تعریف تفصیلی توثیقات عام و نقدهای آیت الله خویی (ره)

تعریف تفصیلی توثیقات عام و نقدهای آیت الله خویی (ره)

افزون بر توثیقات خاص شیوه‎ های دیگری وجود دارد که راویانی را به صورت عام و به صورت ضمنی در قالب عناوینی کلّی، هم‎چون اصحاب اجماع، به عنوان ثقه معرفی می‎کند که ازآنها به توثیقات عام تعبیر می‎شود. اینک به بررسی آنها می‎پردازیم:

اصحاب اجماع

عنوان اصحاب اجماع که در مجموع ۲۲ تن از راویان مهم را در برمی‎گیرد، گسترده‎ترین و مهم‎ترین شیوه در میان توثیقات عام به شمار می‎رود. از این رو محدث نوری آورده است:

«از مباحث مهمّ رجال مبحث اصحاب اجماع است؛ زیرا طبق برخی از برآوردها هزاران حدیثی که صحیح قلمداد نمی شوند به یمن همین بحث، صحیح یا در حکم صحیح تلقی خواهند شد». [۱]

شواهد رجالی نشان می‎دهدکه نخستین بار ابو عمروکشی (م ۳۲۹) در رجال خود از مسأله اصحاب اجماع سخنی به میان آورد. [۲]

او در سه جا تحت عنوان نامگذاری اصحاب امام باقر و امام صادق ‌علیه السّلام ‌، اصحاب امام صادق ‌ علیه السّلام‌ و اصحاب امام کاظم علیه السّلام و امام رضا ‌ علیه السّلام‌، از اجماع امامیّه بر صحیح دانستن روایات گروهی از اصحاب آنان گفت و گو کرده است. به عنوان مثال می‏گوید: «امامیه بر صحیح دانستن روایات صحیح آنان اصحاب (امام صادق ‌علیه السّلام‌) بر تصدیق گفتارشان اجماع و به فقاهتشان اذعان دارند». [۳]

یا درباره ی دسته سوم، یعنی اصحاب امام کاظم و امام رضا ‌علیه السّلام‌ می‎ گویند:

«اصحاب ما بر تصحیح روایات صحیح آنان و تصدیق ایشان اجماع دارند و به فقه و علمشان اذعان نموده اند، آنان شش نفرند». [۴]

پس از کشی شیخ طوسی (۴۶۰) از گفتار او پیروی کرد. شیخ در رجال خودکه تلخیص رجال کشی است از اصحاب اجماع و از شمار آنان سخن به میان آورد. [۵]

ادامه نوشته

يا ابن أبى عمير اذكر موقفك عند اللّه

تاريخ نگاران نوشته اند:

۱) چون نام بسيارى از شيعيان برجسته در سلسله اسناد حديث آمده بود و خطر افشا شدن نام آنان وجود داشت، لذا كتاب ها در منزل خواهرش نگاهدارى مى شد كه بر اثر باريدن باران و رطوبت، تمام آنها از بين رفت.

۲) برخى گفته اند خواهر يا خواهر زاده اش، هنگامى كه او را به زندان افكندند، آنها را در زمين دفن كرده بود؛ بدين سبب از بين رفتند. ۱

رابطه نزديك ابن ابى عمير با امامان معصوم و مرجعيت علمى او سبب شده بود كه وى آمارى از پيروان آل على(ع) در اختيار داشته باشد. نزد هارون شكايت كردند كه وى اسامى شيعيان عراق را در اختيار دارد. خليفه از او خواست نام شيعيان را افشا كند. وى از افشاى نام آنها خوددارى كرد. اين مطلب بر هارون گران آمد؛ دستور داد او را دستگير كردند و در زندان افكندند و چندين سال زندانى بود.

