مریم حاج‌ عبدالباقی: تفسیر آیات ۱۲۰ و ۱۲۱ سوره مبارکه توبه (حمله رژیم صهیونیستی)

مریم حاج‌ عبدالباقی، استاد حوزه و دانشگاه و حافظ قرآن کریم پیرامون شرایط کنونی و حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان به آیات ۱۲۰ و ۱۲۱ سوره مبارکه توبه و تبیین اهمیت اطاعت از فرمان پیامبر اکرم(ص) در مواجهه با دشمن پرداخت و تأکید کرد: در این آیات اشاره شده است که مسلمانان و اهالی مدینه نباید از دستور پیامبر(ص) تخلف کنند و هرگز نباید منافع خود را بر منافع پیامبر و مسیر الهی ترجیح دهند.

وی با تأکید بر اینکه نزد خدای متعال هیچ‌گاه اجر مؤمنین از بین نمی‌رود، افزود: خداوند در این آیات شریفه، به صراحت بیان می‌کند کسانی که در راه خدا گام برمی‌دارند، با وجود مواجهه با گرسنگی و تشنگی، زحمت و رنج و آسیبی از دشمن نمی‌بینند، مگر اینکه خداوند به ازای این سختی‌ها، برای آنها عمل صالح قرار دهد.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: خدای متعال بر اساس میزان هزینه‌ها و تلاش‌هایی که بندگان در مسیر جهاد فی سبیل‌الله انجام می‌دهند، پاداشی بهتر و برتر از اعمالشان به آنان عطا می‌کند.

حاج‌عبدالباقی با اشاره به نگرانی‌های برخی از مردم درباره کشته شدن عزیزان و فرماندهان سپاه اسلام در حمله رژیم صهیونیستی، اظهار کرد: کسانی که در این شرایط دچار غصه و نگرانی می‌شوند، باید بدانند این سختی‌ها و نگرانی‌ها نزد خداوند به حساب می‌آید و سبب افزایش درجات و پاداش‌های معنوی آنان خواهد شد؛ البته به شرطی که از مسیر حمایت و یاری سپاه حق کوتاه نیایند و پشیمان نشوند. در چنین شرایطی مؤمنان حقیقی هیچ ترس و نگرانی‌ای نخواهند داشت، زیرا خداوند تمامی لحظات و تلاش‌های آنها را ثبت و حساب می‌کند.

وی در ادامه به آیاتی از سوره مبارکه احزاب اشاره کرد و افزود: خداوند متعال در این سوره می‌فرماید؛ «هنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا»؛ مؤمنان در شرایط پُر التهاب آزموده می‌شوند و شرایطی بسیار سخت را تجربه می‌کنند. همچنین در آیه دهم سوره احزاب بیان شده است؛ «إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»، یعنی وقتی دشمن از بالای سر و پایین پای مسلمانان حمله کرد و ترس چنان بر دل‌ها مستولی شد که چشم‌ها خیره ماند و قلب‌ها به گلو رسید، در این هنگام منافقان دچار تزلزل می‌شوند و می‌گویند خداوند به ما وعده پیروزی داده بود پس چرا این اتفاق نیفتاد؟ اما قرآن پاسخ می‌دهد، مؤمنان دیدند این واقعه همان وعده خدا و پیامبر بود و بر ایمان و تسلیم آنها افزود.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به جنگ خندق در صدر اسلام و شباهت وضعیت آن دوره با شرایط فعلی کشور اشاره و اظهار کرد: در آن جنگ، یهودیانِ اطراف مدینه به تحریک مشرکان پرداختند تا مسلمین را به طور کامل از بین ببرند و وعده دادند، هر کاری از دستشان برآید برای نابودی مسلمانان انجام دهند. این شرایط بسیار شبیه وضعیت کنونی است که «نتانیاهو» تلاش می‌کند با تحریک قدرت‌های بزرگ همچون اروپا و آمریکا، به اهداف خود برسد، چرا که می‌داند به تنهایی قادر به مقابله با ایران اسلامی نیست.

این حافظ کل قرآن کریم ادامه داد: در جنگ خندق ترس و دلهره به حدی زیاد بود که وقتی پیامبر(ص) اعلام کردند چه کسی به جنگ با «عمر ابن عبدود» می‌رود، هیچ‌کس حاضر به مقابله نشد، زیرا او را بسیار قوی‌تر از خود می‌دیدند. در نهایت حضرت علی(ع) اعلام آمادگی کردند و با یک ضربه دشمن را از پای درآوردند. در این جنگ با وجود همه ترسی که وجود داشت، هیچ مسلمانی کشته نشد، در حالی که بسیاری از دشمنان کشته شدند. پس از این جنگ بود که دیگر مشرکان حمله‌ بزرگی به مسلمانان نکردند و این نبرد باعث تثبیت موقعیت اسلام شد، به گونه‌ای که در سال هشتم هجری، فتح مکه بدون خونریزی صورت گرفت.

حاج‌عبدالباقی در پایان گفت: گاهی جایی که به نظر می‌رسد، بسیار خطرناک و ترسناک است، می‌تواند نوید پیروزی‌های بزرگ و شگفت‌انگیز را بدهد. این پیروزی‌ها مشروط به آن است که مردم پیامبر(ص) و ولایت فقیه را الگوی خود قرار دهند و از فرمان‌های حکومت اسلامی سرپیچی نکنند. آیه ۲۱ سوره مبارکه احزاب می‌فرماید؛ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا» بر اساس این آیه اگر مسیر نوید داده شده رعایت شود، یقیناً پشت این ترس‌ها و دلهره‌ها، پیروزی مسلمین رقم خواهد خورد.

تدبر در قرآن دکتر محمد الهی خراسانی فروردین 1403 (تدبر در آیه 71 سوره توبه)

کرسی تدبر در قرآن

رمضان ۱۴۴۵

با ارائه استاد محمد الهی خراسانی

تدبر در آیات کلیدی قرآن

فروردین ۱۴۰۳ - مسجد سهله (معروف‌به‌نظریافته)

جلسه بیستم (جلسه آخر ماه مبارک)

تدبر در آیه ۷۱ توبه

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

دانلود فایل با لینک مستقیم

قاعده ای قرآنی آیه 47 سوره توبه تفسیر تسنیم

قاعده ای قرآنی

در قرآن کریم هرجا نام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به عنوان مجرای فیض در کنار

نام مبارک الله آمده، ضمیر مفرد آمده نه تثنیه مثل آیه ۴۷ سوره توبه: اَغناهم اللهُ و رسولُه مِن فضله

زیرا موجود ممکن الوجود جز فیضی که خداوند به او عطا فرموده ، چیزی ندارد پس نبی مکرم اسلام (ص) مظهر فیض خداست نه مستقل، از این رو نفرموده: مِن فضلهما

تفسیر تسنیم ج ۱۲ ص ۴۸۷

نتیجه استخاره آیه 14 سوره توبه - قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ

قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ

ترجمه: شما (ای اهل ایمان) با آن کافران به قتال و کارزار برخیزید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نماید و دلهای (پر درد و غم) گروهی اهل ایمان را (به فتح و ظفر بر کافران) شفا بخشد.

