لیست کتاب های مفردات قرآن، غریب القرآن و وجوه و نظائر

لیست کتاب های مفردات قرآن، غریب القرآن و وجوه و نظائر

1. الاشباه و النظاير في القرآن الكريم، مقاتل بن سليمان (م. 150 ق)

2. معاني القرآن، فرّاء (207 ق)

3. غريب القرآن، ابوعبيده (م. 210 ق)

4. معاني القرآن، اخفش (م. 221 ق)

5. تأويل مشكل القرآن، ابن قتيبة (م. 276 ق)

6. الفروق اللغويّه، أبي هلال عسكرى (م. 395 ق)

7. الغريبين في القرآن و الحديث، احمد بن محمّد الهروي (م. 401 ق)

8. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهاني (م. 425 ق)

9. الاشباه و النظاير، ثعالبي (م. 430 ق)

10. وجوه القرآن، نيشابوري (م. 431 ق)

11. الوجوه و النظاير في القرآن، دامغاني (م. 478 ق)

12. وجوه قرآن، تفليسى (م. 558 ق)

13. بصاير ذوي التمييز، فيروزآبادي (م. 817 ق)

14. مجمع البحرين، طُريحي (م. 1085 ق)

15. تفسير غريب القرآن، صنعاني (م. 1182 ق)

16. نثر طوبى، شَعْراني (م. 1393 ق)

17. التّحقيق في كلمات القرآن الكريم، مصطفوى (معاصر)

تعریف اشتراک لفظی (ابن منظور، سیوطی، تهانوی و ابن حاجب)

تعریف اشتراک لفظی (ابن منظور، سیوطی، تهانوی و ابن حاجب)

تعریف اشتراک لفظی (ابن منظور، سیوطی، تهانوی و ابن حاجب)

تعریف اشتراک لفظی (ابن منظور، سیوطی، تهانوی و ابن حاجب)

تعریف اشتراک لفظی (ابن منظور، سیوطی، تهانوی و ابن حاجب)

الأمر الحادي عشر في الاشتراک اللّفظيّ (محقق خراسانی در مقدمه کفایه)

الأمر الحادي عشر في الاشتراک اللّفظيّ (محقق خراسانی در مقدمه کفایه)

موضوع: اشتراک لفظی و استعمال لفظ در اکثر از معنا

همان گونه که گفتیم محقق خراسانی در مقدمه ی کفایه سیزده امر را مطرح کرده است و اکنون به امر یازدهم می پردازیم:

الأمر الحادي عشر في الاشتراک اللّفظيّ: بحث در این است که آیا در لغت عرب مشترک لفظی داریم یا نه به این معنا که یک لفظ را بر دو معنا وضع کرده باشند (چه با وضع تعیینی باشد و چه با وضع تعینی)

در این امر در سه جهت بحث می کنیم:

الجهة الاولی: اصولیین در مورد اشتراک لفظی اختلاف نظر دارند. بعضی از ایشان معتقدند اشتراک لفظ محال است محقق شود (محال عقلائی). بعضی قائلند اشتراک لفظی از واجبات می باشد. ما قائل هستیم اشتراک لفظی امری است ممکن و می تواند واقع شود یا واقع نشود.

ادامه نوشته

مبانی شیخ حسن مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن

از مقدمه مصنف می‌توان برداشت کرد که ایشان با مبنا و اعتقاد خاصی تحقیق خود را دنبال کرده است، جهت آشنایی با این مبانی به ذکر خلاصه‌ای از آنها مبادرت می‌کنیم.

۱- ترادف حقیقی به معنای توافق دو لفظ در معنای واحد در جمیع خصوصیات، در کلام عرب و خصوصا در قرآن یافت نمی‌شود. هر لفظ مترادفی، تفاوتی با الفاظ دیگر به ظاهر مترادف دارد که در ذیل هر لغت مؤلف به آنها اشاره دارد.

۲- مواد الفاظ و هیئت آنها، سبب خصوصیت و امتیازی در معنا می‌گردد. و بعید نیست بگوییم دلالت الفاظ در جمله ذاتی است، گرچه به درک تفصیلی آن پی نبریم.

۳- اشتراک لفظی به معنای اینکه یک لفظ دو یا چند معنا به نحو دلالت حقیقی، داشته باشد، نزد برخی، در کلمات عرب و خصوصا در قرآن موجود نیست. بنابر این اشتراک لفظی یا از باب مشترک معنوی است یا از باب استعمال در مصادیق و یا ماخوذ از لغتی دیگر مانند عبری، سریانی و... می‌باشد.

