پیامبر صلوات الله علیه و آله بعد از شکستن بت‌های کعبه توسط علی علیه‌السلام

پیامبر صلوات الله علیه و آله بعد از شکستن بت‌های کعبه توسط علی علیه‌السلام:

ای علی! اولین کسی که بت‌ها را شکست، جدت ابراهیم بود و اکنون، ای علی تو آخرین شکننده‌ی بت‌ها هستی.

ــــــــــــــــــــ

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِعَلي: يَا عَلِيُّ أَوَّلُ مَنْ كَسَرَ الْأَصْنَامَ جَدُّكَ إِبْرَاهِيمُ ثُمَّ أَنْتَ يَا عَلِيُّ، آخِرُ مَنْ‌ كَسَرَهَا.

(الروضة - صفحه ۳۱)

ابوذر غفاری از رسول خدا صلی ‌الله‌ علیه‌ و ‌آله روایت می کند که فرمود:

مَثَل علی بین شما همچون مَثل کعبه پوشیده است.نگاه کردن بر آن عبادت و آهنگ او نمودن واجب است.

مناقب علی ابن ابی طالب ص ۱۰۷

تفاوت کار حضرت ابراهیم (ع) با صحنۀ عاشورا

آیت الله حائری شیرازی: تفاوت کار حضرت ابراهیم (ع) با صحنۀ عاشورا

آنچه ابراهیم انجام می‌دهد در این حد است که زن و بچه خود را در صحرایی می‌برد که نه آب، غذا و نه زیلویی در آنجاست.

اما حسین بن علی (ع) زن و بچه خودش را در جایی می‌آورد که دیگر دوستی نمانده و همه شهید شده‌اند. مدافعی از این هشتادوچهار زن و بچه نیست و همه به شهادت رسیده‌اند.

اگر ابراهیم (ع) زن و بچه خودش را در جایی قرار داد که دوست نبود، دشمن هم نبود. اما حسین بن علی (ع) باید امتحانش سختتر از ابراهیم باشد. زن و بچه خود را درجایی قرار می‌دهد که دوست نیست اما تا چشم کار می‌کند، دشمن هست. دشمن عادی هم نیستند؛ دشمنی هستند که نه‌تنها دین ندارند و به معاد معتقد نیستند؛ بلکه مردانگی و جوانمردی هم ندارند که فرمود «یا معشر آل ابى سفيان ان لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا في دنياکم» به آنها پیشنهاد کرد در حد مشرکین باشید! مثل عهد جاهلیت که تا مردی زنده بود به سمت حرم او نمی‌رفتند برای شما هم یک پیشنهاد دارم؛ اول کار مرا بسازید، بعد به سمت حرم من بروید!

بررسی مختصر تفسیر آیه 86 سوره شعراء - استغفار حضرت ابراهیم ع برای عمویشان «آزر»

پاسخ این سؤال در آیه 114 سوره «توبه» آمده است. خداوند مى فرماید: (استغفار ابراهیم براى پدرش ـ عمویش آزر ـ به خاطر وعده اى بود که به او داد، اما هنگامى که براى او آشکار شد که وى دشمن خدا است، از او بیزارى جست و برایش استغفار نکرد)؛ «وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لاَِبیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ».

از این آیه به خوبى استفاده مى شود: «ابراهیم»(علیه السلام) انتظار داشته است «آزر»، از این طریق جذب به سوى ایمان و توحید شود، و استغفار او در حقیقت این بوده است: «خداوندا! او را هدایت کن! و گناهان گذشته او را ببخش»!

ادامه نوشته

چرایی استغفار حضرت ابراهیم برای آزر

آزر عموی ابراهیم مرد مشرکی بود، ابراهیم به او وعده استغفار داد به امید آنکه او در طریق بازگشت به آیین توحید است، ولی وقتی احساس کرد که او دشمن خدا است و بر آیین شرک اصرار دارد، از عمل خود منصرف شد و از او تبرٌی جست.

قرآن مسئله استغفار ابراهیم را درباره آزر، در مواردی مطرح و نکته آن را توضیح میدهد آنجا که می فرماید:
«وَما کانَ اسْتِغْفارً إِبْراهیمَ لأَبِیهِ أِلٌا عَنْ مَوْعِدَهٍ وَعَدَها أِیٌاهُ فَلَمٌا تَبَیٌَینَ لَهُ أَنٌَهُ عَدُوٌُ للهِ تَبَرٌَأَ مِنْهُ إِنٌَ إِبْراهیمَ لأَوٌاه حَلِیم» توبه/۱۱۴

[طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش آزر به خاطر وعدهای بود که به او داده بود، وقتی روشن گشت که او دشمن خدا است از او بیزاری جست، ابراهیم مهربان و بردبار بود]

ادامه نوشته

إنّ إبراهیم کان اُمّة

کما قلنا مراراً بأنّ هذه السورة هی سورة النعم، وهدفها تحریک حس الشکر لدى الإنسان بشکل یدفعه لمعرفة خالق وواهب هذه النعم.

والآیات تتحدث عن مصداق کامل للعبد الشکور لله، ألا وهو «إبراهیم» بطل التوحید، وأوّل قدوة للمسلمین عامة وللعرب خاصة.

والآیات تشیر إلى خمس من الصفات الحمیدة التی کان یتحلّى بها إبراهیم (علیه السلام).

1ـ (إنّ إبراهیم کان اُمّة).

وقد ذکر المفسّرون أسباباً کثیرة للتعبیر عن إبراهیم (علیه السلام) بأنّه «اُمّة» وأهمّها أربع:

الأوّل: کان لإبراهیم شخصیة متکاملة جعلته أن یکون اُمّة بذاته، وشعاع شخصیة الإنسان فی بعض الأحیان یزداد حتى لیتعدّى الفرد والفردین والمجموعة فتصبح شخصیته تعادل شخصیة اُمّة بکاملها.

الثّانی: کان إبراهیم (علیه السلام) قائداً وقدوة حسنة ومعلّماً کبیراً للإنسانیة، ولذلک أطلق علیه (اُمّة) لأنّ «اُمّة» اسم مفعول یطلق على الذی تقتدی به الناس وتنصاع له.

وثمّة إرتباط معنوی خاص بین المعنیین الأوّل والثانی، حیث إنّ الذی یکون بمرتبة إمام فی الصدق والاستقامة لاُمّة ما، یکون شریکاً لهم فی أعمالهم وکأنّه نفس تلک الاُمّة.