ادامه نوشته

Does the Quran order Muslims to kill all non-Muslims? Professor Matt Davies answers

Does the Quran order Muslims to kill all non-Muslims? Professor Matt Davies answers

مشهورترین آیه قرآن در میان نخبگان و مردم جوامع غرب کدام است؟

آیا قرآن در سوره توبه دستور به کشتار همه غیر مسلمانان می‌دهد؟

پروفسور Matt Davies به عنوان یک مسیحی آمریکایی به این سؤال و شبهه تبشیری‌ها پاسخ می‌دهد.

to see the video click on the link below

دانلود فایل با لینک مستقیم

در کدام آیه قرآن است که یک کلمه عینا دوبار پشت سرهم آمده است؟

در کدام آیه قرآن است که یک کلمه عینا دوبار پشت سرهم آمده است؟

ادامه نوشته

تفسیر آیه 128 سوره توبه - برگزیده تفسیر نمونه

تفسیر آیه 128 سوره توبه - برگزیده تفسیر نمونه

لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت‌] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

There has certainly come to you an apostle from among yourselves. Grievous to him is your distress; he has deep concern for you, and is most kind and merciful to the faithful

ادامه نوشته

تفسیر آیه 49 سوره توبه (وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَة)

تفسیر آیه 49 سوره توبه: وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ

ترجمه های فارسی

و برخی از آن مردم منافق با تو گویند که به ما در جهاد اجازه معافی ده و ما را در آتش فتنه (و گناه نافرمانی) میفکن، آگاه باش که آنها خود به فتنه و امتحان در افتادند و همانا دوزخ به آن کافران احاطه دارد.

و از منافقان کسانی هستند که می گویند: ما را اجازه ترک نبرد ده و به فتنه و گناه دچار مکن. آگاه باش که [آنان با این درخواست ناهنجارشان] به فتنه و گناه افتاده اند؛ و یقیناً دوزخ بر کافران احاطه دارد.

و از آنان كسى است كه مى‌گويد: «مرا [در ماندن‌] اجازه ده و به فتنه‌ام مينداز.» هش‌دار، كه آنان خود به فتنه افتاده‌اند، و بى‌ترديد جهنم بر كافران احاطه دارد.

بعضى از آنان مى‌گويند: مرا رخصت ده و به گناه مينداز. آگاه باش كه اينان خود در گناه افتاده‌اند و جهنم بر كافران احاطه دارد.

بعضی از آنها می‌گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده‌اند؛ و جهنم، کافران را احاطه کرده است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Among them there are some who say, ‘Give me leave, and do not put me to temptation.’ Look! They have already fallen into temptation and indeed hell besieges the faithless

And among them there is he who says: Allow me and do not try me. Surely into trial have they already tumbled down, and most surely hell encompasses the unbelievers

Of them is he who saith: Grant me leave (to stay at home) and tempt me not. Surely it is into temptation that they (thus) have fallen. Lo! hell verily is all around the disbelievers

Among them is (many) a man who says: "Grant me exemption and draw me not into trial." Have they not fallen into trial already? and indeed Hell surrounds the Unbelievers (on all sides)

معانی کلمات آیه

تفتني: فتنة. امتحان، وسيله امتحان، شدت عذاب، شرک. فتن در اصل گذاشتن طلا در آتش است براى امتحان. «لا تفتنى»: به فتنه نيانداز مرا.

نزول

«شیخ طوسی» گوید: ابن عباس و مجاهد و ابن زید گویند: این آیه درباره جد بن قیس نازل گردید، بدین شرح وقتى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مردم فرمان خروج به سوى غزوه تبوک براى جنگ با رومیان را صادر فرمود، جد بن قیس گفت: یا رسول الله مردى هستم که مفتون و دلباخته زنان رومى مى شوم مرا به فتنه زنان زرد فام[۲] رومى میفکن[۳].[۴]

شأن نزول:

هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مسلمانان را آماده جنگ تبوک می‌ساخت و دعوت به حرکت می‌کرد یکی از رؤسای طایفه «بنی سلمه» به نام «جدّ بن قیس» که در صف منافقان بود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد اگر اجازه دهی من در این میدان جنگ حاضر نشوم زیرا علاقه شدیدی به زنان دارم مخصوصا اگر چشمم به دختران رومی بیفتد ممکن است دل از دست بدهم و مفتون آنها شوم! پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او اجازه داد.

در این موقع آیه نازل شد و عمل آن شخص را محکوم ساخت.

تفسیر:

منافقان بهانه تراش! شأن نزول فوق نشان می‌دهد که انسان هرگاه بخواهد شانه از زیر بار مسؤولیتی خالی کند از هر وسیله‌ای برای خود بهانه می‌تراشد.

به هر حال قرآن در اینجا روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا می‌گوید: «بعضی از آنها می‌گویند به ما اجازه بده (که از حضور در میدان جهاد خودداری کنیم) و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبا روی رومی) مساز»! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي).

آیه 71 سوره توبه - علامه طباطبایی- ولایت همگانی

علامه طباطبایی ذیل آیه ۷۱ توبه:

المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض...

بعد از آن تذکر و بیان حال منافقین، اینک حال عامه مؤمنین را بیان می کند و می فرماید: «مردان و زنان با ایمان اولیاى یکدیگرند»، تا منافقین بدانند نقطه مقابل ایشان مؤمنین هستند که مردان و زنانشان با همه کثرت و پراکندگى افرادشان همه در حکم یک تن واحدند، و به همین جهت بعضى از ایشان امور بعضى دیگر را عهده دار مى شوند.

و به همین جهت است که هر کدام دیگرى را به معروف امر می کند و از منکر نهى مى نماید. آرى، بخاطر ولایت داشتن ایشان در امور یکدیگر است - آنهم ولایتى که تا کوچک ترین افراد اجتماع راه دارد - که به خود اجازه مى دهند هر یک دیگرى را به معروف واداشته و از منکر باز بدارد. (المیزان)

چون شرط امر به معروف، عدالت نیست و حتی فاسق هم چنین حقی (ولایتی) دارد؛

پس غیر متشرعه، بی حجاب و بدحجاب هم می تواند مذهبیِ محجبه ای یا حتی یک روحانی را در معروفی، امر یا از منکری، نهی کند!

ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار

آيا در قرآن، دليلى براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات داريم؟

خداوند در قرآن میفرمايد: «ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار... الاّ كُتب لهم به عَملٌ صالح» (سوره توبه، آيه 120) هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمیگيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت میشود.

آرى، راهپيمايى هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است. اين راهپيمايى ها (بخصوص كه از طريق وسايل ارتباطى و ماهوارهها منعكس میشود) نوعى حضور در صحنه، عبادت دسته جمعى و امر به معروف و نهى از منكر عملى و عامل تقويت روحيّه مردم و مقابله با دشمن است.


مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیه‌نشینانی که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلّف جویند؛ و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها نمی‌رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌شود برنمی‌دارند، و ضربه‌ای از دشمن نمی‌خورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌شود؛ زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند!

تفسیر آیه 123 سوره توبه (يا أيها الّذين آمنوا قاتلوا الّذين يَلُونَكم من الكفّار)+ جواب استخاره

تفسیر آیه 123 سوره توبه (يا أيها الّذين آمنوا قاتلوا الّذين يَلُونَكم من الكفّار)+ جواب استخاره

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

ای اهل ایمان، با کافران از آنان که با شما نزدیکترند شروع به جهاد کنید و باید کفار در شما درشتی و نیرومندی و قوت و پایداری حس کنند، و بدانید که خدا همیشه با پرهیزکاران است.