۴- از آنجایی که استعمال کلمات در قرآن، از حکمت و توجه به خصوصیات کلمه و لطائف مخصوص به آن است، و با کلمه دیگر، آن لطائف از بین می‌رود، تسامح در بیان معانی و اکتفا بر شواهد کلمات عرب (از نظم و نثر)، صحیح نمی‌باشد، با توجه به اینکه مجاز در خود اشعار و کلمات عرب نیز راه پیدا کرده و در شعر ، تحمیل این مجاز بواسطه مناسبتهای قافیه و غیر آن، بیشتر می‌نماید.

۵- می‌توان گفت در قرآن، استعمال کلمه در معنایی، دلالت بر حقیقی بودن آن معنا دارد، و معانی کلمات عرب در شعر و نثر... نمی‌تواند معارض آن گردد، زیرا تسامح و مجاز در کلمات آنان فراوان است. البته از استقصاء استعمال کلمات در معنایی و تحقیق موارد آن، معنای حقیقی نمایان و اصل واحد در کلمه برای ارجاع سائر معانی، مشخص می‌شود.

مبانی و روش حسن مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم

در بخش نخست این پایان‌ نامه، به تبیین نقش اساسی مبانی، اصول و قواعد معناشناسی قرآن کریم در فهم معانی آیات پرداخته شده است و در بخش دیگر از رساله خود به معرفی آثار تحقیق و مطالعه شیخ حسن مصطفوی تبریزی در حوزۀ معناشناسی مفردات قرآن کریم پرداخته است.

گفتنی است این پایان‌ نامه با هدف کسب آگاهی از مبانی و اصول و قواعد فهم قرآن، تحقیق و ارائه شده است.

در بخشی از این پایان‌نامه می‌خوانیم:

در میان دانشوران قرآن، برخی با بررسی و تبیین مبانی، اصول و قواعد فهم قرآن کریم، به اصول کلّی حاکم بر معانی آیات آن پرداخته و بر بیان روش‌مندی فهم قرآن همّت گمارده‌اند. بنابراین آگاهی از مبانی، اصول و قواعد فهم قرآن که فهم روش‌مند و هماهنگ معانی آیات آن را فراهم می‌سازد، اهمیّتی شایسته‌تر و فزون‌تر می‌یابد.

مؤلف می‌افزاید: تبیین مبانی، اصول و قواعد معناشناسی قرآن کریم، نقشی اساسی و بی‌مانند در فهم معانی آیات آن ایفا می‌کند و معناشناسی «مفردات» یا تک‌واژه‌های قرآن، آغازین گام در این باره است. از آثار شایسته تحقیق و مطالعه در حوزۀ معناشناسی مفردات قرآن کریم در سده چهاردهم هجری، «التّحقیق فی کلمات القرآن الکریم» است که مؤلّف فقید اثر یاد شده، شیخ حسن مصطفوی تبریزی (م ۱۳۸۴ش) آن را در چهارده مجلّد سامان داده است.

عبدالله‌پور همچنین می‌نویسد:

این کتاب در اوّلین دورۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۲ش)، به عنوان کتاب برگزیده معرّفی گردیده است و مؤلف آن به صورت نظری و عملی در تبیین مبانی، اصول و قواعد معناشناختی واژگان قرآن کریم کوشیده و گاه نیز آیات آن را تفسیر کرده است. مبانی معناشناختی مصطفوی عبارتند از دلالت ذاتی هر لفظ بر معنای حقیقی‌اش، انکار اشتراک لفظی و انکار ترادف. او برپایۀ معنای ریشه‌ای یگانه هر ماده، میان کاربست‌های یک ریشه تناسب معنایی برقرار می‌سازد. مرحوم علامه مصطفوی در آن دسته از واژه‌ها و ریشه‌های سه حرفی، که میان آنها اشتقاق کبیر و اکبر دیده است، به تبیین تناسب و تقارن معنایی پرداخته است و از اشتقاق کبیر و اکبر در تعیین اصیل یا معرّب بودن واژگان قرآن مدد جسته است.

مقاله نقش اشتراک لفظی در پیدایش اختلاف برداشت مجتهدان از آیات قرآنی

مقاله نقش اشتراک لفظی در پیدایش اختلاف برداشت مجتهدان از آیات قرآنی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان:

حسین چراغی وش1 حسین فلاحی اصل 1 کاظم حسینی باصری 2

1 استادیار دانشگاه لرستان

2 دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه لرستان

چکیده

وجود الفاظ دارای اشتراک لفظی که در منابع فقهی (قرآن و احادیث) آمده در اختلاف نظر فقیهان در احکام شرعی اثر ملموسی داشته است؛ زیرا هنگامی که در ادلّة شرعی، واژه‌ای مشترک بیاید و یکی از آن معانی به وسیلة قرینه‌ای تعیین نشود، نوعی ابهام و غموض در دلیل پدید می‌آید که می‌بایست آن را از میان برداشت تا بتوان در پی آن، دلیل و حکم شرعی را کشف کرد و مکلّف هم تکلیف خود را به روشنی بداند.

