بخشعلی قنبری ستایش پروردگار در نهج‌ البلاغه‌

اصول حاکم بر زندگی امام علی(ع) در همه ابعاد و زمینه‌ها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) بوده است. در زمینه سیره اجتماعی و برخورد با جامعه نیز روابط آن حضرت براساس دستورات الهی و نبوی استوار بوده است که می‌تواند الگویی تمام عیار برای افراد محسوب شود.

بخشعلی قنبری ستایش پروردگار در نهج‌ البلاغه‌

خبرگزاری ایکنا از فرصت معنوی ماه رمضان استفاده کرده و با انتشار درس‌گفتار‌های زیست اجتماعی علوی با حضور بخشعلی قنبری، نهج‌ البلاغه‌پژوه به بررسی اخلاق اجتماعی از دیدگاه نهج‌البلاغه پرداخته است تا شیعه مولا بودن را بیش از پیش بیاموزیم.

در جلسه شانزدهم موضوع «ستایش پروردگار» مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه با هم می‌خوانیم و می‌بینیم.

در باب سبک زندگی در نهج‌البلاغه سخن گفتیم و در جلسات پیشیم موضوعات گوناگونی را مطرح کردیم و این جلسه هم خطبه ۳۵ را با عنوان «ضرورت ستایش از خدا» تحت هر شرایطی صحبت می‌کنیم. در نهج‌البلاغه دست‌کم سه واژه درباره ستایش پروردگار بیان شده است، البته تعداد این واژه‌ها زیاد است، اما این سه را به دلیل خطبه ۳۵ بیان می‌کنم؛ یکی حمد است، دومی، مدح و سومی شکر است. این سه ویژگی، معنای نزدیکی با هم دارند و می‌توانیم جای هم به کار ببریم. به تعبیر دیگر این‌ها مفاهیمی هستند که مترادف‌اند. منتها مترادف‌ها، تفاوت‌های ظریفی با هم دارند.

من جمله‌ای را از این خطبه می‌خوانم و سپس تفاوت آن‌ها را بیان می‌کنم؛ «الْحَمْدُلِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِیلِ؛ خدا را سپاس هر چند که روزگار، دشواری‌های فراوان و حوادثی بزرگ پدید آورد». این نشان می‌دهد، علی(ع)، حمد را زمانی به کار برده است که ما گرفتار حوادث سنگین و سهمگین و دچار مشکلات و ناگواری‌هایی شده‌ایم، اما علی(ع) می‌گوید؛ در هر زمان باید حمد بگویید، یعنی تمام حمد‌ها و ستایش‌هایی که قبلاً شده، الان می‌شود و در آینده خواهد شد، همه از آن خداوند است و همیشه باید این را بگویید.

اکنون مثلاً مردم مسلمان ترکیه، سوریه و شهر عزیز خوی کشور ما دچار زلزله شدند، آیا این‌ها می‌توانند الحمدلله بگویند؟ بله، از نظر علی(ع) جواب مثبت است. چرا؟ چون آن زلزله‌ای که در این سه منطقه اتفاق افتاده است، جزء مصادیق واژه‌های «بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِیلِ» است؛ بنابراین این‌ها دچار مصیبت‌ها شده‌اند و می‌توانند الحمدلله بگویند.

حال سؤال دیگر، اگر خداند به ما فرزندی داد، و یا در جایی موفق شدیم و جایزه‌ای بردیم، آیا در آن زمان می‌توانیم الحمدلله بگوییم؟ بله، بنابراین حمد را هم می‌توان در خوبی‌ها، خوشی‌ها و شادی‌ها به کار برد و هم می‌توان در مصیبت‌ها، سختی‌ها، درگیری‌ها و از دست دادن‌ها به کار برد.