دشمنان نزدیکتر را دریابید! به تناسب بحثهایی که تاکنون پیرامون جهاد در این سوره ذکر شده در این آیه به دو دستور دیگر در زمینه این موضوع مهم اسلام اشاره گردیده است.

نخست روی سخن را به مؤمنان کرده، می‌گوید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! با کفاری که به شما نزدیکترند پیکار کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ).

آیه فوق گرچه از «پیکار مسلحانه»، و از «فاصله مکانی» سخن می‌گوید، ولی بعید نیست که روح آیه در پیکارهای منطقی و فاصله‌های معنوی نیز حاکم باشد، به این معنی که مسلمانان به هنگام پرداختن به مبارزه منطقی و تبلیغاتی با دشمنان، اول باید به سراغ کسانی بروند که خطرشان برای جامعه اسلامی بیشتر و نزدیکتر است، مثلا در عصر ما که خطر الحاد و مادّیگری همه جوامع را تهدید می‌کند، باید مبارزه با آن را مقدم بر مبارزه با مذاهب باطله قرار داد، نه این که آنها فراموش شوند، بلکه باید لبه تیز حمله متوجه گروه خطرناکتر گردد، یا مثلا مبارزه با استعمار فکری و سیاسی و اقتصادی باید در درجه اول قرار گیرد.

دومین دستوری که در زمینه جهاد، در این آیه می‌خوانیم، دستور شدت عمل است، آیه می‌گوید: «دشمنان باید در شما یک نوع خشونت احساس کنند» (وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً).

بنابراین تنها، وجود قدرت کافی نیست، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد.

و در پایان آیه به مسلمانان با این عبارت نوید پیروزی می‌دهد که: «بدانید خدا با پرهیزکاران است» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ).

این تعبیر ممکن است علاوه بر آنچه گفته شد، اشاره به این معنی نیز باشد که توسل به خشونت و شدت عمل باید توأم با تقوا باشد، و هیچ گاه از حدود انسانی تجاوز نکند. ج2، ص265


نتیجه استخاره: انجام بده

نتیجه کلی: خوب است با عزم و اراده انجام دهید موفق می شوید.

نتیجه ازدواج: خوب است با توکل بخدا و حفظ موازین شرعی اقدام کنید قبلا همه ی حرفهایتان را بزنید تا بعدا مشکلی پیش نیاید.

نتیجه معامله: با رعایت تمامی جوانب اقدام نمایید سپس انجام دهید آن هم محکم و مصمم و ترس را از خود دور کنید.

    تدبر در سوره توبه (برائت) - هانی چیت‌ چیان

    هشتمین جلسه از سلسله جلسات تدبر در سوره مبارکه توبه (برائت) با عنوان «شناخت عارضه‌های جمعی و شیوه مواجهه با آن» و با موضوع «‌بخش دوم وظایف آحاد مردم در حفظ انسجام جامعه‌» با تدریس هانی چیت‌چیان، عضو علمی مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران شب گذشته، ششم آذرماه در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار شد.

    وی در ابتدا با اشاره به خطاب‌های «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» در سوره توبه بیان کرد: این خطاب‌ها وظایفی است که آحاد جامعه باید نسبت به آن‌ها اهتمام داشته باشند. دو تا از این خطاب‌ها را در جلسه گذشته با هم خواندیم. اولی آیه ۲۳ بود «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند [آنان را] به دوستى مگيريد و هركس از ميان شما آنان را به دوستى گيرد آنان همان ستمكارانند»، که خلاصه‌اش می‌شود اینکه فرد باید محبت خودش را تحت ولایت الهی مدیریت کند.

    هانی چیت‌چیان

    ادامه نوشته

    تفسیر استغفار حضرت ابراهیم ع برای عمو که از مشرکان بود

    پرسش : به چه دلیل حضرت ابراهیم(علیه السلام) براى عمویش آزر که از مشرکان بود استغفار کرد؟

    حضرت ابراهیم(ع) برای عمویش «آزر» که بت پرست بود، استغفار می کرد به امید این که هدایت شود. اما وقتی دید عمویش با حالت کفر و عداوت پروردگار از دنیا رفته و دیگر جائى براى هدایت او باقى نمانده است، دیگر برایش استغفار نکرد.


    پاسخ این سؤال در آیه 114 سوره «توبه» آمده است. خداوند مى فرماید: (استغفار ابراهیم براى پدرش ـ عمویش آزر ـ به خاطر وعده اى بود که به او داد، اما هنگامى که براى او آشکار شد که وى دشمن خدا است، از او بیزارى جست و برایش استغفار نکرد)؛ «وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لاَِبیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ».

    از این آیه به خوبى استفاده مى شود: «ابراهیم»(علیه السلام) انتظار داشته است «آزر»، از این طریق جذب به سوى ایمان و توحید شود، و استغفار او در حقیقت این بوده است: «خداوندا! او را هدایت کن! و گناهان گذشته او را ببخش»!

    اما هنگامى که «آزر» در حال شرک چشم از جهان فرو بست، و براى «ابراهیم» مسلّم شد که او با حالت عداوت پروردگار از دنیا رفته، و دیگر جائى براى هدایت او باقى نمانده است، استغفار خود را قطع کرد.

    طبق این معنى، مسلمانان نیز مى توانند، براى دوستان و بستگان مشرکشان مادام که در قید حیاتند، و امید هدایت آنها مى رود، استغفار کنند، یعنى: از خدا براى آنها هدایت و آمرزش، هر دو بطلبند، ولى پس از مرگ آنها در حال کفر، دیگر جائى براى استغفار باقى نمى ماند.

    اما این که در بعضى از روایات وارد شده، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ابراهیم»(علیه السلام) وعده داده بود، که اگر «آزر» ایمان بیاورد براى او استغفار کند، (نه پیش از ایمان آوردن)، و هنگامى که براى او روشن شد او دشمن خدا است، از وى بیزارى جست،(1) بنابراین وعده «ابراهیم» مشروط بوده و چون شرط آن حاصل نشد، او هرگز استغفار نکرد.

    این روایت، علاوه بر این که روایت «مرسل» و «ضعیفى» است، مخالف ظاهر یا صریح آیات قرآن است؛ زیرا ظاهر آیه مورد بحث این است: «ابراهیم» استغفار کرد، و صریح آیه 86 سوره «شعراء»، این است که: «ابراهیم» از خداوند تقاضاى آمرزش براى او کرد، آنجا که مى گوید: «وَ اغْفِرْ لاَِبی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضّالِّین».

    شاهد دیگر این سخن، جمله معروفى است از «ابن عباس» که: «ابراهیم»(علیه السلام) کراراً براى «آزر» مادامى که در حیات بود استغفار کرد، اما هنگامى که در حال کفر از دنیا رفت، و عداوت او نسبت به آئین حق مسلّم شد، از این کار خوددارى نمود.(2)

    و از آنجا که گروهى از مسلمانان مایل بودند، براى نیاکان مشرک خود که در حال کفر مرده بودند، استغفار کنند، قرآن صریحاً آنها را نهى کرد و تصریح نمود: وضع «ابراهیم»(علیه السلام) با آنها کاملاً متفاوت بوده، او در حال حیات «آزر»، و به امید ایمان او، چنین کارى را مى کرد، نه پس از مرگش!(3)

    پی نوشت:

    (1). «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث؛ «بحار الانوار»، جلد 11، صفحات 77، 88 و 89، و جلد 12، صفحه 20، و جلد 71، صفحه 48؛ تفسیر «عیاشى»، جلد 2، صفحه 114 (چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ .ق)؛ تفسیر «قمى»، جلد 1، صفحه 306 (مؤسسه دار الکتاب، 1404 هـ .ق).