فقها با استفاده از یک رشته قواعد نظیر علامات حقیقت و مجاز، سیاق (بافت) و... ـ برای حل این مشکل اقدام می‌کنند و این توّهم، نادرست است که گفته شود اختلاف آرای فقها در استنباط احکام شرعی به این دلیل است که متن از خودش معنایی ندارد و مخاطب، خالق معنای متن است، نه آنکه کاشف آن معنا باشد.

در این مقاله، با بهره‌گیری از روش توصیفی تحلیلی، با ارائة دو مثال، نقش اشتراک لفظی در ادّلة شرعی و برداشت‌های متفاوت دستورات دینی از متون دینی توسّط مجتهدین بررسی و کیفیت تعامل فقهاء با این پدیده بررسی شده است.

http://kq.meybod.ac.ir/article_467_2cab6e40778ce2f42047ece659dc3113.pdf

معنا و اقسام اشتراک در دانش اصول فقه

در دانش اصول فقه، معنای «اشتراک» چیست و چند قسم دارد؟

در دانش اصول، «اشتراک» را به نوعی در مقابل «ترادف» در نظر می‌گیرند، بدین ترتیب که اگر چند واژه دارای یک معنا باشند آن واژه‌ها را «مترادف» می‌گویند، مثل واژه‌های «انسان» و «بشر» که هر دو به یک معنا هستند. اما «اشتراک» عبارت است از این که یک واژه دارای معانی متعددی باشد، مثل لفظ واژه‌های «شیر» در زبان فارسی و «قرء» در عربی که هر کدامشان چند معنای متفاوت و مستقلی دارند.

اشتراک بر دو قسم است، لفظی و معنوی.

الف) اشتراک لفظى: منظور از اشتراک لفظى این است که یک واژه دارای معانی متعدد باشد؛ یعنی هرگاه لفظى براى هرکدام از معانى گوناگونى که با یکدیگر متباین هستند، مستقلاً وضع شود و تنها وجه مشترک بین این موارد گوناگون همان واژه و لفظ مشترک باشد، چنین اشتراکی را «اشتراک لفظى» گویند. مانند لفظ شیر که در بالا گفته شد، در زبان فارسى بر سه معنا اطلاق می‌شود.

1. مایع سفیدرنگ خوراکى.

2. حیوان وحشى و درنده‏‌.

3. دستگاه قطع و وصل جریان آب.

که در این‌جا با وجود تفاوت معانی، اما تنها یک واژه برای تمامشان مورد استفاده قرار گرفته که به این واژه، «مشترک لفظى» می‌گویند. در زبان عربى نیز واژه‌ای مانند لفظ «قرء» دارای چنین وضعیتی بوده که هم به معناى حیض است و هم به معناى طهر (پاکی از حیض).

ب) اشتراک معنوى: هرگاه یک لفظ براى معنایى وضع شود که خود آن معنا داراى موارد و مصادیق گوناگون باشد، و این یک واژه به اعتبار همان یک معنا، بر تمام مصادیق اطلاق شود؛ مانند لفظ «انسان» که بر زن، مرد، کوچک، بزرگ و ... اطلاق می‌شود، و یا لفظ «حیوان» که بر انواع و اقسام مختلف حیوانات اطلاق می‌شود؛ زیرا تمام اقسام و انواع مختلف حیوان یا انسان دست کم در یک معناى خاص با هم مشترک‌اند؛ و به همین جهت این قسم را «مشترک معنوى» نامیده‌‏اند.

بی‌گمان «اشتراک» و همین‌‏طور «ترادف» در تمام زبان‌ها وجود دارد و وجدان اهل هر زبان بر وقوع اشتراک و ترادف در آن زبان، بهترین دلیل بر این مطلب است، هرچند برخى منکر امکان یا وقوع اشتراک شده و در صدد توجیه موارد واقع شده برآمده‌‏اند.[1]

گفتنی است که در بحث اشتراک در دو مورد اتفاق وجود دارد:

1. استعمال لفظ مشترک در یک معنا جایز است، ولى به شرط این‌که با کمک قرینه باشد.

2. استعمال لفظ مشترک در تمام معانى و به اعتبار مجموع جایز است، هرچند این استعمال مجازى است؛ چون استعمال لفظ در غیر موضوع له آن است.