پس از آن، او را به نزد هارون آوردند و از او خواستند تا نام شيعيان را بگويد. او مقاومت كرد. هارون دستور داد تا صد ضربه تازيانه به او بزنند. خود او گويد:

هنگامى كه مرا مى زدند، تعداد شلاق‌ها كه به صد رسيد، توانم از دست رفت و نيروى ايمانم به سررسيد؛ نزديک بود نام شيعيان را بر زبان آورم؛ در اين لحظه شنيدم محمد بن يونس بن عبدالرحمان ۲ به من مى گفت: «يا ابن أبى عمير! اذكر موقفك عند اللّه؛ اى محمد بن ابى عمير! جايگاه خودت را در پيشگاه خداوند در نظر آر». من با شنيدن اين سخن به خود آمدم و قوّت قلب پيدا كردم و به زجر و شكنجه صبر كردم و نگفتم. الحمدللّه! ۳

ابن ابى عمير، پس از آزادى، تنها با تكيه بر حافظه به ذكر حديث مى پرداخت و چون دقت و تعهدش نسبت به نقل حديث از راويان ثقه فوق العاده بود، از اين رو مشايخ،....

۱. رجال النجاشى، ص۳۲۶. خواهران او، سعيده و منبّه، از راويان احاديث اهل بيت (ع) مى باشند.

۲. از اصحاب حضرت رضا و جواد الائمه(ع) است.

۳. رجال الكشى، ص۵۹۱؛ معجم رجال الحديث.


http://hadith.net/post/405/%D8%A7%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B9-2/p118/

اصحاب اجماع چه کسانی هستند

اصحاب اجماع چه کسانی هستند

نام اصحاب اجماع

اصحاب اجماع چه کسانی هستند

به قول مشهور شمار اصحاب اجماع هیجده (18) نفر است:

معروف بن خرّبوذ

برید بن معاویه

زرارة بن اعین

فضیل بن یسار

ابو بصیر اسدی و به قولی مرادی

محمد بن مسلم» از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام).


جمیل بن درّاج

عبد اللّه بن مسکان

عبد اللّه بن بکیر

حمّاد بن عیسی

حمّاد بن عثمان

ابان بن عثمان» از یاران امام صادق (علیه السّلام).


یونس بن عبد الرحمان

صفوان بن یحیی

محمد بن ابی عمیر

عبد الله بن مغیره

حسن بن محبوب

احمد بن محمد بن ابی نصر از شاگردان امام کاظم و امام رضا (علیهما السّلام).

اما گاهی به جای ابوبصیر اسدی در گروه نخست از ابو بصیر مرادی یاد می‌کنند و در گروه سوم به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضال و فضالة بن ایوب، یا یه جای فضالة بن ایوب، عثمان بن عیسی را می‌نشاند. اگر این چهار تن؛ یعنی ابو بصیر مرادی، حسن بن علی بن فضال، فضالة بن ایوب و عثمان بن عیسی راکه محل اختلاف‌اند، به اصحاب اجماع اضافه کنیم،؟ شمار آنان 22 تن خواهد بود. و از آنجا که بر صحت روایات این دست از اصحاب ائمه (علیهم السّلام) اجماع شده است، به آنان اصطلاحا اصحاب اجماع اطلاق شده است. با توجه به چهار نفر دیگر که در برخی اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد اصحاب اجماع 22 است.

حسن‌ بن محبوب|Hassan Ibn Mahboub

حسن‌ بن محبوب|Hassan Ibn Mahboub

حسن‌بن محبوب ( ۱۲۹ یا ۱۴۹ق-۲۲۴ق)، از اصحاب امام كاظم، امام رضا و امام جواد (ع). وی یکی از اركان چهارگانه شيعه در فقه و حديث و از اصحاب اجماع است، که رجاليان و محدّثان بر وثاقتش اتفاق‌نظر دارند.

نام وی در اسناد روایات بسیاری از کتب اربعه شیعه ديده می‌شود. او از بیشتر اصحاب اجماع روایت کرده است و بسیاری همچون احمد بن محمد برقی، عبدالعظیم حسنی و سهل بن زیاد آدمی از وی روایت کرده‌اند. موضوعات روایات او بیشتر فقهی است.

ادامه نوشته

اسامی اصحاب اجماع

اسامی اصحاب اجماع

اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟

به قول مشهور شمار اصحاب اجماع هیجده (18) نفر است:

«زرارة بن اعین، معروف بن خرّبوذ، برید بن معاویه، ابو بصیر اسدی- و به قولی مرادی- فضیل بن یسار و محمد بن مسلم» از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام).