شکر در نهج‌البلاغه بسیار به کار رفته است و فقط مخصوص نعمت است و وقتی نعمتی به شما رسید، بگویید؛ شکراً لله. اما در جایی که مدح را به کار می‌بریم، البته مدح در رابطه با امور اختیاری نیست. مثلاً من خورشید و طبیعت را مدح می‌کنم. طبیعی است، چون دارایی‌ها و مزیت‌های خورشید و طبیعت از خودشان نیست، بنابراین نمی‌توانیم بگوییم، من خورشید و طبیعت را حمد می‌گویم و می‌توانیم بگوییم طبیعت را مدح می‌کنم. خلاصه سخن اینکه؛ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود؛ ما تحت هر شرایطی باید حمد خداوند را به جای بیاوریم. امیدوارم ان شاء‌الله جزء بندگانی باشیم که ناسپاس نباشیم و در مقابل هر حادثه‌ای حمد بگوییم و در مقابل نعمت‌هایی که به ما داده می‌شود، شکر کنیم.

خطبه 129 نهج‌ البلاغه (بخشعلی قنبری) - فساد اجتماعی

اصول حاکم بر زندگی امام علی(ع) در همه ابعاد و زمینه‌ها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) بوده است. در زمینه سیره اجتماعی و برخورد با جامعه نیز روابط آن حضرت براساس دستورات الهی و نبوی استوار بوده است که می‌تواند الگویی تمام عیار برای افراد محسوب شود.

در جلسه دهم موضوع «فساد اجتماعی» مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه با هم می‌خوانیم و می‌بینیم.

در این جلسه می‌خواهم خطبه 129 نهج‌ البلاغه را معرفی کنم. مرحوم سیدرضی در ابتدای این خطبه آورده است؛ «و من خطبة له (علیه السلام) فی ذکر المَوازین و المَکاییل؛ خطبه آن حضرت درباره اندازه‌ها و مقیاس‌ها» و سپس به خرید و فروشی که مردم انجام می‌دهند و وزن‌هایی که کرده و احیاناً کم‌فروش‌هایی که می‌کنند، اشاره دارند.

در واقع موضوع این خطبه اخلاق اجتماعی است و علی(ع) یکی از کسانی است که نسبت به عدالت در همه جا بسیار حساس بودند و تأکید داشتند که یک فرد مسلمان باید همه امورش متناسب با اسلام باشد و یک جامعه اسلامی همه ارکانش باید اسلامی باشد نه اینکه موضوعاتی که اهمیتشان اندک است، مدنظر قرار دهیم و موضوعات مهم را فراموش کنیم.

مثلاً برای برخی مسائل قانون می‌گذاریم و آن را دنبال می‌کنیم، اما هیچ کس سؤال نمی‌کند که اعتیاد به حال خود رها نشده است. در حالی که هیچ معضلی از جامعه ما از اعتیاد بالاتر نیست. اما ما آن را رها کردیم و جوانان ما گروه گروه معتاد می‌شوند، ولی در مقابل، همه همّ و غمّ خود را صرف موضوعاتی می‌کنیم که جزء مسائل اصلی ما نیست.

امام علی(ع) می‌گوید؛ جامعه اسلامی همه چیزش باید متوازن باشد و نمی‌شود برخی مسائل را جدی گرفت و برخی را رها کرد. مثلاً زیر برخی پل‌های شهر تهران گروه گروه معتادان جمع شده‌اند و در بعضی جا‌ها حکومت نظامی معتادان را شاهدیم. اما آنچه علی(ع) در این خطبه بیان می‌کند، این است که یک بازاری، خدماتی، تولیدکننده و به طور کلی دولت و ملت باید بر مدار عدالت رفتار کنند.

امام علی(ع) در خطبه ۱۲۹ نهج‌البلاغه نکته عمیقی را بیان می‌کند؛ «اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَیْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً، أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً؟؛ اکنون بنگرید به اطرافتان، به هر سو خواهى نگاه کن، آیا جز فقیرى مى‌بینى که با فقر دست و پنجه نرم مى‌کند، آیا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده و با بخل ورزیدن در ادای حقوق الهى، ثروت خود را زیاد می‌کند، آیا می‌بینی که آدم‌ها از پند خدا سرکشى می‌کنند؟»

با توجه به این نکته ریشه‌کنی فقر جزء وظایف حکومت‌ها، به ویژه حکومت اسلامی است. وقتی در جامعه فقر وجود داشته باشد، باید انتظار فحشا را هم داشته باشید و متأسفانه این مسائل را به چشم خود می‌بینیم.

