چرا امام حسن علیه‌السلام با معاویه صلح کرد ولی امام حسین علیه‌السلام با یزید جنگید

چرا امام حسن علیه‌السلام با معاویه صلح کرد ولی امام حسین علیه‌السلام با یزید جنگید؟!

🔶 اول: تمام ائمه در هر زمانی که بودند همان کاری را انجام می‌دادند که امام آن زمان انجام داده است، مثلا اگر امام حسن علیه‌السلام در زمان امام حسین علیه‌السلام بود همان کار امام حسین علیه‌السلام را انجام می‌داد و برعکس.

🔻 یا اگر امام باقر علیه‌السلام در زمان امام حسن علیه‌السلام بود همان کار امام حسن علیه‌السلام را انجام می‌داد و برعکس، چون تمام امامان علیهم‌السلام نور واحد هستند و طبق دستور خدا عمل می‌کنند.

🔷 دوم: در شجاعت امام حسن علیه‌السلام حرفی نیست و اگر شجاعت او بیشتر از امام حسین‌ علیه‌السلام نباشد کمتر هم نیست. شجاعت او آنقدر زیاد بود که در برخی جنگ‌ها امیرالمؤمنین علیه‌السلام دستور می‌داد جلوی او را بگیرند که آسیبی به او نرسد.

🔶 سوم: زمان امام حسن علیه‌السلام دشمن او معاویه است که مردم هنوز ذات او را نشناخته‌اند چون ظاهر را رعایت می‌کرد و مردم او را دایی مؤمنین می‌دانستند، به خاطر خواهرش که همسر پیامبر بود. مردم قبول نمی‌کردند با او بجنگند و این کار را برادرکشی می‌دانستند.

🔷 چهارم: در زمان امام حسن علیه‌السلام مردم به خاطر جنگ‌های گذشته از جنگ خسته شده بودند. وقتی امام حسن علیه‌السلام از مردم درباره جنگ و کشته شدن با افتخار یا صلح و زنده‌ماندن، نظرخواهی می‌کند مردم صدا زدند صلح را امضا کن.

🔶 پنجم: مردم در زمان امام حسین علیه‌السلام معاویه را به خوبی شناخته بودند و جنایات او را چشیده بودند و از از جنایات او خسته شده بودند. به طوری که حکومت معاویه شیعیان و هر دوستار اهل بیت علیهم‌السلام را زندانی می‌کرد یا می‌کشت. فقط سمره بن جندب در مدتی که حاکم بصره بود هشت هزار شیعه را به قتل رساند.

🔻 به این خاطر مردم از ظلم و ستم بنی‌امیه خسته شده بودند و ۱۸ هزار نامه برای امام حسین‌ علیه‌السلام نوشتند و حاضر شدند در رکاب او با یزید بجنگند هرچند که به خاطر ترس و نقشه‌های دشمن امام را تنها گذاشتند، ولی حداقل قلبشان با امام بود، ولی در زمان امام حسن علیه‌السلام مردم هنوز معاویه را نشناخته بودند و نه تنها میل به جنگ علیه معاویه نداشتند، بلکه حتی قلبشان با امام حسن علیه‌السلام هم نبود به طوری که یاران خود امام، به او حمله کردند و او را زخمی کردند و برای معاویه نامه نوشتند که حاضرند امام را دست بسته به معاویه تحویل دهند.

🔷 ششم: عبیدالله بن عباس، فرمانده‌ سپاه امام حسن علیه‌السلام که از نزدیکان امام بود با هشت هزار نیرو خیانت کرد و به معاویه پیوست.

◀️ و بقیه لشکر امام هم دچارسردرگمی شدند. در حالی که یاران امام حسین علیه‌السلام به امام می‌گویند: اگر هزاربار هم در راه تو کشته شویم و باز زنده شویم دست از شما نمی‌کشیم.

◀️ و امام حسن علیه‌السلام از بی‌یار و یاوری گله می‌کنند و می‌فرمایند: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه؛ به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می‌داشتم، شبانه روز با او می‌جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند».

🔶 هفتم: یکی از نقشه‌های معاویه این بود که قبل از اینکه امام حسن علیه‌السلام صلح را بپذیرد شایعه کرد که امام صلح را قبول کرده است و تعداد کمی از لشگریان امام که مانده بودند با این شایعه پراکنده شدند و آن‌هایی هم که دشمن معاویه بودند و قصد جنگ داشتند در مقابل امام ایستادند و به او توهین کردند و به او ذلیل کننده مؤمنین گفتند.

