بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی ابن الرضای دوم ما أیها النقی

بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی

ابن الرضای دوم ما أیها النقی

با حبّ تو عبادت ما عین بندگی‌ست

هادی آل فاطمه یا أیها النقی

دارم ولی‌شناسی خود را ز نور تو

مولای من! ولی خدا! أیها النقی

با صد امید همچو گدایان سامرا

پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی

بخشنده‌تر ز حاتم طائی تویی تویی

مسکین‌ترم ز هرچه گدا أیها النقی

من هرچه خواستم تو عنایت نموده‌ای

یک حاجتم نگشته روا أیها النقی

گردد جوانی‌ام همه ترویج مکتبت

جانم شود فدای تو یا أیها النقی

باید برای غربت تو بی‌امان گریست

با ناله‌های حضرت صاحب زمان گریست

شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود

دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود

آن ناخن شکسته و آن کاروان‌سرا

توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود

بارانی است از غم تو چشم سامرا

با دیدن تو اشک ملک بی‌اراده بود

وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد

دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود

زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد

دیگر نفس... نفس... به شماره فتاده بود

شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت

هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود

آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان

از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود

جانش رسید بر لبش از طعنه‌های چوب

وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود

آرام قلب خسته‌اش از دست رفته بود

چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود

دانلود مداحی میثم مطیعی

شعر شهادت امام هادی ع (شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت)

شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت


شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود

دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود


آن ناخن شکسته و آن کاروان‌سرا

توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود


بارانی است از غم تو چشم سامرا

با دیدن تو اشک مَلک بی‌اراده بود


وقتی که آسمان ز غمت سینه‌چاک شد

دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود

زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد؟

دیگر نفس نفس به شماره فتاده بود


شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت

هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود


آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان

از آن سه‌ساله که پدر از دست داده بود


جانش رسید بر لبش از طعنه‌های چوب

وقتی کنار طشت طلا ایستاده بود


آرام قلب خسته‌اش از دست رفته بود

چشم به خون نشسته‌اش از دست رفته بود

درمان زخم پای متوکل با راهنمایی حضرت امام هادی ع (عادتکم الإحسان و سجیتکم الکرم)

طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورم اش بیشتر می شود».

متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد».

طبیب نگاهی به صورت رنگ پریده متوکل انداخت و گفت:« باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید».

ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طورهم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید.

طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد». فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد».

متوکل با اشاره سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:« حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت». بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمی اید». طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!» مادر متوکل با دستمال اشک هایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر می کنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم».

ساعتی بیش تر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید».

صدای خنده فضای اتاق را پر کرد.

ـ پشکل؟!

ـ عجب حرفی!

ـ واقعاً مسخره است.

صدای فتح بن خاقان آنها را به خود آورد:

ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت.

و برای تهیه آن، از در بیرون رفت. یکی از اطبا گفت: « بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجه کار را ببینیم».

ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما درباره او اشتباه بود».

بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد».

متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آنها گفت: «شما مرخص هستید، می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم». بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟»

ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحه زیادی در خانه خود جمع کرده است و می خواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی . متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد.

ـ برو سعید حاجب را خبر کن.

وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور».

***

تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد:

ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم.

گوشه عمامه پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار».

سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت : «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود»، و به طرف اتاق ها رفت.

***

ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسه ها افتاد که مهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است. برو او را صدا کن».

کیسه دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند».

مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم».

صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسه ها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن».

*منبع: جلاء العیون، علامه مجلسی.

فصل فی ذکر طرف من دلائل ابی الحسن الهادی علیه السلام واخباره وبراهینه وبیناته

روى الطبرسی عن ابن عیاش بسنده عن ابی هاشم الجعفری، قال : کنت بالمدینة حین مر بها بغا(1) ایام الواثق فی طلب الاعراب، فقال ابو الحسن (علیه السلام) : اخرجوا بنا حتى ننظر الى تعبئة هذا الترکی، فخرجنا فوقفنا فمرت بنا تعبئته، فمر بنا ترکی فکلمه ابو الحسن (علیه السلام) بالترکیة فنزل عن فرسه فقبل حافر دابته، قال فحلفت الترکی وقلت له : ما قال لک الرجل ؟ قال هذا نبی ؟ قلت لیس هذا بنبی، قال دعانی باسم سمیت به فی صغری فی بلاد الترک، ما علمه احد الى الساعة.