الثّالث: کان إبراهیم (علیه السلام) موحّداً فی محیط خال من أیِّ موحّد، فالجمیع کانوا یخوضون فی وحل الشرک وعبادة الأصنام، فهو والحال هذه «اُمّة» فی قبال أمّة المشرکین (الذین حوله).

الرّابع: کان إبراهیم (علیه السلام) منبعاً لوجود اُمّة، ولهذا أطلق القرآن علیه کلمة «اُمّة».

ولا مانع من أنْ تحمل هذه الکلمة القصیرة الموجزة کلّ ما ذکر ما معان کبیرة..

نعم فقد کان إبراهیم أمّة وکان إماماً عظیماً، وکان رجلا صانع اُمّة، وکان منادیاً بالتوحید وسط بیئة اجتماعیة خالیة من أیّ موحّد (1).

وقال الشاعر:

لیس على اللّه بـمستـنـکـر *** أنْ یـجمع العالـم فی واحـد

2ـ صفته الثّانیة فی هذه الآیات: أنّه کان (قانتاً لله).

3ـ وکان دائماً على الصراط المستقیم سائراً على طریق اللّه، طریق الحق (حنیف).

4ـ (ولم یکكُ من المشرکین) بل کان نور اللّه یملأ کلّ حیاته وفکره، ویشغل کلّ زوایا قلبه.

5ـ وبعد کلّ هذه الصفات، فقد کان (شاکراً لأنعمه).

وبعد عرض الصفات الخمسة یبیّن القرآن الکریم النتائج المهمّة لها، فیقول:

1ـ (اجتباه) للنّبوة وإبلاغ دعوته.

2ـ (وهداه إلى صراط مستقیم) وحفظه من کلّ انحراف، لأنّ الهدایة لا تأتی لأحد عبثاً، بل لابدّ من توفّر الإستعداد والأهلیة لذلک.

3ـ (وآتیناه في الدنیا حسنة).

«الحسنة» فی معناها العام کلّ خیر وإحسان، فتشمل منح مقام النّبوة، مروراً بالنعم المادیة حتى نعمة الأولاد وما شابهها.

4ـ (وإنّه فی الآخرة لمن الصالحین).

ومع أنّ إبراهیم کان على رأس الصالحین فی الدنیا، فإنّه سیکون منهم فی الآخرة کما أخبرنا بذلک القرآن الکریم، وهذه دلالة على عظمة مقام الصالحین بأن یحسب إبراهیم (علیه السلام)على ما له من مقام سام کأحدهم فی دار الآخرة، ولِمَ لا یکون ذلک وقد طلب إبراهیم (علیه السلام)ذلک من ربّه حین قال: (ربِّ هب لی حکماً وألحقنى بالصالحین) (2).

5ـ وختمت عطایا اللّه عزَّ وجلّ لإبراهیم (علیه السلام) لما ظهر منه من صفات متکاملة، بأن جعل دینه عامّاً وشاملا لما ما سیأتی بعده من أزمان ـ وخصوصاً للمسلمین ـ ولم یجعل دینه مختصاً بعصر أهل زمانه، فقال اللّه عزَّوجلّ: (ثمّ أوحینا إلیک أن اتبع ملّة إبراهیم حنیف) (3).

ویأتی التأکید مرّة اُخرى: (وما کان من المشرکین).

وبملاحظة الآیات السابقة یبدو لنا هذا السؤال: إنْ کان دین الإسلام هو نفس دین إبراهیم وأنّ المسلمین یتّبعون سنن إبراهیم (علیه السلام) فی کثیر من المسائل ومنها إحترام یوم الجمعة، فلماذا اتّخذ الیهود یوم السبت عیداً لهم بدلا من الجمعة ویعطلون فیه أعمالهم؟

إنّ آخر آیة من الآیات مورد البحث تجیب على السؤال المذکور حین تقول: (إنّما جعل السبت على الذین اختلفوا فیه ) أی إنّ السبت وما حرّم فی السبت کان عقوبة للیهود، وقد اختلفوا فیه أیضاً، فمنهم مَنْ قبله ومنهم مَنْ أهمله.

وتقول بعض الرّوایات: أنّ موسى (علیه السلام) دعا قومه ـ بنی اسرائیل ـ لاحترام یوم الجمعة وتعطیل أعمالهم فیه، وهو دین إبراهیم (علیه السلام)، إلاّ إنّهم تعلّلوا، واختاروا یوم السبت، فجعله اللّه عطلة لهم ولکنْ بضیق وشدّة، ولهذا لا ینبغی الإعتماد على تعطیل یوم السبت، لأنّه إنّما کان استثنائیاً وذا طابع جزائی، وأفضل دلیل على هذا الأمر أنّ الیهود أنفسهم اختلفوا فی یومهم المنتخب هذا، فبعض إحترمه وبعض آخر خالف ذلک وأدام العمل والکسب فیه حتى أصابهم عذاب اللّه.

وثمّة احتمال آخر، أنْ تکون إشارة الآیة مرتبطة ببدع المشرکین فی موضوع الأغذیة الحیوانیة، لأنّ الآیات السابقة تطرّقت لذلک من خلال إجابتها على تساؤل: لماذا لم یحرم فی الإسلام ما کان محرّماً فی دین الیهود؟ فجاء الجواب أنّ ذلک کان عقاباً لهم، فیطرح السؤال مرّة اُخرى حول عدم حرمة صید الأسماک یوم السبت فی الأحکام الإسلامیة فی حین أنّه محرّم على الیهود ..فیکون الجواب بأنّه کان عقاباً للیهود أیضاً.

وعلى أیّةِ حال، فثمّة إرتباط بین هذه الآیات والآیات 163 ـ 166 من سورة الأعراف التی تتحدث عن «أصحاب السبت»، حیث عرضت قصّتهم، وکیف أنّ صید السمک قد حرّم علیهم فی یوم السبت، ومخالفة قسم منهم لهذا الأمر، والعقاب الشدید الذی نزل علیهم بعد ذلک الإمتحان الإلهی.

وینبغی الإلتفات إلى أنّ «السبت» فی الأصل بمعنى تعطیل الأعمال للإستراحة، ولذلک سمّی یوم السبت، لأنّ الیهود کانوا یعطلون أعمالهم فیه، وبقی هذا الإسم مستعملا حتى بعد مجیء الإسلام، إلاّ أنّه لا عطلة فیه.