«جمیل بن درّاج، عبد اللّه بن مسکان، عبد اللّه بن بکیر، حمّاد بن عیسی، حمّاد بن عثمان و ابان بن عثمان» از یاران امام صادق (علیه السّلام).

«یونس بن عبد الرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبد اللّه بن مغیره، حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر» از شاگردان امام کاظم و امام رضا (علیهما السّلام).

اما گاهی به جای ابوبصیر اسدی در گروه نخست از ابو بصیر مرادی یاد می‌کنند و در گروه سوم به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضال و فضالة بن ایوب، یا یه جای فضالة بن ایوب، عثمان بن عیسی را می‌نشاند. اگر این چهار تن؛ یعنی ابو بصیر مرادی، حسن بن علی بن فضال، فضالة بن ایوب و عثمان بن عیسی راکه محل اختلاف‌اند، به اصحاب اجماع اضافه کنیم،؟ شمار آنان 22 تن خواهد بود. و از آنجا که بر صحت روایات این دست از اصحاب ائمه (علیه‌السّلام) اجماع شده است، به آنان اصطلاحا اصحاب اجماع اطلاق شده است. با توجه به چهار نفر دیگر که در برخی اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد اصحاب اجماع 22 است.

اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن ابن ابی عمیر

مرحوم کشی می گوید:

«اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن ابن ابی عمیر»

(تصدیق کن چیزی که تا ابن ابی عمیر صحیح است.)

از این اصطلاح به دو گونه تعبیر شده است:

1- گفتار ابن ابی عمیر را تصدیق کن چرا که ابن ابی عمیر را اجماع داریم که ثقه است به دلالت التزام.

2- حدیث ابن ابی عمیر را بپذیر و واسطه را خاطر جمع باش که واسطه نیز ثقه است و واسطه را به عهده ی ابن ابی عمیر بگذار.

در میان علمای رجال معروف و مشهور است که اصحاب اجماع هیجده نفر هستند. هر خبر و حدیثی که از این هجده نفر نقل شده باشد آن حدیث صحیح است و هیچ ایرادی از حیث سند ندارد؛ چون اجماع علمای رجال بر این است که هر حدیثی به اصحاب اجماع منتهی شود از حیث سند صحیح است، یعنی «قطعی الصدور» گرفته می شود.

نکته مهم دیگر در رابطه با اصحاب اجماع، مفاد جمله «تصحیح ما یصحّ عنهم» است که در کلمات فقیهان بر آن ادّعای اجماع شده است.

در این که مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما یصحّ» خود نقل و روایت کردن است یا حدیثی است که روایت می‏ کنند (مروی)، اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حکایت آنان محکوم به صحت است.

برای مثال، ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین، صادق است که نتیجه آن وثاقت اصحاب اجماع می‏ باشد. در صورت دوم، خود حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیت صدور حدیث از معصوم علیه السّلام است.

بنا بر معنای دوم نیز در این که مراد، صحّت حدیث آنان به جهت وجود قرائن و شواهد است- هر چند اصحاب اجماع، حدیث را به صورت مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند- یا مقصود، صحّت حدیث به جهت وثاقت کسانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏ اند، اختلاف است.

بنا بر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحت حدیث اصحاب اجماع به دلالت مطابقی، به دلالت التزامی وثاقت راویانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‏ اند.

بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد ثقه قرار می‏ گیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف می‏ شوند. (1-2)

انواع اجماع

انواع اجماع

اجماع منقول

اجماع محصل

اجماع در اصطلاح رجالی

اجماع در اصطلاح اصولی

تصحیح ما یصح عنهم

تصحیح ما یصح عنهم

موضوع: تفسیر کلام کشّی در مورد اصحاب اجماع - ابتدا باید دید که مراد کشی از (تصحیح ما یصح عنهم) چیست. در این مورد چهار نظریه وجود دارد.

قول اول مطلبی است که از فیض کاشانی متوفای 1090 در مقدمات کتاب واقعی نقل شده است که هم این را احتمال داده و هم به آن تمایل پیدا کرده است و آن اینکه مراد از (اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم) روایت و حکایت باشد نه محکی و مروی.

