تفاوت تفسیر با تأویل چیست؟

تفاوت تفسیر با تأویل:

در تفسیر با کمک قواعد عربی و اصول عقلی می توانیم به کشف معنای قرآن برسیم، اما تأویل معانی پنهانی دارد

که بر اساس قواعد و اصول عقلایی قابل دستیابی نیست.

بينما أمير المؤمنين عليه السلام مار بفناء بيت الله الحرام

عن علي بن حاتم، عن إبراهيم بن علي، عن أحمد بن محمد الأنصاري، عن الحسن بن علي العلوي، عن أبي حكيم الزاهد، عن أحمد بن عبد الله قال: بينما أمير المؤمنين عليه السلام مارٌّ بفِناء بيت الله الحرام، إذا نظر إلى رجل يصلي، فاستحسن صلاته، فقال: يا هذا الرجل أتعرف تأويل صلاتك؟ قال الرجل: يا ابن عم خير خلق الله، وهل للصلاة تأويل غير التعبد؟ قال علي عليه السلام اعلم يا هذا الرجل أن الله تبارك وتعالى ما بعث نبيه صلى الله عليه وآله بأمر من الأمور إلا وله متشابه، وتأويل وتنزيل، وكل ذلك على التعبد، فمن لم يعرف تأويل صلاته فصلاته كلها خِداج، ناقصة غير تامة.

(العلل الشرایع شیخ صدوق عن بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٧٩ - الصفحة ٢٧٠)

دیدگاه علامه طباطبایی در معنی «تأویل» آیات قرآن

دیدگاه علامه طباطبایی در معنی «تأویل» آیات قرآن

علامه طباطبائی در کتاب «قرآن در اسلام» خود پس از نقل دیدگاه عالمان قرآنی می افزاید: آنچه از آیاتی که لفظ تأویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، به دست می آید، این است که تأویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در سوره ی یوسف نقل و تأویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تأویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد.

و همچنین در قصه های حضرت موسی و خضر، لفظ قصه ها به تأویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه «وَ أَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیم» (آیه 35 سوره اسراء) این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تأویل امر است ندارد. و همچنین در آیه «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‌ شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول» (نساء : 59) دلالت لفظی بر تأویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد.

بلکه در مورد خواب ها تأویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تأویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تأویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تأویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.

بنابراین تأویل هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست. این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند. این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد، تنها کاری که از ساحت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز قیامت و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود، چنان که دو آیه سوره اعراف و آیه سوره یونس بدین معنی دلالت داشتند. (قرآن در اسلام، ص 64)

خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: «وَالْکتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکیمٌ»؛[زخرف: 2 إلی 4] سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن -در حالی که پیش ما در ام الکتاب است- بلند است (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد).

انطباق آخر آیه به تأویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلّکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتأویل چنانکه آیه «وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ» (آل عمران: 7) حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تأویل آن را می جویند و نفرموده می یابند. پس تأویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.

و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون می فرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ * إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»؛ (سوره واقعه، آیه ۷۵-۸۰) پس سوگند به موقعهای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند، تنزیل (فروفرستاده شده) است از پیش خدای جهانیان. چنانکه پیداست آیات کریمه برای قرآن دو مقام اثبات می کند. مقام کتاب مکنون که از مسّ مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.

تأویل از دیدگاه علامه طباطبائی در تفسیر المیزان - فصلنامه قبسات

تأویل، از ریشه «آل یؤول اولا - أي رجع رجوعا» - به معنای بازگشت نمودن - گرفته شده است.

لذا تاویل - که مزید فیه است - همانند ارجاع، به معنای بازگردان می باشد. جز آنکه تاویل در مورد مفاهیم به کارمی رود و ارجاع، اعم است.

تاویل، گاه در مورد گفتار به کار می رود. مانند تاویل آیات متشابه «و ما یعلم تاویله، الا الله والراسخون فی العلم.» آل عمران: 7

و گاه در مورد کردار، چنانچه درباره کارهای شگفت آوررهنمای حضرت موسی علیه السلام به کار رفته «سانبئک بتاویل ما لم تستطع علیه صبرا.» کهف: 78

معانی تأویل

تأویل در چهار مورد استعمال شده است. که سه مورد آن درقرآن به کار رفته و مورد چهارم تنها در کلام سلف آمده است.

1 - توجیه متشابه، آن است که ظاهری مبهم و شبهه انگیز داشته باشد، و موضع حق گونه آن به صورت باطل جلوه کند. به طوری که حق و باطل با یکدیگر اشتباه شده و موجب حیرت گردد. راغب اصفهانی گوید:

«المتشابه ما تشابه بغیره » (متشابه آن است که به چیز دیگر شباهت یابد)

و مقصود از چیز دیگر، همان باطل است که چهره حق گونه آن، به صورت باطل در آید. لذا بیننده در حیرت است ونمی داند آنچه می بیند حق است یا باطل؟ از یک طرف،چون از مقام حکمت صادر گشته باید حق باشد، از طرف دیگر، چون ظاهری شبهه انگیز دارد به باطل می نماید. لذاتاویل صحیح متشابه (چه گفتار و چه کردار) آن گاه است که هاله ابهام را بزداید و موارد شبهه آن را دفع کند، و در واقع،چهره لفظ و عمل را به سویی که تنها حق است، باز گرداند ونظر بیننده یا شنونده را به همان سو معطوف دارد، و او را ازحیرت در آورد. البته این کار به دست عالمان صالح انجام می گیرد.