ویقول القرآن الکریم فی آخر الآیة: (وإنّ ربّک لیحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون).

وکما أشرنا سابقاً فإنّ إحدى خصائص یوم القیامة إنهاء الاختلافات على کافّة الأصعدة، والعودة إلى التوحید المطلق، لأنّ یوم القیامة هو یوم: البروز، الظهور، کشف السرائر والبواطن، وکشف الغطاء ویوم رفع الحجب.


1. وفی الرّوایات عنه(صلى الله علیه وآله) أنّ عبد المطلب: «یُبعث یوم القیامة اُمّة وحده، علیه بهاء الملوک وسیماء الأنبیاء» لأنّه کان مدافعاً عن التوحید فی بیئة الشرک وعبادة الأصنام. (سفینة البحار، ج 2، ص 139).

2. الشعراء، 83.

3. «الحنیف» بمعنى الذی یترک الإنحراف ویتّجه إلى الإستقامة والصلاح، وبعبارة اُخرى، یغضّ نظره عن الأدیان والأوضاع المنحرفة ویتوجّه نحو صراط اللّه المستقیم، الدین الموافق للفطرة، ولهذا یسمى الصراط المستقیم، فالتعبیر بالحنیف یحمل بین طیّاته إشارة خفیّة إلى أنّ التوحید هو دین الفطرة.

منبع:

https://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=2&mid=43966&catid=0&pid=61958

بررسی منافات عصمت ابراهیم علیه السلام با استغفار برای پدرش

منافات عصمت ابراهیم علیه السلام با استغفار برای پدرش

برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم مطرح نموده اند که خداوند می فرماید: «قال أ راغب أنت عن ءالهتى یإبراهیم لئن لم تنته لأرجمنک و اهجرنى ملیا* قال سلام علیک سأستغفر لک ربى إنه کان بى حفیا؛ گفت: اى ابراهیم! آیا تو از خدایان من بیزارى؟ اگر دست بر ندارى تو را سنگسار خواهم کرد، و مدت زیادى از من دور شو. [ابراهیم] گفت: سلام بر تو، به زودى من از خدایم براى تو آمرزش مى طلبم، که او با من بسیار مهربان است.» (مریم/ 47- 48) آنها می گویند چرا ابراهیم به او وعده استغفار داد با اینکه مى دانیم آزر، هرگز ایمان نیاورد و استغفار براى مشرکان، طبق صریح آیه 113 سوره توبه ممنوع است. مگر آزر مشرک نبود؟ اگر این کار ممنوع است چرا این پیامبر بزرگ خدا انجام داد؟! ابراهیم به عمویش آزر وعده استغفار داد و طبق ظاهر آیه 113 سوره توبه و آیات دیگر قرآن مجید به این وعده وفا کرد، با اینکه او هرگز ایمان نیاورد و در صف مشرکان و بت پرستان بود، و استغفار براى چنین کسانى ممنوع است. بنابراین ابراهیم در اینجا دچار اشتباه شده است و این موضوع با عصمت ایشان ناسازگار است.

ادامه نوشته

آغاز دعوت ابراهیم (ع) در قرآن و مقایسه ی آن با منابع یهودی - مسیحی

معرفی مقاله آغاز دعوت ابراهیم (ع) در قرآن و مقایسه ی آن با منابع یهودی - مسیحی

دکتر احمد پاکتچی

چکیده

در بازتابی که از شخصیت حضرت ابراهیم خلیل ع، به عنوان شخصیتی محوری در منابع ادیان ابراهیمی دیده میشود، دوره زندگی ابراهیم ع در موطن پدری بسیاری پیش از دوره زندگیش در شام مورد توجه قرآن و منابع اسلامی بوده است و این در حالی است که در منابع یهودی و مسیحی تنها در متون محدودی پرداخت به آن دیده میشود. از آنجا که قصص مربوط به آغاز دعوت ابراهیم ع در منابع هر سه دین، به صورت پراکنده و گسیخته نقل شده اند. در مقاله حاضر این قصص نخست به صورت قطعات داستانی مطالعه شده اند، بدون آنکه روند روایت شناختی در آنها لحاظ گردد و سپس این قطعات مورد به مورد در قصص قرآنی صورت بندی شده اند تا ترکیب داستانی در روند هر قصه قرآنی به دست آید. این صورت بندی بر اساس مؤلفه های مشترک برآمده از قطعات پیش مطالعه شده تنظیم شده و در مقام مقایسه امکان می دهد که بتوان صورت بندی های کلان از داستان ها را به دست آورد. به موازات قرآن کوشش مشابهی نیز ...

تفسیر آیه 65 سوره آل عمران (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَت)

تفسیر آیه 65 سوره آل عمران (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ)

ای اهل کتاب، چرا در آیین ابراهیم با یکدیگر مجادله می‌کنید (که هر یک او را به خود نسبت می‌دهید)؟! در صورتی که تورات و انجیل شما فرستاده نشد مگر بعد از ابراهیم؛ آیا تعقل نمی‌کنید؟


تفسیر اطیب البیان

ای‌ اهل‌ كتاب‌ ‌برای‌ چه‌ محاجّه‌ می كنید ‌در‌ مورد ابراهیم‌ (‌که‌ یهود گفتند یهودی‌ بوده‌ و نصاری‌ گفتند نصرانی‌ بوده‌) و حال‌ آنكه‌ توریة (‌که‌ مبدء دین‌ یهود ‌است‌) و انجیل‌ (‌که‌ محدث‌ دین‌ نصاری‌ ‌است‌) ‌بعد‌ ‌از‌ ابراهیم‌ نازل‌ ‌شده‌ آیا تعقّل‌ نمیكنید (‌که‌ ‌در‌ زمان‌ ابراهیم‌ نه‌ موسی‌ و نه‌ عیسی‌ و نه‌ شریعه‌ ‌آنها‌ وجود داشته‌ است).