توضیح اینکه گاه کلمه ی ما یصح را متن روایت می گیریم یعنی مثلا ابن ابی عمیر از شخصی روایت می کند و سند را به امام علیه السلام می رساند که می گوییم: متن روایتی که به طریق صحیح به ابن ابی عمیر منتهی شده و به امام علیه السلام منتسب است باید بر آن صحه گذاشت یعنی امام علیه السلام آن را فرموده است.

ولی گاه می گوییم که (ما یصح) خود متن و روایت می گوییم نه مروی. مثلا ابن ابی عمیر مطلبی را از حماد بن عثمان روایت کرده است و او نیز از امام صادق علیه السلام مطلبی را نقل می کند. تصحیح ما یصح عنه یعنی ابن ابی عمیر که گفته است حماد بن عثمان فلان مطلب را از امام علیه السلام نقل کرده است درست گفته است و واقعا حماد بن عثمان چنان مطلبی را برای او نقل کرده است و ابن ابی عمیر کاذب نبوده است. بنا بر این باید راوی بعد از ابن ابی عمیر را بررسی کنیم. از این رو اگر فردی کاذب باشد هرچند می گوییم که ابن ابی عمیر که ادعا می کند که از او نقل کرده است صحیح می گوید ولی نقل او از آن فرد، موجب نمی شود که آن فرد نیز کلامش قابل قبول باشد.

طبق این تفسیر، یعنی ابن ابی عمیر ثقه است و بس.

در قرن های بعد ابو علی، صاحب منتهی المقام این مطلب را از استاد خود، صاحب ریاض متوفای 1231 نقل می کند که او به همین مطلب تمایل پیدا کرده است. همچنین می گوید که او در ابتدا این نظریه را قبول نداشت و در تالیفات خود تفسیر دیگری را ارائه می کرد و سند بعد از اصحاب اجماع را ملاحظه نمی کرده است ولی سرآخر مطلب فوق را ترجیح داده است و گفته است که از کلام کشّی بیشتر از آن استفاده نمی شود و باید راویان بعد از اصحاب اجماع را بررسی کرد.

بعد صاحب منتهی المقام می گوید: من فرد دیگری را ندیدم که به این قول قائل باشد بجز عالم جلیل القدر عصر ما سید محمد مهدی. (که همان گونه که حاجی نوری استظهار می کند ظاهرا همان سید بحر العلوم است نه سید محمد مهدی که پسر صاحب ریاض است. زیرا صاحب منتهی المقال اشاره نمی کند که او ولد الاستاذ است و همچنین در مورد او دام ظله می گوید و از او بسیار تجلیل می کند.).

نقول: حاجی نوری همان گونه که گفتیم بجز آنها فیض را نیز نام می برد ولی ما قبل از فیض می توانیم به ملا عبد الله حسین شوشتری متوفای 1021 اشاره کنیم که استاد ملا عنایة الله قُهبایی صاحب مجمع الرجال است. ملا عنایة الله قُهبایی بر رجال خودش حواشی دارد که بعضی از آنها در حیات استادش (که مربوط به قبل از سال 1021 است) و بعضی بعد از وفات او نگاشته شده است.. از آن حواشی به دست می آید که او در سال 1021 زنده بوده است. زیرا در کتب رجال آمده که او تا 1016 زنده بوده است و ما بعد از آن را نمی دانند. ولی حق این است که او تا سال 1021 زنده بود و فوت استادش را نیز درک کرده است زیرا بخشی از حواشی او بعد از فوت استادش است. او در جلد اول صفحه ی 286 مطلبی را در مورد اصحاب اجماع نقل می کند که از آن استفاده می شود که به همین قول تمایل داشته است. او بعد از نقل آن مطلب از استادش می گوید که این معنا از کشّی معنای صحیحی است ولی ثمره ی زیادی بر آن بار نمی شود زیرا آنها نوعا از اهل بیت بلاواسطه مطلبی را نقل می کنند و اگر هم واسطه باشد واسطه ها ثقه هستند و مواردی که واسطه مجهول و یا مهمل باشد اندک است.[1]