از این رو، اهل زیغ (آنان که در دلهایشان کجی وجود دارد) به دنبال متشبهات اند تا از موقعیت نارسا و گل آلود سوءاستفاده کرده، و آن را به نفع خود تاویل کنند. و این همان تاویل نادرست و باطل است که بر دست ناشایستگان انجام می شود. فرق میان تاویل - بدین معنا - و تفسیر در آن است که، تفسیر، تنها رفع ابهام می کند، ولی تاویل، علاوه بر رفع ابهام، دفع شبهه نیز می کند. لذا تاویل نوعی تفسیر است که از طریق آن در کنار رفع ابهام دفع شبهه نیز انجام می شود.

ادامه نوشته

آیت‌ الله مهدی هادوی تهرانی-تأویل صحیح روایات آخر الزمان

آیت‌ الله مهدی هادوی تهرانی-تأویل صحیح روایات آخر الزمان

آیت‌ الله مهدی هادوی تهرانی-تأویل صحیح روایات آخر الزمان

آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی، استاد درس خارج حوزه علمیه، امروز دهم آبان ماه در ادامه تفسیر سوره مبارکه کهف، گفت: سفر سومی که قرآن کریم به ذوالقرنین نسبت داده، سفر به سمت کوهی است که در آنجا یاجوج و ماجوج وجود داشتند؛ قرآن کریم فرموده است: حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا؛ قومی را یافت که ذوالقرنین زبان آن‌ها را متوجه نمی‌شد. علامه طباطبایی فرمود مراد آیه این است که آن‌ها افراد ساده‌ای بودند و شیخ فرمود که زبان نأمانوسی داشتند.

وی افزود: این قوم از ذوالقرنین درخواست کردند که برای آن‌ها سد آهنینی بسازد که یأجوج و مأجوج نتوانند به آزار و اذیت این افراد و قوم بپردازند، او هم چنین کرد و وقتی این کار تمام شد، فرمود این کار من نبود بلکه رحمتی از جانب خدا بود که به من آموخت تا سنگ آهن در بین دو کوه بریزم و با آتش در آن بدمم سپس حفره‎‌ها را با مس و سرب گداخته پر کنم.

آیت‌الله هادوی تهرانی بیان کرد: داستان ذوالقرنین در تورات هم آمده بود به همین دلیل یهودیان خودشان و یا از طریق کفار از پیامبر(ص) سؤال کردند که اگر تو پیامبر هستی، ماجرای این قوم چیست.

استاد حوزه علمیه با بیان اینکه یکی از اهداف نزول آیات، تصحیح ماجرای ذوالقرنین و بیان واقعیت آن بوده است زیرا در تورات آمده بود ولی یا ناقص بود و یا مواردی نادرست در آن وجود داشته است، اظهار کرد: نکته اصلی قرآن کریم از بیان این ماجرا صرفاً این نبوده است که یک ماجرای تاریخی را بگوید که چنین فردی وجود داشته و چنین کارهایی کرده است بلکه قرآن درصدد بیان این نکته است که همه کارهای ذوالقرنین، به خاطر رحمت و مدیریت و عنایت خدا بوده است.

اهمیت اخلاص

وی ادامه داد: فرق بین ما و ذوالقرنین در این است که او توجه دارد هر چیزی به دست آورده، از ناحیه خداوند است ولی اکثر ما به این مسئله بی‌توجه هستیم و اگر دستاوردی در زندگی داشتیم، آن را به خودمان نسبت می‌دهیم و مغرور می‌شویم و همین تفرعون باعث نابودی شخصیت ما می‌شود.

استاد درس خارج حوزه علمیه اضافه کرد: متأسفانه این تفرعون در زندگی اکثریت افراد وجود دارد، البته هر کسی به مقدار خودش؛ ما چون زور هر کاری را نداریم و دستمان به هر کاری نمی‌رسد، درجه فرعونیتمان کمتر است وگرنه اگر ما هم موقعیت برخی افراد را داشتیم مانند آن‌ها به بیت‌المال دست‌درازی می‌کردیم. اما اگر کسی واقعا نگاه دیگری به دنیا داشته باشد و دنبال دریدن و سلطه بر مردم نباشد و هر نعمتی را از جانب خدا بداند، آن وقت خداوند هم به فرد کمک خواهد کرد.

آیت‌الله هادوی تهرانی تصریح کرد: در ادامه ذوالقرنین پیشگویی کرده و گفته است وقتی وعده و فرمان پروردگار من برسد، همین سد با این محکمی از بین خواهد رفت و تکه تکه می‌شود و وعده پروردگار من حق و قطعی است. این فرمایش ذوالقرنین نشانه بینش و بصیرت و آینده‌نگری و دیدن حقایق از سوی او هست و عمق باور به خدا و وجود قیامت و باور به اشراط‌الساعة را در او نشان می‌دهد.

آیات اشراط‌ الساعة نیازمند تأویل صحیح است

وی افزود: البته همانطور که قبلاً عرض شد، آیات آخرالزمان باید تأویل شوند چون مخاطب دوره نزول درک دیگری از وقایع آخرالزمان داشته‌اند که امروزه تفاوت زیادی دارد. بنابر برخی تفاسیر در آخرالزمان همه ابزارهای پیشرفته بشری نابود شده و بشر زندگی بدوی پیدا خواهد کرد لذا اگر در روایات بیان شده که امام زمان (عج) با شمشیر با ظالمان مبارزه خواهد کرد، از این حیث است و البته برخی هم معتقدند که شمشیر کنایه از هر نوع سلاحی است و نه صرفاً خود شمشیر؛ لذا شامل ابزاری می‌شود که در دوره ظهور وجود دارد.