یا أَهل‌َ الكِتاب‌ِ لِم‌َ تُحَاجُّون‌َ فِی‌ إِبراهِیم‌َ محاجّه‌ باب‌ مفاعله‌ طرفین‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ ‌هر‌ كدام‌ اقامه‌ حجت‌ ‌بر‌ دیگری‌ میكنند و ‌اینکه‌ اشاره‌ باینست‌ ‌که‌ یهود مدّعی‌ بودند ‌که‌ ابراهیم‌ ‌از‌ ماست‌ و متدین‌ بدین‌ ماست‌ و نصاری‌ میگفتند ‌از‌ ماست‌ و متدین‌ بدین‌ ماست‌ ‌با‌ اینكه‌ ‌اینکه‌ دو دعوی‌ بی‌ دلیل‌ و مجرّد ادّعاء ‌است‌ و ‌از‌ روی‌ بی‌ علمی‌ ‌است‌ چنانچه‌ بیانش‌ میآید بعلاوه‌ دلیل‌ ‌بر‌ بطلان‌ ‌هر‌ دو دعوی‌ داریم‌ چنانچه‌ میفرماید وَ ما أُنزِلَت‌ِ التَّوراةُ وَ الإِنجِیل‌ُ إِلّا مِن‌ بَعدِه‌ِ توریة ‌بر‌ حضرت‌ موسی‌ و انجیل‌ ‌بر‌ عیسی‌ و ‌اینکه‌ دو پیغمبر زمانشان‌ بسیار متأخر ‌از‌ زمان‌ ابراهیم‌ بوده‌ و مشرع‌ دین‌ یهود موسی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ و دین‌ نصاری‌ عیسی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ بوده‌ ‌پس‌ ‌در‌ زمان‌ ابراهیم‌ نه‌ دین‌ یهود و نه‌ دین‌ نصاری‌ بوده‌ و ‌اینکه‌ یك‌ دلیل‌ واضح‌ روشنی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ عاقلی‌ درك‌ میكند، لذا میفرماید أَ فَلا تَعقِلُون‌َ كسی‌ ‌که‌ دعوی‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌بر‌ تمام‌ عقلاء فسادش‌ ظاهر ‌باشد‌ ‌از‌ روی‌ بی‌خردیست‌.

تفسیر آیه 48 سوره مریم (أَدْعُو رَبِّي عَسَىٰ أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا)

تفسیر آیه 48 سوره مریم - وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا

من از شما و بت هايی که به جای خدا می‌پرستید دوری کرده و خدای یکتایم را می‌خوانم و امیدوارم که چون او را بخوانم از درگاه لطفش محروم نمانم (و مرا از شرّ مشرکان حفظ کند).


برگزیده تفسیر نمونه

سپس [حضرت ابراهيم ع] چنین گفت: «من از شما (از تو و این قوم بت پرست) کناره گیری می‌کنم، و همچنین از آنچه غیر از خدا می‌خوانید» یعنی از بت ها (وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ). «و تنها پروردگارم را می‌خوانم، و امید است که دعای من در پیشگاه پروردگارم بی‌پاسخ نماند» (وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا).

این آیه از یک سو، ادب ابراهیم [ع] را در مقابل آزر نشان می‌دهد، و از سوی دیگر قاطعیت او را در عقیده‌اش مشخص می‌کند.

تفسیر آیه 102 سوره صافات (برگزیده تفسیر نمونه)

تفسیر آیه 102 سوره صافات (برگزیده تفسیر نمونه)

(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ)

 

آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت.


سر انجام فرزند موعود ابراهیم طبق بشارت الهی متولد شد، و قلب پدر را روشن ساخت، دوران طفولیت را پشت سر گذاشت و به سن نوجوانی رسید.

در اینجا قرآن می‌گوید: «پس هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید» (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ).

یعنی به مرحله‌ای رسید که می‌توانست در مسائل مختلف زندگی همراه پدر تلاش و کوشش کند و او را یاری دهد.

به هر حال به گفته جمعی از مفسران، فرزندش در آن وقت سیزده ساله بود که ابراهیم خواب عجیب شگفت انگیزی می‌بیند که بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم الشأن است، در خواب می‌بیند که از سوی خداوند به او دستور داده شد تا فرزند یگانه‌اش را با دست خود قربانی کند و سر ببرد.

ابراهیم که بارها از کوره داغ امتحان الهی سرفراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد.

ولی باید قبل از هر چیز فرزند را آماده این کار کند، رو به سوی او کرد و «گفت:

پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست»؟! (قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری).

فرزندش که نسخه‌ای از وجود پدر ایثارگر بود و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده بود، با آغوش باز و از روی طیب خاطر از این فرمان الهی استقبال کرد، و با صراحت و قاطعیت «گفت: پدرم هر دستور داری اجرا کن» (قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ).

و از ناحیه من فکر تو راحت باشد که «به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت» (سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ).

این تعبیرات پدر و پسر چقدر پر معنی است از یک سو پدر با صراحت مسأله ذبح را با فرزند سیزده ساله مطرح می‌کند و برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده قائل می‌شود، از سوی دیگر فرزند هم می‌خواهد پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد.

و به این ترتیب هم پدر و هم پسر نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزی کامل می‌گذرانند.

تفسیر آیه 44 سوره مریم-يا أبت لا تعبد الشيطان إن الشيطان كان للرحمن عصيا- جواب استخاره

تفسیر آیه 44 سوره مریم - يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا - جواب استخاره

پدر جان، شيطان را مپرست، كه شيطان [خداى‌] رحمان را عصيانگر است،


برگزیده تفسیر نمونه

سپس این جنبه اثباتی را با جنبه نفی و آثاری که بر مخالفت این دعوت مترتب می‌شود توأم کرده، [حضرت ابراهيمع] می‌گوید: «پدرم! شیطان را پرستش مکن، چرا که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بوده است» (یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا).

منظور از عبادت در اینجا به معنی اطاعت و پیروی فرمان است که این خود یک نوع از عبادت محسوب می‌شود.


ترجمه تفسیر المیزان

وثنى ها معتقد به وجود جن هستند - البته ابليس هم از جن است - و اصنام جن را مى پرستيدند، همانطور كه اصنام ملائكه و مقدمين از بشر را مى پرستيدند، چيزى كه هست مراد از نهى، نهى از عبادت به اين معنا نيست، چون جهتى تصور نمى شود كه تنها از خصوص پرستش جن نهى فرموده باشد، بلكه مراد از عبادت، اطاعت است، همچنانكه در آيه (الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان...) به اين معنا آمده پس نهى از عبادت شيطان، نهى از اطاعت او در هر چيزى است كه به آن امر مى كند، و يكى از چيزهايى كه بدان امر مى كند عبادت غير خدا است.