به نظر ما ابن شهرآشوب متوفای 588 نیز همین را از عبارت کشّی متوجه شده است او در حالات حضرت صادق علیه السلام به نقل از کشّی می فرماید: و اجتمعت العصابة على‌ تصديق‌ ستة من فقهائه ع و هم جميل بن دراج‌[2]

شیخ محمد شارح استبصار پسر صاحب معالم که در سال 1030 وفات کرده است نیز این مطلب را به عنوان قیل نقل می کند و می گوید: بعضی گفته اند که بیش از وثاقت اصحاب اجماع از عبارت کشّی ا استفاده نمی شود. ممکن است مراد او از قیل، اشاره به ملا عبد الله شوشتری بوده باشد که معاصر او بوده است. ممکن است که کلام او اشاره به افراد دیگر باشد.

نتیجه اینکه این قول، قائلین متعددی داشته است.

قول دوم قولی است که اکثرا آن را اتخاذ کرده اند. این قول حاوی سه نظریه است و آن اینکه مراد از «اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم» متن خود حدیث است نه روایت به معنای مصدری یعنی خبری که منتسب به امام علیه السلام است و به طریق صحیح به اصحاب اجماع رسیده است، نزد علماء تصحیح شده است. مثلا اگر اصحاب اجماع به طریق صحیح مطلبی را از امام علیه السلام نقل کرده باشند حتی اگر با واسطه باشد، امام علیه السلام همان را فرموده است. یعنی نه تنها اصحاب اجماع در نقلشان دروغ نگفته اند بلکه وسائطی که در این میان تا امام علیه السلام وجود دارد آنها هم دروغ نگفته اند و خبر مذکور به امام علیه السلام منتسب است. بنا بر این طبق این نظر، اصحاب بر متون این روایات صحه گذاشته اند. یعنی اگر روایتی از این عده نقل شده باشد دیگر احتیاج نیست که سند را بعد از این افراد تا امام علیه السلام بررسی کنیم.

بعد سه نظر در این قول پیدا شده است:

یکی اینکه علاوه بر اعتبار روایات آنها و اینکه بعد از اصحاب اجماع به سند نگاه نمی کنیم، خود اصحاب اجماع نیز جزء ثقات می باشند. افراد بسیاری به این قول قائل شده اند. نتیجه اینکه اگر اصحاب اجماع از وسائطی نقل کرده باشند روایات مزبور را می پذیریم ولی این دلیل نمی شود که وسایط مزبور نیز ثقه باشند که در نتیجه اگر در جایی دیگر بدون دخالت اصحاب اجماع چیزی را نقل کرده باشند روایت آنها پذیرفته شود. زیرا از عبارت کشّی فقط اعتبار روایات اصحاب اجماع فهمیده می شود نه وثاقت وسائط.

دوم اینکه علاوه بر اینکه خودشان ثقه هستند وسائطی که از آنها نقل شده است تا امام علیه السلام همه ثقه می باشند. البته مراد از ثقه، ثقه بالمعنی الاعم است یعنی با فساد مذهب هم سازگار است و مراد این نیست که این وسائط همه امامی باشند. این قول مختار حاجی نوری است و از رجال سید بحر العلوم نیز همین مطلب را نقل می کند و قول صاحب منتهی المقال که قول اول را به سید بحر العلوم نسبت می دهد تخطئه می کند. همچنین از شهید اول نیز همین قول را استظهار می کند. قائلین به این قول زیاد نیستند.

سوم اینکه ملاعلی کنی و بعضی دیگر می گویند که فقط روایات و متون احادیث اصحاب اجماع صحیح است. یعنی آنچه در کتب اصحاب اجماع آمده است صحیح می باشد ولی اینکه خود اصحاب اجماع ثقات هستند یا نه قابل اثبات نیست. این بدان معنا است که قرائنی وجود داشته است که اصحاب، بر اساس آنها به صحت روایات آنها پی برده اند.

حاجی نوری در مورد نظریه ی اول که نظریه ی فیض و امثال او است می فرماید: این نظریه بسیار رکیک و کم ارزش است و این دون شأن اصحاب اجماع است. زیرا اولا چرا کشّی به جای ثقه بودن از آن عبارت طولانی استفاده کرده است که موثق بودن با سختی از آن فهمیده شود. ثانیا: آن افراد که بعضا افقه و اعلم بودند اینکه فقط ثقه باشند امری بسیار پائین برای آنها است.

