تفسير آيه 38 و 39 سوره زخرف حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ﴿٣٨﴾ وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ ﴿٣٩﴾

ترجمه مهدي فولادوند

تا آنگاه كه او [با دمسازش‌] به حضور ما آيد، [خطاب به شيطان‌] گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!»
و امروز هرگز [پشيمانى‌] براى شما سود نمى‌بخشد، چون ستم كرديد؛ در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود.

تفسير الميزان

"حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ" كلمه "حتى" غايتى است براى فعل مستمرى كه آيه قبلى بر آن دلالت داشت، يعنى فعل "يعبدونهم". و معناى جمله "يحسبون" اين است كه اين قرينان شيطانى مدام ايشان را از راه خدا باز مى ‏داشتند، و مدام مى‏ پنداشتند كه راه همان است كه ايشان مى‏ پيمايند، تا آنكه مرگ يكى از ايشان برسد.

و منظور از اينكه فرمود: "تا نزد ما بيايد" روز قيامت است. و ضمير در" جاء" به موصول" من يعش" بر مى‏ گردد، و چون لفظ موصول مفرد بود" جاء" نيز مفرد آمده. و مراد از" مشرقين" مشرق و مغرب است كه در آن جانب مشرق غلبه داده شده است.

و معنايش اين است كه: اينان هم چنان بر جلوگيرى از راه خدا ادامه مى‏دهند و آنان هم كه از ذكر ما كور صفتى مى‏كنند هم چنان بر پندار غلطشان- كه گمان مى‏كنند راه يافتگانند- ادامه مى ‏دهند تا آنكه مرگ يكى از ايشان برسد و نزد ما آيد، در حالى كه قرينش‏ هم با او باشد، آن وقت برايش كشف مى‏شود كه عمرى گمراه بوده، و اينك عواقب و آثار گمراهى يعنى عذاب قيامت فرا مى‏رسد، آن وقت قرين خود را مخاطب قرار داده، با لحنى كه مى‏رساند از او متاذى و بيزار است مى‏گويد: اى كاش بين من و تو به مقدار فاصله بين مغرب و مشرق دورى مى‏بود و من همنشين تو نمى‏شدم، كه چه بد همنشينى هستى.

از سياق آيه استفاده مى‏شود كه اين گونه افراد غير از عذابى كه در آتش از آتش دارند، عذابى هم از همنشينى با قرينها مى‏چشند، و بدين جهت آرزو مى‏كنند كه از آنان دور مى‏بودند، و از بين همه عذابها تنها دورى از اين عذاب را ياد مى‏كنند، و ساير عذابها را از ياد مى‏برند.

 [وجوه مختلف در معناى جمله" وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ" كه خطاب به كفار و قرين‏هاى شيطانى آنها است‏]

" وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ" از ظاهر كلام برمى‏آيد كه اين جمله عطف باشد بر ما قبل كه حال گمراهان را بيان مى‏كرد، و مراد از كلمه" اليوم" روز قيامت است. و جمله" أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ" فاعل فعل" لن ينفعكم" است. و مراد از ضمير" كم" كه جمع مخاطب است، همان افرادى است كه از ذكر خدا كور صفتى مى‏كنند، و همچنين قرين‏هاى آنان. و جمله" اذ ظلمتم" به منزله تعليل است.

و مراد از آيه- و خدا داناتر است- اين است كه: شما تا در دنيا بوديد وقتى يكى از خود شما به شما صدمه‏اى مى‏زد و شما را گرفتار مصيبتى مى‏كرد، و به دنبالش خودش هم گرفتار مصيبتى مى‏شد، خوشحال مى‏شديد و تسلى مى‏يافتيد كه او هم گرفتار شده، و گرفتارى او همين مقدار فايده براى شما داشت، ليكن امروز اينطور نيست كه اگر قرينان شما هم مانند شما معذب شوند سودى به حال شما داشته باشد، چون اشتراك آنان با شما در عذاب و بودنشان در آتش با شما، خود عذاب ديگرى است براى شما.

ولى بعضى از مفسرين «1» آيه را طورى ديگر تجزيه و تحليل كرده‏اند، و گفته‏اند كه فاعل جمله" لن ينفعكم" ضميرى است كه به آرزوى مذكور در آيه قبلى برمى‏گردد و معناى جمله" اذ ظلمتم" چنين مى‏باشد:" به خاطر اينكه در دنيا به خود ستم كرديد، و قرينان را در كفر و گناه پيروى نموديد". و جمله" أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ" تعليل بى‏فايده بودن است.

و معناى آيه اين است كه: اين آرزو كردنتان كه از قرينان دور باشيد سودى به حالتان ندارد، براى اينكه حقتان همين است كه با آن قرينان در عذاب شريك باشيد.   و انصاف اين است كه اينها آيه را خوب معنى نكرده‏اند، زيرا اول و آخرش با هم تناقض و تدافع دارد، چون بنا به گفته آنان جمله" اذ ظلمتم" تعليل اول بى فايده بودن آرزو است. و جمله" أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ" تعليل دوم آن است. و لازمه اينكه قاعدتا بايد بين دو تعليل تطابق باشد، اين است كه در دومى بفرمايد" خدا حكم رانده كه شما آرزومندان در قيامت و تابعان قرينان، در عذاب باشيد" نه اينكه بفرمايد:" خدا حكم كرده كه شما آرزومندان معذب در قيامت با متبوعان خود مشترك باشيد".

بعضى «1» ديگر گفته‏اند معناى آيه اين است كه: اشتراك، چيزى از عذاب را از شما كم نمى‏كند، براى اينكه هر يك از شما و قرينان شما بهره وافرى از عذاب دارد.

اين هم درست نيست، چون بر فرض، علتى كه براى كم نشدن عذاب و بى‏فايده بودن اشتراك ذكر كرده فى نفسه صحيح باشد، نه لفظ آيه شريفه و نه سياق آن دلالتى بر اين علت ندارد.

بعضى «2» ديگر گفته‏اند معنايش اين است كه: اشتراك شما و قرينان در عذاب سودى به حال شما ندارد آن طور كه در دنيا سود داشت، چون در دنيا وقتى مشتركا به شدائد گرفتار مى‏شديد به يكديگر كمك مى‏كرديد، و سنگينى گرفتارى بين همه شما تقسيم مى‏شد، ولى در اينجا اينطور نيست، چون هر يك از شما و قرينان شما بيش از حد طاقت، تحمل عذاب ندارد.

اين نيز مانند وجه قبلى درست نيست و همان اشكال بر اين نيز وارد است. بعلاوه فهم چنين معنايى به ذهن هيچ كس در نمى‏آيد، تا آيه شريفه بخواهد آن را از ذهنش بيرون آورد.