حضرت ابراهيم (ع) بعد از آنكه پدر را به پيروى خود دعوت كرد تا به سوى صراط سوى رهبريش كند، خواست تا او را در قبول اين دعوت تحريك و تشويق نموده و نسبت به گمراهى كه در آن است متنبه ساخته يك باره از پرستش بتها بازش بدارد لذا اين معنا را خاطر نشان كرد كه بت پرستى نه تنها لغو و بتها فايد نفع و ضررند، بلكه در معرض اين است كه صاحبش را به مورد هلاكت وارد، و در تحت ولايت شيطان داخل سازد، كه پر واضح است بعد از قرار گرفتن در تحت ولايت شيطان ديگر اميدى به صلاح و رستگارى و سلامت و سعادت نمى ماند.

براى اينكه عبادت بتها با در نظر داشتن اينكه مستحق عبادت، خداى سبحان است، چون رحمانى است كه همه رحمت ها به او منتهى مى گردد، و نيز تقرب به آنها از ناحيه شيطان و تسويلات و اغوائات او است، و همه مى دانند كه شيطان نافرمان خدا و مصر در نافرمانى او، و مخصوصا در اخصّ حقوق او يعنى عبادت او است، و با اين حال معلوم است كه در عبادت او و تقرب به او خوف آن است كه رحمت خدا كه همان هدايت به سوى سعادت است از آدمى منقطع گشته، عذاب خذلان بر او نازل گردد، و ديگر خداوند متولى امر او نگشته، در عوض شيطان مولاى او و او ولى شيطان خواهد شد، و اين همان هلاكت است.

پس معناى دو آيه (و خدا داناتر است) اين مى شود كه اى پدر! شيطان را در آنچه به تو دستور مى دهد، و از آن جمله به عبادت بتها وادار مى كند اطاعت مكن، چون شيطان خودش نافرمان خدا و مصر در نافرمانى او است، كه او خود يگانه مصدر همه رحمتها و نعمتها است، پس چنين كسى كه مصدر همه نعمتها را نافرمانى مى كند جز به نافرمانى خدا و محروميت از رحمت او فرمان نمى دهد، و اگر من تو را از اطاعت شيطان نهى مى كنم براى اين است كه مى ترسم عذاب خذلان خدا تو را بگيرد و رحمتش از تو قطع شود، و سرپرستى جز شيطان برايت باقى نماند، آن وقت تو ولى شيطان شوى و شيطان مولاى تو گردد.

پس از آنچه گذشت اين چند نكته به دست آمد:

اول اينكه: مراد از عبادت، در جمله (لا تعبد الشيطان)، عبادت اطاعت است، و كلمه (شيطان) كه به معناى شرير است نيز دخالت در اين حكم دارد.

دوم اينكه: وجه تبديل اسم (اللّه) به وصف (رحمان)، در دو جاى آيه اين است كه چون وصف رحمت نيز در هر دو حكم دخالت دارد، زيرا اينكه خدا مصدر همه رحمتها و نعمتها است بايد باعث آن شود كه ديگر كسى اصرار بر نافرمانى او نكند و آن را قبيح بداند پس صحيح است كه از نافرمانى او نهى شود، و نيز مصدريت او براى هر رحمت باعث مى شود كه آدمى از عذاب او كه ملازم با امساك او از رحمت خويش است بترسد، و از اين كه مشمول نقمت و شقوت گردد بيمناك باشد.

سوم اينكه: مراد از عذاب، خذلان و يا چيزى به معناى خذلان، مانند امساک از رحمت و به خود واگذارى است، و اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن، عذاب اخروى است، گفتارى است كه سياق با آن مساعدت ندارد.


جواب استخاره: خیلی بد

بررسی مختصر استغفار حضرت ابراهیم (ع) برای عمویش آزر

بررسی مختصر استغفار حضرت ابراهیم (ع) برای عمویش آزر - همان‌گونه که در پرسش مطرح شد، قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم(ع) و پدرش(عمویش) در آیاتی می‌فرماید:

«... وَ اغْفِرْ لِأَبی‏ إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّین»؛[1] ابراهیم(ع) از خدا خواست که خدایا! پدرم را بیامرز که وى از گمراهان است!

اما در آیه‌ دیگری می‌فرماید:

«وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ»؛[2]

یعنی درخواست آمرزش ابراهیم براى پدرش، از آن‌رو بود که به او وعده‌ای داده بود. و چون برایش آشکار شد که پدرش دشمن خدا است، از او بیزارى جست.

شاید در ابتدای امر تصور شود که این دو آیه با یکدیگر همخوان نیستند؛ اما پاسخ آن است که این آیات ناهمخوان نیستند، زیرا:

الف) گمراه بودن یک شخص از راه هدایت و ایمان، لزوما به معنای دشمنی با خدا نیست. فراوان انسان‌هایی یافت می‌شوند که راه گم کرده‌اند، و بهره‌ای از ایمان و تعالیم الهی ندارند، اما در عین حال با خدا و دینش و حق و حقیقت دشمنی ندارند و به مخالفت با تعالیم الهی برنمی‌خیزند؛ لذا با توجه به فراگیری رحمت الهى می‌توان براى آنان استغفار و طلب رحمت کرد.[3] در داستان ابراهیم(ع) نیز می‌تواند این‌گونه باشد؛ یعنی ایشان ابتدا فکر می‌کرد که پدرش(عمویش) تنها به جهت ناآگاهی از تعالیم الهی گمراه شده و از دین فاصله می‌گیرد و شاید بعد از آگاهی، زمینه‌ی بازگشت او فراهم شود. از این‌رو برایش دعا و طلب آمرزش نمود، اما هنگامی که برایش مسلم شد که کفر او ناشی از عدم آگاهی نبوده ،بلکه از دشمنی او با خدایش سرچشمه می‌گیرد، استغفار برای او را رها کرد.

ب) در تکمیل مورد قبلی مفسران معتقدند که این دو آیه از دو اتفاقی سخن به میان می‌آورند که در دو زمان جدا از هم رخ داده است. بدین ترتیب که در یک آیه، درخواست آمرزش ایشان برای پدرش بر اساس وعده‌ای بود که او به عمویش - منوط بر ایمان آوردن او – داده بود. و یا چنان‌که برخی مفسران می‌گویند: عمویش به ایشان وعده داده بود که من ایمان می‌آورم، اگر برایم طلب آمرزش کنی؛[4] لذا حضرت ابراهیم(ع) برایش درخواست آمرزش نمود.