وی با تأکید بر اینکه به هر حال آیات و روایات آخرالزمان نیازمند تأویل است، گفت: البته تأویلات افراد عادی قابل اعتنا نیست و باید مبنا و پشتوانه محکم نقلی داشته باشد. به حال براساس آنچه برای ذوالقرنین رخ داد، کسی به نعمت و رحمت ویژه خدا دست خواهد یافت که اخلاص در کار داشته باشد نه اینکه با دیدن یک جمعیت و به به و چه چه آن‌ها جوگیر و جو زده شود.

استاد حوزه علمیه گفت: در این سوره اشاره شد که یکی از علائم قیامت خراب‌شدن این سد است و یأجوج و مأجوج هم از هر بلندی فرود خواهند آمد. این مقدمه سبب شده تا خداوند به مناسبت، به قیامت هم بپردازد. فرموده است که جمعیت مردم در روز قیامت آنقدر زیاد است که مانند موج آب سرازیر خواهند بود، در آن وقت در صور دمیده می‌شود، همه مردگان زنده خواهند شد، همه مردم توسط خداوند جمع شده و جهنم برای کافران عرضه خواهد شد.

آیت‌الله هادوی تهرانی اضافه کرد: در داستان ذوالقرنین که به ظاهر سفرها و دستاوردهایی داشته است، در نهایت اشاره به ساخت سد شد؛ او آن را نشانه قیامت تعبیر کرد که همانگونه که گفته شد باید در این نوع آیات تأویل داشته باشیم. در سوره انبیاء هم به این مسئله و اینکه یأجوج و مأجوج از هر کوهی فرو می‌ریزند، مورد اشاره قرار گرفته است. در انتهای آیه هم تأکید شده که قیامت حتماً رخ خواهد داد.

تفسیر قرآن هادی عباسی خراسانی

تفسیر قرآن حجت‌الاسلام والمسلمین هادی عباسی خراسانی، مدرس حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه برگزار شد.

عباسی خراسانی در این جلسه به تبیین آیه هفتم سوره آل عمران پرداخت. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ؛ اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏‌اى از آن آيات محكم [= صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏‌اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏ پذيرند] اما كسانى كه در دل‌هايشان انحراف است براى فتنه‏‌جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‌كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسى نمى‏‌داند [آنان كه] مى‏‌گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‌‏شود.»

گزیده متن این جلسه را در ادامه می‌خوانید؛

در این آیه صحبت از چگونگی نزول و تقسیم آیات به آیات محکم و آیات متشابه است. همه آیات الهی به لحاظ واقع محکمات هستند، متشابهات جنبه عرضی دارند و الا بالذات آنها هم جزء آیات محکمات هستند ولی چون آیات الهی باید در دسترس دیگران قرار بگیرد، شبهه متشابهات به وجود می‌آید. کسانی که در دل‌هایشان انحرافی است دنبال متشابهات هستند و از این طریق دو هدف را دنبال می‌کنند: یک فتنه‌گری و دیگر اینکه به رأی خودشان و تأویل خودشان عمل کنند، نه تأویل واقعی. تأویل واقعی این است متشابهات به محکمات برگردد.

تأویل خلقی و تأویل واقعی

نکته دیگر در آیه این است که لفظ تأویل دو مرتبه تکرار شده است و در هر مرتبه به یک معنا است. تاویل اول تاویل خلقی است، تاویل دوم تاویل واقعی. «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» در روایات داریم که مراد از راسخون فی العلم ائمه هستند و کسانی که تفسیر و تاویل را از آنها فرابگیرند. سخن راسخون فی العلم این است که «آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا»، یعنی هم محکمات و هم متشابهات از جانب خدا است.

حاصل کلام اینکه تشابه لازمه نزول تنزیلی قرآن است. هدف اصلی قرآن متشابهات نیست بلکه متشابهات ایجادشده از نزول قرآن برای امت‌ها و مردم است. به عبارت دیگر متشابهات جنبه عرضی دارد نه اینکه جنبه ذاتی داشته باشد. بقای متشابهات به بقای محکمات است، چون مابالعرض باید به مابالذات برگردد و آنچه در آیات، اصل است محکمات هستند.

نتیجه اینکه کسانی که بیماردل هستند همیشه دنبال آیات متشابه هستند آن هم نه اینکه متشابه را به محکم برگردانند بلکه دنبال این هستند که خودشان آن را معنا کنند ولی خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ». این تذکر و تامل در آیات متشابه مخصوص اولوالالباب است. در آیه دو وصف برای عالمان به متشابه بیان شده است یکی راسخون فی العلم و یکی اولوالالباب که اهل فکر و تأمل هستند.

تفاوت تأویل و تفسیر و تطبیق

نکته دیگر اینکه قرآن یک تفسیر دارد، یک تاویل دارد و یک تطبیق. تفسیر قرآن بیان مفاهیم و معانی قرآن است، تاویل قرآن بیان معنای واقعی است که در ظاهر بیان نشده است، تطبیق بیان مصادیقی است که برای آیات الهی بیان شده است. مثلا همین‌جا مصداق راسخون فی العلم ائمه معصومین هستند. این فرق تفسیر و تاویل و تطبیق است. تفسیر معمولا از منطوق و ظاهر لفظ استفاده می‌شود و با توجه به مفهوم بیان می‌شود ولی تاویل اینگونه نیست و از ظاهر آیه به دست نمی‌آید. در تفسیر بحث از مدلول لفظ است ولی در تاویل بحث از مدلول لفظ نیست. اساسا تاویل در لغت از ریشه «اول» و به معنای رجوع است. تاویل متشابه یعنی برگرداندن متشابهات به محکمات قرآن. در قرآن کلماتی داریم که نیاز به تاویل و معنای خلاف ظاهر دارند که باید آن را از روایات و آیات دیگر به دست بیاوریم. مثلا از امام سوال کردند مقصود از «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» چیست حضرت فرمودند یعنی نگاه کند علمش را از چه کسی می‌گیرد.