جایگاه امام حسن(ع) نهج البلاغه - بخشعلی قنبری

اصول حاکم بر زندگی امام علی(ع) در همه ابعاد و زمینه‌ها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) بوده است. در زمینه سیره اجتماعی و برخورد با جامعه نیز روابط آن حضرت براساس دستورات الهی و نبوی استوار بوده است که می‌تواند الگویی تمام عیار برای افراد محسوب شود.

خبرگزاری ایکنا از فرصت معنوی ماه رمضان استفاده کرده و با انتشار درس‌گفتارهای زیست اجتماعی علوی با حضور بخشعلی قنبری، نهج‌ البلاغه‌پژوه به بررسی اخلاق اجتماعی از دیدگاه نهج‌البلاغه پرداخته است تا در مسیر شیعه مولا بودن را بیش از پیش بیاموزیم.

در جلسه دوم موضوع «جایگاه امام حسن(ع)» مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه با هم می‌خوانیم و می‌بینیم.

در این جلسه، خطبه ۲۰۷ نهج‌البلاغه را توضیح می‌دهم.

چنانچه مستحضرید، در ماه رمضان با ولادت امام حسن مجتبی مواجه هستیم. اتفاقاً می‌خواهم در این جلسه درباره امام حسن(ع) از دیدگاه امام علی(ع) توضیح دهم. ما جلساتی با عنوان الگوهای مثبت در نهج‌ البلاغه داشتیم که یکی از آنها امام حسن(ع) است که در آنجا به طور مفصل توضیح داده‌ام.

در نهج‌البلاغه درباره امام حسن(ع) چند جا صحبت شده است. مهم‌ترین آنها نامه ۳۱ نهج‌البلاغه است و می‌دانید که بنا بر نظری مخاطبش امام حسن(ع) است. هرچند که نظرات دیگری هم وجود دارد، ولی آنچه در بین شارحان نهج‌البلاغه مشهور است، این است که امام علی(ع) این نامه را به امام حسن(ع) مجتبی نوشته‌اند و در آن نامه نشان می‌دهد که امام حسن(ع) نزد امام علی(ع) چه جایگاه والایی دارد و غیرازآن در برخی از نامه‌های نهج‌البلاغه هست که امام علی(ع)، امام حسن(ع) را به عنوان نماینده خود به جاهایی ازجمله جنگ جمل می‌فرستد و در برخی جاها از وی به عنوان فرمانده لشکر خودش استفاده کرده است و یکی دیگر از جاهایی که راجع به امام حسن(ع) در نهج‌البلاغه بحث شده نامه ۲۴ نهج‌البلاغه است که در آنجا وصیت‌نامه مالی علی(ع) بیان شده است و می‌گوید این وصیتنامه را اول حسن(ع) و بعد از وی حسین(ع) انجام می‌دهد.

