تفسير آيه 14 سوره فصلت (إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ)
ترجمه مهدي فولادوند: چون فرستادگان [ما] از پيش رو و از پشت سرشان بر آنان آمدند [و گفتند:] «زنهار، جز خدا را مپرستيد»، گفتند: «اگر پروردگار ما مىخواست، قطعا فرشتگانى فرومىفرستاد، پس ما به آنچه بدان فرستاده شدهايد كافريم».
تفسير الميزان
كلمه (اذ زمانى كه) ظرف است براى صاعقه دوم، چون انذار به صاعقه در حقيقت انذار بـه وقـوع و فرا رسيدن آن است، در نتيجه معناى آيه اين است: من شما را هشدار مى دهم از صاعقه اى، مانند صاعقه اى كه در قوم عاد و ثمود بيامد...
وجه اينكه از هود و صالح (عليه السلام) با صـيـغـه جمل (الرسل) ياد كرد
و اگـر آمـدن را بـه (رـل) نـسـبـت داده كـه صيغه جـمـع اسـت، بـا اينكه رسـول عـاد و رسول ثمود دو تن بودند، يكى هود و يكى هم صالح (عليهما السلام)، به اين اعتبار است كه رسولان خدا همه به يك دين دعوت مى كنند، در نتيجه هر كدام را كه در نظر بگيريم، هر چند در يك قوم خاصى مبعوث شده، ولى در حقيقت در همه بشر مبعوث شده است.
و بر همين حساب كسى كه يك پيغمبر را تكذيب كند، در حقيقت همه را تكذيب كرده، و لذا مى بـيـنيم خداى عزوجل در آيه (كذبت عاد المرسلين) و آيه (كذبت ثمود المرسلين) و آيـه (كـذبت قوم لوط المرسلين) و نيز آياتى ديگر تكذيب يك پيغمبر را تكذيب همه انبياء (ع) دانسته است.
و ايـنـكـه بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـتـه انـد: (اطـلاق كـلمـه (رسـل) كـه جمع است بر هود و صالح (عليهمالسلام) از باب اطلاق صيغه جمع بر كـمـتـر از سه نفر است، و اين رقم اطلاق شايع است، و از همين باب است كه در جمله (اذ جـاءتـهـم) ضـمـير جمع را به دو قوم برگردانده) حرف درستى نيست، براى اينكه اطلاق كلمه جمع بر دو نفر صحيح نيست، و برگرداندن ضمير جمع در جمله (اذ جاءتهم) بـه دو قـوم عـاد و ثـمـود، هم از اين باب نيست، بلكه از اين جهت است كه دو قوم عاد و ثـمـود هـر چـند دو قوم بودند، ولى جمعيتى را تشكيل مى دادند، و به اين جهت بايد ضمير جمع به آنها برگردد.
(مـن بين أ يديهم و من خلفهم) - منظور از آمدن پيامبران از پيش رو، و از پشت سر اين اسـت كـه: پـيـامـبـران از هـر سـو بـه سـوى ايـشـان آمـدنـد. و استعمال اين دو جهت در همه جهات شايع است.
و بـعـضـى جايز دانسته اند كه مراد از (بين ايديهم) آينده و مراد از (و من خلفهم) گـذشـتـه بـاشـد و جـمله (جاءتهم الرسل من بين ايديهم و من خلفهم)، كنايه باشد از ايـنـكـه انبيا اين دو قوم را از هر راهى كه ممكن بود دعوت كردند، گاهى در خلوت و گاهى در جـلوت، گـاهى تك تك و گاهى در مجلس عمومى، گاهى به دادن بشارت و گاهى به دادن انـدرز و هـشـدار اما همه آنان به يك چيز دعوت مى كردند و به همين جهت آمدن اينطورى آنان در جمله بعد تفسير شده به (الا تعبدوا الا اللّه) يعنى به دين توحيد.