تاویل هم انواع و اقسام دارد؛ مثلا گاهی اوقات به تعبیر بعضی از خواب‌هایی که در قرآن به عنوان حکایت نقل شده است مثل خواب جناب یوسف تاویل اطلاق شده است: «وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ» یا در آیه دیگری می‌خوانیم: «وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا». این نشان می‌دهد که تاویل در قرآن به معانی مختلف به کار رفته است.

دکتر مجید معارف|محسن قمرزاده (رسالت معصومان(ع) در قبال قرآن)

دکتر مجید معارف|محسن قمرزاده (رسالت معصومان(ع) در قبال قرآن)

کرسی علمی ترویجی «اولویت‌شناسی رسالت معصومان(ع) در قبال قرآن بر پایه تحلیل آماری» با ارائه حجت‌الاسلام محسن قمرزاده، مدیرگروه فقه قرآن و حدیث مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) و به همت مجتمع علوم اسلامی کوثر برگزار شد.

قمرزاده در ابتدای نشست به ارائه پژوهش خود پرداخت و اظهار کرد: اگر بخواهیم نسبت بین معصومان و قرآن را مشخص کنیم، باید بگوییم که مهمترین ارتباط بین معصومان و قرآن چیست و رسالت اهل بیت(ع) در قبال قرآن چیست؟ می‌خواستم در این پژوهش براساس آنچه گونه‌شناسی کرده‌ام، رسالت معصومان را براساس آمار به دست بیاورم. ما در علوم انسانی مطالعات آماری کمی داریم. اگر طبق آمار به سراغ داده‌ها برویم و  مباحث آماری را به دانشجویان آموزش بدهیم و مطالعات علوم انسانی را در قالب مطالعات آماری بگنجانیم، پنجره‌های پژوهشی جدیدی به روی ما باز می‌شود. 

وی ادامه داد: مطالعات من بر اساس تفسیر نورالثقلین بود. حجم روایات این کتاب بالا بود و گونه‌شناسی آنها نزدیک دو سال طول کشید. روایات تفسیری دو گونه دارد؛ روایات تفسیری که مستقیم به حوزه تفسیر می‌پردازند و روایاتی که غیرمستقیم به حوزه تفسیر می‌پردازند، مثلاً شأن نزول را بیان یا مصداق آیه را روشن می‌کنند. من اسم این دسته از روایات را روایات تفسیری غیرمستقیم گذاشته‌ام. علاوه بر این، برخی روایات غیرتفسیری هستند؛ یعنی به قرآن ربط دارند ولی الفاظ آیات را بیان نمی‌کنند.

قمرزاده تصریح کرد: براساس آمار، نسبت اهل بیت(ع) با قرآن تفسیری نیست، یعنی اهل بیت(ع) قرآن را تفسیر و الفاظ آن را بیان نمی‌کنند، بلکه نزدیک به ۸ هزار روایت از ۴ هزار روایتی که استخراج کردیم، نقش تکمیلی و تتمیمی با آیه دارند. اهل بیت(ع) نیامدند که بگویند این آیه چه می‌گوید، بلکه اهل بیت(ع) می‌گویند که آیه چگونه تکمیل می‌شود. در واقع اهل بیت(ع) نقش مکمل را بازی می‌کنند. روایات تفسیری غیرمستقیم نیز مصداق آیه را می‌گویند، یعنی آیه را معنا نمی‌کنند، ولی می‌گویند که مصداق جدید آیه چیست. بدین ترتیب اهل بیت(ع) قرآن را با مخاطبان زمانشان تطبیق دادند.

فراتفسیر مهمتر از تفسیر است

پژوهشگر علوم قرآن ادامه داد: اگر می‌خواهیم شأن و ارتباط میان روایات و قرآن را بیان کنیم، باید بگوییم شأنشان تکمیلی و تطبیقی و سپس تفسیری است؛ یعنی رسالت آنها تکمیل آیات و انطباق آیات در عصر خودشان است. در برخی موارد هم الفاظی را گفتند که خیلی از آنها ارشادی است. با توجه به این شرایط، اولین رتبه در میان روایات تفسیر، به روایت غیرتفسیری اختصاص دارد. رتبه دوم به روایات تفسیری غیرمستقیم و رتبه سوم به روایت تفسیری مستقیم تعلق دارد. در نتیجه فراتفسیر مهمتر از تفسیر است. مفسران نباید به دنبال معنای آیه باشند، چون معنای آیه روشن است، بلکه باید به دنبال نگاه‌های گرایشی و تخصصی عصری بر اساس نیازهای حاضر به قرآن باشند. سبک اهل بیت(ع) ما را به مباحث فراتفسیر می‌رساند.

در ادامه نشست مجید معارف، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به نقد سخنان قمرزاده پرداخت و اظهار کرد: وقتی این مقاله را مطالعه کردم، نوآوری‌های روشی و محتوایی در آن مشاهده کردم و از تحلیل آماری به خوبی استفاده شده و نمودارها گویای آن است. همچنین به منابع خوبی مراجعه شده است که جنبه تحقیقی بودن اثر را نشان می‌دهد. علاوه بر این، مبتنی بر این ایده خلاقانه است که رسالت ائمه(ع) در قبال قرآن چه بود.