    (2). «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث؛ «بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 89.

    (3). گردآوری از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیۀ، چاپ سی و چهارم، ج 8، ص 203.

    تفسیر و اَلسّابِقونَ الاَوَّلون‌  آیه ۱۰۰ سوره توبه (امام خامنه ای)

    در بخشی از بیانات اخیرشان در دیدار پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس تعابیر قرآنی «اَلسّابِقونَ الاَوَّلون‌» و «وَ السّابِقونَ السّابِقون» را برای پیشکسوتان دفاع مقدس به کار برده و فرمودند: «یعنی کسانی که زودتر از دیگران نیاز را شناختند و دانستند، برای برآوردن آن نیاز شتافتند؛ آن هم در میدان سختی مثل میدان جنگ، میدان جهاد، میدان فداکاری؛ [سابقون] اینها هستند؛ بنابراین تمجید از اینها و احترام به اینها وظیفه‌ همه‌ ما است.»

    تعبیر «اَلسّابِقونَ الاَوَّلون‌» بخشی از آیه ۱۰۰ سوره توبه است که متن کامل این آیه به شرح ذیل است:

    متن آیه: «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»

    تفسیر و اَلسّابِقونَ الاَوَّلون‌  آیه ۱۰۰ سوره توبه (امام خامنه ای)

    ادامه نوشته

    تفسیر آیه 75 سوره توبه (وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَ)

    تفسیر آیه 75 سوره توبه - تفسیر اطیب البیان

    وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ

    بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود»!


    و بعضی‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ منافقین‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ عهد كردند ‌که‌ ‌اگر‌ خداوند به آنها ‌از‌ فضل‌ و كرمش‌ مال‌ عطاء فرمود ‌هر‌ آینه‌ البته‌ صدقه‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ بتهی‌دستان‌ بدهند و ‌هر‌ آینه‌ البته‌ ‌از‌ بنده‌گان‌ صالح‌ شوند ‌یعنی‌ عقیده‌ باطنی‌ و ایمان‌ حقیقی‌ بیاورند و به وظائف‌ دینی‌ عمل‌ كنند.

    وَ مِنهُم‌ مَن‌ عاهَدَ اللّه‌َ ‌من‌ تبعیضیه‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ جمله‌ و ضمیر ‌هم‌ مرجعش‌ منافقین‌ سابق‌ الذكر ‌است‌ ‌یعنی‌ بعض‌ منافقین‌ كسانی‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ عهد كردند عهد مثل‌ نذر و قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ بصیغه‌ واجب‌ میشود و صیغه‌ ‌آن‌ عاهدت‌ اللّه‌ ‌است‌ و باید متعلق‌ عهد راجح‌ ‌باشد‌ مثل‌ نذر و اما متعلق‌ قسم‌ فقط جایز ‌باشد‌ كافیست‌ و اختلاف‌ ‌است‌ ‌که‌ آیا كفاره‌ تخلف‌ عهد مثل‌ نذر ‌است‌ ‌که‌ عتق‌ رقبه‌ یا صیام‌ شهرین‌ متتابعین‌ یا ‌اطعام‌ ستین‌ مسكین‌ ‌است‌ یا ‌ آنكه‌ مثل‌ كفاره‌ قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ اطعام‌ عشرة مساكین‌ یا ‌كسوه‌ ‌آنها‌ یا ‌تحریر رقبه‌ ‌یعنی‌ آزاد كردن‌ رقبه‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ متمكن‌ نشد صیام‌ ثلاثة ایام‌ ‌است‌ احوط و اولی‌ بلكه‌ اظهر و اقوی‌ اول‌ ‌است‌.

    لَئِن‌ آتانا مِن‌ فَضلِه‌ِ لَنَصَّدَّقَن‌َّ نذر و عهد و قسم‌ دو قسم‌: ‌است‌ مطلق‌ و مشروط، مطلق‌ بمجرد نذر و عهد و قسم‌ واجب‌ میشود مثلا نذر كرده‌ فلان‌ روز روزه‌ بگیرد یا عهد كرده‌ فلان‌ قدر صدقه‌ دهد یا ‌قسم‌ یاد كرده‌ فلان‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ ندهد. و مشروط قبل‌ ‌از‌ تحقق‌ شرط واجب‌ نمیشود ‌پس‌ ‌از‌ تحقق‌ واجب‌ میگردد مثلا نذر كرد ‌که‌ ‌اگر‌ فرزند پسر پیدا كردم‌ یك‌ ماه‌ روزه‌ بگیرم‌، ‌یا ‌عهد كرد ‌اگر‌ فرزندم‌ شفاء پیدا كرد یك‌ گوسفند صدقه‌ دهم‌، ‌یا ‌قسم‌ یاد كرد ‌که‌ ‌اگر‌ فلان‌ كار انجام‌ گرفت‌ دیگر فلان‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ نمیدهم‌، و ‌اینکه‌ مورد شرط ‌است‌ ‌که‌ عهد كردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌از‌ فقر نجات‌ پیدا كردند و مال‌ دار شدند و خداوند بآنها ثروت‌ عنایت‌ فرمود صدقه‌ دهند چه‌ واجبه‌ مثل‌ زكاة و چه‌ مندوبه‌ وَ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الصّالِحِین‌َ صالح‌ كسی‌ ‌را‌ گویند ‌که‌ معتقد بجمیع‌ عقائد حقّة ‌باشد‌ و بجمیع‌ واجبات‌ الهیه‌ عمل‌ كند و تارك‌ جمیع‌ معاصی‌ ‌باشد‌.

    شبهه استغفار حضرت ابراهیم ع برای عمویشان آزر که از مشرکین بود

    برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم مطرح نموده اند که خداوند می فرماید: «قال أ راغب أنت عن ءالهتى یإبراهیم لئن لم تنته لأرجمنک و اهجرنى ملیا * قال سلام علیک سأستغفر لک ربى إنه کان بى حفیا؛ گفت: اى ابراهیم! آیا تو از خدایان من بیزارى؟ اگر دست بر ندارى تو را سنگسار خواهم کرد، و مدت زیادى از من دور شو. [ابراهیم] گفت: سلام بر تو، به زودى من از خدایم براى تو آمرزش مى طلبم، که او با من بسیار مهربان است.» (مریم/ 47- 48) آنها می‌گویند چرا ابراهیم به او وعده استغفار داد با اینکه مى دانیم آزر، هرگز ایمان نیاورد و استغفار براى مشرکان، طبق صریح آیه 113 سوره توبه ممنوع است. مگر آزر مشرک نبود؟ اگر این کار ممنوع است چرا این پیامبر بزرگ خدا انجام داد؟! حضرت ابراهیم به عمویش آزر وعده استغفار داد و طبق ظاهر آیه 113 سوره توبه و آیات دیگر قرآن مجید به این وعده وفا کرد، با اینکه او هرگز ایمان نیاورد و در صف مشرکان و بت‌پرستان بود، و استغفار براى چنین کسانى ممنوع است. بنابراین ابراهیم در اینجا دچار اشتباه شده است و این موضوع با عصمت ایشان ناسازگار است.