ابی الحدید نیز در شرح خود به کرات بیان کرده است که امام حسن(ع) به عنوان مشاور امام علی(ع) نقش ایفا می‌کرد و علی(ع) نظرات امام حسن(ع) را بسیار صائب می‌دانست. البته ابن ابی الحدید برخی وقت‌ها نقل می‌کند که وقتی امام حسن(ع) نظر می‌داد نظرات ایشان با نظرات امام علی(ع) انطباق نداشتند و در نهایت با گفت‌وگوهایی که می‌کردند به یک نتیجه قطعی می‌رسیدند. ازجمله جاهایی که در نهج‌البلاغه درباره امام حسن(ع) صحبت شده است، خطبه ۲۰۷ است. این خطبه مربوط به جنگ صفین است و مرحوم سید رضی آورده است که؛ في بعض أيام صفين و قد رأى الحسنَ ابنَه (علیه السلام) يتسرّع إلى الحرب. این مربوط به بعضی از روزهای جنگ صفین است. حضرت علی(ع) وقتی از صفوف نبرد دیدن می‌کردند جایی مشاهده کردند که حسن(ع) پیشتاز همه سربازان و نیروهای نظامی است و بی‌محابا پیش می‌تازد و از هیچ چیزی نمی‌ترسد و این نشان می‌دهد که امام حسن(ع) در شجاعت واقعاً نظیر پدر بزرگوارشان بودند. به همین دلیل ایشان در آنجا جمله‌ای را بیان می‌کنند که سید رضی با عنوان من کلام له علی(ع) در شماره ۲۰۷ خطبه‌ها آورده است؛ امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ لَا يَهُدَّنِي، فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهَذَيْنِ -يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (علیهما السلام)- عَلَى الْمَوْتِ، لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه وآله).

این جوان را نگه دارید و اجازه ندهید جلو برود. اگر جلو برود چه اتفاقی می‌افتد، تا با جلو رفتن و شهید شدنش کمر مرا خم نکند و نشکند و من بسیار بیمناکم به این دو تا(امام حسن و امام حسین) که مرگ به سراغ اینها بیاید و باعث شود نسل پیامبر گرامی اسلام قطع شود.

در زبان عربی کلام غلام، به معنی پسر جوانی است که در سنین کامل جوانی به سر می‌برد. درحالی‌که در زبان فارسی معنی آن متفاوت است.

حضرت علی(ع) فرزندان خود را به دو دسته تقسیم می‌کند، یک دسته فرزندان فاطمه(س) و یک دسته فرزندان خودش. حسن و حسین و زینب و ام کلثوم را فرزندان فاطمه(س) می‌داند و می‌گویند اینها فرزندان پیغمبرند و آنها را به خود نسبت نمی‌دهد و مابقی را به خود نسبت به می‌دهد.

اینکه امام علی(ع) نسبت به آنها بسیار حساسیت نشان می‌داد دلایل مختلفی داشت. جالب است که این دو بزرگوار بنابه نظر شیعیان دو جنبه شخصیت علی و پیامبر را کامل کردند، یکی در صلح‌طلبی و دیگری در جهاد و مبارزه. امام حسن(ع) و نقشش در صلح‌طلبی کمتر از امام حسین(ع) نیست به دلیل اینکه امام حسن(ع) آنقدر برای حفظ سلامتی مردم اهمیت قائل بودند که حاضر بودند برخلاف نظرات خودشان با معاویه صلح کنند که متأسفانه ما در طول تاریخ فرهنگ اسلامی از کنار امام حسن(ع) به راحتی گذشته‌ایم و تصور کرده این‌که جهاد اهمیتش از صلح بیشتر است درحالی‌که این‌طور نیست و دین اسلام دین صلح و سلامتی است مگر اینکه به اجبار به جهاد تن بدهیم. و نکته اساسی که در امام حسن وجود دارد، بخشش آن حضرت است.

بارها شنیده‌اید که نقل است که امام حسن(ع) سه بار کل اموالش را بخشید. منتها آن حضرت مانند پدرش آنقدر کار می‌کرد و سرمایه حلال به دست آورده بود به همین دلیل وقتی کل مالش را بخشیده بود دوباره تلاش می‌کرد دوباره به دست آورد و در راه مردم سه ویژگی از ویژگی‌های امام حسن(ع) را ه برگرفته از نهج‌البلاغه و سایر روایات است، عرض می‌کنم. اولین این است که امام حسن(ع) صلح‌طلب است و پرچم صلح را زمانی بلند کرده است که جامعه آن زمان واقعاً نیازمند صلح بود. به دلیل اینکه امام حسن(ع) نیک به یاد داشت که در قرآن آمده است که کسی که به ناحق کسی را به کشتن دهد یا بکشد گویی که همه انسان‌ها را کشته است و اگر کسی یک نفر انسان را نجات دهد، گویی همه انسان‌ها را نجات داده است. از همین جهت امام حسن(ع) به‌هیچ‌وجه از کنار صلحی که عادلانه باشد عبور نمی‌کند و این ویژگی بسیار مهم امام حسن(ع) است که البته ما توجه کافی به آن نکرده‌ایم.