ادامه نوشته

ايّاكَ وَ الحَسَدَ فِإِنَّه يَبينُ فيكَ و لايَعمَلُ في عَدُوِّكَ (حدیث در مذمت حسادت)

امام هادی (عليه‌السلام):

ايّاكَ وَ الحَسَدَ فِإِنَّه يَبينُ فيكَ و لايَعمَلُ في عَدُوِّكَ.

برحذر باش و از حسادت (شديداً بپرهيز) و اين را بدان که اثر آن تنها در خودت آشکار می شود و اثری در دشمنت نخواهد داشت.

(بحار، ج ٧٨، ص ٣٧٠)

شهادت امام علی‌النقی الهادی(ع) تسلیت باد.

إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک (درخواست حاجت از اهل بیت ع)

‏در زمان ‎امام هادی علیه‌السلام
از یکی از شهرهای دور نامه‌ای رسید:
"آقا من از شما دورم، گاهی حاجاتی
دارم، مشکلاتی دارم؛ چه کنم؟"
حضرت در جواب نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو..
ما از شما دور نیستیم»

شهادت امام هادی علیه السلام

سالروز شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد

سالروز شهادت حضرت امام هادی علیه السلام راتسلیت عرض می کنم

سالروز شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد

إِنْ كَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّک شَفَتَيْک

شخصی به امام هادی علیه السلام از شهری دور نامه‌ نوشت و پرسید:مولای من؛ من از شما دور هستم و امکان دیدار مستقیم با شما را ندارم و گاهی که حاجات و مشکلاتی دارم چه کنم؟

حضرت در جواب او نوشتند:

«إِنْ كَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّک شَفَتَيْک»

هر گاه به ما نیاز داشتی، لبت را حرکت بده و سخنت را بگو ما از شما دور نيستيم...

بحارالانوار ج۵۳ ، ص۳۰۶

درسی از زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از سادات حسنی و از راویان حدیث بود. نسب او با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرد و در زمان امام هادی(ع) وفات یافت. حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری قرار دارد و زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) دانسته شده است.

با بررسی و تحقیق در خصوص جایگاه و منزلت این امامزاده جلیل القدر متوجه می‌شویم که این شخصیت والامقام از دیر باز مورد تمجید و بزرگداشت علما و دانشمندان قرار داشته و همواره به بزرگی و نیکی از او یاد کرده‌اند. به طور مثال فردی همچون علامه حلی در شرح حال عبدالعظیم، او را عالمی پرهیزکار معرفی می‌کند. محدث نوری نیز درباره فضائل او از رساله صاحب بن عباد نقل می‌کند که وی مردی با ورع، پارسا، معروف به امانت، صداقت در گفتار، عالم به امور دین، قائل به توحید و عدل و دارای احادیث بسیار بود. تقوا پیشگی و درستکاری عبدالعظیم حسنی باعث بلندی جایگاه و مقام وی نزد ائمه اطهار بود.

عبدالعظیم حسنی در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که سرکوب شیعیان توسط بنی عباس شدت یافته بود و به همین جهت، او نیز همچون پدرانش سال‌ها تحت تعقیب بود. وی زمانی در مدینه، بغداد و سامرا می‌زیست و همواره به رعایت روش تقیه اهتمام داشت و عقاید شیعی خود را پنهان می‌کرد، ولی با این حال مورد غضب متوکل و معتز بود و نهایتا به جهت اذیت و آزار بنی‌عباس و ترس از کشته شدن، در زمان خلافت معتز، به امر امام هادی(ع) از سامرا به شهر ری هجرت کرد.