ولى بحث و اختلاف در این است که آیا گوینده می‌تواند یک لفظ را در دو یا چند معنا استعمال کند، به گونه‌‏اى که هرکدام از معانى به خصوصه و شخصاً مراد و مقصود باشند و چنان باشد که لفظ را نسبت به هرکدام از معانى که ملاحظه کردیم، گویا فقط در همین معنا استعمال شده است.[2]

در این‌جا دو نظریه وجود دارد:

1. برخی می‌گویند جایز نیست؛ چون استعمال لفظ در معنا به مثابه ایجاد جعلی و قراردادی(نه حقیقی) معنا به وسیله لفظ است؛ یعنی در واقع لفظ فانی در معنا است و لحاظ تبعی دارد؛ به همین دلیل نمی‌توان در یک استعمال دو معنا را اراده کرد؛ زیرا باید دو بار به صورت تبعی لحاظ شود، و این ممکن نیست؛ چرا که لفظ مانند آیینه باید تمام قد و قامت مقصود را نشان دهد، همان‌گونه که تصویر یک شیء تمام سطح آیینه را می‌پوشاند، به گونه‌ای که جایی برای تصویر دیگر باقی نمی‌ماند؛ لذا لفظ نیز باید هنگام استعمال در ذهن گوینده، جایی برای لفظ دیگر باقی نگذارد؛ به همین دلیل می‌گویند اراده دو چیز از یک لفظ در یک لحظه محال است.[3]

2. برخی اما می‌گویند جایز است؛ چرا که بهترین دلیل وقوع آن در کلام ادیبان و شاعران و لغت‌شناسان است؛ زیرا لفظ تنها علامت معنا است و هیچ منعی وجود ندارد که یک علامت، دو چیز را نشان دهد و استعمال آن در هر دو معنا نیز حقیقت باشد، نه مجاز.[4]

گفتنی است که اشتراک لفظى و معنوى دو مفهوم نسبى هستند؛ به این معنا که یک لفظ ممکن است هم مشترک لفظى باشد و هم مشترک معنوى، ولى از دو جهت. مثلاً لفظ شیر به اعتبار اطلاق بر سه معناى متباین و متفاوت، مشترک لفظى است، ولى همین لفظ شیر به اعتبار اطلاق بر شیر انسان و گاو و گوسفند، مشترک معنوى است.[5]

با توجه به آنچه گفته شد روشن می‌شود که اشتراک معنوی به چند چیز از اشتراک لفظی متمایز می‌شود:

1. در اشتراک معنوی لفظ برای مفهوم کلی وضع شده، اما در اشتراک لفظی لفظ هم برای کلی و هم برای معنای شخصی وضع شده است.

2. در اشتراک معنوی به غیر از وضع واحد لفظ برای معنای کلی چیز دیگری وجود ندارد، در حالی‌که در اشتراک لفظی منوط است به وضع لفظ واحد به وضع‌های متعدد. به این معنا که هریک از این معانی به وضع مستقل موضوع له لفظ هستند.

3. آنچه باعث صحت استعمال لفظ در معانی متعدد در موارد مشترک معنوی می‌شود، همان اشتراک این معانی در معنای کلی است که آن معنا موضوع له لفظ است، اما مصحح برای استعمال لفظ در معانی متعدد در موارد اشتراک لفظی آن است که این لفظ وضع شده برای هر یک از معانی به وضع مستقل.

4. در اشتراک معنوی امکان تباین تام بین معانی وجود ندارد، در حالی‌که در اشتراک لفظی تباین تام وجود دارد.[6]


[1]. ر. ک: ملکى اصفهانى، مجتبى‏، فرهنگ اصطلاحات اصول، مقدمه، سبحانى تبریزى، جعفر، ج ‏1، ص 72- 73، قم، عالمه، چاپ اول، 1379ش.
[2]. همان، ص 75.

[3]. ر ک: مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 28- 30، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403ق؛ ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 72، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1387ش.

[4]. ر. ک: امام خمینی، تهذیب الاصول، ج 1، ص 69، قم، اسماعیلیان، 1382ق؛ فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 72.

[5]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج ‏1، ص 76.

[6]. بحرانى، محمد صنقور على‏، المعجم الاصولی، ص 196- 197، قم، عترت، چاپ اول، 1421ق.

معنی اشتراک لفظی+مثال

ویژگی ناشی از وضع لفظ برای معانی متعدّد به صورت مستقل را اشتراک لفظی گویند.

اشتراک لفظی از اقسام احوال لفظ بوده و عبارت است از حالتی که بر یک لفظ به سبب وضع آن برای چند معنا به طور جداگانه، عارض می‌گردد.

مانند:

لفظ «عین» که برای هر یک از معانی چشم، چشمه، طلا و.. . به طور جداگانه وضع شده است. [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷]

۲ - پانویس


۱.مظفر، محمد رضا، المنطق، ص۴۸۴.
۲. مختاری مازندرانی، محمد حسین، فرهنگ اصطلاحات اصولی، ص۴۶.
۳. مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ص۲۳.
۴. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص۳۵.
۵. نائینی، محمد حسین، اجود التقریرات، ج۱، ص۵۱.
۶. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۱، ص۳۸.
۷. مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، ص۲۶.


۳ - منبع

فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۱۹۳، برگرفته از مقاله «اشتراک لفظی».