نقول: اینکه حاجی نوری می فرماید: تعبیر به ثقه بودن برای آنها رکیک است اولا نقض می شود به خود ایشان که اولا کشّی در طبقه ی اولی از عبارت تصحیح ما یصح عنهم استفاده نمی کند و فقط می گوید: اجْتَمَعَتِ الْعِصَابَةُ عَلَى تَصْدِيقِ هَؤُلَاءِ الْأَوَّلِينَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ انْقَادُوا لَهُمْ‌ بِالْفِقْهِ‌، بنا بر این او در مورد این طائفه که افقهیت آنها مسلم تر بوده است فقط تصدیق هولاء را ذکر می کند. چگونه این جمله می تواند خلاف شأن آنها باشد.

همچنین از عبارت ابن شهرآشوب در مورد طبقه ی دوم که می فرماید: و اجتمعت العصابة على‌ تصديق‌ ستة من فقهائه ع و هم جميل بن دراج‌... استفاده می شود که او هم تصدیق آنها را فهمیده است نه چیزی بیشتر از آن.

اشکال دیگر این است که اگر مراد کشّی از عبارت فوق صرفا این بوده که بگوید آنها ثقه هستند، فرق این گروه با دیگران که ثقه هستند یعنی آیا فقط همین هجده نفر هستند که همه اتفاق دارند که ثقه هستند. یقینا محل اتفاق بر بیش از این عده تعلق گرفته است از این باید مراد از تصحیح ما یصح یک معنای خاصی باشد که بالاتر از ثقه بودن آنها است.

جواب این است که در کتاب متأخر بابی تحت عنوان اصحاب الاجماع باز کرده اند ولی کشّی بابی تحت عنوان اصحاب الاجماع باز نکرده است بلکه او صرفا فقهاء درجه ی اول اصحاب امام باقر تا امام رضا علیه السلام را ذکر می کند. به همین دلیل او در بیان این هجده نفر، نام آنها را تحت عنوان تسمیة الفقهاء ذکر می کند. بعد ذکر می کند که اینها هم در مقام فقهی در رتبه ی اعلی هستند و هم در مرتبه ی وثاقت و همه بر این امر اجماع دارند.

یکی از ثمراتی که به آن بار می شود این است که اگر روایت اصحاب اجماع با خبر دیگر معارض شد و به سراغ مرجحات رفتیم، یکی از مرجحات افقهیت است در نتیجه روایات اینها ترجیح داده می شود.

امتیازی که اینها بر دیگران دارند مقام فقاهت آنها می باشد نه مقام وثاقت که گفته شود دیگران هم در وثاقت با آنها شریکند. بله اگر کسی در این درجه از فقاهت و وثاقت بود می شد این اشکال را وارد کرد که چرا کشّی فقط آن هجده نفر را ذکر می کند.

جدای از این هجده نفر افرادی هستند که در مورد آنها این اتفاق نظر وجود دارد که فقط از ثقات نقل می کنند مثلا در مورد جعفر بن بشیر گفته شده است: روی عن الثقات و رووا عنه. همچنین است محمد بن میمون زعفرانی و مانند او ولی اینها در مورد فقاهت به پای آن هجده نفر نمی رسند و به همین دلیل است که می بینیم اکثر روایات ما از طریق آنها نقل شده است.

همچنین اینکه محدث نوری می فرماید که اگر قرار بود کشی صرفا بگوید که اینها ثقه هستند چرا از آن عبارت طولانی استفاده کرد جوابش این است که تصحیح ما یصح عنهم ظاهر در معنای وثاقت است. مثلا اگر کسی بگوید و قد صح عن النبی (ص) انه قال یعنی از رسول خدا (ص) به طریق صحیح به ما رسیده است که حضرت فلان مطلب را فرموده است. بنا بر این صح لنا روایة ابن ابی عمیر یعنی برای ما ثابت شده است که او فلان مطلب را نقل کرده است. واضح است که عبارت ثبت عنه و یا صح عنه در جایی به کار می رود که قول آن فرد بدون واسطه مراد باشد. بنا بر این مراد، همانی است که او روایت کرده است نه مروی. اگر مراد روایت بود می بایست مثلا می گفتیم: ما صح عن ابن ابی عمیر نقله.