    ادامه نوشته

    تفسیر آیه 82 سوره اسراء و سوره توبه آیه 128 - حجت الاسلام کاظم صدیقی

    تحولات یمن - آیت الله بهجت - ظهور حضرت مهدی عج

    ضرورت توجه به ظهور و بررسی حوادث یمن در کلام آیت‌الله بهجت

    جلسه درس اخلاق هفتگی جامعه علمیه امیرالمومنین علیه السلام با حضور حجت الاسلام کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران در مسجد ولی الله اعظم عجل الله فرجه برگزار شد.

    ایشان در فرازی از سخنان خویش گفت: کاری کنید که پیغمبر را ببینید. باید سعی کنید ایشان را ببینید، والله قسم کسانی که خلافت امیرالمومنین علیه السلام را قطع کردند و حضرت زهرا سلام الله علیها را به شهادت رساندند پیامبر را ندیدند. آنها فقط یک مرد عرب را می‌دیدند. اما سلمان و ابوذر پیامبر را می‌دیدند.

    ایشان با اشاره به آیه ۸۲ سوره اسرا گفت: خداوند می‌فرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً» پس اگر مؤمن نبودید، یعنی خدا را نشناختید، رسول خدا را نشناختید، قرآن و اهل بیت را نشناختید این قرآن جز خسران برای شما هیچ ندارد، دیگر شفا نیست و خسران است. پیامبر هم اینچنین بودند. کسانی که رسول خدا را ظاهراً دیدند اما مؤمن نبودند رسول خدا برایشان شفا نبود بلکه خسران بود.

    وی افزود: اویس قرنی مثل من و شما به صورت ظاهری توفیق نداشت و جسم پیامبر را ندید. حتی یک بار تا مدینه آمد اما موفق به دیدن ایشان نشد. اما اویس پیامبر را همه جا می‌دید و در تمام لحظه‌ها همراه او بود. اثر کار اویس را و البته کار امیرالمومنین علیه السلام در یمن را در کربلا می‌بینیم. تحقیق کنید ببینید اکثر اصحاب امام حسین علیه السلام یمنی هستند. آیت الله بهجت رحمت الله علیه همواره می‌فرمود: اگر می‌خواهید اوضاع ظهور را بررسی کنید، اوضاع یمن را بررسی کنید! اویس عاشق رسول خدا بود و عطر این عشق را در سرتاسر یمن پراکنده که تا ظهور آثارش باقی خواهد بود.

    رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور در ادامه با اشاره به آیه ۱۲۸ سوره توبه گفت: خداوند می‌فرماید: «رسولٌ من انفسکم» پس شما اگر خدا را بشناسید و پیامبر او را بشناسید، مانند سلمان از اهل بیت می‌شوید. آن گاه این رسول می‌شود از خودتان. «من انفسکم». اما اگر نشناختید استفاده‌ای هم نخواهید کرد. بلکه خسران هم برای شما دارد. کسی که اسمی از اسلام نشنیده و گناه کند با من و شمایی که درس دین خواندیم فرق می‌کند. لذا سعی کنید رسول خدا را بشناسید. بنا به گفته خداوند متعال: «رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» رسول خدا راضی نمی‌شود خاری به پای شما برود. راضی نمی‌شود عمر شما تلف شود. بیشتر از پدر غصه‌ی شما را می‌خورد و کمکتان می‌کند.

    من از چند نفر خیلی خجالت می‌کشم، یکی شهید حججی که با آن سن و سال و بدون در اختیار داشتن امکانات ما به آن بینش عارفانه رسیده بود. یکی هم کربلایی کاظم ساروقی که بی سواد بود. اما به واسطه ترک حرام به مقامی رسید که بنده ندیدم جایی برای غیر معصوم نقل شده باشد. همه ما باید سعی کنیم این گونه باشیم.

    تفسیر آیه 114 سوره توبه (استغفار حضرت ابراهیم ع برای پدرشان)

    تفسیر آیه 114 سوره توبه (استغفار حضرت ابراهیم ع برای پدرشان)

    وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ

    ترجمه آیت الله مکارم

    و استغفار ابراهیم برای پدرش [= عمویش آزر]، فقط بخاطر وعده‌ای بود که به او داده بود (تا وی را بسوی ایمان جذب کند)؛ اما هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست، از او بیزاری جست؛ به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود!

    ترجمه آیتی

    آمرزش خواستن ابراهيم براى پدرش، نبود مگر به خاطر وعده‌اى كه به او داده بود. و چون براى او آشكار شد كه پدرش دشمن خداست، از او بيزارى جست. زيرا ابراهيم بسيار خداى‌ترس و بردبار بود.

    ترجمه فولادوند

    و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز براى وعده‌اى كه به او داده بود، نبود. و[لى‌] هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى، ابراهيم، دلسوزى بردبار بود.

    ترجمه انصاریان

    و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز به سبب وعده ای که به او داده بود، نبود [که اگر از بت پرستی خودداری کند، برای او آمرزش بخواهد] چون برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست؛ یقیناً ابراهیم بسیار مهربان و بردبار بود.

    ترجمه الهی قمشه ای

    و ابراهیم [چون در آیه قبل فرمود که مؤمن نباید بر خویشانش هم اگر مشرک و کافرند ترحم و شفقت کند ممکن است کسی از جهل اعتراض کند که پس ابراهیم خلیل چرا بر عمویش آزر طلب آمرزش از خدا کرد با آنکه مشرک و کافر بود و در این آیه جواب این اشکال داده شده که دعا و استغفار ابراهیم برای عموی کافرش طبق عهدی بود که با او کرد که اگر ایمان آورد در حقش از خدا طلب رحمت و مغفرت کند و چون بر کفر و شرک باقی ماند ابراهیم هم بر او طلب رحمت و آمرزش نکرد.] هم که برای پدرش (یعنی عمویش) از خدا آمرزش خواست این نبود مگر به موجب عهدی که با او کرده بود (که ایمان آورد) و چون بر او محقق شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست، که ابراهیم شخصی بسیار خداترس و بردبار بود.

    ترجمه آیت الله مشکینی

    و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) نبود مگر از روی وعده ای که به او داده بود ( که برایش آمرزش بطلبد )، پس چون ( از اصرار وی بر کفر یا مرگ او بر کفر ) برایش روشن شد که او دشمن خداست از او بیزاری جست (زیرا طلب عفو برای کسی است که خدا با او دشمن شده نه او با خدا ) حقّا که ابراهیم بیمناک از حق، غمناک از گناه، بسیار آه کشنده از ته دل، ( به درگاه خدا ) و بردبار بود.

    ترجمه مجتبوی

    پیامبر و کسانى را که ایمان آورده‌اند نرسد که براى مشرکان، هر چند خویشاوند باشند، آمرزش خواهند پس از آنکه برایشان روشن شد که آنها دوزخیانند.

