تفسیر آیات 102 و 103 سوره انعام - دکتر آیت الله احمد عابدی
آیت الله احمد عابدی، استاد درس خارج حوزه علمیه، ۹ اردیبهشت ماه در ادامه سلسله جلسات تفسیر به تفسیر آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره مبارکه انعام پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
سر سفره مجمع البیان هستیم و این تفسیر با اینکه مربوط به چندین قرن قبل است ولی نکات بکر و تازه زیادی نسبت به تفاسیری که الان نوشته شده دارد. اینکه مجمعالبیان به ادبیات اهمیت زیادی داده است واقعاً نقطه قوت آن است. برخی تفسیر مینویسند و ترجمه میکنند ولی چون ادبیات را دقیقاً بلد نیستند از آیات قرآن، برداشت اشتباه میکنند ولی مجمعالبیان مانند تبیان شیخ طوسی واقعاً تفسیر عالمانهای است.
خاطره استاد خرمشاهی از ترجمه قرآن
خدا را شکر که توفیق پرداختن به تفسیر را به ما داده است زیرا سر و کار داشتن با آیات نورانی قرآن کریم بهترین کار است و درس و بحث درباره قرآن کریم و قرائت آن مایه خیر و برکت است؛ بهاءالدین خرمشاهی، ترجمه خوبی برای قرآن کریم نوشته و در انتهای ترجمه آورده است شبی که ترجمه قرآن تمام شد خیلی گریه کردم زیرا چند سال سر سفره قرآن بودم و حالا تمام شد.
قرآن سفره پرنعمت الهی است و سفرهای که پر از نعمت است، به آن مادبه گویند لذا قرآن زیاد بخوانیم و در آن تدبر کرده و به خواندن تفسیر بپردازیم. آیتالله مکارم شیرازی فرمودند من وقتی تفسیر نمونه را نوشتم به عینه مشاهده کردم که برکت زندگی و عمر من زیاد شده است و ایشان واقعاً فرد موفقی هم در عرصه علمی و دینی هستند و موفقیتشان را به برکت قرآن میدانند.
چرا در حوزه از توحید عبادی خبری نیست؟
ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿۱۰۲﴾ لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿۱۰۳﴾
پس از آن که خداوند در آیات قبل دلیل بر توحید و یگانگی خود را بیان کرد مردم را آگاه میکند که خداوند الهی است که مستحق عبادت است؛ برخی این سؤال را مطرح میکنند که مهمترین بخش توحید، توحید در عبادت و پرستش است در حالی که ما از ابتدا که وارد حوزه شدیم و جامعالمقدمات را تا درس خارج خواندیم یک کلمه در مورد توحید عبادی ندیدیم و همه آن توحید ذاتی، صفاتی و افعالی است و از توحید عبادی در آن خبری نیست. جواب این است که چون ما تا خداوند را نشناسیم عبادت خدا هم ثمری ندارد و قاعده این است که هر کسی خدا را بشناسد خواهد پرستید و توحید ذاتی و افعالی برای شناخت خداوند ذاست.
خداوند با این آیات به مردم یاد میدهد که با فعل خداوند دلیل بر وجود خداوند بیاورید، یعنی بگویید از وجود این خلقت به وجود خالق پی میبرم. خدایی که این عالم را خلق کرد او رب و الله و خالق و مالک و سید و مدبر امور شماست و شما ملک او هستید و باید عبد او باشید. خدایی جز او نیست پس او را عبادت کنید و خدا بر هر چیزی وکیل و حفظکننده خلق است. اگر نازی کند در هم فروریزند قالبها...
قسم دروغ عذاب دنیوی و اخروی دارد
اگر کسی قسم دروغ بخورد، خداوند او را در همین دنیا عذاب میکند ولی اگر کسی لا اله الا الله بگوید کلمه فرج است یعنی اگر قسم دروغ خورد ولی این عبارت را هم به کار برد در دنیا عقاب نمیشود گرچه در قیامت عقاب خواهد شد. فردی نزد منصور دوانیقی آمد و گفت امام صادق(ع) علیه تو توطئه میکند و امام را احضار کردند و ایشان فرمود من کاری نکردم ولی منصور گفت این فرد شهادت داده است و امام صادق(ع) خطاب به آن فرد گفت حاضری قسم بخوری من توطئه کردم و آن فرد گفت: والله الذی لا اله الا الله ...؛ یعنی هم قسم دروغ خورد و هم از تعبیر لا اله الا الله استفاده کرد. امام صادق(ع) فرمود: بگو برئت من حول الله و قوته لا اله الا الله ... ان کان جعفر بن محمد... و این فرد هم این تعبیر را گفت و همانجایی که نشسته بود خشک شد چون گفت برئت من حول الله و قوته، یعنی کاری به حول و قوه خدا ندارم اگر دروغ بگویم. خدا بر همه چیز احاطه دارد و او وکیل بر همه خلق است. وکیل دادگستری وکیل برای ما است ولی وکالت خدا اینطور نیست یعنی احاطه و سلطه بر خلق دارد تا آن را حفظ کند.
لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
برخی میگویند خدا را میتوان دید؛ اگر خدا را ببینید کل او را دیدهاید یا بعض خدا را؛ اگر کل خدا را دیدیم که خدا، محدود خواهد شد و اگر یک قسمت از خدا را ببینیم خدا مرکب خواهد شد لذا هیچکدام درست نیست زیرا مرکب میشود. متأسفانه امام جماعت مسجدالحرام کتابی نوشته و اسم آن را «اثبات الحد لله تعالی» گذاشته است یعنی ثابت کنیم خدا محدود است؛ این آیه میگوید خدا نامحدود است و هیچ چشمی او را نمیبیند. درک چشم وقتی با چشم همراه شد به معنای دیدن و رؤیت است کما اینکه ادراک با گوش همان شنیدن معنا دارد. یکی از فرقهای خدا با انسان در این است.
نهی از افترا و تهمت به خدا
فضل بن سهل هم رئیس نظامیان و هم سیاسیون بود لذا به او ذوالریاستین میگفتند؛ البته اینکه گفته میشود نظامیان نباید در سیاست دخالت کنند مخصوص امروز نیست و از چندهزار سال قبل هم این بحث مطرح بوده است؛ این دو باید تفکیک شود ولی فضل هر دو را داشت، فضل بن سهل از از امام رضا(ع) پرسید که ای پسر رسول خدا مسئله رؤیت خدا را برای من شرح بده و امام(ع) فرمودند که هر کسی خدا را به خلاف چیزی که خدا خودش را وصف کرده است وصف کند، تهمت بزرگی به خدا زده است.
اگر دیدید امیرالمؤمنین(ع) چیزی در مورد خدا فرمود شما هم عین عبارت ایشان را به کار ببرید؛ یعنی وقتی میخواهیم در مورد خدا سخن بگوییم، بگوییم خدایا تو آنطور هستی که علی(ع) میگفت نه آنطور که من میگویم و میپندارم. ما وقتی سخن از خدا بگوییم خدا را تصور میکنیم که غلط است ولی علی(ع) علم حضوری دارد و خدا را تصور نمیکند بنابراین وقتی او گفت: لا اله الا الله، درست است ولی ما گفتیم نادرست است.