دومین ویژگی، شجاعت است و در کلام علی(ع) به آن اشاره شده است. امام حسن(ع) واقعاً آدم شجاعی بود و شجاعتش را در سه نبرد جمل، صفین و نهروان کاملاً نشان داده است. ویژگی سوم، بخشش است و درس‌های زیادی در آن نهفته است. وقتی کسی همه دارایی‌اش را از دست می‌دهد و بخشد.

نقل است که کسی که وارد مدینه می‌شود و شروع به فحش دادن به علی(ع) می‌کند و می‌رسد به امام حسن(ع) . امام بدون اینکه کوچکترین ناراحتی که به پدرش و او توهین می‌کنند با آرامش کامل چه شده و چه کسی تو را ناراحت کرده است چه چیزی لازم داری. اگر جا نداری به تو جا می‌دهیم، اگر پول نداری، پول می‌دهیم. و وقتی شخص می‌گوید که غریب است وقتی با این برخورد عالی و منطقی و اخلاقی امام مواجه می‌شود شیفته امام می‌شود و بعدها از کسانی می‌شود که از گذشته خود بسیار پشیمان است و جزو مریدان امام حسن(ع) و امام علی(ع) می‌شود.

امام حسن(ع) از این مسیر دنبال احیای دین خدا و سنت رسول خدا بوده است بنابراین همه جا لازم نیست با روش خشونت‌بار به مردم تلقین و تحمیل کنیم در بسیار از جاها صلح امام حسن اثرش از جنگ امام حسین(ع) بیشتر بود است هرچند این دو مکمل هم هستند و در مقابل هم نیستند و اگر امام حسین(ع) مجبور نمی‌شد دست به جهاد نمی‌زد. چون جهاد امر عرضی است و تحمیل می‌شود. وگرنه اگر کسی بخواهد جهاد کند، جهاد با نفس می‌کند.

از نظر علی(ع) چون امام حسن(ع) نواده پیامبر است توصیه می‌کند که این دو نفر را نگه دارید تا این‌قدر جلو نروند. بعضی‌ها اعتراض و یا سوال می‌کنند که چرا فقط به این دو نفر می‌گویید. ایشان می‌فرماید؛ این دو نفر فرزندان پیغمبر هستند و من هراس از آن دارم که اینها از دنیا بروند و فرزندانی از آنها به دنیا نیاید و نسل پیامبر استمرار پیدا نکند.

از همین جهت امام حسن(ع) در نزد مسلمانان اعم از شیعه و سنی جایگاه بالایی دارد.

مذمت جاهلیت در نهج البلاغه - بخشعلی قنبری

صول حاکم بر زندگی امام علی(ع) در همه ابعاد و زمینه‌ها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) بوده است. در زمینه سیره اجتماعی و برخورد با جامعه نیز روابط آن حضرت براساس دستورات الهی و نبوی استوار بوده است که می‌تواند الگویی تمام عیار برای افراد محسوب شود.

خبرگزاری ایکنا از فرصت معنوی ماه رمضان استفاده کرده و با انتشار درس‌گفتارهای زیست اجتماعی علوی با حضور بخشعلی قنبری، نهج‌البلاغه‌پژوه به بررسی اخلاق اجتماعی از دیدگاه نهج‌البلاغه پرداخته است تا در مسیر شیعه مولا بودن را بیش از پیش بیاموزیم.

در جلسه نخست موضوع «مذمت جاهلیت» مورد بررسی قرار گرفته که در ادامه با هم می‌خوانیم و می‌بینیم.