نقل است که حضرت عبدالعظیم عقاید خود را به امام هادی(ع) عرضه کرده است. حجت‌الاسلام رضایی قمی، پژوهشگر معارف اسلامی از این اقدام به عنوان درس مهمی برای شیعیان یاد می‌کند و می‌گوید: ایشان شخصیت بسیار کم‌نظیری داشتند، شخصیتی که چهار امام را درک کرده بود و از راویان حدیث بود. کسی با همه ویژگی‌هایی که داشته خدمت امام هادی(ع) می‌رسد و دین خودش را به ایشان عرضه می‌کند. یعنی ایشان با همه فضل و سوادی که داشت مدعی دینداری و در اوج بودن نسبت به رعایت چارچوب‌های دینی نبود؛ این خیلی مهم است. ما خیلی مواقع خودمان را در جایگاهی می‌دانیم که می‌توانیم تحقیق دینی کنیم، می‌توانیم تصمیم دینی بگیریم، می‌توانیم کارهایمان را به دین نسبت بدهیم ولی کسی که خودش راوی حدیث است، کسی که با چهار امام مأنوس و محشور بوده عقاید خود را خدمت امام هادی(ع) عرضه می‌کند.

وی در ادامه تصریح کرد: رجوع عبدالعظیم به امام(ع) یک درس مهم برای ماست که متوجه باشیم اولا همیشه به متخصص رجوع کنیم. ثانیا این عرضه و مرور دین و باورهای‌مان اتفاق مهمی است که باید در سراسر زندگی ما اتفاق بیفتد. ما گاهی به اموری عادت می‌کنیم و این عادت کردن ما را از مسیر مستقیم خارج می‌کند. حضرت عبدالعظیم حسنی هم به ما یاد داد که شما هم به متخصص مراجعه کنید. لذا خدمت امام هادی(ع) رسید و گفت اعتقادات من این است. بعد حضرت یک جمله استثنایی و بی‌نظیر خطاب به او فرمودند و گفتند: «انت ولینا حقا» یعنی تو حقا رفیق و همراه ما هستی که اینگونه داری برای مباحث دینی دقت عمل به خرج می‌دهی.

در کتب حدیثی و متون روایی، بیش از صد روایت از عبدالعظیم حسنی آمده است. صاحب بن عباد می‌گوید: وی کثرت روایت و حدیث دارد و از امام جواد(ع) و امام هادی(ع) روایت می‌کند. گنجینه روایات ارزشمندی که از طریق امامزاده عبدالعظیم حسنی برای جامعه اسلامی به ارمغان مانده همچون گوهرهای ناب است که به زندگی دینی و اسلامی رنگ الهی و آسمانی می‌بخشد.

به عنوان مثال، جناب عبدالعظیم حسنی در روایتی بسیار زیبا و کاربردی از امام باقر(ع) این چنین نقل کرده است: «يا مُحَمَّدَ بنَ مُسلِمٍ ... أحسِن؛ فَإِنّى لَم أرَ شَيئاً قَطُّ أشَدَّ طَلَباً ولا أسرَعَ دَركاً مِن حَسَنَةٍ مُحدَثَةٍ لِذَنبٍ قَديمٍ»، امام باقر(ع) خطاب به محمّد بن مسلم فرمود: «اى محمّد بن مسلم! نيكى كن كه به راستى هرگز چيزى مانند كار نيكِ جديد را نديده‏‌ام كه اين چنين، به تعقيب يک گناه قديم برآيد و با سرعت، خود را به آن برساند [و آن را محو سازد]».

حضرت عبدالعظیم حسنی ع - أمّا إنّک لو زُرتَ قَبرَ عَبدِ العَظیمِ عِندَکم لَکنتَ کمَن زارَ الحُسَینَ ع

مروری کوتاه بر زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)

یاعلے بگذر ز بے پرواییم

هرچہ هستم، مڪتب الزهراییم

ما محبان، خادم و خاڪ دریم

حضرت عبدالعظیم را نوڪریم

امام هادی (عليه السلام) فرمودند:

أمّا إنّک لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِ العَظیمِ عِندَکم لَکنتَ کمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ عليه السلام

(خطاب به یکی از اهالی ری) بدان که اگر قبر عبد العظیم در شهر خودتان را زیارت کنى، همچون کسى باشى که حسین بن على عليه السلام را زیارت کرده باشد.

(میزان الحکمه، ح 7984)

4 ربیع الثانی، ولادت حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام

در این روز در سال 173 هـ آن بزرگوار به دنیا آمدند.