🔷 هشتم: اگر امام حسن علیه‌السلام با این شرایط می‌جنگید مسلما کشته می‌شد ولی شهادت او مثل شهادت امام حسین علیه‌السلام اثر نداشت، چون هنوز مردم ذات معاویه را نشناخته بودند و شهادت امام مردم را آگاه و بیدار نمی‌کرد و بعد از او امامان بعدی هم کشته می‌شدند و باز مردم آگاه نمی‌شدند و در واقع امام حسن علیه‌السلام با این کارش معاویه و ذات بنی‌امیه را به مردم شناخت و با امام حسین علیه‌السلام این شناخت آشکار شد.

علت صلح امام حسن علیه السلام با معاویه لعنت الله علیه

دوره زندگانی امام حسن مجتبی(ع) همانند زندگانی پدر بزرگوارشان توأم با فراز و نشیب‌های بسیاری بود. بعد از شهادت امام علی(ع) به دست منافقان و مزدوران، نوبت به امامت آن حضرت رسید، ولی معاویه با توطئه، تهدید و تطمیع توانست ورق را به نفع خود برگرداند و امام را مجبور به پذیرش صلح کند، آن هم به خاطر خیانت نزدیک‌ترین افراد به ایشان.

البته امام(ع) در عین پذیرش صلح، مفاد آن را به گونه‌ای تنظیم کردند که منافع شیعیان تأمین شود. برای بررسی بیشتر چرایی صلح از سوی امام حسن(ع)، خبرنگار ایکنا با حجت‌الاسلام والمسلمین حسین اشهد، پژوهشگر و مدرس بنیاد بین‌المللی امامت، گفت‌وگو کرده که در ادامه می‌خوانید.

امام مجتبی(ع) در دوره‌ای زندگی کردند که مردم تجربه حکومت پدر بزرگوارشان و همراهی ایشان با امام علی(ع) را داشتند، ولی حوادث ناگواری رخ داد. تحلیل شما از شخصیت امام و شرایط امامتشان چیست؟

زندگی امام مجتبی(ع) به سه بخش تقسیم می‌شود؛ بخش اول از زمان ولادت تا هفت سالگی ایشان است که محضر رسول الله(ص) را درک کردند، بخش دوم از سال ۱۱ هجری قمری تا سال ۴۰ است که در محضر امام علی(ع) بودند و بخش سوم دوره امامت ایشان تا شهادت حضرت است و در هر دوره‌ای با مسائل متناسب با شرایطشان مواجه بودند.

قبل از اینکه به بحث در مورد مهمترین حادثه زمان امام حسن(ع) یعنی آتش‌بس ذکر کنم، اجازه دهید نکاتی درباره جایگاه امام مجتبی(ع) نزد خداوند متعال و پیامبر(ص) طبق آیات و به پشتوانه روایات صحیح تفسیری بیان کنم که در شأن وجود مقدس اهل بیت(ع) و طبیعتاً امام مجتبی(ع) هم هست. قرآن کریم در آیات متعدد فرموده که ای پیامبر(ص)، بابت زحماتی که برای این مردم کشیده‌ای و از مردم بت‌پرست و بی‌ایمان افراد دیندار و مؤمن تربیت کردی که در راه خدا به شهادت رسیدند _ مانند سمیه و یاسر، والدین عماریاسر، که اولین شهدای راه اسلام بودند و هدایت و رستگار شدند - ما می‌خواهیم که تو هیچ اجر و مزدی از مردم طلب نکنی، بلکه فقط «مودت فی القربی» مزد این زحمات باشد و این موضوع مهم در آیه مودت مورد تاکید قرار گرفته است.

اگر بخواهیم مودت را به فارسی ترجمه کنیم، معنای آن محبت است. البته زبان قاصر از ترجمه دقیق معنای یک واژه از زبان دیگر است و احتمال دارد که دشمن از برخی ویژگی‌های ما خوشش بیاید، ولی نمی‌توان آن را نشانه مودت او دانست. مودتی که در آیات مودت از ما خواسته شده، مودت از روی ولایت است، مثلا دو نفر دوست هستند و به هم علاقه دارند، ولی ممکن است گاهی همدیگر را مسخره کنند. یک نوع دوستی هم دوستی پدر و مادر با فرزند و نیز محبت والدین از روی مودت است. لذا فرزند الفاظی را که برای دوستش به کار می‌برد در برابر والدینش به کار نمی‌برد.