بنا بر این اینکه محدث نوری می فرماید: اگر کشّی صرفا می خواست بگوید که اینها ثقه هستند چرا از آن عبارت مجمل استفاده کرد جوابش روشن شده است که هیچ اجمالی در آن نیست و اصلا معنای آن جمله صرفا وثاقت است.

همچنین اینکه کشّی می گوید: أَجْمَعَتِ الْعِصَابَةُ عَلَى تَصْحِيحِ‌ مَا يَصِحُ‌ مِنْ هَؤُلَاءِ وَ تَصْدِيقِهِمْ‌ لِمَا يَقُولُون‌ عبارت وَ تَصْدِيقِهِمْ‌ لِمَا يَقُولُون‌ عطف تفسیری جمله ی قبل است نه اینکه معنایی غیر از تَصْحِيحِ‌ مَا يَصِحُ‌ مِنْ هَؤُلَاءِ را اراده کرده باشد. ولی اگر کلام محدث نوری و مانند او قبول باشد که کشّی از عبارت تَصْحِيحِ‌ مَا يَصِحُ‌ مِنْ هَؤُلَاءِ آن مطلب را اراده کرده باشد که هم خودشان و هم افراد بعد از آنها و روایت همه صحیح هستند این اشکال بار می شود که کشّی بعد از گفتن این مطلب فخیم نمی بایست اضافه می کرد و می گفت: وَ تَصْدِيقِهِمْ‌ لِمَا يَقُولُون زیرا بعد از آن عبارت، گفتن اینکه علماء اقوال آنها را تصدیق کرده اند کلامی رکیک می بود. (عکس آنچه محدث نوری گفته است.)

[1] مجمع الرجال، ج1، ص286.

[2] ابن شهرآشوب، ج4، ص280.

نظر آیت الله خویی درباره شیخ طوسی در مساوی دانستن مرسلات ابن ابی عمیر

نظر آیت الله خویی درباره شیخ طوسی در مساوی دانستن مرسلات ابن ابی عمیر، صفوان بن حیان، احمد بن محمدبن ابی نصر بزنطی چیست؟

ادامه نوشته

اصطلاح «اصحاب اجماع» را چه کسی و در چه کتابی مطرح کرد؟

اصطلاح «اصحاب اجماع» را چه کسی و در چه کتابی مطرح کرد؟

اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟

ادامه نوشته

اصحاب اجماع

اصحاب اجماع

اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟


یاران امام باقر(ع)


۱. زُرارَة بن اَعین

۲. مَعروفِ بنِ خَرَّبوذ

۳. بُرَید بن معاویه

۴. ابوبصیر اَسَدی یا (ابوبصیر مرادی)

۵. فُضَیل بن یسار

۶. محمد بن مُسلِم

 


یاران امام صادق(ع)

۱. جَمیل بن دَرّاج

۲. عبدالله بن مُسکان

۳. عبدالله بن بُکَیر

۴. حَمّاد بن عثمان

۵. حماد بن عیسی

۶. اَبان بن عثمان

 


یاران امام کاظم(ع) و امام رضا(ع)

۱. یونس بن عبدالرحمن

۲. صَفوان بن یحیی

۳. اِبن اَبی عُمَیر

۴. عبدالله بن مُغَیرِه

۵. حسن بن محبوب

۶. احمد بن ابی نصر بزنطی

فضیل بن یسار (معجم رجال الحدیث)

فضیل بن یسار (معجم رجال الحدیث)

فضیل بن یسار (قرن دوم ه.ق) از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و از اصحاب اجماع. علمای رجال، فضیل را فقیه، مفسّر و محدّثی موثق معرفی کرده‌اند. وی در عصر امام صادق (ع) وفات یافته و امام درباره وی از تعبیر «منا اهل‌البیت»؛ (از ما اهل بیت است) استفاده کرده است.

نسب

فضیل بن یسار نهدی بصری نسبش به قبیله بنی‌نهد از قبایل یمن می رسد که از فرزندان نهد بن لیث یمنی هستند. [۱] تاریخ ولادت فضیل دقیقا معلوم نیست ولی بنابر گزارش های تاریخی در اواخر قرن اول ه.ق در کوفه متولد شده است.