(قـالوا لو شـاء ربـنـا لانـزل مـلائكة) - اين جمله پاسخى است كه مردم به رسالت انـبيا داده اند كه اگر خدا مى خواست رسولى نزد ما بفرستد، فرشته اى را مى فرستاد. در سابق هم نظير اين پاسخ از كفار به انبياء (عليهم السلام) مكرر گذشت و اين پاسخ اساسى به جز انكار پيامبر شدن بشر ندارد.
(فانا بما ارسلتم به كافرون) - اين جمله به خاطر حرف (فا) كه بر سر آن آمـده، فـرع و نـتـيـجـه نـفـيـى اسـت كه از جمله قبلى استفاده مى شد و معنايش اين است كه: حـال كـه خـدا نـخـواسـت و فـرشـتـه اى بـه عـنـوان رسـول بـراى مـا نـفـرسـتـاد، نـاگـزيـر مـا بـه آنـچـه شـمـا بـدان ارسال شده ايد، يعنى به دين توحيد، كافريم.
تفسير آيه 15 سوره فصلت
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ۖ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ. (15)
ترجمه مهدي فولادوند: و امّا عاديان، به ناحق، در زمين سر برافراشتند و گفتند: «از ما نيرومندتر كيست؟» آيا ندانستهاند كه آن خدايى كه خلقشان كرده خود از ايشان نيرومندتر است؟ و در نتيجه آيات ما را انكار مىكردند.
تفسير اطيب البيان: پس اما عاد پس تكبر كردند در زمين و بزرگ منشي نمودند در زمين بدون حق و گفتند كيست شديدتر از ما در قوّة و توانايي آيا نميبينند که آن كسي که آنها را خلق فرموده قوة و قدرتش از آنها شديدتر است و بودند بآيات ما انكار ميكردند.
شرح و قصه عاد بسيار مفصل است طبرسي در سوره مباركه فجر در ذيل آيه شريفه أَ لَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ العِمادِ الَّتِي لَم يُخلَق مِثلُها فِي البِلادِ شرح مفصلي از بلاد آنها و عمارات و قصور آنها از طلا و نقره و جواهرات و از مزارع آنها و باغات آنها نقل كرده و لكن چون سندي نداشت از نقلش خودداري كرديم و در مجمع البحرين در لغة عاد ذكر عاد را كرده که ميگويد: كانت لهم زرع و نخيل كثير و لهم اعمار طويلة و اجسام طويلة و در نسب عاد در مجمع البيان ميگويد عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح و قوم را مسمي باسم جد خود گذاشتند.
فَأَمّا عادٌ فَاستَكبَرُوا فِي الأَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ بزرگي بيجهت يعني هيچ اسباب بزرگي در آنها نبود انسان در اعلا درجه ضعف است كوچكترين بلائي را از خود نميتواند دفع كند يك شب تب روزگارش را تباه ميكند يك عضو بدنش درد متوجه شود روزگارش سياه ميشود وَ خُلِقَ الإِنسانُ ضَعِيفاً نساء آيه 33.
وَ قالُوا مَن أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً العياذ اشاره باين است که خدا قدرت ندارد كوچكترين بلائي به ما متوجه كند چون حضرت هود آنها را انذار ميكرد به عذاب در مقابلش چنين مقاله داشتند.
أَ وَ لَم يَرَوا أَنَّ اللّهَ الَّذِي خَلَقَهُم که هيچ بوديد يك نطفه گنديده تا شما را باين درجه رسانيد آنكه داد ميتواند پس بگيرد. هُوَ أَشَدُّ مِنهُم قُوَّةً اينکه مقاله اينها بود و عيب ديگر آنها.
وَ كانُوا بِآياتِنا يَجحَدُونَ جحود انكار است با اينكه قلبا ميداند چنانچه مي فرمايد: وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم ظُلماً وَ عُلُوًّا نمل آيه 14 و آيات معجزات رسل است که حمل بر سحر ميكردند.