یَکَادُ أَفضَلُهُم رَأیاً یَرُدّهُ عَن فَضلِ رَأیِهِ الرّضَی وَ السّخطُ وَ یَکَادُ أَصلَبُهُم عُوداً تَنکَؤُهُ اللّحظَةُ وَ تَستَحِیلُهُ الکَلِمَةُ الوَاحِدَةُ.
و آن حضرت فرمود:
همه گفته ها نزد خدا محفوظ، و تمام باطن ها آزموده شده است، و هر کسی در گرو اعمال خود است. مردم ناقص و دچار عیبند جز کسی که خدا او را حفظ کرده، پرسندگانشان مردم آزار، و پاسخ دهندگانشان در جواب گفتن دچار تکلّف اند، برترین آنان را در رأی خشنودی و غضب از رأی نیکو باز می گرداند، و استوارترین آنها را نگاهی یا کلمه ای دگرگون می سازد.
شرح حکمت 343 - حکمت های نهج البلاغه (همراه با 25 ترجمه و شرح)، ص347 شرح انصاری