۳ دسته مطلب و نسبت آن با عقل
مطالب سه دسته هستند؛ مطالبی مانند خرافات دون عقلاند؛ مطالبی مطابق عقل هستند مانند ریاضیات و برخی هم فوق عقل هستند مانند خداوند. کلام امام رضا(ع) این است که هیچ کسی یعنی نه جبرئیل و نه پیامبر(ص) و نه هیچ کس دیگری نمیتواند خدا را درک کند. اینکه میگوییم خداوند متعال است یعنی فکر به او راهی ندارد.
وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ؛ یعنی خدا به فراوانی نعمت به بندگانش بر آنها لطف دارد. قول دیگر از اینکه خدا لطیف است یعنی خدا این همه نعمت را داده است و بعد وقتی بشر یک نماز بخواند و لا اله الا الله بگوید آن را خیلی زیاد حساب میکند یعنی اندکی از طاعت مردم را زیاد میشمارد. وقتی خدا را بخوانیم لبیک میگوید و انسان را پناه میدهد و اگر او را دوست بداری تو را به خودش نزدیک میکند و اگر از او اطاعت کنی تو را کفایت میکند و اگر گناه بکنی نعمتی که به تو داده است از تو نمیگیرد. اگر از خدا روی بگردانی میگوید برگرد بیا و اگر رو بیاوری هدایت میکند.
برخی معانی لطیفبودن خداوند
معنای دیگر لطیف این است که اگر شما حرف خدا را گوش کردی و وفا کردی خدا جزا میدهد و اگر نافرمانی کردید میبخشد، یعفوا عن الجانی؛ یعنی اگر جنایتی کرد خدا میبخشد. قول دیگر درباره لطیفبودن خداوند هم یعنی اینکه بندهای که افتخار کند خدا، خالق و معبود او است خدا او را بینیاز میکند. قول دیگر هم این است که اگر خداوند بدهد خوب میدهد و اگر ندهد ذخیره قیامت کرده است تا در آنجا حسابی بدهد. به تعبیر خواجه عبدالله خدایا من چیزی دارم که تو نداری و آن اینکه من خدایی مثل تو دارم ولی تو که نداری.
خداوند خبیر است یعنی چه؟ یعنی خداوند به مصلحت بندگانش آشناست و مردم را طبق مصالح آنان تدبیر میکند و عالم به کارهایشان است و آنها را بر کارهایشان جزا میدهد.
خدا قابل شناخت نیست
ما الان دلمان را به درس و بحث و مقام و ثروت خوش کردهایم ولی روزی همه اینها از دست ما خواهد رفت؛ درست این است که بدانیم و بفهمیم که خدا را نمیتوان فهمید و قابل شناخت نیست و باید این به باور برای ما تبدیل شود و این بالاترین معرفت خداست. خدا به موسی(ع) گفت مرا عبادت کن آنطور که سزاوار من است و موسی(ع) گفت خدایا نمیتوانم و خدا گفت نمیتوانم یعنی عجز از شناخت و عبادت خدا.
بررسی ارتباط آیات در سوره انعام از طریق استخراج خطوط ارتباطی (دکتر محمدحسین برومند)
مقاله علمی بررسی ارتباط آیات در سوره انعام از طریق استخراج خطوط ارتباطی (دکتر محمدحسین برومند)
در خصوص ارتباط میان آیات یک سوره میان محققان اختلاف نظر است. از یک سو مفسرانی همچون سعید حوی آن را اساس کار تفسیری خود قرار داده و از سوی دیگر برخی محققان این ارتباط را رد کرده و با مستشرقانی که آیات درون سوره را گسسته می دانند، هم صدا شده اند. تحقیق حاضر به بررسی ارتباط میان آیات سوره انعام پرداخته تا ارتباط و انسجام میان تمامی آیات این سوره را نشان دهد. در این راستا ابتدا موضوعات مطرح در هر آیه را استخراج و دسته بندی می کند، با دسته بندی آنها، خطوط اصلی موضوعی مطرح در سوره را نشان داده و سپس با بیان ارتباط میان خطوط، ارتباط کل آیات سوره روشن می شود. خطوط ارتباطی در این مقاله به اختصار مطرح می شوند و بیشتر به اصل موضوع که همان ارتباط میان موضوعات و آیات سوره است پرداخته شده و از این رهگذر نشان داده می شود برخلاف نظر برخی محققان و مستشرقان که قائل به ارتباط میان تمام آیات یک سوره نیستند، ارتباط میان آیات سوره انعام از طریق استخراج خطوط ارتباطیِ (7 خط ارتباطی اصلی) قابل بررسی و اثبات است و انسجام این آیات در این بررسی نشان داده می شود. روشن شدن این ارتباط علاوه بر کمک به فهم بهتر سوره، در تعیین رای قابل قبول در بررسی تطبیقی مواضع مورد اختلاف مفسران نیز، به کمک مفسر می آید.
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
نویسندگان: دکتر محمدحسین برومند، محمدعلی حیدری مزرعه آخوند، سامیه شهبازی
منبع: تحقیقات علوم قرآن و حدیث سال نوزدهم بهار 1401 شماره 1 (پیاپی 53)
عبارت وَغَرَّتْهُمُ الْحَيٰوةُ الدُّنْيَا چند بار در قرآن تکرار شده و در چه سوره هایی؟
عبارت وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا چند بار در قرآن تکرار شده و در چه سوره هایی؟
3 بار در سوره های:
انعام آیه 70 : وَ ذَرِ الَّذٖينَ اتَّخَذُوا دٖينَهُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيٰوةُ الدُّنْيَا وَ ذَكِّرْ بِهِ اَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللهِ وَلِىٌّ وَ لَا شَفٖيعٌ وَ اِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا اُولٰئِكَ الَّذٖينَ اُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمٖيمٍ وَ عَذَابٌ اَلٖيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ.
سوره انعام آیه 130 : يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ.
سوره اعراف آیه 51 : الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ.
وَذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنيا (انعام: 70)
وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ.
و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است، رها كن؛ و [مردم را] به وسيله اين [قرآن] اندرز ده؛ مبادا كسى به [كيفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد، در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد؛ و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديهاى دهد، از او پذيرفته نگردد. اينانند كه به [سزاى] آنچه كسب كردهاند به هلاكت افتادهاند، و به [كيفر] آنكه كفر مىورزيدند، شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.
معانی کلمات آیه
ذر: فعل امر است. يعنى: ترك كن.
تبسل: بسل: منع و جلوگيرى كردن. «أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ» اينكه كسى از رحمت خدا ممنوع و محروم شود.
عدل: برابر. مراد از آن در آيه، فديه و عوض است كه برابر جرم باشد.
حميم: آب داغ. «الحميم: الماء الحار». به خويشان و دوستان حميم گويند كه در حمايت انسان حاد و داغ مى باشند. «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ» شعراء/ 101، يعنى دوست مهربان
--
آنها که دین حق را به بازی گرفته اند
این آیه در حقیقت بحث آیه قبل را تکمیل می کند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد «از کسانی که دین و آیین خود را به شوخی گرفته اند و یک مشت بازی و سرگرمی را به حساب دین می گذارند و زندگی دنیا و امکانات مادی آنها را مغرور ساخته، اعراض کن و آنها را به حال خود واگذار» (وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَعِباً وَ لَهواً وَ غَرَّتهُمُ الحَیاةُ الدُّنیا).