وی ادامه داد: در عین حال نکاتی قابل ذکر است؛ یکی کلیات و دیگری تذکرات جزئی. اصطلاح روایات تفسیری در اثر شما نیاز به چکش‌داری دارد. باید مشخص شود که به چه روایاتی تفسیری می‌گوییم و آیا محقیم که خودمان روایات تفسیری را تقسیم‌بندی کنیم یا شما در مقام جعل اصطلاح هستید و می‌گویید که اینها پیشنهاد من است یا می‌خواهید از سازوکار موجود استفاده کنید. اگر از سازوکار موجود استفاده می‌کنید، تقسیم‌بندی‌ شما بر پایه آنچه علمای شیعه و سنی گفتند نیست و شاید اگر از اول می‌گفتید که ما چهارده هزار روایات تفسیری داریم به مرادتان می‌رسیدید تا اینکه دست به تفکیک‌های جدید می‌زدید.

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در مصداق‌یابی روایت، خواننده متوجه می‌شود که مقصودتان روایات اهل بیت(ع) است و کاری به روایات اهل سنت ندارید، در حالی که برخی دانشمندان شیعه مثل آیت‌الله معرفت معتقد بودند که چون اقوال صحابه درباره اسباب نزول مبتنی بر مشاهده است نه اجتهاد، قابل پذیرش است، مشروط به اینکه سند درستی داشته باشد. همه مفسران گفتند که اسباب نزول به فهم بهتر آیات کمک می‌کند و اگر کمک نمی‌کرد، مرحوم طبرسی آنها را در مجمع بیان نمی‌‌کرد. ضمن اینکه در تفسیر نورالثقلین هم آرای صحابه را می‌بینیم.

فقط تأویل در برابر تفسیر قرار می‌گیرد

وی افزود: نکته دوم این است که تفسیر به چه معناست؟ اگر تفسیر به معنای پرده‌برداری از آیات باشد، هرگونه روایتی که ابهامی را رفع کند تفسیر است؛ حال معناشناسی لغات باشد یا بیان مصادیق. در این حالت فقط یک چیز در برابر تفسیر قرار می‌گیرد و آن روایات تأویلی است، چون تأویل عدول از ظواهر است. بنابراین غیر از روایات تأویلی، عرف روش‌ها و مکاتب تفسیری می‌گویند که می‌توانیم همه روایات را در مقوله تفسیر قرار دهیم.

معارف یادآور شد: نکته دیگر راجع‌ به پیشینه این قضیه است. در این باره دو مقاله منتشرشده دارم و روایات را به هشت گونه تقسیم‌بندی کرد‌ه‌ام. یک گونه روایات تفسیری به معنای فن تفسیر است که چند شاخه دارد مثل تبیین لغات، استفاده از سیاق و ... در گونه‌های بعدی روی روش‌های اختصاصی اهل بیت(ع) کار کردم، مثل معنای آیه به پیامد و غایت آن.

اصطلاحات تفسیر و تأویل و تنزیل و ظاهر و باطن

سوال

امروز دانشجوی نقل کرد که در درس علوم قرآنی امان از اصطلاحات تفسیر و تأویل و تنزیل و ظاهر و باطن بحث شد و نتایج بحث چندان روشن نشد و از من خواست در این زمینه توضیحی بدهم که اینک آن توضیحی را که به او دادم می آورم.

پاسخ

من نکات ذیل را برای روشن کردن مصطلحات مذکور بیان کردم.

1. تفسیر در قرآن یکبار به کار رفته و مراد از آن توضیحی است که در قرآن در پاسخ شبهات و سئوالات مخاطبان قرآن آمده است؛ بنابراین تفسیر در قرآن ناظر به الفاظ و عبارت قرآن نیست؛ بلکه راجع به مسائلی است که در ذهن مخاطبان قرآن شبهه و سئوال ایجاد کرده بود.

اما تفسیر را در اصطلاح این گونه تعریف می کنند که عبارت است از کشف مراد الهی از آیات قرآن، و بنابراین آن درباره آیاتی قابل طرح است که بر اثر گذشت زمان معنای آنها اجمال و ابهام پیدا کرده است و گرنه در زمانی که قرآن نازل شد، هیچ نیازی به تفسیر نبود؛ چون خداوند به زبان خود مخاطبان و به قصد هدایت سخن گفته بود و معنا نداشت که مراد هیچ آیه از قرآن برای آنان معلوم نباشد.


2. البته گاهی تفسیر را در قیاس با تأویل این گونه تعریف می کنند که آن عبارت است از کشف مراد الهی از ظاهر قرآن، در مقابل تأویل که آن عبارت است از توضیح باطن قرآن. اصل این بحث از روایاتی گرفته شده است که برای قرآن ظاهر و باطنی قائل شده اند؛ نظیر این روایت که ظهره تنزیله و بطنه تأویله؛ یعنی ظاهر قرآن تنزیل آن و باطن آن تأویل آن است.

توضیح این ها را در ادامه می دهم. اما اینک یک واقعیتی را هم که در تفاسیر موجود وجود دارد، بیان کنم. در تفاسیر موجود به صرف کشف و بیان مراد الهی بسنده نمی شود و هر توضیحی در ذیل آیات قرآن آورده می شود؛ بنابرین عملاً تفسیر عبارت است از هر توضیحی که ذیل آیات آورده شده است، اعم از این که مرتبط به مراد الهی از آیات قرآن باشد، یا نباشد.