اما آیه‌ «...فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ...»، چنان‌که از ظاهرش پیدا است، وقتی که ابراهیم(ع) فهمید او نه تنها ایمان نمی‌آورد، بلکه با علم و عمد به دشمنی با خدا می‌پردازد، دیگر این شایستگی از او سلب شده است؛ لذا از او بیزاری جست.

بر این اساس، دو آیه بالا منافاتی با یکدیگر ندارند.

[1].شعراء، 86.

[2].توبه، 114.

[3]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 6، ص 108، تهران، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.

[4]. ر. ک: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 274، تهران، ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش.

تفسیر آیه 41 سوره ابراهیم (المیزان علامه طباطبایی) - ربنا اغفر لي ولوالدي وللمؤمنين يوم يقوم الحساب

تفسیر آیه 41 سوره ابراهیم (المیزان علامه طباطبایی) - رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ

Interpretation of verse 41 of Surah Ibrahim (Al-Mizan by Allama Tabatabai)


تفسیر المیزان

حضرت ابراهيم (ع) با اين جمله دعاى خود را ختم نموده است. و همانطور كه قبلا هم گفتيم اين آخرين دعايى است كه وى كرده، و قرآن كريم از او نقل نموده است و اين دعا شبيه به آخرين دعايى است كه قرآن از حضرت نوح (ع) نقل نموده كه گفته است: (رب اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مومنا و للمومنين و المومنات).

دلالت آيه بر اينكه (آزر) پدر ابراهيم نبوده است

اين آيه دلالت دارد بر اينكه ابراهيم فرزند آزر مشرك نبوده، زيرا در اين آيه براى پدرش طلب مغفرت كرده است، در حالى كه خودش سنين آخر عمر را مى گذرانده، و در اوائل عمر بعد از وعده اى كه به آزر داده از وى بيزارى جسته است.در اول به وى گفته: (سلام عليك ساستغفر لك ربى) و نيز گفته است: (و اغفر لابى انه كان من الضالين) و سپس از او بيزارى جسته است، كه قرآن كريم چنين حكايت مى كند: (و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعده وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه) كه تفصيل داستان آنجناب در سوره انعام در جلد هفتم اين كتاب گذشت.

و از جمله لطائف كه در دعاى آن حضرت به چشم مى خورد، اختلاف تعبير در نداء است كه يكجا (رب) آمده و جاى ديگر (ربنا).

در اولى بخاطر آن موهبت هايى كه خداوند فقط به او ارزانى داشته است - از قبيل سبقت در اسلام و امامت - او را به خود نسبت داده.و در دومى پروردگار را به خودش و ديگران نسبت داده، بخاطر آن نعمت‌هايى كه خداوند هم به او و هم به غير او ارزانى داشته است.

بحث روايتى

(روايتى در ذيل آياتى كه دعاى ابراهيم (ع) را حكايت مى كنند)

در الدر المنثور است كه ابو نعيم - در كتاب الدلائل از عقيل بن ابى طالب روايت كرده كه آن روز كه شش نفر از اهل مدينه در جمره عقبه نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آن حضرت ايشان را نشانيد و به سوى خداى تعالى و پرستش او دعوت نمود و پيشنهاد كرد كه او را در دعوتش يارى كنند.ايشان از آنجناب در خواست كردند تا آنچه به او وحى شده برايشان بخواند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از سوره ابراهيم اين آيه را برايشان خواند: (و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام) و همچنين تا آخر سوره قرائت نمود، و دلهاى شنوندگان آنچنان مجذوب شد كه بيدرنگ دعوتش ‍ را پذيرفتند.

و در تفسير عياشى از ابى عبيده از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كه ما را دوست بدارد او از ما اهل بيت است.پرسيدم فدايت شوم آيا از شما است؟ فرمود: به خدا سوگند از ما است، مگر كلام خداى را نشنيده اى كه از ابراهيم (عليه السلام) حكايت مى كند كه فرمود: (فمن تبعنى فانه منى).

و در همان كتاب از محمد حلبى از امام صادق (عليه السلام) آمده كه فرمود: هر كه از شما از خدا بترسد و عمل صالح كند او از ما اهل بيت است. راوى پرسيد: از شما اهل بيت است؟ فرمود: آرى، از ما اهل بيت است چون ابراهيم (عليه السلام) در اين باره فرموده است: (فمن تبعنى فانه منى). عمر بن يزيد پرسيد: آيا چنين كسى از آل محمد است؟ فرمود: آرى، به خدا سوگند از آل محمد است. آرى، به خدا قسم از خود آل محمد است، مگر نشنيده اى كلام خداى را كه فرموده: (ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه: نزديكترين مردم به ابراهيم آن كسانيند كه وى را متابعت مى كنند)، و نيز فرموده: (فمن تبعنى فانه منى).

مؤلف: در بعضى روايات آمده كه (فرزندان اسماعيل هرگز بت نپرستيدند، و اين به خاطر دعاى ابراهيم (عليه السلام) بود كه عرض ‍ كرد: (و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام).

و اگر بت را بزرگ مى داشتند عقيده شان اين بود كه اين بتها شفيعان درگاه خدايند). و ليكن اين روايات جعلى است كه در بيان سابق هم بدان اشاره شد.

و همچنين است آن رواياتى كه از طرق عامه و خاصه آمده كه (سرزمين طائف جزو سرزمين اردن بود، و چون ابراهيم دعا كرد كه خدايا اهل مكه را از ميوه ها روزى فرما، خداوند آن قطعه از سرزمين اردن را از آنجا به طائف منتقل نمود (و آن سر زمين نخست در مكه خانه خدا را طواف نمود) و هفت مرتبه دور خانه گرديد، و آنگاه در جايى كه امروز آن را طائف مى نامند قرار گرفت، (و بخاطر همين طوافش طائف ناميده شد).

چون هر چند از راه معجزه چنين چيزى امكان دارد و محال عقلى نيست، و ليكن اين روايات براى اثبات آن كافى نيست، چون بعضى از آنها ضعيف است و بعضى اصلا سند ندارد.علاوه بر اينكه اگر در اثر دعاى ابراهيم چنين امرى عجيب و معجزه اى باهر رخ داده بود، جا داشت در اين آيات كه همه در مقام ذكر سنت هاى خدايى است آن را نيز ياد مى كرد و مى فرمود كه در اثر دعاى ابراهيم ما چنين كارى را كرديم - و خدا داناتر است.

