در ستايش پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم)
امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند:
الْحَمْدُ للهِِ الَّذِی لاَ تُدْرِکُهُ الشَّوَاهِدُ، وَ لاَ تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ، وَ لاَ تَرَاهُ النَّوَاظِرُ، وَ لاَ تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ، الدَّالِّ عَلَى قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ، وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَى وَجُودِهِ، وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَى أَنْ لاَ شَبَهَ لَهُ. الَّذِی صَدَقَ فِی مِیعَادِهِ، وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ، وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِی خَلْقِهِ، وَ عَدَلَ عَلَیْهِمْ فِی حُکْمِهِ. مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الاَْشْیَاءِ عَلَى أَزَلِیَّتِهِ، وَ بِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ الْعَجْزِ عَلَى قُدْرَتِهِ، وَ بِمَا اضْطَرَّهَا إِلَیْهِ مِنَ الْفَنَاءِ عَلَى دَوَامِهِ. وَاحِدٌ لاَ بِعَدَد، وَ دَائِمٌ لاَ بِأَمَد، وَ قَائِمٌ لاَ بِعَمَد. تَتَلَقَّاهُ الاَْذْهَانُ لاَ بَمُشَاعَرَة، وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لاَ بِمُحَاضَرَة. لَمْ تُحِطْ بِهِ الاَْوْهَامُ، بَلْ تَجَلَّى لَهَا بِهَا، وَ بِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا، وَ إِلَیْهَا حَاکَمَهَا. لَیْسَ بِذِی کِبَر امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایَاتُ فَکَبَّرَتْهُ تَجْسِیماً، وَ لاَ بِذِی عِظَم تَنَاهَتْ بِهِ الْغَایَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِیداً ; بَلْ کَبُرَ شَأْناً، وَ عَظُمَ سُلْطَاناً.
ستايش مخصوص خداوندى است که حواس، وى را درک نمى کند، و مکانها او را در بر نمى گيرد، چشمها او را نمى بيند و پوششها وى را مستور نمى سازد، خداوندى که با حدوث مخلوقاتش، ازليت خود را آشکار ساخته و با پيدايش موجودات، وجود خود را نشان داده و با همانند بودن آفريده ها، عدم وجود مثل و مانندى را براى ذات پاکش اثبات کرده است. 🍃خداوندى که در وعده هايش صادق و برتر از آن است که به بندگانش ستم روا دارد. در ميان بندگان، قيام به قسط کرده و در داورى خود، عدالت را درباره به آنها به طور کامل رعايت مى کند.
حادث بودن اشيا را گواه بر ازليتش قرار داده و ناتوانى آنها را نشانه اى از قدرت خود، و فناى قهرى آنها را گواه بر دوام و ابديتش شمرده است.
او يگانه است. اما نه يگانه عددى بلکه مثل و مانندى ندارد، هميشگى است; ولى نه به اين معنا که زمان نامحدودى دارد او برتر از زمان است و برقرار است بى آن که نگهدارنده اى داشته باشد.
عقل ها او را در مى يابند ولى نه از طريق حواس، و چشمها او را مى بينند نه به صورت حضور جسمانى، انديشه ها هرگز به او احاطه پيدا نکرده، بلکه به وسيله انديشه بر آنها متجلّى شده است و با نيروى عقل، مسلّم گشته که کنه ذاتش را نتوان درک کرد و انديشه هاى ژرف، افکار سستى را که دعوى احاطه بر کنه ذاتش دارند، به محاکمه کشيده است.
او بزرگ است اما نه به اين معنا که حد و مرز جسمش طولانى است او با عظمت است; اما نه به اين معنا که ابعاد جسمانى فوق العاده بزرگى دارد، بلکه شأن و مقامش بزرگ و والاست و سلطه اش با عظمت!
نهجالبلاغه. خطبه184. بخش اول