(مستدرکات علم رجال الحدیث : ج 4، ص 450. نور الآفاق)

السلام على محمد رسول الله خاتم النبيين و سيد المرسلين (متن عربی زیارت غدیریه از امام هادی ع)

السلام على محمد رسول الله خاتم النبيين و سيد المرسلين (متن عربی زیارت غدیریه از امام هادی ع)

معتصم خلیفه عباسی، امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا فرا خواند. در روز غدیر، امام به نجف رسید و امیرالمومنین(ع) را زیارت کرد.  که متن آن به زیارت غدیریه مشهور است.

متن کامل زیارت غدیریه در کتاب‌های دعا وزیارت زمان خواندن آن، روز عید غدیر ذکر شده است. شیخ عباس قمی با استناد به کلام عثمان بن سعید گفته است که این زیارت را در هر روز از نزدیک و دور می‌توان خواند.

این زیارتنامه را ابن مشهدی از شاذان بن جبرئیل قمی از محمد بن علی طبری از ابوعلی طوسی از پدرش شیخ طوسی از شیخ مفید از ابن قولویه از کلینی از علی بن ابراهیم قمی از پدرش از حسین بن روح نوبختی و عثمان بن سعید عمری از امام حسن عسکری(ع) از امام هادی(ع)روایت کرده‌اند. گفته شده در وثاقت هیچ‌یک از راویان این زیارتنامه تردید نشده است. همچنین محدث قمی نوشته است که: «کمتر حدیثی به قوت سند این زیارت‌نامه می‌رسد»

ادامه نوشته

احادیثی ارزشمند از حضرت امام هادی علیه السلام

احادیثی ارزشمند از حضرت امام هادی علیه السلام

احادیثی ارزشمند از حضرت امام هادی علیه السلام

احادیثی ارزشمند از حضرت امام هادی علیه السلام

احادیثی ارزشمند از حضرت امام هادی علیه السلام

احادیثی ارزشمند از حضرت امام هادی علیه السلام

 

دوران امامت امام حسن عسکری(ع) - تعامل حضرت با حکومت

دوران امامت امام حسن عسکری(ع) - تعامل حضرت با حکومت

دوران امامت امام حسن عسکری(ع) در حالی آغاز گردید که خلافت عباسی با مشکلات زیادی دست به گریبان بود. همچنین از قدرت مرکزی حکومت کاسته شده و ترکان امور حکومت را بر دست گرفته بودند. در چنین شرایطی انتظار می‌رفت از شدت فشار، اختناق، شکنجه و آزار و اذیت حکومت بر مخالفان بخصوص شیعیان و امامان شیعه کاسته شود.

اما در واقعیت این اتفاق رخ نداد بلکه موج سخت‌گیری و فشار و آزار و اذیت ها بالا گرفت و بدستور خلیفه عباسی معتمد، همان فشارها و اذیت ها بر شیعیان و امامان شیعه تداوم پیدا کرد به گونه ای که امام حسن عسکری(ع) نیز به مانند پدر بزرگوارش امام هادی(ع) به سامرا آورده شد.

آنچه مسلم است آوردن این دو امام بزرگوار به «سامرا»- مرکز خلافت عباسی در آن عصر- از جهاتی شبیه سیاست مأمون در آوردن امام رضا (ع) به خراسان بود؛ زیرا در چنین شرایطی بود که رفت و شد شیعیان با امام تحت کنترل در آمده و شناسایی شیعیان برای آنها ممکن می شد. تصور عباسیان این بود که ممکن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند، دست به قیام بزنند. حضور آنها در مرکز خلافت مانع از چنین اقدامی می شد.

سختی هایی که امام عسکری در زندان با آن مواجه بودند​

ادامه نوشته

یا عدّتی عند العُدد و یا رجائی و المعتمد و یا کهفی و السند و یا واحد و یا واحد یا قل هوالله احد

 امام هادی(ع) فرمودند: خداوند دعای کسی را مستجاب می‌کند که خالصانه مطیع او باشد و به رسول الله (ص) و حق ما اهل بیت (ع) ایمان داشته باشد. در این صورت اگر از خدا چیزی بخواهد محروم نخواهد شد.

امام هادى - علیه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گرامیش بر مسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسیدند.