    ترجمه شاکر

    And Ibrahim asking forgiveness for his sire was only owing to a promise which he had made to him; but when it became clear to him that he was an enemy of Allah, he declared himself to be clear of him; most surely Ibrahim was very tender-hearted forbearing
     


    تفسیر المیزان

     [سبب عدم جواز استغفار براى مشركين لغو بودن استغفار براى آنان است‏]

    " ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ ...
    لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ" معناى آيه روشن است، ليكن اين نكته را بايد در نظر داشت كه چون در آيه دومى بعد از بيان سبب استغفار ابراهيم براى پدرش مى‏فرمايد" وقتى كه فهميد او دشمن خدا است، از او بيزارى جست" و با اين بيان معلوم كرد كه مشركين دشمنان خدا و جهنمى هستند، و در نتيجه نبايد براى آنان استغفار كرد، اينكه در اين آيه مى‏فرمايد حال كه اين معنا براى پيغمبر و پيروانش معلوم شد بايد از اين مطلب ضرورى و روشن غفلت نورزند، كه استغفار براى مشركين‏
    __________________________________________________
     (1) تفسير المنار ج 11 ص 52
     (2) چرا در زمين سير نكردند تا ببينند چگونه بوده است عاقبت كسانى كه قبل از ايشان بودند. سوره مؤمن آيه 82
     (3) سوره توبه آيه 22
    از اين جهت جائز نيست كه لغو است، و خضوع ايمان مانع است از اينكه بنده خدا با ساحت كبرياى او بازى نموده، كارى لغو بكند.
    چون از يكى از دو صورت بيرون نيست، يا خداوند بخاطر تقصيرى كه از بنده‏اش سرزده با او دشمن و از او خشمگين است، و يا بنده با خداى تعالى دشمن است، اگر فرضا خدا با بنده‏اش دشمن باشد ولى بنده‏اش با او دشمن نباشد و بلكه اظهار تذلل و خوارى كند، در اينصورت جاى اين هست كه بخاطر سعه رحمت او آدمى براى آن بنده طلب مغفرت كند، و از خداوند بخواهد كه به حال آن بنده‏اش ترحم كند. اما اگر بنده با خدا سر دشمنى داشته باشد مانند مشركين معاند- و خود را بالاتر از آن بداند كه به درگاه خدا سر فرود بياورد، در چنين صورتى عقل صريح حكم مى‏كند به اينكه شفاعت و يا استغفار معنا ندارد، مگر بعد از آن كه آن بنده عناد را كنار گذاشته، بسوى خدا توبه و بازگشت كند و به لباس تذلل و مسكنت درآيد.
    و گر نه چه معنا دارد كه انسان براى كسى كه اصلا رحمت و مغفرت را قبول ندارد و زير بار عبوديت او نمى‏رود، استغفار نموده، از خدا بخواهد كه از او درگذرد. آرى، اين درخواست و شفاعت استهزاء به مقام ربوبيت و بازى كردن با مقام عبوديت است، كه به حكم فطرت عملى است ناپسند و غير جائز.
    و خداوند اين جائز نبودن را به حق نداشتن تعبير كرده و فرموده:" ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا" يعنى پيغمبر و آنان كه ايمان آورده‏اند حق ندارند استغفار كنند بعد از آنكه براى آنها معلوم شد كه ...، و ما در تفسير آيه" ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ" «1» گفتيم كه حكم جواز در شرع بعد از جعل حق است.
    پس، معناى آيه چنين مى‏شود: رسول اللَّه و كسانى كه ايمان آورده‏اند بعد از آنكه با بيان خداوندى براى آنها ظاهر شد كه مشركين دشمنان خدايند و مخلد در آتشند، ديگر حق ندارند براى آنان استغفار كنند هر چند از نزديكانشان باشند، و اگر ابراهيم براى پدر مشركش استغفار كرد براى اين بود كه در آغاز خيال مى‏كرد پدرش هر چند مشرك است ولى با خدا دشمنى و عناد ندارد، و چون قبلا به او وعده استغفار داده بود لا جرم براى او طلب مغفرت كرد، ولى وقتى فهميد كه او دشمن خداست و بر شرك و ضلالت خود اصرار مى‏ورزد، از او بيزارى جست.
    " إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ" اين جمله وعده ابراهيم و استغفار او را براى پدرش تعليل‏
    __________________________________________________
     (1) سوره توبه آيه 17
    مى‏كند، به اينكه او جفاى پدرش را تحمل نمود، و او را وعده نيكى داد، چون او مردى بردبار بود، و برايش طلب مغفرت كرد، چون مردى" اواه" بود، و اواه كسى را گويند كه از ترس خدا و به طمع و اميد به خيرات او خيلى آه بكشد.

    ترجمه المیزان : ج9، ص 540 الی 542


    تفسیر نمونه

    در این آیه به پاسخ این سؤال- که اگر این کار ممنوع است چرا ابراهیم برای «آزر» استغفار کرد؟- پرداخته می‌گوید: «و استغفار ابراهیم برای پدرش [عمویش آزر] به خاطر وعده‌ای بود که به او داد، اما هنگامی که برای او آشکار شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست» و برایش استغفار نکرد (وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ)

    در پایان آیه اضافه می‌کند: «ابراهیم (کسی بود که در پیشگاه خدا خاضع و از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان، و مردی بزرگوار و) مهربان و بردبار بود» (إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ).

    هر گونه پیوندی با دشمنان باید قطع شود:

    از آیات متعددی از قرآن این موضوع به خوبی استفاده می‌شود که هرگونه پیوند و همبستگی خویشاوندی و غیر خویشاوندی باید تحت الشعاع پیوندهای مکتبی قرار گیرد و این پیوند (ایمان به خدا و مبارزه با هرگونه شرک و بت پرستی) باید بر تمام روابط مسلمانان حاکم باشد، چرا که این پیوند یک پیوند زیر بنایی و حاکم بر همه مقدرات اجتماعی آنهاست.

    ج2، ص258

    حجت‌ الاسلام و المسلمین احمد واعظی (لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ)

    حجت‌الاسلام والمسلمین احمد واعظی، در نشستی با حضور دبیران اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا، با اشاره به مناسبت‌های مربوط به روز ملی «مبارزه با استکبار جهانی» اظهار کرد: در رابطه با مسئله مبارزه با استکبار جهانی در شرایط فعلی سیاسی، اجتماعی و فکری جامعه ایران، جریان‌ها و تفکراتی وجود دارد که رویکرد مقاومتی نظام جمهوری اسلامی و مبارزه چهار دهه جامعه و نظام ایران با استکبار جهانی را مورد تردید یا سؤال، نقد و مناقشه قرار می‌دهد.

    مبانی دینی را در تعاملات جهانی نمی‌توان نادیده گرفت/ لزوم پرهیز از تحریف واقعیت‌ها

    نماینده رهبر انقلاب در اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا افزود: جریان‌هایی که به این رویکرد جمهوری اسلامی نگاه انتقادی دارند، به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند؛ دسته اول، کسانی هستند که کاملاً با رویکرد سیاسی به این مسئله نگاه می‌کنند و خاستگاه و منشأ رویکردشان، تقابل سیاسی با جمهوری اسلامی است؛ به تعبیر دیگر، مخالفت جدی و رادیکالی با اصل جمهوری اسلامی یا جهت‌گیری‌های آن دارند و از موضع سیاسی به آن می‌نگرند.

    ادامه نوشته

    تفسير آيه 87 سوره توبه رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ

    تفسير آيه 87 سوره توبه رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ.

    (آری،) آنها راضی شدند که با متخلّفان باشند؛ و بر دل هایشان مهر نهاده شده؛ از این رو (چیزی) نمی‌فهمند!