3. مراد این روایت از ظاهر همان الفاظ و عباراتی است که نازل شده است و در اختیار ماست و مقصود از باطن آن واقعیاتی است که این الفاظ و تعابیر به آنها بر می گردد. آن الفاظ و تعابیر «تنزیل» و آن واقعیات «تأویل» نامیده شده است. برخی از آیات قرآن راجع به واقعیاتی است که در گذشته اتفاق افتاده است؛ مثل آیات قصص. در لسان روایات آمده است که «تاویل اینها در گذشته است یا در گذشته آمده است». برخی از آیات قرآن راجع به واقعیاتی است که در آینده اتفاق می افتد، مثل آیات قیامت. در لسان روایات آمده است که «تأویل اینها در آینده است یا در آینده خواهد آمد». برخی از آیات قرآن هم راجع به واقعیاتی است که اختصاص به زمان خاصی ندارد، مثل اوامر و نواهی.


4. در قرآن آمده است که تأویل آیات قیامت را کسی جز خدا نمی داند؛ بنا بر توضیحی که آمد، مراد این است که جز خدا واقعیات قیامت نظیر حوری و جنت و عسل و انار و یا زقوم، ضریع و جز آنها را نمی داند. آنچه که ما می دانیم، همین واقعیاتی است که در دنیا وجود دارد؛ اما واقعیات قیامت عین واقعیات دنیا نیست. در قرآن به واقع واقعیات اخروی به حقایق دنیوی تشبیه شده است تا این که تا حدی به آنها پی ببریم؛ اما اصل آنها را که واقعاً آنها چه هستند، از عهده درک ما خارج است.


5. به موجب روایاتی که به آنها اشاره شد، ما تأویل همه آیات را جز آیاتی که راجع به مغیبات است، می فهمیم. تنزیل قرآن هم که عبارت از همان الفاظ و تعابیر قرآن باشد، قابل فهم مخاطبان قرآن یعنی عرب عصر نزول بوده است؛ اما بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن برای برخی از آیات ابهامات و اجمالاتی پدید آمده است.


6. ناگفته نماند که مضامین روایات با مباحث اصول و یا مباحث عرفانی هم خلط پیدا کرده و ابهامات زیادی را آفریده است.

یکی از ابهامات این است که ظاهر را قسیم نص و مجمل و مؤول شمرده و برای هریک معنای خاصی کرده اند. ظاهر را عبارت از معنایی دانسته اند که به ذهن متبادر می شود؛ اما تأویل را معنایی دانسته اند که به ذهن متبادر نمی شود. طبق این اصطلاح باید بگوییم، همه قرآن برای مخاطبانش یعنی عرب عصر نزول ظاهر بوده است؛ یعنی معنای مرادش به ذهنشان متبادر می شده است؛ چون قرآن کتاب هدایت بوده و می خواسته است آنان را هدایت کند؛ لذا معنا ندارد، مرادش برای آنان معلوم نبوده باشد. به این ترتیب باید گفت: تأویل یعنی معنایی که مرادش برای آنان مشخص نبوده باشد، در قرآن وجود نداشته است.

اما مشهور خلاف این را می گویند. برخی می گویند، مراد الهی در بسیاری از آیات به ذهن مخاطبش متبادر نمی شده و لذا ناگزیر می شده است، به پیامبر(ص) مراجعه کند یا به آیات دیگر قرآن؛ یعنی برای کشف معنای مراد دست به تفحص و جستجو بزند. از طرف دیگر هم می گویند، قرآن فصاحت دارد؛ یعنی از الفاظ و تعابیر مأنوس و مفهوم مخاطب استفاده کرده است و نیز گفته اند، قرآن بلاغت دارد؛ یعنی مطابق سطح فهم مخاطب سخن گفته است. این تناقضی آشکار است که رخ نموده است؛ چون گفته اند، این که در کلام لفظ و تعبیری باشد که مخاطب ناگزیر باشد، برای فهم مراد دست به تفحص و جستجو بزند، خلاف فصاحت است.

به علاوه باید از آنان پرسید، چرا چنین مشکلی پدید آمده است؟ آیا خداوند به زبان عربی آشنا نبوده است که طوری سخن بگوید که عرب مرادش را بفهمند؟ آیا آشنا بوده، اما به عمد سخنش را گنگ یا مجمل گفته است؟ آیا مرادش چندان مشکل و غیر قابل فهم بشر بوده است که الفاظ بشر ظرفیت بیان آن را ندارد؟

در هر صورت پاسخ منفی است. هم خداوند عالم مطلق است و به هر چیز از جمله زبان عربی آشنایی داشته است و هم قصدش گنگ گویی و مجمل گویی نبوده است؛ زیرا می خواسته است، مخاطبش را هدایت کند و این با گنگ گویی و مجمل گویی منافات دارد. اگر هم معنایی قابل بیان با زبان بشری و عربی نبوده است، معنا ندارد که خداوند آن را بیان کند.

اگر گفته شود، پیامبر(ص) وظیفه داشته است، مراد آنها را بیان کند، باز مشکلات دیگری پدید می آید. باید گفت: مگر خداوند خودش چه مشکلی داشت که مقصودش را روشن بیان نکرد؟ آیا پیامبر(ص) آگاه تر از خدا به زبان عربی بود؟

برخی می گویند، خداوند به عمد مبهم گویی و مجمل گویی کرد که مردم به پیامبر و ائمه مراجعه کنند. باید گفت: اگر در چیزی لازم بوده است، به ایشان مراجعه شود، صریحاً می فرمود، به ایشان مراجعه کنید. چه وجهی داشت که با یک پیچ و تاب و از طریق گنگ گویی و مجمل گویی چنین بفرماید؟