به مناسبت شهادت حضرت امام علی‌النقی(ع) روایتی از ایشان را مرور می کنیم که آن حضرت به شخصی فرمودند:«این دعایی است که من زیاد می‌خوانم و از خدا خواسته‌ام هر کس بعد از من در کنار قبرم آن را خواند، خواسته ‌اش را اجابت کند.»

ادامه نوشته

امام هادی علیه السلام و مسائل کلامی

✳️امام هادی علیه السلام و مسائل کلامی

💠 امام هادی علیه السلام در سال 212 متولد شدند و در سال 254 به شهادت رسیدند و قبر مطهرشان در منزل خود امام(خانه امام عسکری (ع) و خانه حضرت صاحب الامر سلام الله علیه) قرار دارد. 
انشاء الله خداوند به همه شیعیان  آنحضرت توفیق دهد در این ایام به زیارت این دو امام عزیز مشرف شوند.

📌 نکاتی در خصوص مسائل فرهنگی در زمان امام هادی علیه السلام

✳️ تحولات فرهنگی و اجتماعی بسیار زیادی در زمان امام دهم علیه السلام در شیعه و در جامعه اسلامی رخ داد. مسائل کلامی جدیدی مطرح گردید که امام هادی علیه السلام به آنها جواب می دادند، مانند:

💠 مسئله جبر و اختیار

📌 شاید مهمترین مسئله اعتقادی در زمان امام هادی مسئله جبر و اختیار بود و حکومت عباسی به واسطه اغراض سیاسی مروج تفکر جبری گری بود،که متاسفانه هم اکنون نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی سایه افکنده است. تفکر جبری گری نوعی مجوز فرار از مسئولیت بود
📌 تفکر جبری یعنی اینکه هر کاری که انجام شود بگوییم کار خدا بوده است. و خود را تبرئه کنیم. 
👈   امام هادی علیه السلام بود که در این شرایط این مساله را بیان کرد که: "لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين" یعنی جبر اشتباه است و اختیار نیز اشتباه است و کارهایی که انجام می دهیم، نه صد درصد مختاریم و نه صد در صد مجبور بلکه در کارها هم ما نقش داریم و هم خدای متعال.


💠 حادث یا قدیم بودن قرآن

📌 مسئله دیگری که بنی عباس مطرح کرد بحث حدوث یا قدیم بودن قرآن بود. بنی عباس بواسطه اغراض سیاسی  اهل سنت را به دو دسته تقسیم کرده بود، عده ای می گفتند قرآن حادث است و عده ای می گفتند قرآن قدیم است و اهل سنت را به جان یکدیگر انداخته بود

👈  امام هادی علیه السلام فرمود: فایده این بحث چیست؟ و فرموند: تلفظ ما به قرآن حادث است، و با این روش شیعه را از وارد شدن به جریان نجات دادند و نگذاشتند تفرقه بین آنها بیافتد. امام خمینی نیز در کتابهایش فرموده است که قرآن قدیم است ولی تلفظ ما به قرآن حادث است.


💠 مسئله رزق

📌 لقمه حرام آیا رزق انسان است، یا خیر؟ و یا اینکه بعضی ها اینقدر ثروت اندوزی می کنند و می گویند رزق من بود آیا درست است یا خیر؟ از دیگر مسائل بود 

👈  امام هادی علیه السلام به آن پاسخ داد و فرمود: رزق چیزی نیست که در اختیار شما است اگر کسی نانی در دست او است، رزق او نیست، آن چیزی رزق او است که از گلویش پایین برود و حلال باشد. امام علیه السلام با بیان این مسئله به مردم یاد می داد که حرص و طمع نداشته باشند و ثروت اندوزی نکنند و قناعت داشته باشند.