    تفسير نمونه

    در آيه بعد قرآن آنها را با اين جمله مورد ملامت و مذمت قرار مى ‏دهد كه" آنها راضى شدند با متخلفان باقى بمانند"(رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ) همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم "خوالف" جمع "خالفة" از ماده "خلف" به معنى پشت سر است، به همين جهت به زنان كه به هنگام رفتن مردان به خارج از منزل، در منزل باقى مى ‏مانند "خالفة" گفته مى‏ شود، و در آيه مورد بحث منظور از "خوالف" تمام كسانى است كه به نحوى از شركت در ميدان جنگ معذور بودند اعم از زنان و يا پيران و يا بيماران و كودكان.

    بعضى از احاديث كه در تفسير آيه وارد شده نيز به اين موضوع اشاره كرده است.

    بعدا اضافه مى‏ كند كه" اينها بر اثر گناه و نفاق به مرحله‏ اى رسيده ‏اند كه بر قلب هايشان مهر زده شده، به همين دليل چيزى نمى ‏فهمند" (وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ).

    تفسير نمونه، ج‏8، ص: 75

    تفسير آيه 86 سوره توبه (وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِه)

    تفسير آيه 86 سوره توبه وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ

    و چون سوره‌اى نازل شود كه به خدا ايمان آوريد و همراه پيامبرش جهاد كنيد، ثروتمندانشان از تو عذر و اجازه خواهند و گويند: «بگذار كه ما با خانه‌نشينان باشيم.»

    و هنگامی که سوره‌ای نازل شود (و به آنان دستور دهد) که: «به خدا ایمان بیاورید! و همراه پیامبرش جهاد کنید!»، افرادی از آنها [= گروه منافقان‌] که توانایی دارند، از تو اجازه می‌خواهند و می‌گویند: «بگذار ما با قاعدین [= آنها که از جهاد معافند] باشیم!»


    تفسير نمونه

    تفسير: دون‏همتان و مؤمنان راستين‏

    در اين آيات باز سخن در باره منافقان است، منتها زشتكاری هاى آنان با اعمال نیک مؤمنان راستين در اينجا مقايسه شده است، و با اين مقايسه انحراف و بيچارگى آنان روشنتر مي ى‏شود.

    در آيه نخست مى ‏گويد: "هنگامى كه سوره‏ اى در باره جهاد نازل مى ‏شود و از مردم دعوت مى ‏كند كه به خدا ايمان بياورند (يعنى بر ايمان خود ثابت قدم بمانند و آن را تقويت نمايند) و همراه پيامبر خدا ص در راه او جهاد كنند، در اين هنگام منافقان قدرتمند كه توانايى كافى از نظر جسمى و مالى براى شركت در ميدان جنگ دارند از تو اجازه مى‏خواهند كه در ميدان جهاد شركت نكنند و مى گويند بگذار ما با قاعدين (آنها كه از جهاد معذورند) باشيم" (وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدِينَ).

    " طول" (بر وزن قول) به معنى امكانات و توانايى مالى آمده است، بنا بر اين "أُولُوا الطَّوْلِ" به معنى كسانى است كه داراى قدرت مادى كافى براى حضور در ميدان جنگ هستند، و با اين حال مايل بوده‏اند در صف افراد ناتوان يعنى آنها كه از نظر جسمى يا مالى توانايى جهاد نداشته اند، بمانند.

    اصل اين كلمه از "طول" (بر وزن پول) كه ضد "عرض" است گرفته شده و تناسب اين دو معنى با يكديگر روشن است، زيرا توانايى مالى و جسمى يك نوع كشش و ادامه و طول قدرت را مى‏رساند.

    در آيه بعد قرآن آنها را با اين جمله مورد ملامت و مذمت قرار مى ‏دهد كه" آنها راضى شدند با متخلفان باقى بمانند" (رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ) همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم "خوالف" جمع "خالفة" از ماده "خلف" به معنى پشت سر است، به همين جهت به زنان كه به هنگام رفتن مردان به خارج از منزل، در منزل باقى مى‏مانند" خالفة" گفته مى‏شود، و در آيه مورد بحث منظور از "خوالف" تمام كسانى است كه به نحوى از شركت در ميدان جنگ معذور بودند اعم از زنان و يا پيران و يا بيماران و كودكان.

    بعضى از احاديث كه در تفسير آيه وارد شده نيز به اين موضوع اشاره كرده است.

    بعدا اضافه مى‏كند كه" اينها بر اثر گناه و نفاق به مرحله‏اى رسيده ‏اند كه بر قلب هايشان مهر زده شده، به همين دليل چيزى نمى ‏فهمند" (وَ طُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ).

    در آغاز سوره "بقره" در باره معنى مهر نهادن بر قلب سخن گفتيم.

    در آيه بعد از گروهى كه در نقطه مقابل اين دسته قرار دارند و صفات و روحيات آنها، و همچنين سرانجام كارشان درست به عكس آنها است، سخن به ميان آمده آيه چنين مى‏ گويد: "اما پيامبر و آنها كه با او ايمان آوردند با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند" (لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ).

    تفسير نمونه، ج‏8، ص: 75

    تفسیر آیه 65 سوره توبه:وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ

    تفسیر آیه 65 سوره توبه: وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ.

     

    ترجمه مهدی فولادوند: و اگر از ايشان بپرسى، مسلما خواهند گفت: «ما فقط شوخى و بازى مى‌كرديم.» بگو: «آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مى‌كرديد»؟


    تفسیر المیزان

    "وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ"

    کلمه "خوض" بطورى كه در مجمع البيان گفته به معناى فرو رفتن پا در مايعى از قبيل آب و يا گل است، و ليكن استعمالش در غير آن دو شايع شده است.

    راغب اصفهانی در مفردات مى‏ گويد: كلمه "خوض" به معناى عبور در آب است و ليكن بطور كنايه در اقدام به امور هم استعمال مى‏ شود و در قرآن در بيشتر مواردى كه آمده مواردى است كه اقدام و شروع در آنها مذموم است «2».
    در اين آيه نفرموده كه از منافقين چه چيز را بپرسى، همين قدر فرموده كه اگر از آنها بپرسى، و بيان نكرده آن چيست كه اگر رسول خدا (ص) از ايشان پرسشى كند، از آن چيز پرسش خواهد كرد، و ليكن جمله "لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ" با در نظر گرفتن سياقى كه دارد، و كلمه "انما" كه در آن هست دلالت دارد بر اينكه كارى بوده كه از ايشان سر زده و تا اندازه‏اى به رسول خدا (ص) ارتباط داشته و عملى مرئى بوده كه بيننده را به سوء ظن وا ميداشته، و منافقين نمى ‏توانسته ‏اند با عذر و بهانه آن را توجيه كنند، مگر اينكه بگويند داشتيم بازى مى ‏كرديم و قصد ديگرى نداشتيم.

    و اين خوض و لعب كه با آن عذر خواستند از اعمال زشتى است كه هيچ انسانى در حال عادى به آن اعتراف نمى‏كند تا چه رسد به مؤمنين و كسانى كه تظاهر به ايمان مى‏ كنند، آنهم مخصوصا در عملى كه راجع و مربوط به خدا و رسول باشد، چيزى كه هست منافقين وجه ديگرى كه عمل خود را با آن توجيه كنند نيافتند مگر اينكه بگويند مقصود ما بازى و خوض بوده است.