برخی می گویند، نه این که مخاطبان قرآن مراد الهی را به کلی نمی فهمیدند، بلکه قرآن شامل کلیات است و لذا مخاطبان کلیاتی را می فهمیدند و برای فهم جزئیات باید به پیامبر و ائمه مراجعه کنند. برای مثال در قرآن آمده است که نماز بگزارید؛ اما این که چگونه نماز بگزارند، در قرآن نیامده است و باید به پیامبر و ائمه مراجعه نمایند. حال سئوال این است که مگر نماز پیش تر سابقه نداشته است؟ مگر جز این است که حضرت ابراهیم پدر قریش نماز می خوانده و نمازش هم مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود و ذکر بوده است؟ و مگر همین قریش سنن حضرت ابراهیم را حفظ نکردند و به مسلمانان نرساندند؟ مگر جز این است که مشرکان حج می گزاردند و یکی از مناسک حج هم نماز بوده است؟ مگر رکوع و سجود از الفاظ عرب نیست و مگر آنان رکوع و سجود را برای چیزی جز نماز به کار می بردند؟ پس چرا جزئیات نماز برای مخاطبان قرآن روشن نبوده باشد؟ البته انکار نمی کنیم که پیامبر در نماز تغییراتی ایجاد کرد و اگر گفته شود که باید برای شناخت این تغییرات به او مراجعه کرد، صحیح است؛ اما این طور هم نبوده است که مخاطبان قرآن هیچ از جزئیات نماز با خبر نبوده باشند و ناگزیر باشند، از پیامبر بپرسند.

افزون بر این، این که در قرآن فقط کلیات آمده باشد و مثلاً ذکر شده باشد که نماز بگزارید و بس، واقعیت ندارد. در قرآن راجع به جزئیات هم مطالبی آمده است؛ نظیر اوقات نماز، وضو و تیمم برای نماز، قبله، نماز شب، نماز جمعه و جز اینها. آنچه هم در قرآن آمده است، برای مخاطبان روشن بوده است. منتها در قرآن همه آموزه های دینی نیامده است. اگر گفته شود، ما برای فراگیری آن دسته از آموزه های دینی که در قرآن نیامده است، باید به پیامبر و ائمه مراجعه کنیم، صحیح است؛ اما این که قرآن کلی گویی یا مجمل گویی کرده است، صحیح نیست.

برخی گفته اند، اینها همه ظاهر قرآن است؛ اما قرآن باطنی هم دارد که این باطن را جز پیامبر و ائمه نمی فهمند و باید سایر مردم برای فهم آن به ایشان مراجعه کنند. باید از آنان پرسید، این باطن قرآن چیست؟ اگر مراد همان تأویل و به عبارت دیگر واقعیاتی است که الفاظ و تعابیر قرآن از آنها سخن می گویند، این نادرست است؛ چون واقعیات مربوط به معهودات مثل خورشید و ماه و کوه ها و دریا ها و پیامبران و جز اینها برای همه قابل درک است و آنچه هم غیر قابل درک است، مثل واقعیات حوری و زقوم و جز اینها به تصریح قرآن جز برای خدا معلوم نیست و اساساً هرگز نمی توان در قالب زبان و معهودات بشری آنها را بیان کرد؛ چون الفاظ و تعابیر زبان بشری برای واقعیاتی وضع و استعمال شده است که با آنها سر و کار داشته و از آنها شناختی پیدا کرده است. لذا اگر کسی بخواهد، چیزی را بیان کند که بشر با آن سر و کاری نداشته است، باید آنها را به همین واقعیات معهود بشر تشبیه کند که خدا هم چنین کرده و بهشت و دوزخ را با تشبیه به واقعیات این دنیا بیان کرده است. بنابراین چنین ادعایی که باطن قرآن را پیامبر و ائمه درک می کنند و ما باید برای درک باطن قرآن به ایشان مراجعه کنیم، نادرست است.

حاصل آن که زبان قرآن با زبان بشری هیچ تفاوت معناشناختی ندارد. اگر کلام بشری ظاهر و باطن دارد، قرآن هم دارد و اگر کلام بشری ظاهر و باطن ندارد، قرآن هم ندارد. خداوند که به زبان فرشتگان و اجنه که سخن نگفته است؛ بلکه به زبان بشری یعنی عربی عصر نزول سخن گفته است.

منبع: وبلاگ دکتر نکونام nekoonam.parsiblog.com

معنی تأویل از دیدگاه فقه و فقها

معنی تأویل از دیدگاه فقه و فقها

تأویل:

تأویل در لغت به معنای برگرداندن کلام و خودداری نمودن از معنای آن می باشد. پس تأویل کلام یعنی، بیان معنایی که دور از معنای ظاهری باشد. این کلمه از آل - یَؤُلُ گرفته شده که معنای آن برگشتن است. (الجر:1/7) لذا وقتی گفته می شود، تأویل فلان آیّه یعنی، دقّت به آنچه معنای آیّه بدان معنا بازگشت می نماید. (الطریحی: 1/ 134)

در بعضی از آیات لفظ تأویل معنای تعبیر گرفته شده است. مانند این قول خداوند که فرمود: وَ یُعَلِّمُکَ مِن تَأویلِ الأَحادِیثِ (یوسف 6) (و به تو تأویل خوابها بیاموخت.) در تفسیر آیّه ی مذکور آمده که تأویل در معنای تعبیر است و اشاره به خواب دیدن افراد و تعبیرات حضرت یوسف (ع) درباره ی خواب آنها می باشد.