در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که آیین آنها از نظر محتوا پوچ و واهی است و نام دین را بر یک مشت اعمالی که به کارهای کودکان و سرگرمیهای بزرگسالان شبیه تر است گذارده اند، این چنین افراد قابل بحث و گفتگو نیستند و لذا دستور می دهد از آنها روی بگردان و به آنها و مذهب توخالیشان اعتنا مکن.
سپس به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد که «به آنها در برابر این اعمال هشدار بده که روزی فرا می رسد که هر کس تسلیم اعمال خویش است و راهی برای فرار از چنگال آن ندارد» (وَ ذَکر بِهِ أَن تُبسَلَ نَفسٌ بِما کسَبَت). «و در آن روز جز خدا نه حامی و یاوری دارد و نه شفاعت کننده ای» (لَیسَ لَها مِن دُونِ اللّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ).
کار آنها در آن روز به قدری سخت و دردناک است و چنان در زنجیر اعمال خود گرفتارند که «هر گونه غرامت و جریمه آن را (فرضا داشته باشند و) بپردازند که خود را از مجازات نجات دهند از آنها پذیرفته نخواهد شد» (وَ إِن تَعدِل کلَّ عَدلٍ لا یؤخَذ مِنها). چرا که «آنها گرفتار اعمال خویش شده اند» (أُولئِکَ الَّذِینَ أُبسِلُوا بِما کسَبُوا). نه راه جبران در آن روز باز است و نه زمان، زمان توبه است. به همین دلیل راه نجاتی برای آنها تصور نمی شود.
سپس به گوشه ای از مجازاتهای دردناک آنها اشاره کرده، می گوید: «نوشابه ای دارند از آب داغ و سوزان به همراه عذاب دردناک در برابر پشت پا زدنشان به حق و حقیقت» (لَهُم شَرابٌ مِن حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یکفُرُونَ).
آنها از درون به وسیله آب سوزان می سوزند و از برون به وسیله آتش؟
تفسیر آیه 119 سوره انعام +نتیجه استخاره
تفسیر آیه 119 سوره انعام - وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ+نتیجه استخاره
و شما را چه شده است كه از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمىخوريد؟ با اينكه [خدا] آنچه را بر شما حرام كرده - جز آنچه بدان ناچار شدهايد - براى شما به تفصيل بيان نموده است. و به راستى، بسيارى [از مردم، ديگران را] از روى نادانى، با هوس هاى خود گمراه مىكنند. آرى، پروردگار تو به [حال] تجاوزكاران داناتر است.
در این آیه همین موضوع به عبارت دیگری که توأم با استدلال بیشتری است آمده، می فرماید: «چرا از حیواناتی نمی خورید که نام خدا بر آنها گفته شده! در حالی که آنچه را بر شما حرام است خداوند شرح داده است» (وَ ما لَکم أَلّا تَأکلُوا مِمّا ذُکرَ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ وَ قَد فَصَّلَ لَکم ما حَرَّمَ عَلَیکم).
سپس یک صورت را استثناء نموده، و می گوید: «مگر در صورتی که ناچار شوید» (إِلّا مَا اضطُرِرتُم إِلَیهِ).
خواه این اضطرار بخاطر گرفتاری در بیابان و گرسنگی شدید بوده باشد و یا گرفتار شدن در چنگال مشرکان و اجبار کردن آنها به این موضوع.
بعد اضافه می کند که «بسیاری از مردم، دیگران را از روی جهل و نادانی و هوی و هوسها گمراه می سازند» (وَ إِنَّ کثِیراً لَیضِلُّونَ بِأَهوائِهِم بِغَیرِ عِلمٍ).
در پایان آیه می فرماید: «پروردگار تو نسبت به آنها که تجاوز کارند آگاهتر است» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُعتَدِینَ).
همانها که با دلایل واهی نه تنها از راه حق منحرف می شوند بلکه سعی دارند دیگران را نیز منحرف سازند.
نتیجه استخاره: انجام نده.
نتیجه کلی: بد است گرفتاری و مصیبت دارد انجام ندهید.
نتیجه ازدواج: مورد مناسبی نیست از انجامش صرف نظر کنید و بهخدا توکل کنید إن شاء الله مورد مناسبی نصیبتان خواهد شد.
نتیجه معامله: دچار ضرر و زیان خواهید شد آن هم پس از گرفتاریهای زیاد انجام ندهید.
تفسیر آیه 9 سوره انعام (ولو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا وللبسنا عليهم ما يلبسون)نتیجه استخاره
تفسیر آیه 9 سوره انعام : وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ+نتیجه استخاره
و اگر او را فرشتهاى قرار مىداديم، حتماً وى را [به صورت] مردى در مىآورديم، و امر را همچنان بر آنان مشتبه مىساختيم.
لذا قرآن در جواب دوم می گوید «اگر ما او را فرشته قرار می دادیم و به پیشنهاد آنها عمل می کردیم، باز لازم بود تمام صفات انسان را در او ایجاد کنیم، و او را به صورت و سیرت مردی قرار دهیم» (وَ لَو جَعَلناهُ مَلَکاً لَجَعَلناهُ رَجُلًا).
سپس نتیجه می گیرد که «با این حال همان ایرادات سابق را بر ما تکرار می کردند که چرا به انسانی مأموریت رهبری داده ای و چهره حقیقت را بر ما پوشانیده ای» (وَ لَلَبَسنا عَلَیهِم ما یلبِسُونَ).
نتیجه استخاره: انجام نده
نتیجه کلی: بد است حرف و حدیث زیادی بر پا میشود ترک کنید که به صلاح شما نیست.
نتیجه ازدواج: آنقدر اذیت خواهید شد که از زندگی سیر میشوید اقدام نکنید به صلاح شما نیست.
نتیجه معامله: زیاد به ظواهر توجه نکنید اصلا معامله خوبی نیست ترکش کنید.
تفسیر آیه 28 سوره انعام (بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ) + نتیجه استخاره
تفسیر آیه 28 سوره انعام: بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ+ نتیجه استخاره
[ولى چنين نيست] بلكه آنچه را پيش از اين نهان مىداشتند، براى آنان آشكار شده است. و اگر هم بازگردانده شوند قطعاً به آنچه از آن منع شده بودند برمىگردند و آنان دروغگويند.
تفسیر نمونه (برگزیده)
در این آیه اضافه می کند که این آرزوی دروغینی بیش نیست، بلکه به خاطر آن است که در آن جهان «آنچه را از عقاید و نیات و اعمال شوم خویش مخفی می داشتند همه برای آنها آشکار گردیده» و موقتا بیدار شده اند (بَل بَدا لَهُم ما کانُوا یخفُونَ مِن قَبلُ).
ولی این بیداری، بیداری پایدار و پابرجا نیست، و به خاطر شرایط و اوضاع خاص و رو برو شدن با مجازاتهای عینی پدید آمده است، و لذا «اگر به فرض محال بار دیگر به این جهان برگردند به سراغ همان کارهایی می روند که از آن نهی شده بودند» (وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ). بنابراین «آنها در آرزو و ادّعای خویش صادق نیستند و دروغ می گویند» (وَ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ).
نتیجه استخاره: انجام نده
نتیجه کلی: بد است دروغ و نیرنگ زیادی در این کار است انجام ندهید که پشیمان خواهید شد.