از مشخصات زندگی یسار پدر فضیل در منابع تاریخی اطلاعات دقیقی وجود ندارد.

وی دوران اولیه زندگی را در کوفه گذراند و سپس به بصره مهاجرت کرد و از همین رو به بصری معروف شد.[۲]

ادامه نوشته

نام اصحاب اجماع (معجم رجال الحدیث خویی)

نام اصحاب اجماع (معجم رجال الحدیث خویی)

 اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟

به قول مشهور شمار اصحاب اجماع 18 نفر است:

 

از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام).

زرارة بن اعین

معروف بن خرّبوذ

برید بن معاویه عُجَلی

ابو بصیر اسدی

و به قولی مرادی

فضیل بن یسار

محمد بن مسلم طائفی

 

از یاران امام صادق (علیه السّلام).

جمیل بن درّاج

عبد اللّه بن مسکان

عبد اللّه بن بکیر

حمّاد بن عیسی

حمّاد بن عثمان

ابان بن عثمان

 

از شاگردان امام کاظم و امام رضا (علیهما السّلام).

یونس بن عبد الرحمان

صفوان بن یحیی

محمد بن ابی عمیر

عبد اللّه بن مغیره

حسن بن محبوب

احمد بن محمد بن ابی نصر

 

اما گاهی به جای ابوبصیر اسدی در گروه نخست از ابو بصیر مرادی یاد می‌کنند و در گروه سوم به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضال و فضالة بن ایوب، یا یه جای فضالة بن ایوب، عثمان بن عیسی را می‌نشاند. اگر این چهار تن؛ یعنی ابو بصیر مرادی، حسن بن علی بن فضال، فضالة بن ایوب و عثمان بن عیسی راکه محل اختلاف‌اند، به اصحاب اجماع اضافه کنیم،؟ شمار آنان ۲۲ تن خواهد بود. و از آنجا که بر صحت روایات این دست از اصحاب ائمه (علیه‌السّلام) اجماع شده است، به آنان اصطلاحا اصحاب اجماع اطلاق شده است. با توجه به چهار نفر دیگر که در برخی اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد اصحاب اجماع بیست و دو نفر است.

اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم

اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم

موضوع: تفسیر کلام کشّی در مورد اصحاب اجماع

ابتدا باید دید که مراد کشّی از (تصحیح ما یصح عنهم) چیست. در این مورد چهار نظریه وجود دارد.

قول اول مطلبی است که از فیض کاشانی متوفای 1090 در مقدمات کتاب واقعی نقل شده است که هم این را احتمال داده و هم به آن تمایل پیدا کرده است و آن اینکه مراد از (اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنهم) روایت و حکایت باشد نه محکی و مروی.

ادامه نوشته

اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟

اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟

اصحاب اجماع چه کسانی هستند؟

اصحاب اجماع به گروهی ویژه از روایتگران حدیث گفته می‌شود، عنوان اصحاب اجماع که در مجموع ۲۲ تن از راویان مهم را در برمی‌گیرد، گسترده‌ترین و مهم‌ترین شیوه در میان توثیقات عام به شمار می‌رود.


تعریف اصحاب اجماع

عنوان اصحاب اجماع، اصطلاحی در علم رجال است که بر گروهی ویژه از راویان احادیث در سده‌های دوم و سوم هجری قمری که از بزرگان پرورش یافته مکتب امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم السّلام) به شمار می‌روند و بر تصدیق روایات‌شان و نیز مقام علمی و فقاهت‌شان اجماع شده است، اطلاق می‌شود.

ادامه نوشته

وثاقت راوی (علم رجال)

وثاقت راوی (علم رجال)

وثاقت راوی

در این نوشتار به مقوله جرح و تعدیل پرداخته می‌شود؛ یعنی به وسیله‌ چه الفاظی می‌توان وثاقت راوی را سنجید و آن را به دست آورد و چه نشانه‌هایی وجود دارد كه اگر بر راوی منطبق باشد، دلیل بر وثاقت او خواهد بود؟

ادامه نوشته