مصادیق بارز ذی‌القربی

آنچه از ما در مورد مودت به اهل بیت(ع) خواسته شده محبت از روی ولایت است؛ یعنی چون اهل بیت(ع) نسبت به ما ولایت دارند ما باید نسبت به آنها محبت و مودت داشته باشیم و هرچه می‌گویند بپذیریم و اطاعت کنیم. خدا ولایت را در آیات قرآن از جمله آیه معروف به ولایت «انما ولیکم الله...» در سوره مبارکه مائده بر ما عرضه کرده و فرموده است که خدا و رسولش و اولی‌الامری که در حال رکوع زکات می‌دهند بر شما ولایت دارند. قرآن تاکید می‌کند که ای مردم، همه‌کاره شما خداوند متعال، رسول خدا، امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) هستند و نیز فرموده است که اگر این ولایت را بپذیرید دو اتفاق می‌افتد؛ اول از طاغوت فاصله گرفته و وارد جبهه حق و خداوند متعال می‌شوید و دوم همه پیروز و غالب خواهید بود. اگر این ولایت را بپذیریم، در دنیا و آخرت مؤمن، پیروز و سربلند خواهیم بود. این پیروزی به معنای جنگ و پیروز شدن در آن نیست، بلکه انسان با مودت اهل بیت(ع) از دنیا می‌رود و به سعادت می‌رسد و این مودت با دوستی و اطاعت توأم است. بنابراین یکی از مصادیق بارز ذی‌القربی، امام مجتبی(ع) هستند. همچنین طبق روایات صحیحه ذیل آیه تطهیر، اهل بیت(ع) و خمسه طیبه مصداق اصلی آیه شریفه هستند که امام مجتبی(ع) هم جزء خمسه طیبه هستند.

نگاه پیامبر(ص) به آن امام چگونه بود؟ در روایاتی که به ما رسیده چیزی در این‌باره داریم؟

وقتی به روایات صحیح و موثق نزد فریقین مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که رسول‌الله(ص) روایاتی را در شأن امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) فرموده‌اند که مضامین بسیار والایی دارد؛ از جمله فرموده‌اند: «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه»؛ این روایت زمانی صادر شد که این دو آقازاده نهایت سنشان شش یا هفت سال بود و با این حال فرمودند که این دو آقایان اهل بهشت هستند و ای مردم بدانید تا آخر عمر رفتار و گفتار این دو بزرگوار پسندیده است و زندگی آنها به بهشت ختم می‌شود و پیامبر(ص) تشریع فرموده که اگر ایشان فرمانی داشتند، شما باید اطاعت کنید، زیرا آقایان اهل بهشت هستند.

امام حسن(ع)، عقل مجسم

در روایت دیگری فرمودند که اگر شما عقل را مجسم کنید و بخواهید آن را به انسان تشبیه کنید، امام حسن(ع) خواهد شد، یعنی امام(ع) عقل مجسم هستند. قرآن کریم هم بر عقل تاکید می‌کند و وجه تمایز انسان بر دیگر موجودات قوه عاقله است و طبق روایات صحیح، عقل دشمنی به نام جهل دارد که امام خمینی(ره) در شرح جنود عقل و جهل به صورت مفصل به آن پرداخته‌اند. براساس شرح امام خمینی(ره)، ۷۵ لشکر عقل در برابر ۷۵ لشکر جهل صف‌آرایی می‌کنند و امام صادق(ع) آن را برشمرده‌ و تشریح کرده‌‎اند. پیامبر فرمودند که اگر عقل را مجسم کنیم، امام حسن(ع) خواهد شد، یعنی هر عملکرد امام مجتبی(ع) و هر تصمیم او در مقابل جهل و نادانی در برابر ۷۵ لشکر جهل است.

بر مبنای این روایتی که گفتید، اساس تصمیم امام مجتبی(ع) برای صلح با معاویه عقلانی است.

بله، یکی از تصمیمات ایشان که نماد عقلانیت است، جریان معروف به صلح است که بنده از آن تعبیر به آتش‌بس می‌کنم، زیرا صلح زمانی است که انسان شرایط دشمن را بپذیرد و عقب‌نشینی کند، ولی امام مجتبی(ع) برای دشمن شرط تعیین کرد. زمانی که حیله‌ها و ترفندهای دشمن به سمت امام مجتبی(ع) سرازیر شد و معاویه برخی از سران لشکر امام را با پول تطمیع کرد و خیانت خواص رخ داد، امام مجبور به آتش‌بس شدند. رهبر معظم انقلاب در کتاب انسان ۲۵۰ ساله فرمودند که صلح امام مجتبی(ع) باشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ بود.

شخصیتی مانند عبیدالله بن عباس، که از خواص و اقوام امام و از سران لشکر بود، با پول خریده شد. فرمانده لشکری که بیش از ده هزار نفر تحت فرمان او بودند، خیانت و صحنه را خالی کرد. تصور کنید این مسئله چه بر سر یاران امام آورد. البته کسانی مانند قیس بن سعد هم در تمام عمر از اهل بیت(ع) تبعیت کردند.