در جایی دیگر تأویل به معنای آنچه به لفظ و عاقبت و معنای آن برگشت می نماید. (منتهی الیه معنای چیزی را بیان کردن، یعنی حتّی دورترین معنای یک لفظ را مشخّص نمودن را تأویل گویند.) این مطلب در آیّه و ابتقاء تأویله (آل عمران 7) آمده است. همچنین این معنا از حدیثی که منسوب به امیرالمؤمنین (ع) است، بدست می آید. حضرت فرمودند: هیچ آیّه ای نبود که پیامبر تأویل آن را به من یاد نداده باشد. (مجلسی: 89/134) منظور از تأویل در اینجا یعنی: آنچه جزء اسرار آیّه بود را، یاد داد. هر چند آن معانی خفی و بسیار دور بوده اند. (الطریحی: 1/134)

باید گفت: بعضی از علماء معنای لفظ را به دو بخش تقسیم کرده اند، یعنی گفتند: گاهی یک لفظ معنای ظاهری و گاهی یک معنای مؤول دارد. به عبارت دیگر معنای ظاهری آن است که معنا به وضع یا عرف دلالتی ظنی داشته باشد و معنای مؤول یعنی تأویل و تفسیر نمودن به معنایی که مرجوح است. (میرزای قمی: 1/73 و الزلمی: 47 و 48)

ادامه نوشته

معنی تأویل (معانی متفاوت تأویل)

معنی تأویل (معانی متفاوت تأویل)

چکیده

دکتر ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون از تأویلات نقل شده از ائمه اطهار(ع) در مجامع روایی و تفسیری شیعه انتقاد کرده است. مقاله حاضر در پاسخ این انتقاد ضمن تبیین دو مفهوم متفاوت تأویل، به بررسی آرای ذهبی در مورد فوق پرداخته است: 1)تأویل در برابر تفسیر؛ این تأویل در حوزه معانی و مفاهیم کاربرد دارد. 2)تأویل در برابر تنزیل؛ این تأویل مربوط به مصادیق است. مؤلف معتقد است تأویلات وارد شده از ائمه در منابع شیعه ریشه در چنین اصطلاحی دارد. این اصطلاح علاوه بر مستندات روایی خاص شیعه، مستندات قرآنی هم دارد و در کلمات دانشمندان فریقین نیز پذیرفته شده است.

تأویل، تفسیر، تنزیل، ذهبی، التفسیر و المفسرون.

مقدمه
نقد و ارزیابی عقاید شیعه دوازده امامی، فرصت مناسبی برای بررسی و توضیح مبانی و اصول این مذهب و زدودن ابهام از آن است. اشکالاتی که به عقاید شیعه وارد می آید و پاسخی که به پرسشها داده می شود، حقانیت این مذهب را به اثبات می رساند و شیعه با سرفرازی از محک انتقادات بیرون خواهد آمد. دکتر محمدحسین ذهبی، مؤلف کتاب التفسیر و المفسرون در زمره نویسندگان منتقدی است که در جلد دوم اثر خود اشکالاتی را متوجه آرای شیعه کرده است.«تأویل» قرآن از جمله این موارد است. هدف ما در این مقاله بررسی اشکال ایشان و پاسخ آن است.

ادامه نوشته

معانی متفاوت تأویل در حوزه های مختلف

معانی متفاوت تأویل در حوزه های مختلف

(معنی تاویل از دیدگاه فقها)

تأویل پذیری آیات وحی از دیرباز در شمار مباحث جدّی قرآن پژوهان و اصحاب تفسیر بوده است، و از زاویه ای بازتر می توان گفت که تأویل پذیری متون مقدس و کتب آسمانی حتی پیش از میلاد مسیح برای کسانی چون فیلون (20 ق م - 40 م) فیلسوف یهودی مطرح بوده است.1

چنان که در حوزهٌ سنتی تفسیر «کتاب مقدس» از تعابیری چون . «بطن» و «معنای ناپیدا» و «معنای آشکار و قابل فهم متون دینی» 2 و نیز «تعدد معانی3 وحی» که جزء مسائل تأویل به حساب می آیند، سخن رفته است.

در این زمینه سود نبورگ (1688 ـ 1772 م) دانشمند و عارف سوئدی می نویسد.

«همچون سه آسمان. اعلی، میانی و سفلی، سه تأویل از کلام کتاب مقدس وجود دارد. معنای قدسی، معنوی و طبیعی. معنای طبیعی همان معنای ظاهری است (که به آن معنای ادبی متن می گوییم). معنای معنوی مفهوم و معنای باطن متن است که درک آن کاری است دشوار، اما ممکن. معنای قدسی فهم باطنِ باطن است که درک آن برای ما آدمیان فانی ناممکن است، هر چند که در معنای طبیعی حضور دارد.»4

باروخ اسپینوزا، عارف خردگرای یهودی (1632 - 1677 م) دشواری فهم معنای کتاب مقدس را باور ندارد و می نویسد.

«هرگاه معنای کتاب مقدس پژوهش باشد، پس مردم عادی که مجال و دانش چنین کنکاشی را ندارند، از درک آن بی بهره خواهند ماند و دنباله رو تأویل فیلسوفان و متألهان خواهند شد، و این به اقتدار زمینی این دو گروه می انجامد!

معنای متون مقدس ساده است و هر کس می تواند آن را در یابد و هر کس این حق و قدرت را دارد که خود داوری کند و قاعده های دینی را برای خویشتن تأویل و روشن نماید.»5

ادامه نوشته

معناى اصطلاحى تأويل

در نزد علماء متقدم «تأويل» در اصطلاح دراى دو معنى بوده است:

1- تأويل و تفسر مرادف است. (مجاهد و طبرى بر اين عقيده بوده ‏اند).

2- تأويل مراد اصلى كلام است. اگر گفته شود: «طلعت الشمس» تأويل آن نفس طلوع شمس مى ‏باشد. و در نزد علماء متأخر تأويل در اصطلاح، برگرداندن لفظ از معنى راجع به معنى مرجوح است. بشرط آنكه شواهد و دلائلى آن را تأييد نمايد.

 

ادامه نوشته