و در مرسله عياشى از حريز از آن كس كه نامش را نبرده از يكى از دو امام باقر يا صادق (ع) آمده كه آن جناب آيه را: (رب اغفر لى و لولدى ) قرائت مى كرد كه مقصود از (ولد) همان اسماعيل و اسحاق است. و در مرسله ديگرى از جابر از امام باقر (ع) نظير اين مطلب را روايت نموده است. و ظاهر اين دو روايت اين است كه چون پدر ابراهيم كافر بوده امام (ع) آيه را بدين صورت قرائت نموده است و ليكن هر دو ضعيف است و چنان نيست كه بشود بدانها اعتماد نمود

تفسیر آیه 69 سوره هود: وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قال

تفسیر آیه 69 سوره هود: وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ.

فرستادگان ما [= فرشتگان‌] برای ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام!» و طولی نکشید که گوساله بریانی (برای آنها) آورد.


بررسی لغات آیه

بُشرى: بشرى و بشارت: مژده و خبر مسرت بخش كه اثر آن در پوست و بشره چهره آشكار مى‏ شود.

سلام: سلام به معنى سلامت و كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. سلام قولى در اسلام، سلامت خواستن از خدا براى شخص است.

عِجْل: عجل (بر وزن جِسْر): گوساله؛ زيرا كه به عجله بزرگ شده‏ و به صورت گاو در مى ‏آيد.

حَنيذ: حنذ: بريان كرد. حنيذ: بريان. طبرسى آن را مطلق بريان گفته و از زجاج نقل كرده: بريانى را گويند كه به وسيله سنگ داغ بريان شده باشد. حَنيذ به معنى مَحْنوذ مى ‏باشد.


فرازی از زندگی بت شکن بزرگ! اکنون نوبت فرازی از زندگانی ابراهیم این قهرمان بت شکن است، البته در اینجا تنها یک قسمت از زندگانی او که مربوط به داستان قوم لوط و مجازات این گروه آلوده عصیانگر است، اشاره شده، نخست می‌گوید: «فرستاده‌های ما نزد ابراهیم آمدند در حالی که حامل بشارتی بودند» (وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری).

این فرستادگان الهی همان فرشتگانی بودند که مأمور درهم کوبیدن شهرهای قوم لوط بودند، ولی قبلا برای دادن پیامی به ابراهیم (ع) نزد او آمدند.

در این که بشارتی که آنها حامل آن بودند چه بوده است، دو احتمال وجود دارد که جمع میان آن دو نیز بی‌مانع است: نخست بشارت به تولد اسماعیل و اسحاق است که بشارت بزرگی برای او محسوب می‌شد.

دیگر این که ابراهیم از فساد قوم لوط و عصیانگری آنها سخت ناراحت بود، هنگامی که با خبر شد آنها چنین مأموریتی دارند، خوشحال گشت.

به هر حال: «هنگامی که رسولان بر او وارد شدند سلام کردند» (قالُوا سَلاماً).

«او هم در پاسخ به آنها سلام گفت» (قالَ سَلامٌ).

«و چیزی نگذشت که گوساله بریانی برای آنها آورد» (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ).

از این جمله استفاده می‌شود که یکی از آداب مهمانداری آن است که غذا را هر چه زودتر برای او آماده کنند، چرا که میهمان وقتی از راه می‌رسد مخصوصا اگر مسافر باشد غالبا خسته و گرسنه است، هم نیاز به غذا دارد، و هم نیاز به استراحت، باید زودتر غذای او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند.

منظور از لسان صدق در بیانات حضرت ابراهیم علی نبینا و اله و علیه السلام

منظور از لسان صدق در بیانات حضرت ابراهیم علی نبینا و اله و علیه السلام

پرسش

در آیه 84 سوره شعراء آمده است؛ حضرت ابراهیم(ع) از خدا می‌‌خواهد: در «آخرین»، برایشان «لسان صدق» قرار دهد. طبق تفسیر نمونه، خداوند جواب این آیه را در آیه 50 سوره مریم می‌دهد: «وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا». با توجه به این‌‌که خدا لسان صدق را «علی» قرار داده، آیا می‌‌توان گفت که این همان امام علی(ع) است؟ آیا حدیثی از امامان در این‌باره نقل شده است؟ در دعای ندبه هم می‌‌خوانیم: «و بعض اتخذته لنفسک خلیلا و سالک لسان صدق فی الآخرین فاجبته و جعلت ذلک علیا».
 

پاسخ اجمالی

در قرآن کریم آمده است؛ حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست می‌کند به او لسان صدق عطا فرماید. آیات دیگر نشان از این دارد که خداوند این دعای ابراهیم را مستجاب کرده و به او لسان صدق داده است.

لسان صدق؛ یعنی این‌که یاد و خاطره او نزد اقوام بعدی باقی بماند. بنابر این، اعطای لسان صدق به ابراهیم؛ یعنی در میان نسل‌های بعدی از ابراهیم به خوبی و نیکی یاد شود؛ لذا امروزه چنین است که تمام پیروان ادیان الهی از او به نیکی و بزرگی یاد می‌کنند. اما در کنار این معنا روایتی وجود دارد که لسان صدق را به حضرت امام علی(ع) معنا کرده است. این بیان، بیان یکی از معانی باطنی و مصداقی آیه است و خللی در معنای ظاهری ایجاد نمی‌کند. در این صورت، معنا و تفسیر آیه چنین است: خداوند در قرون بعدی، کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است، دعوت نماید و این لسان صدق؛ پیامبر(ص)، علی(ع) و دیگر امامان(ع) هستند. حضرت ابراهیم(ع) از جمله پیامبرانی است که رفتارها و گفتارهای مختلف او در قرآن آمده است.

قرآن دعایی را از ایشان نقل می‌کند:‌ «رَبّ‏ِ هَبْ لىِ حُکْمًا وَ اَلْحِقْنىِ بِالصَّالِحِینَ. وَ اجْعَل لىّ‏ِ لِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاخِرِینَ».[2] و خداوند بیان می‌فرماید که به ابراهیم و برخی انبیای دیگر مانند اسحاق و یعقوب، لسان صدق داده است و شاید بتوان این را جوابی بر دعای ابراهیم دانست: «فَلَمَّا اعْتزَلهمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ اِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ  وَ کلا جَعَلْنَا نَبِیًّا. وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا».[4] و اهل سنت[6]

همچنین کلمه «عَلِیًّا» نیز صفت برای «لسان» بوده[8]

اما در کنار این تفسیر، روایاتی وجود دارد که معنایی متفاوت را برای آیه بیان می‌کند:

امام صادق(ع) فرمود: «مقصود از وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا؛ على بن ابی‌طالب(ع) است؛ زیرا ابراهیم از پروردگار خواسته بود که برایش در میان اقوامی که آینده می‌آیند؛ زبان راستگویى قرار دهد و خداى تبارک و تعالى براى او و اسحاق و یعقوب، زبان راستگویی چون على(ع) قرار داده است».[10](یعنی نام علی ع در این آیه آمده است) امام فرمود: «راست گفتی همین‌طور است».