آنچه از ما براساس آیه مودت خواسته شده، تبعیت از ‌ذی‌القربای رسول‌الله است و یک انسان مؤمن باید ببیند کاری که می‌کند و سخنی که می‌گوید در راستای تبعیت از حجت خدا و دستورات الهی است یا خیر و این از نشانه‌های ایمان و انسان مؤمن است. لذا امام صادق(ع) فرمودند که من سلمان را خیلی دوست دارم، زیرا همیشه مطابق میل امیرالمؤمنین(ع) رفتار می‌کرد و حرف می‌زد.

ضعف اعتقادی لشکریان امام حسن(ع)

همان‌طور که اشاره کردم، یکی از افراد وفادار در لشکر امام حسن(ع) هم قیس بن سعد بود که بعد از وفات پیامبر(ص) به حمایت از امام علی(ع) پرداخت و همیشه همراه ایشان و بعد از امیرالمؤمنین(ع) در محضر امام مجتبی(ع) بود و در آتش‌بس هم برخلاف عبیدالله بن عباس که خیانت کرد وفادار ماند و تابع امام بود. بنابراین مهمترین دلیلی که ترفند دشمن به هدف نشست، خیانت یاران بود.

مسئله دوم که سبب پذیرش آتش‌بس شد، ضعف اعتقادی بخشی از لشکریان امام مجتبی(ع) بود. هنوز یاران ایشان تابع امام زمان و آیات قرآن نبودند و در برابر ایشان ایستادند و از لفظ زشت «مذل‌ المؤمنین» استفاده کردند؛ اینان فروعات فقهی را هم رعایت می‌کردند و به ظاهر اهل نماز و روزه بودند، ولی در مودت و ولایت مشکل و اعتقادات ضعیفی داشتند. بنابراین ما در هر سن و شرایطی هستیم باید به تصحیح اعتقاداتمان بپردازیم.

حضرت عبدالعظیم حسنی در پیری و با محاسن سفید محضر امام هادی(ع) رسید و گفت که من می‌خواهم اعتقادات و دینم را به شما بگویم و شما آن را اصلاح کنید. آیت‌الله صافی گلپایگانی هم شرح مختصری بر این حدیث با عنوان حدیث عرض دین دارند. عبدالعظیم اعتقادات خود را عرضه کرد و امام هادی(ع) فرمودند: «انت ولینا حقا؛ تو حقیقتا جزء مؤمنان و گروه ما هستی»؛ بنابراین گام اول مؤمن تثبیت اعتقادات و دین خود است تا بتواند در دنیا و آخرت سعادتمند و سربلند باشد. متاسفانه این ضعف در لشکر امام حسن(ع) فراگیر بود و این بصیرت را نداشتند که اگر امام معصوم(ع) تصمیمی می‌گیرد، بقیه تابع آن باشند.

همیشه در جامعه افراد مقدس‌مآبی هستند که درک درستی از حوادث اجتماعی ندارند و خود را به جای امام و رهبر، محور امور می‌دانند یا جلوتر از امام جامعه حرکت می‌کنند. این مسئله در دوره امام حسن(ع) چگونه رخ نمود؟

این موضوع در دوره امام علی(ع) و امام مجتبی(ع) از سوی خوارج رخ داد. مسئله‌ای که سبب شد تا لشکر امام مجتبی(ع) از هم بپاشد دخالت‌های بی‌مورد خوارج و ضربه زدن آنها به لشکر امام(ع) بود و کسی که تیر به پای مبارک حضرت زد از خوارج بود. باقیمانده این گروه که روزی در مقابل امام علی(ع) ایستادند بعدها در برابر امام مجتبی(ع) ایستادند و ضربه خود را به ایشان زدند.

وظیفه امروز ما در دوره غیبت امام زمان چیست؟

در همه دوره‌ها از انسان مؤمن خواسته می‌شود که تابع امام معصوم باشد و الان همه ما در محضر امام زمان(عج) هستیم، ولی اینقدر می‌فهمیم که کدام عمل ما مورد رضایت آن حضرت است و کدام نیست. ما منسوب به امام زمان(عج) و شیعه اثنی‌عشری هستیم و باید اعمال و گفتارمان مورد رضایت ایشان باشد. به مسجد جمکران برویم و استغاثه و دعا کنیم تا انقلاب ما به دست ایشان سپرده شود. اگر می‌خواهیم تابع حضرت باشیم، باید بصیرت داشته باشیم و به دستورات ولی فقیه توجه کنیم تا از فتنه‌ و تفرقه‌ فاصله بگیریم.