نتیجه ازدواج: با آدم های دروغ گویی طرف هستید اصلا انجام ندهید.
نتیجه معامله: فریب و دروغ دیده میشود و سر شما کلاه میگذارند منصرف شوید.
تفسیر آیه 91 سوره انعام (وما قَدَرُوا اللَّه حَقَّ قَدْرِه إِذ قالوا ما أنْزَلَ اللَّه)نتیجه استخاره
تفسیر آیه 91 سوره انعام: وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ.
آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده است!» بگو: «چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود؛ امّا شما) آن را بصورت پراکنده قرارمیدهید؛ قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان میدارید؛ و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید» بگو: «خدا!» سپس آنها را در گفتگوهای لجاجتآمیزشان رها کن، تا بازی کنند!
خدانشناسان
از شأن نزول فوق و لحن آیه در می یابیم این آیه در باره یهود است نه مشرکان، از طرفی بعضی معتقدند که این آیه استثنائا در مدینه نازل شده است و به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به تناسب خاصی در وسط این سوره مکی قرار گرفته و این موضوع در قرآن نمونه های فراوانی دارد.
اکنون می پردازیم به تفسیر آیه، نخست می گوید: «آنها خدا را آن چنانکه شایسته است نشناختند زیرا گفتند: خدا هیچ کتابی بر هیچ انسانی نازل نکرده است»؟ (وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ إِذ قالُوا ما أَنزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِن شَیءٍ).
خداوند به پیامبرش دستور می دهد که در جواب آنها «بگو: چه کسی کتابی را که موسی آورد و نور و هدایت برای مردم بود نازل گردانید»! (قُل مَن أَنزَلَ الکتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُدیً لِلنّاسِ).
«همان کتابی که آن را به صفحات پراکنده ای تبدیل کرده اید، بعضی را که به سود شماست آشکار می کنید و بسیاری را که به زبان خود می دانید پنهان می دارید» (تَجعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبدُونَها وَ تُخفُونَ کثِیراً). «و در این کتاب آسمانی مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان از آن باخبر نبودید و بدون تعلیم الهی نمی توانستید باخبر شوید» (وَ عُلِّمتُم ما لَم تَعلَمُوا أَنتُم وَ لا آباؤُکم).
در پایان آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد که «تنها خدا را یاد کن و آنها را در اباطیل و لجاجت و بازیگری خود رها ساز» زیرا آنها جمعیتی هستند که کتاب الهی و آیات او را به بازی گرفته اند (قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرهُم فِی خَوضِهِم یلعَبُونَ).
تفسیر آیه 139 سوره انعام (وَقَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا)
تفسیر آیه 139 سوره انعام
وَقَالُوا مَا فِي بُطُونِ هَذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
و گفتند: «آنچه (از بچّه) در شکم این حیوانات است، مخصوص مَردان ماست؛ و بر همسران ما حرام است! امّا اگر مُرده باشد [= مرده متولّد شود]، همگی در آن شریکند.» بزودی (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را میدهد؛ او حکیم و داناست.
در این آیه نیز به یکی دیگر از احکام خرافی بت پرستان در مورد گوشت حیوانات اشاره کرده می فرماید: «آنها گفتند: جنین هایی که در شکم این حیوانات است مخصوص مردان ما است، و بر همسران ما حرام است ولی اگر مرده متولد شود، همگی در آن شریکند» (وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الأَنعامِ خالِصَةٌ لِذُکورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزواجِنا وَ إِن یکن می تَةً فَهُم فِیهِ شُرَکاءُ).
قرآن به دنبال این حکم جاهلی، با این جمله مطلب را تمام کرده و می گوید:
«به زودی خداوند کیفر این گونه توصیفات آنها را می دهد» (سَیجزِیهِم وَصفَهُم).
و در پایان آیه می فرماید: «او حکیم و داناست» (إِنَّهُ حَکیمٌ عَلِیمٌ).
هم از اعمال و گفتار و تهمت های ناروای آنان باخبر است و هم روی حساب، آنها را مجازات می کند.
تفسیر آیه 138 سوره انعام (وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا)
تفسیر آیه 138 سوره انعام وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ
و [بت پرستان] گفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بتهاست، برای همه) ممنوع است؛ و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - نباید از آن بخورند! و (اینها) چهارپایانی است که سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است!» و (نیز) چهارپایانی (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمیبردند، و به خدا دروغ میبستند؛ (و میگفتند: «این احکام، همه از ناحیه اوست.») بزودی (خدا) کیفر افتراهای آنها را میدهد!
ترجمه انصاريان
و به گمان بی اساس خود گفتند: این چهار پایان و زراعتی که [سهم خدا و بتان است، خوردنش] ممنوع است، فقط کسی که ما بخواهیم باید از آنها بخورد، و [اینها] چهارپایانی است که سوار شدن بر آنان حرام است، و [نیز آنان را] چهارپایانی [بود] که [هنگام ذبح] نام خدا را بر آنها نمی بردند، در حالی که [این سنت ها و قوانین را به دروغ] به خدا نسبت می دادند؛ به زودی خدا آنان را در برابر آنچه دروغ می بستند، مجازات خواهد کرد.
برگزیده تفسیر نمونه
در این آیه و آیات بعد به چند قسمت از احکام خرافی بت پرستان که حکایت از کوتاهی سطح فکر آنها می کند اشاره شده است.
نخست می گوید بت پرستان می گفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت که مخصوص بتهاست و سهم آنها می باشد بطور کلی برای همه ممنوع است، مگر آنهایی که ما می خواهیم و به پندار آنها تنها این دسته حلال بود نه بر دیگران» (وَ قالُوا هذِهِ أَنعامٌ وَ حَرثٌ حِجرٌ لا یطعَمُها إِلّا مَن نَشاءُ بِزَعمِهِم).
و منظورشان همان خدمه و متولیان بت و بتخانه بود، تنها این دسته بودند که به پندار آنها حق داشتند از سهم بتها بخورند.
سپس اشاره به دومین چیزی می کند که آنها تحریم کرده بودند و می گوید:
آنها معتقد بودند که «قسمتی از چهارپایان هستند که سوار شدن بر آنها حرام است» (وَ أَنعامٌ حُرِّمَت ظُهُورُها).
بعد سومین قسمت از احکام ناروای آنها را بیان کرده می گوید: «نام خدا را بر قسمتی از چهارپایان نمی بردند» (وَ أَنعامٌ لا یذکرُونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا).
این جمله ممکن است اشاره به حیواناتی باشد که به هنگام ذبح تنها نام بت را بر آنها می بردند و یا حیواناتی بوده است که سوار شدن بر آنها را برای حج تحریم کرده بودند.
عجیب این است که به این احکام خرافی قناعت نمی کردند، بلکه «به خدا افترا می بستند و آن را به او نسبت می دادند» (افتِراءً عَلَیهِ).
در پایان آیه پس از ذکر این احکام ساختگی می گوید: «خداوند به زودی کیفر آنها را در برابر این افترائات خواهد داد» (سَیجزِیهِم بِما کانُوا یفتَرُونَ).