البته حدیث مذکور از نظر سند اعتبارى ندارد؛ زیرا یکى از راویان آن «احمد بن محمّد سّیار» معروف به «ابو عبدالله کاتب سیاری بصری» می‌باشد که فرد بسیار ضعیفى است، و در شرح حال او نوشته‌اند که: او مردى ضعیف و فاسد المذهب بوده‏ و روایاتش تو خالى و غیر قابل اعتماد است.[12] اما روایات دیگری داریم که صحیح هستند؛ مانند روایت اول که از امام صادق(ع) نقل شده است.

به هر حال؛ درباره محتوای این روایات – با قطع نظر از سند آنها -، توجه به نکاتی ضروری است:

1. آیات قرآن به حسب ظاهر و الفاظی که در آن استفاده شده، دلالت بر مفادی دارند که از آنها به عنوان معنای ظاهری یاد شده و بر ما نیز حجت‌اند و می‌توان بدانها استناد کرد.

 اما بسیاری از آیات علاوه بر این معنای ظاهری، معانی باطنی را نیز درون خود دارند؛ عموماً روایات بر این معانی باطنی دلالت می‌کنند، اگر چه از الفاظ ظاهری آیات، نمی‌توان چنین معانی را صریحاً به دست آورد، اما هیچ منافاتی بین این دو معنا نیست.

روایت موجود نیز بر همین مبنا بوده و یکی از معانی باطنی آیه را بیان می‌کند که با فرض قبول روایت، می‌توان این معنا را از معانی باطنی آیه دانست.

2. طبق روایت؛ می‌توان آیه را این‌گونه معنا کرد: ظاهر این‌که لسان صدق را برایش قرار دهد این است که خداى تعالى در قرون بعدی فرزندى به او دهد که زبان صدق او باشد؛ یعنى لسانى باشد مانند لسان خودش، که مَنویات او را بگوید، همان‌طور که زبان خود او از آنچه در ذهن او است، سخن می‌گوید. پس برگشت معنا به این است که خداوند در قرون آخرالزمان کسى را مبعوث کند، که به دعوت وى قیام نماید، مردم را به کیش و ملت او که همان دین توحید است دعوت نماید.[14]

4. این روایت و معنایی که بر اساس آن برای آیه بیان شد، بنابر اعتقاد ما شیعیان است. در عین حال، برخی از اهل سنت نیز شبیه چنین معنایی را برای آیه بیان کرده‌اند، با این تفاوت که آنها تنها پیامبر اسلام را نام برده‌اند و دیگر اسمی از امام علی(ع) و دیگر ائمه نیاورده‌اند. و گفته‌اند: منظور از لسان صدق، پیامبر اسلام است که با برپایی اسلام و پرستش خداوند نام و اعتقاد ابراهیم را زنده نگه داشت.[16] این قسمت نیز به مانند آیه بوده و قابلیت هر دو تفسیر را دارد؛ لذا می‌توان دو معنا برای آن متصور شد؛ یکی در ظاهر و دیگری در باطن.
 
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 262، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[4]. تفسیر نمونه، ج ‏15، ص 262؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج 7، ص 250، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 502، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ص 383، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق.
[6]. ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج 5، ص 89، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[8]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 3، ص 284، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[10]. «و براى آنها نام نیک و مقام برجسته‌اى [در میان همه امّت‌ها] قرار دادیم!»؛ مریم، 50. 
[12]. مکارم شیرازى، ناصر، آیات الولایه فی القرآن، ص 238، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ اول، 1383ش.
[14]. تفسیر الصافی، ج ‏4، ص 41.
[16]. حائری مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ‌ص 574، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق؛ مجلسی، محمد باقر، زاد المعاد (مفتاح الجنان)، مترجم، محقق و مصحح: اعلمی، علاء الدین، ص 304،  بیروت، چاپ اول، 1423ق.
آیات مرتبط
سوره مريم (50) : وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا
سوره الشعراء (84) : وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ

تفسیر آیه 126 سوره بقره (وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا)

تفسیر آیه 126 سوره بقره (وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا)

تفسیر آیه 126 سوره بقره (ترجمه تفسیر المیزان)

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَىٰ عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ.

خداوند دعاى حضرت ابراهيم ع را مستجاب مى كند. 

(واذ قال ابراهيم رب اجعل) الخ، اين جمله حكايت دعائى است كه ابراهيم (عليه السلام) كرد، و از پروردگارش درخواست نمود: كه به اهل مكه امنيت و رزق ارزانى بدارد، و خداوند دعايش را مستجاب كرد، چون خدا بزرگتر از آنست كه در كلام حقش دعائى را نقل كند، كه مستجاب نكرده باشد، حاشا بر اينكه كلام او مشتمل بر هجو و لغوهائى باشد كه جاهلان، خود را با آن سرگرم ميكنند، با اينكه خودش فرمود: (والحق اقول). (من تنها حق را مى گويم) و نيز فرمود: (انه لقول فصل، و ما هو بالهزل)، (بدرستى كه قرآن سخنى است كه ميانه حق و باطل را جدائى مى اندازد، و نه سخنى بيهوده).

ادامه نوشته

تفسیر آیه 74 و 75 سوره مبارکه هود (حضرت ابراهیم)

تفسیر آیه 74 و 75 سوره مبارکه هود (حضرت ابراهیم)

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ

پس وقتى ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزنددار شدن‌] به او رسید، در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت‌] چون و چرا مى‌كرد.

ادامه نوشته

نظریه ونسنگ، اسپرنگر و سنوک درباره حضرت ابراهیم (ع) در قرآن

نظریه ونسنگ، اسپرنگر و سنوک درباره حضرت ابراهیم (ع) در قرآن

ادامه نوشته

وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ

وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ

تفسیر نمونه

ادامه نوشته