💠 تشبیه خدا

📌 خلفای عباسی به شدت طرفدار تشبیه بودند یعنی خداوند متعال را به صورت انسان، فرض و معرفی می کردند همانند تفکر مادی گرا ها . البته اصل این تفکر برای زمان بنی امیه است و بنی امیه طرفدار و مروج جبر و تشبیه بودند و این موضوع به بنی عباس نیز رسید. یعنی بنی عباس می گفتند خدا مثل انسان است، دست دارد، راه می رود و ... 
👈 در حالی که امام هادی به ما یاد داد که خدا شبیه ندارد، لیس کمثل شیء ) سوره شوری آیه 11(، خدا جسم ندارد و تشبیه شدنی نیست

📌 (سخنرانی استاد احمد عابدی در حرم امامین عسکریین 4/3/91)

دم می زنم من از تو امام نجیب ها فرمانروای بی کس شهر غریب ها

دَم می زنم من از تو «امام نجیب ها»
فرمانروای بی کس شهر غریب ها

شعر شهادت امام هادی (ع)

این شعر با تمامی مصراع های خود
مانده در انتهای صف بی نصیب ها

آقا به شعر مُِضطَر من آبرو ببخش
ای پاسخ تمامی اَمَّن یُجیب ها

عمریست معجزات کلامت گذاشته ست
انگشت بر دهان تمام ادیب ها

در وصف علم بی حد و اندازه ی شما
همواره لال مانده زبان خطیب ها

بوی گل محمدی از بس گرفته ای
حلقه زدند دور و برت عندلیب ها

وقتی دوای شاعرتان یک نگاه توست
دیگر چه حاجت است به چشم طبیب ها؟

تو با «حسین» فرق نداری فقط کمی
نامت غریب مانده میان غریب ها

آنقدر شعر از تو نگفتند شاعران
تا اینکه باز شد دهنِ نانجیب ها

بَاتُوا عَلَی قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ

بَاتُوا عَلَی قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ

امر به معروف و نهی از منکر لزوماً سخنی عتاب‌آمیز یا برخوردی فیزیکی نیست، هنگامی که متوکل، حاکم ستمگر عباسی، امام هادی(ع) را با وضعیتی توهین‌آمیز به دربار مجلل خود احضار کرد، کمتر کسی فکر می‌کرد که امام با خواندن یک شعر، آقازاده بی‌هنر و هوس‌باز عباسی را که به اعتبار ژنتیک خود در ۲۵ سالگی بر حکومت جهان اسلام تکیه زده بود امر به معروف و نهی از منکر کند.

در حالی که معتزلیان و عقل‌گرایان سرکوب شده بودند، شیعیان به جرم حق‌طلبی محبوس و اعدام شده بودند و زنان علوی به علت فقر فقط یک لباس آستین‌دار داشتند که به نوبت هنگام نماز به هم قرض می‌دادند(۱)، «المتوکل بالله» با هزار کنیز در حرمسرا و ۹۰ هزار سرباز در پادگان‌های بغداد و سامرا (۲)، بر تخت قدرت به می‌گساری مشغول بود و برای تحقیر به امام شراب تعارف کرد. این یعنی قدرت من، اعتقادات شما را نیز به زودی می‌گیرد.

ادامه نوشته

شعر مجتبی خرسندی (شهادت امام هادی ع)

شعر مجتبی خرسندی (شهادت امام هادی ع)

السلام علیک یا هادی (ع)

مجتبی خرسندی؛ شاعر آئینی کشور به مناسبت شهادت امام علی‌النقی (ع) نوسروده‌ خود در مدح امام هادی(ع) با عنوان «شکوه رفیع» را در اختیار ایکنا گذاشته است.

«شکوه رفیع»
هشت سالت شد و امام شدی

منبع فیض ناتمام شدی

نه فقط دوست، بین دشمن هم

صاحب لطف و احترام شدی

هم به زهد و عبادت بسیار

هم به علم و عمل به‌نام شدی

مثل جدّت نبی، امین بودی

مثل جدّت علی، گرام شدی

مثل جدّت حسن، کریمی تو

ادامه نوشته

برخورد امام هادی ع با غالیان

برخورد امام هادی ع با غالیان

۱۶ بهمن ماه سال جاری مصادف با سوم رجب و سالروز شهادت امام هادی(ع)، دهمین امام شیعیان است. امامی که یکی از طولانی‌ترین مدت‌های امامت را داشتند و بیشترین ظلم‌ها هم از سوی خلفای عباسی در شان ایشان صورت گرفت. برای آشنایی بیشتر با برخی ابعاد زندگی آن حضرت، خبرنگار ایکنا گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا ایمانی مقدم، معاون فرهنگی سابق مجمع جهانی اهل بیت(ع) و مشاور کنونی رئیس مجمع انجام داده‌ که می‌خوانید:

علیرضا ایمانی مقدم

ایکناـ کمی درباره زندگی آن امام و دوران سختی که ایشان سپری کردند بفرمایید.