تفسیر آیه 128 سوره انعام (برگزیده تفسیر نمونه)
تفسیر آیه 128 سوره انعام (برگزیده تفسیر نمونه)
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
در آن روز که (خدا) همه آنها را جمع و محشور می سازد، (میگوید:) ای جمعیّت شیاطین و جن! شما افراد زیادی از انسانها را گمراه ساختید! دوستان و پیروان آنها از میان انسانها میگویند: «پروردگارا! هر یک از ما دو گروه [= پیشوایان و پیروانگمراه] از دیگری استفاده کردیم؛ (ما به لذّات هوس آلود و زودگذر رسیدیم؛ و آنها بر ما حکومت کردند؛) و به اجلی که برای ما مقرّر داشته بودی رسیدیم.» (خداوند) میگوید: «آتش جایگاه شماست؛ جاودانه در آن خواهید ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حکیم و داناست.
در این آیه مجددا قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه و گمراه کننده باز می گردد و بحثهای آیات گذشته را با آن تکمیل می کند.
آنها را به یاد روزی می اندازد که رو در روی شیاطینی که از آنها الهام گرفته اند می ایستند و از این پیروان و آن پیشوایان سؤال می شود.
نخست می گوید: «آن روز که خداوند همه را جمع و محشور می سازد، ابتدا می گوید: ای جمعیت جن و شیاطین اغواگر؟ شما افراد زیادی از انسانها را گمراه ساختید» (وَ یومَ یحشُرُهُم جَمِیعاً یا مَعشَرَ الجِنِّ قَدِ استَکثَرتُم مِنَ الإِنسِ).
منظور از کلمه «جن» در اینجا همان شیاطین است، زیرا جن در اصل به معنی هر موجود ناپیدا می باشد و در آیه 50 سوره کهف در باره رئیس شیاطین «ابلیس» می خوانیم: کانَ مِنَ الجِنِّ یعنی او از جن بود.
اما شیاطین اغواگر گویا در برابر این سخن پاسخی ندارند و سکوت می کنند، ولی «پیروان آنها از بشر چنین می گویند: پروردگارا؟ آنها از ما بهره گرفتند و ما هم از آنها، تا زمانی که اجل ما پایان گرفت» (وَ قالَ أَولِیاؤُهُم مِنَ الإِنسِ رَبَّنَا استَمتَعَ بَعضُنا بِبَعضٍ وَ بَلَغنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلتَ لَنا).
منظور از «اجل» در این آیه پایان زندگی است، زیرا اجل به این معنی در بسیاری از آیات قرآن به کار رفته است.
اما خداوند همه این پیشوایان و پیروان مفسد و فاسد را مخاطب ساخته می گوید: «جایگاه همه شما آتش است و جاودانه در آن خواهید ماند مگر آنچه خدا بخواهد» (قالَ النّارُ مَثواکم خالِدِینَ فِیها إِلّا ما شاءَ اللّهُ).
و در پایان آیه می فرماید: «پروردگار تو حکیم و داناست» (إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلِیمٌ).
هم کیفرش روی حساب است و هم عفو و بخشش، و به خوبی از موارد آنها آگاه می باشد.
تفسیر آیه 151 سوره انعام: قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا
تفسیر آیه 151 سوره انعام: قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.
بگو: «بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم؛ و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بحق (و از روی استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!
برگزیده تفسیر نمونه
فرمانهای ده گانه
پس از نفی احکام ساختگی مشرکان که در آیات قبل گذشت، این آیه و دو آیه بعد اشاره به اصول محرمات در اسلام کرده و گناهان کبیره ردیف اول را ضمن بیان کوتاه و پر مغز و جالبی در ده قسمت بیان می کند، نخست می گوید: «به آنها بگو: بیایید تا آنچه را خدا بر شما تحریم کرده است بخوانم و برشمرم» (قُل تَعالَوا أَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّکم عَلَیکم).
1- «این که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید» (أَلّا تُشرِکوا بِهِ شَیئاً).
2- «نسبت به پدر و مادر نیکی کنید» (وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً).
3- «فرزندان خود را به خاطر تنگدستی و فقر نکشید» (وَ لا تَقتُلُوا أَولادَکم مِن إِملاقٍ). «زیرا روزی شما و آنها همه به دست ماست و ما همه را روزی می دهیم» (نَحنُ نَرزُقُکم وَ إِیاهُم).
4- «به اعمال زشت و قبیح نزدیک نشوید، خواه آشکار باشد، خواه پنهان»
(وَ لا تَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ).
یعنی، نه تنها انجام ندهید، بلکه به آن نزدیک هم نشوید.
5- «دست به خون بی گناهان نیالایید و نفوسی را که خداوند محترم شمرده و ریختن خون آنها مجاز نیست به قتل نرسانید مگر این که طبق قانون الهی اجازه قتل آنها داده شده باشد» مثل این که قاتل باشند (وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلّا بِالحَقِّ). و به دنبال این پنج قسمت برای تأکید بیشتر می فرماید: «اینها اموری است که خداوند به شما توصیه کرده، تا دریابید و از ارتکاب آنها خودداری نمایید» (ذلِکم وَصّاکم بِهِ لَعَلَّکم تَعقِلُونَ).
تفسیر المیزان
این آیات محرماتی را بیان می کند که اختصاص به شریعت معینی از شرایع الهی ندارد و دلیلش آن است که قرآن همان ها را از انبیا نقل می کند که در خطاب هایی که به امت های خود می کرده اند از آن نهی می نموده اند، مانند خطابهایی که از نوح، هود، صالح، موسی و عیسی ع در قرآن نقل شده است (۱۴۱۷: ۳۷۳/۷).
دانلود قرائت آیه ۵۹ سوره انعام (سید محمد جواد حسینی)
دانلود قرائت آیه ۵۹ سوره انعام (سید محمد جواد حسینی)
سیدمحمدجواد حسینی، قاری بینالمللی و ممتاز کشورمان در جدیدترین پست صفحه طرفدارانش در اینستاگرام به نشانی fan_seyedjavadhoseini، فایل تصویری از تلاوت آیه ۵۹ سوره انعام را بارگذاری کرده است.
در ادامه فرازی از تلاوت آیه ۵۹ سوره مبارکه انعام ارائه میشود.
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۵۹﴾
و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمى داند و آنچه در خشكى و درياست مى داند و هيچ برگى فرو نمى افتد مگر [اينكه] آن را مى داند و هيچ دانه اى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است
تفسیر آیه 148 سوره انعام (سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا)
تفسیر آیه 148 سوره انعام : سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ.
كسانى كه شرک آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمىآورديم، و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمىكرديم». كسانى هم كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمىكنيد، و جز دروغ نمىگوييد».
تفسیر المیزان
"سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ ..." احتجاجى است كه كفار بر كفر و تحريم حلال خود كرده اند. و در ذيل آن جواب داده كه اولا شما در آنچه كه مى گوييد و به آن احتجاج مى كنيد، عالم نيستيد، و جز به ظن و تخمين اعتماد نداريد. و ثانيا حجتى را كه ذكر كرده ايد گو اينكه در جاى خود مطلب صحيحى است و قرآن هم در آيات بسيارى آن را خاطر نشان ساخته و ليكن مدعاى شما را تصحيح نمى كند، چون شما مىخواهيد با اين مطلب شرک و تحريم حلال خود را اثبات نموده و بگوييد خداوند شرک و تحريم حلال ما را امضاء فرموده و ديگر هيچ باكى بر ما نيست، و چنين استدلال كنيد كه اگر خداوند غير اين را از ما مى خواست ما نيز غير اين مىشديم يعنى مشرک نمى شديم و حلال خدا را حرام نمى كرديم و ليكن از آنجايى كه غير اين را از ما نخواسته ما مى فهميم كه او به ما اذن به شرک و تحريم داده است، پس ما بر شرك و تحريم خود اشكالى نمىبينيم.