    بهمين جهت به رسول گرامى ‏اش دستور مى ‏دهد كه بر عذرى كه آورده‏اند توبيخشان كند، و چنين فرموده:" بگو آيا به خدا و آيات و فرستاده او استهزاء مى‏ كرديد" آن گاه در آخر آيات عملشان را تفسير نموده و چنين فرموده: "اينها به خدا قسم مى‏خورند كه نگفتند، و حال آنكه به تحقيق كلمه كفر را گفتند و بعد از اينكه اسلام آوردند كافر شدند و به كارى دست زدند كه از آن مى‏ترسيدند ...".

    و از مجموع همه اين قرائن بدست مى‏ آيد كه منافقين قصد سويى نسبت به رسول خدا (ص) داشتند و مى‏خواستند آن حضرت را به قتل برسانند، و حتى دست به كار نيز شده بودند و در حين عمل حرف كفرآميزى هم زده بودند و ليكن تيرشان به خطا رفت و شرشان از آن جناب برگرديد، و چون به نتيجه نرسيدند و نقشه‏شان فاش گرديد، رسول خدا (ص) پرسيد كه مى‏خواستيد چه بكنيد؟ چنين عذر آوردند كه ما داشتيم بازى مى‏كرديم، پس رسول خدا (ص) توبيخشان كرد و به آنها چنين فرمود:" آيا به خدا و رسول او و آياتش استهزاء مى‏كرديد؟" خداوند هم عذرشان را رد نمود و قصد واقعى آنان را بر ملا ساخت.

    و كوتاه سخن، معناى آيه اين است: "من سوگند مى‏ خورم كه اگر از ايشان بپرسى كه چه مى‏كرديد، و مقصودتان از اين حركات بى هنگام چه بوده است؟ با اينكه كاملا هويدا بود كه قصد جان تو را داشته ‏اند مع ذلك خواهند گفت: ما قصد سويى نداشتيم، و منظورمان از اين كارهايى كه تو را به گمان بد انداخته اين بود كه تفريحى كرده باشيم، به همين منظور داشتيم مانند سواران بازى مى ‏كرديم.

    اين اعتذار از ايشان در حقيقت استهزاء به خدا و آيات و رسول او بود، براى اينكه خود اعتراف دارند به اينكه آن كار را كه كردند از راه بازى و خوض كرده ‏اند، حال كه خودشان اعتراف دارند پس به ايشان بگو:" آيا به خدا و آيات او و رسولش استهزاء مى‏ كرديد؟" يعنى آيا از عمل زشتى كه كرده ‏ايد با يک عمل زشت ديگر كه خود كفر به خدا است عذر خواهى مى‏ كنيد؟

    و بعيد هم نيست كه غرض اصلى بيان اين جهت باشد كه اين خوض و لعب استهزاء به رسول است، و اگر خدا و آياتش را هم ذكر كرده براى اين بوده كه دلالت كند بر اينكه استهزاء به رسول كه خود آيتى از آيات خدا است استهزاء به آيات خدا نيز هست، و استهزاء به آيات خدا استهزاء به خداى عظيم است، پس استهزاء به رسول خدا (ص) استهزاء به خدا و آياتش نيز هست‏.

    ادامه نوشته

    تفسیر آیه 127 سوره توبه

    تفسیر آیه 127 سوره توبه

    وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ هَلْ يَرَاكُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ

     

    ترجمه‌

    آیا نمى‌بینند كه آنها مبتلا می شوند در هر سال یكبار یا دو بار پس نه توبه مى‌كنند و نه آنها عبرت مى‌گیرند.

    و چون نازل شود سوره مى‌نگرند بعضى از آنها ببعضى كه آیا مى‌بیند شما را هیچ كس پس منصرف شوند منصرف نموده خدا دلهاشان را براى آنكه آنانند گروهى كه نمى‌فهمند.

    ادامه نوشته

    تفسیر آیه 38 سوره توبه: (اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ)

    تفسیر آیه 38 سوره توبه: (اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ)

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‌شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می‌کنید (و سستی به خرج می‌دهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‌اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست!

    ادامه نوشته

    تفسیر آیه 61 سوره توبه: (...وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ)

    تفسیر آیه 61 سوره توبه: (وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ)

    ادامه نوشته

    تفسیرآیه 8 سوره توبه:(كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّة

    تفسیر آیه 8 سوره توبه: (كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً)

    كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ

    چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالی که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندی با شما را می‌کنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود می‌کنند، ولی دلهایشان ابا دارد؛ و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند!

    ادامه نوشته

    عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَ

    جمله اولى يعنى : (عفا الله عنك ) دعا به جان پيغمبر است، نظير نفرين به كشته شدن كه در چند جاى قرآن آمده، مانند: (قتل الانسان ما اكفره ) و (فقتل كيف قدر) و (قاتلهم الله انى يوفكون ).

    ادامه نوشته

    محتوای سوره توبه و معرفی آن در تفاسیر

    محتوای سوره توبه و معرفی آن در تفاسیر

    1. ارشاد العقل السليم الى مزايا القرآن الكريم

    سورة براءة مدنية و هى مائة و تسع و عشرون آية.

    و لها أسماء أخر: سورة التوبة و المقشقشة و البحوث و المنقرة و المبعثرة و المثيرة و الحافرة و المخزية و الفاضحة و المنكلة و المشردة و المدمدمة و سورة العذاب لما فيها من ذكر التوبة و من التبرئة من النفاق و البحث و التنقير عن حال المنافقين و إثارتها و الحفر عنها و ما يخزيهم و يشردهم و يدمدم عليهم و اشتهارها بهذه الأسماء يقضى بأنها سورة مستقلة و ليست بعضا من سورة الأنفال و ادعاء اختصاص الاشتهار بالقائلين باستقلالها خلاف الظاهر فيكون حكمة ترك النسمية عند النزول نزولها فى رفع الأمان الذى يأبى مقامه التصدير بما يشعر ببقائه من ذكر اسمه تعالى مشفوعا بوصف الرحمة كما روى عن ابن عيينة رضى اللّه عنه لا الاشتباه فى استقلالها و عدمه كما يحكى عن ابن عباس رضى اللّه عنهما و لا رعاية ما وقع بين الصحابة رضى اللّه عنهم من الاختلاف فى ذلك على أن ذلك ينزع إلى القول بأن التسمية ليست من القرآن و إنما كتبت للفصل بين السور كما نقل عن قدماء الحنفية و أن مناط إثباتها فى المصاحف و تركها إنما هو رأى من تصدى لجمع القرآن دون التوقيف و لا ريب فى أن الصحيح من المذهب أنها آية فذة من القرآن أنزلت للفصل و التبرك بها و أن لا مدخل لرأى أحد فى الإثبات و الترك و إنما المتبع فى ذلك هو الوحى و التوقيف و لا مرية فى عدم نزولها ههنا و إلا لامتنع أن يقع فى الاستقلال اشتباه أو اختلاف فهو إما لاتحاد السورتين أو لما ذكرنا لا سبيل إلى الأول و إلا لبينه صلّى اللّه عليه و سلم لتحقق مزيد الحاجة إلى البيان لتعاضد أدلة الاستقلال من كثرة الآيات و طول المدة فيما بين نزولهما فحيث لم يبينه صلّى اللّه عليه و سلم تعين الثانى لأن عدم البيان من الشارع فى موضع البيان بيان للعدم‏.

    ادامه نوشته