وجود مقدس امام هادی(ع)، ابوالحسن ثالث هستند، یعنی ۵ تن از ائمه(ع) دارای لقب ابوالحسن هستند؛ حضرت امیرالمؤمنین(ع)، امام سجاد(ع) و البته وقتی گفته می‌شود ابوالحسن اول منظور امام کاظم(ع)، ابوالحسن ثانی امام رضا(ع) و ابوالحسن ثالث امام هادی(ع) هستند. ایشان متولد ۲۱۲ در مدینه بودند.

ادامه نوشته

الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون

  قال الهادی ع: الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون 

شرح حدیثی از امام هادی(ع) توسط آیت‌الله جوادی آملی + فیلم

دنیا را امام هادی(سلام الله علیه) معرفی کرد فرمود: «إنّما الدُّنیا سوقٌ رَبِحَ فیها قَومٌ و خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنیا مانند بازاری است که عده‌ای در آن سود می‌برند و عده‌ای دیگر به خسران می‌افتند» دنیا یک بازاری است عده‌ای در این تجارت سودی بردند همان‌ها که راه شهادت را طی کردند راه آزادگی را انتخاب کردند راه جانبازی را انتخاب کردند, راه مفقود شدن را انتخاب کردند. مبادا خدای ناکرده خاندان‌های گرانقدر شهدا، جانبازان، آزادگان، مفقودان بگویند ما طرْفی نبستیم این نعمت را از دست ندهند.

فرمود دنیا بازاری است که عده‌ای استفاده کرده‌اند این ها هستند که «یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ؛ امید به تجارتى بسته‏‌اند که هرگز زوال نمى‌پذیرد» (فاطر: 29) چون اینها هستند که در سوره صف به اینها وعده داده شد «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی‏ تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ؛ آیا شما را بر تجارتى راه نمایم که شما را از عذابى دردناک مى‌رهاند» عده‌ای هم ضرر کرده‌اند همان‌هایی هستند که «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ؛ و تجارتشان سود[ى به بار] نیاورد» امام هادی فرمود دنیا بازار است انسان دارد عمر می‌دهد و کالا می‌گیرد ببیند چه می‌گیرد, چیزی که باید بگذارد و برود نگیرد, چیزی که به همراه می‌برد بگیرد.

جعفر کذاب

پس از شهادت حضرت علی النقی(ع)، فارِس بن حاتم قزوینی، از شیعیان پرنفوذ و نایبان اصلی امام هادی ع که در زمان امام شیعه از نیابت خلع شده‌ب ود، اعلام کرد که امام واقعی شیعه محمد فرزند بزرگ هادی بوده‌ است که قبل از امام هادی ع فوت کرده‌است. اما او مقام امامت را از طریق غلام خود نفیس به جعفر (که بعدها توسط شیعیان جعفر کذاب نام گرفت) سپرده‌ است.

ادامه نوشته

امام هادی(ع) و ماجرای محنة القرآن

امام هادی(ع) و ماجرای محنة القرآن

اهانت به ائمه معصومین(ع)؛ ادامه جریان هتک حرمت قرآن کریم

مدیریت هوشمندانه امام هادی(ع) شیعه را در ماجرای «محنة القرآن» نجات داد

گروه اندیشه: عصر امام هادی(ع) با پیدایش دو جریان مهم اعتزال و اهل الحدیث در عالم اهل سنت مصادف است و اگر مدیریت و هوشمندی امام هادی(ع) نبود، چه‌ بسا شیعه نیز در نزاع بیهوده آنان بر سر قدیم یا حادث بودن قرآن و ماجرای «محنة القرآن» درمی‌غلطید.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا جباری، مدیر گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) دوره امام هادی(ع) را هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی، دوره‌ای حساس خواند و اظهار کرد: به لحاظ سیاسی این دوره به نحوی مصادف با ورود به عصر دوم عباسی است.

ادامه نوشته