[خداوند متعال به مشيت تكوينى خود از هيچكس ايمان نخواسته است]
و ليكن اين حجت نتيجه مورد نظر ايشان را اثبات نمى كند، و نتيجه آن بيش از اين نيست كه چون خداوند ترك شرك را از ايشان نخواسته پس ايشان را مضطر و مجبور به ترک شرک نكرده و بس، و اما ترك شرک اختيارى را هم از ايشان نخواسته نتيجه آن حجت نيست، پس نمى توانند قدرت و اختيار بر شرك و ترك شرك را انكار كنند، چون چنين است خداوند مىتواند ايشان را به سوى ايمان و ترک افتراء دعوت نمايد، پس حجت بالغه همان حجت خدا است نه حجتى كه ايشان در اين مقام اقامه كرده اند، چون حجّت ايشان جز پيروى خيال و تخمين پايه و اساسى ندارد.
تفسیر آیه 8 سوره انعام: وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضی
تفسیر آیه 8 سوره انعام
وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ
فولادوند: و گفتند: چرا (اگر محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، رسول است) بر او فرشتهای نازل نشد؟ و چنانچه فرشتهای بفرستیم کار تمام شود و دیگر لحظهای آنها مهلت نخواهند یافت.
انصاریان: و گفتند: چرا فرشته ای [که در معرض دید ما قرار گیرد] بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته ای نازل کنیم، کار هلاکت [این بهانه جویان] تمام می شود و لحظه ای مهلت نیابند.
مکارم شیرازی: (از بهانههای آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشتهای بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوی خدا همراهی کند؟!)» ولی اگر فرشتهای بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسی و شهود پیدا کند،) کار تمام میشود؛ (یعنی اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک میشوند).
They say: Why hath not an angel been sent down unto him? If We sent down an angel, then the matter would be judged; no further time would be allowed them (for reflection)
تفسیر اطیب البیان
توضیح کلام آنکه قادر متعال قدرت داشت که تمام عقائد و اخلاق و احکام را بطور وضوح بنحوی که بر احدی شبهه نماند بیان فرماید به اینکه مثلا بفرماید خلفاء رسول 12 نفر، اول علی بن ابی طالب (ع) و یک یک آنها را بحسب و نسب معین فرماید و یک کتاب بفرستد مثل رسائل عملیه از باب طهارت تا باب دیات با جمیع فروع آنها و بهشت و جهنم را در مرئی و منظر بندگان و ملائکه بفرستد بالای سر هر یک یک آنها که دیگر بر احدی جای شبهه نماند و احتیاج بتحصیل علم و اجتهاد نداشته باشند و نیز احتیاج بدلیل و نظر و فکر و زحمت نباشد لکن اینکه خلاف حکمت است و تمیز بین مؤمن و کافر و عادل و فاسق و مطیع و عاصی داده نمیشود و اگر کسی باز در مقام مخالفت و کفر در آید هلاک میشود بلکه حکمت چنین اقتضاء می کند که بندگان بروند در پی ادله و براهین و علم و اجتهاد و زحمت تا اجر کامل پیدا کنند و اگر پشت پا زدند مستحق عقوبت گردند لذا میفرماید وَ قالُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیهِ مَلَکٌ با اینکه اینکه هم بهانه است اگر ملک هم می فرستاد می گفتند از کجا اینکه ملک باشد بلکه ممکن است جن و شیاطین باشد و در اینکه صورت عذاب بر آنها نازل میشد و هلاک می شدند چنانچه میفرماید وَ لَو أَنزَلنا مَلَکاً لَقُضِیَ الأَمرُ یعنی کار میگذشت و هلاک می شدند (ثُمَّ لا يُنظَرُونَ) و دیگر بآنها مهلت داده نمیشود و اینکه هم یک نوع لطفست نسبت ببندگان، و اطلاقات قضاء را مکرر تذکر دادهایم و اینجا بمعنی خاتمه و از بین رفتن است چنانچه در آیه شریفه میفرماید وَ نادَوا یا مالِکُ لِيَقضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ إِنَّكُم ماكِثُونَ زخرف آیه 77، یعنی بمیریم و از عذاب نجات یابیم.
تفسیر آیه 125 سوره انعام (فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ)
تفسیر آیه 125 سوره انعام (تفسیر المیزان)
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ
ترجمه مهدی فولادوند: پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد، دلش را به پذيرش اسلام مىگشايد؛ و هر كه را بخواهد گمراه كند، دلش را سخت تنگ مىگرداند؛ چنانكه گويى به زحمت در آسمان بالا مىرود. اين گونه، خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمىآورند قرار مىدهد.
تفسیر المیزان
معناى (شرح صدر) و بيان اينكه خداوند براى هدايت بنده سينه او را شرح و توسعه مى دهد
فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام
كلمه (شرح) بمعناى بسط و وسعت دادن است. راغب در مفردات خود گفته : اصل اين كلمه به معناى پهن كردن و بسط كردن گوشت و امثال آن است. و شرح صدرى هم كه در قرآن به معناى ظرفيت داشتن براى فرا گرفتن علم و عرفان آمده در حقيقت به همان معناى اصليش استعمال شده، چون سينه را شرح دادن و آنرا پذيراى هر معارفى كه پيش بيايد كردن خود يك نحو توسعه است، به شهادت اينكه در باره اضلال كه مقابل شرح صدر است مى فرمايد: (يجعل صدره ضيقا حرجا).
پس كسى كه خداوند سينهاش را براى قبول اسلام - كه همان تسليم بودن است - شرح كرده باشد در حقيقت سينه اش را براى تسليم در برابر اعتقادات صحيح و عمل صالح وسعت داده، به طورى كه هيچ مطلب حق و صحيحى به او پيشنهاد نمى شود مگر آنكه او را مى پذيرد، و اين نيست مگر بخاطر اينكه چشم بصيرتش نورى دارد كه هميشه به اعتقاد صحيح و عمل صحيح ميتابد، به خلاف آن كسى كه چشم دلش كور شده، او حق را از باطل و راست را از دروغ تشخيص نمى دهد، همچنانكه فرموده : (فانها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور).
خود خداى تعالى هم شرح صدر را در آيه (افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه فويل للقاسية قلوبهم من ذكر الله ) به همين بيان معنا كرده و فرموده : چنين كسى بر نورى خدايى سوار است كه پيش پايش را روشن مى كند و با توصيف مقابل آن - كه همان اضلال است - به قساوت قلب، فهمانيده كه اثر شرح صدر نرمى دل است كه دل را براى قبول ذكر خدا قابل و مستعد مى كند، سپس فرموده : (الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله يهدى به من يشاء و من يضلل الله فما له من هاد) با ذكر نرمى دل براى پذيرفتن ذكر خدا و خضوع در برابر حق فهماند كه نرمى دل همان هدايتى است كه خداوند هر كه را بخواهد بدان موفق مى سازد، اينجا است كه ميتوان گفت برگشت اين دو آيه يعنى آيه مورد بحث و آيه سوره (زمر) به يك معنا است، و آن اين است كه خداى سبحان وقتى بندهاى از بندگان خود را هدايت مى كند سينه اش را شرح و توسعه مى دهد، و در نتيجه سينه اش براى قبول هر اعتقاد حق و عمل صالحى گنجايش يافته و آن را به نرمى مى پذيرد، و داراى قساوت نيست تا آنرا رد كند. و اين خود يك نوع نور معنوى است كه اعتقادات صحيح و عمل صالح را در نظر روشن ساخته و صاحبش را در عمل به آن مدد مى كند، و همين معنا معرف هدايت الهى است.
از اينجا معلوم مى شود جمله (فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام ) در حقيقت به منزله بيان ديگرى است براى جمله (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس ). و اگر بر سر جمله مزبور (فاء) تفريع درآمده از باب تفريع يك بيان بر بيان ديگر و نتيجه بودن دومى براى اولى است، و مى فهماند كه بين اين دو بيان آنقدر تصادق هست كه ميتوان يكى را نتيجه ديگرى دانست، و اين خود عنايتى است لطيف.
پس بنا بر آنچه گفته شد، معناى جمله مورد بحث اين مى شود: وقتى حال كسى كه خداوند او را پس از مرده بودن زنده كرده چنين باشد، يعنى بر نورى خدايى سوار باشد كه با آن نور اعتقادات و اعمال صحيح روشن شود لاجرم كسى كه خداوند خواسته باشد هدايتش كند سينه اش را فراخ مى كند تا در نتيجه تسليم اوامر پروردگار خود شده از عبادت او استنكاف نورزد. پس اسلام نورى است از ناحيه خداوند و مسلمانان يعنى آنان كه تسليم امر پروردگار خود شدهاند بر نورى سوارند كه خدا روزيشان كرده است.
و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا...
(اضلال ) معناى مقابل (هدايت ) است، و به همين جهت اثرش هم مقابل اثر آن است، و آن اين است كه دل گنجايش حق و صدقه را نداشته و از داخل شدن حق و صدق در آن امتناع داشته باشد، لذا دنبال كلمه (ضيقا) كلمه (حرجا) را كه همان امتناع داشتن است ذكر فرمود.
كلمه (حرج ) بطورى كه صاحب مجمع البيان گفته به معناى تنگترين تنگ است. و در مفردات گفته : (حرج ) و (حراج) در اصل به معناى آن فاصله تنگى است كه در هنگام اجتماع دو چيز در ميان آن دو مشاهده مى شود و به همين جهت هر فضاى تنگى را حرج مى نامند و گناه را هم حرج مى خوانند.
و بنا به گفته وى جمله (حرجا كانما يصعد فى السماء) به منزله تفسير است براى كلمه (ضيقا) و اشاره است به اينكه امتناع دلهاى گمراهان از قبول حق شبيه است به امتناع ظرفى كه بخواهند چيزى را كه حجمش بيشتر از حجم آن است در آن جاى دهند.
جمله (كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤ منون ) قاعده اى كلى را در مساءله اضلال ممتنعين از ايمان بيان مى كند و مى فرمايد: خداوند رجس (ضلالت ) را نصيب كسانى مى كند كه فاقد حالت تسليم بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حقند.
در اين جمله (ايمان) را مطلق ذكر كرده با اينكه مورد بحث آيات، ايمان به خدا بود كه نداشتن آن عبارت بود از شرك، ليكن بيانى كه ما براى آيه كرديم هم شامل عدم ايمان به خدا (شرك ) مى شود، و هم عدم ايمان به آيات خدا و رد بعضى از معارف دينى او، پارهاى از جملات هم اين اطلاق را مى رساند، مانند جمله (يشرح صدره للاسلام و جمله و جعلنا له نورا يمشى به ) و جمله (يجعل صدره ضيقا حرجا) و جمله (فى الظلمات ليس بخارج منها).
در اين آيه، ضلالت كه همان ايمان نياوردن است (رجس) خوانده شده، و (رجس) به معناى قذارت و نجاست است، الا اينكه در معناى اين قسم نجاست يک نوع استعلا خوابيده، و به همين جهت در آيه آنرا با كلمه (على) كه دلالت بر استعلا دارد متعدى نموده و فرموده: (على الذين لا يؤ منون) و اين تعبير براى اين است كه بفهماند قذارت مزبور مسلط و محيط به آنان است، به طورى كه ميان آنان و ديگران حائل شده، ديگران از نزديكى به آنان نفرت دارند همانطورى كه مردم از يك غذاى آلوده به قذارت متنفر مى شوند.
تفسیر آیات 29 و 30 سوره انعام (وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ)
تفسیر آیات 29 و 30 سوره انعام
وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿٢٩﴾
و [زمانی که در دنیا بودند] گفتند: جز این زندگی دنیای ما زندگی دیگری نیست و [پس از مرگ] برانگیخته نخواهیم شد.
وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَٰذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿٣٠﴾
و اگر ببینی هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان بازداشته شوند [وضعی شگفت انگیز می بینی]، خدا می فرماید: آیا این [برانگیخته شدن و زنده گشتن پس از مرگ] حق نیست؟ می گویند: سوگند به پروردگارمان حق است. [خدا] می فرماید: پس به کیفر آنکه کفر میورزیدید، این عذاب را بچشید.
تفسیر المیزان
"وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا ..." اين دو آيه انكار صريح مشركين نسبت به اصل معاد و فروع آن از قبيل: احضار گواهان و گرفتن اعتراف نسبت به آنچه انكار مى كردند را ذكر مى فرمايد: چون مسلک وَثَنيَّت و بت پرستى قائل به معاد نيست هم چنان كه خداى تعالى در چند جا از كلام مجيد خود انكار معاد را از آنان حكايت كرده است، و اگر هم معتقد بودند به اينكه بتها در درگاه خدا شفيعند مقصودشان شفاعت در كار آخرت نبوده، بلكه تنها منظورشان شفاعت در رفع گرفتاري ها و جلوگيرى از پيشآمدهاى هولانگيز دنيوى و جلب منافع مادى بوده است.
بنا بر اين جمله "وَ قالُوا إِنْ هِيَ ..." انكار معادشان را حكايت مى كند، و معنايش اين است كه جز همين حيات دنيوى حيات ديگرى بعد از آن نيست، و ما پس از مرگ زنده شدنى نيستيم.
و جمله "وَ لَوْ تَرى إِذْ وُقِفُوا" به منزله جوابى است از انكار آنان، البته به اين بيان كه لازمه گفتارشان (إِنْ هِيَ إِلَّا) را، به صورت تمنا (و لو ترى- اى كاش مى ديدى) خاطر نشان پيغمبر گرامى خود مى سازد، و آن لازمه و تالى فاسد اين است كه: به زودى آنچه را كه با گفتن "وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ" انكار مى كردند، تصديق و اعتراف خواهند نمود، و اين در حالى است كه در برابر پروردگار خود مىايستند و آنچه را كه انبياء (ع) در دنيا گوشزد شان مىكردند و مىگفتند كه بعد از مرگ دو باره زنده خواهيد شد و اينان انكارش مى كردند، به عيان مشاهده مى كنند.
از اينجا معلوم مى شود كه جمله "إِذْ وُقِفُوا" تفسير همان معاد و حشر است، و مؤيّد آن اين است كه در آيه بعد هم كه مى فرمايد: "قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ ..." از حشر و بعث و قيامتى كه در جملات قبلى بود به لقاء اللَّه تعبير كرده و بلا فاصله ساعت را ذكر فرموده، تا برساند كه منظور از آن همان ساعت" لقاء اللَّه" است.
و اينكه فرمود: "أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ" معنايش اين است كه آيا بعث و برانگيختنى كه در دنيا انكارش مى كرديد با اينكه بعث همين لقاء اللَّه بود، حق است يا نه؟ "قالُوا بَلى وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ - گفتند: بله، به پروردگار ما سوگند. گفت پس بچشيد عذاب را به كيفر كفرى كه مى ورزيديد و حقى كه پنهان مى داشتيد".
تفسیر آیه 27 و 28 سوره انعام (وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا)
وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٢٧﴾
اگر هنگامی که آنان را بر آتش [دوزخ] نگه داشته اند ببینی [حالتی ذلت بار و وضعی هول انگیز می بینی] می گویند: ای کاش به دنیا بازگردانده می شدیم، و در آنجا آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم، و از مؤمنان می شدیم.
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿٢٨﴾
[ولی آرزوی آنان از روی صدق و راستی نیست] بلکه آنچه [از حقّانیّت توحید و نبوّت و معاد] پیش از این پنهان می داشتند برای آنان آشکار شده [که این گونه آرزو می کنند]، و اگر به دنیا بازگردانده شوند، یقیناً به کفر و شرکی که از آن نهی شده اند بازمی گردند؛ و مسلماً آنان دروغگویند.
تفسیر آیه 23 و 24 سوره انعام (ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا)
ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿٢٣﴾
پس [آن روز] بهانه و عذرشان [برای رهایی از عذاب] فقط این است که خواهند گفت: به خدا پروردگارمان سوگند، که ما مشرک نبودیم!!
انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿٢٤﴾
با تأمل بنگر که چگونه بر خود دروغ می بندند؛ وآنچه را به دروغ شریک خدا می دانستند از دستشان رفت و گم شد.
تفسیر آیه 156 سوره انعام (تفسیر القرآن جصاص، فقیه حنفی)
تفسیر آیه 156 سوره انعام (تفسیر القرآن جصاص، فقیه حنفی)
أَنْ تَقُولُوا إِنَّمَا أُنْزِلَ الْكِتَابُ عَلَى طَائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَنْ دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ
(قرآن را برای این فرستادیم) تا نگویید تورات و انجیل تنها بر دو طایفه یهود و نصاری پیش از ما فرستاده شد و ما از تعلیم درس (کتاب های الهی) آنان غافل و بی بهره ماندیم.
یوسف حداد و ادعای تعارض و تناقض در برخی از آیات+نقد
یوسف حداد و ادعای تعارض و تناقض در برخی از آیات+نقد
ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ (انعام: 23)
سپس پاسخ و عذر آنان، چیزی جز این نیست که میگویند: «به خداوندی که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!»
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا (نساء : 41)
حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) میآوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّه حَدِيثًا(نساء : 42)
در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو میکنند که ای کاش (خاک بودند، و) خاک آنها با زمین های اطراف یکسان میشد (و بکلی محو و فراموش میشدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنی را نمیتوانند از خدا پنهان کنند.
وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ
تفسیر آیه 105 سوره انعام: وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
تفسیر آیه 92 سوره انعام: (مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ)
تفسیر آیه 92 سوره انعام: (مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ)
وَهذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ.
تفسیر آیه 143 سوره انعام-ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ-نتیجه استخاره
تفسیر آیه 143 سوره انعام: ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ - نتیجه استخاره
هشت جفت از چهارپایان (برای شما) آفرید؛ از میش دو جفت، و از بز دو جفت؛ بگو: «آیا خداوند نرهای آنها را حرام کرده، یا مادهها را؟ یا آنچه شکم مادهها در برگرفته؟ اگر راست میگویید (و بر تحریم اینها دلیلی دارید)، به من خبر دهید»!
فضیلت تلاوت سوره انعام
فضیلت تلاوت سوره انعام
(س.د 93)
در فضیلت تلاوت سوره «انعام» روایات بسیارى رسیده که تعدادى از آنها را نقل مى کنیم:
۱ ـ «ابی بن کعب» از پیامبر صلى الله علیه وآله چنین نقل مى کند: سوره «انعام»، یکباره بر من نازل شد. هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه مى کردند، در حالى که شعار تسبیح و حمد خداوند بر زبان آنان جارى بود. کسى که آن را قرائت کند آن هفتاد هزار فرشته، به عدد هر آیه اى از این سوره، هر روز و شب بر او درود مى فرستند.
۲ ـ «جابر بن عبداللّه انصاری» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: کسى که سه آیه اول سوره «انعام» تا «وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ» را تلاوت کند، خداوند چهل هزار فرشته را موکّل او مى کند که ثواب عبادتى همانند عبادت آنها را تا روز قیامت براى او بنویسند...
۳ ـ «ابو بصیر» از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند: سوره «انعام» یک باره نازل شده، هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه مى کردند و احترام و تعظیم مى نمودند; چرا که در هفتاد موضع آن نام خ دا آمده است، اگر مردم فضیلتى که در قرائت آن است را مى دانستند، هرگز آن را ترک نمى کردند.
سپس اضافه فرمود: کسى که حاجتى نزد خداوند داشته باشد و بخواهد به اجابت برسد، مى بایست چهار رکعت نماز بخواند با سوره حمد و انعام و پس از قرائت نماز بگوید:
«یا کَرِیمُ، یا کَرِیمُ، یا کَرِیمُ، یا عَظِیمُ، یا عَظِیمُ، یا عَظِیمُ، یا أَعْظَمُ مِنْ کُلِّ عَظِیم، یا سَمِیعَ الدُّعاءِ، یا مَنْ لا تُغَیِّرُهُ الأَیّامُ وَ اللَّیالِی، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ ارْحَمْ ضَعْفِی وَ فَقْرِی وَ فاقَتِی وَ مَسْکَنَتِی فَإِنَّکَ أَعْلَمُ بِها مِنِّی وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِحاجَتِی، یا مَنْ رَحِمَ الشَّیْخَ یَعْقُوبَ حِینَ رَدَّ عَلَیْهِ یُوسُفَ قُرَّةَ عَیْنِهِ، یا مَنْ رَحِمَ أَیُّوبَ بَعْدَ طُولِ بَلائِهِ، یا مَنْ رَحِمَ مُحَمَّداً وَ مِنَ الْیُتْمِ آواهُ وَ نَصَرَهُ عَلى جَبابِرَةِ قُرَیْش وَ طَواغِیتِها وَ أَمْکَنَهُ مِنْهُمْ، یا مُغِیثُ، یا مُغِیثُ، یا مُغِیثُ».
این را مرتباً تکرار مى کنى به کسى که جان من در اختیار اوست سوگند! اگر خدا را این چنین بخوانى، سپس هر حاجتى دارى از خدا طلب کنى، خداوند همه آنها را به تو خواهد داد!