یکی از کلیدواژه‌های اصلی نهج‌البلاغه کلمه جاهلیت است. در نهج‌البلاغه با پاره‌ای از کلیدواژه‌ها مواجه هستیم که بسیار مهم هستند. در واقع راه‌های شناخت این کتاب، شناخت این کلیدواژه‌هاست و یکی از آن‌ها جاهلیت است.

جاهلیت در نهج‌البلاغه در مقابل عالمیت نیست. یعنی این طور نیست که بگوییم، جاهل از دیدگاه نهج‌البلاغه به کسی می‌گویند که عالم نیست. جاهل در نهج‌البلاغه و اساساً در فرهنگ اسلام و در دوره صدر اسلام به کسی گفته می‌شد که از مدنیت، اخلاق و فرهنگ به دور است. پس جاهلیت سه ویژگی دارد. یک؛ از مدنیت دور است، دو؛ از اخلاق دور است، سه؛ از فرهنگ دور است.

یکی از خطبه‌های زیبای نهج‌البلاغه که به این موضوع پرداخته، خطبه دوم نهج‌البلاغه است؛ از این رو توصیه می‌کنم حتماً آن را بخوانید. من قسمتی از این خطبه را که مربوط به این حوزه بوده و ویژگی‌های جامعه جاهلی را بیان کرده است، مطرح می‎کنم که اگر آن را برعکس کنیم، ویژگی‌های جامعه مدنی و علوی مشخص می‌شود.

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در این زمینه در خطبه دوم چند ویژگی را بیان می‌کنند؛ اولین مورد این است؛ فَهُمْ فِیهَا تَائِهُونَ، مردم در این جامعه سرگشته و سرگردانند. یعنی راه رسیدن به اهدافشان را نمی‌دانند، چون فرهنگ، در این جامعه وجود ندارد. دوم؛ حَائِرُونَ، به معنی سرگشته است. درست است که واژه‌های تَائِهُونَ و حَائِرُونَ هم‌معنی هستند، اما تفاوت‌های ظریفی میان آن‌ها وجود دارد، «تائه» به معنی سرگردان شدن است، در واقع عرب‌ها وقتی شترشان، گله را گم می‌کرد و در بیابان گم می‌شد به این شتر گمشده چند واژه می‌گفتند، یکی می‌گفت این شتر تائه است، دیگری می‌گفت حائر است و یکی هم می‌گفت این شتر ضال است. یعنی این، گم شده است؛ بنابراین اولین ویژگی جامعه جاهلی، این است که نمی‌داند راهش چیست و باید به کدام سمت برود.

سومین ویژگی دقیقاً به کلمه جاهلون اشاره دارد، جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ، یعنی جاهلان فتنه‌زده هستند. در ادامه‌ می‌گوید؛ فهم فِی خَیْرِ دَارٍ ولکن شَرِّ جِیرَانٍ، این‌ها در بهترین سرزمین خدا یعنی مکه به سر می‌برند، ولی بدترین همسایه‌ها هستند، به دلیل اینکه این‌ها امنیت نداشتند؛ بنابراین در جامعه جاهلی، حیرت و سرگشتگیِ مذموم و ناپسند وجود دارد و این‌ها امنیت جانی ندارند.

چه کسانی می‌توانند امنیت جانی داشته باشند؟ کسانی که امنیت فکری دارند؛ بنابراین امام علی(ع) بیان می‌کند: نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَمٌ؛ این‌ها در سرزمین‌هایی به سر می‌برند که همواره اشکشان جاری است، خوابشان بی‌خوابی است، بر دهان عالمان لجام زده‌‎اند و جاهلان صدرنشینان مجالسند و قدربینان محافل؛ پس هرگاه در هر جامعه‌ای این ویژگی‌ها تحقق پیدا کند، آن جامعه، جامعه جاهلی است و از جامعه مدنی، نبوی، علوی و مدینه‌ای کاملاً به دور است.

بخشعلی قنبری (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی)

بخشعلی قنبری (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی)

فقر از جمله مهمترين معضلات جامعه است که جايگاه ويژه‌ای در ميان مسائل اقتصادی و اجتماعی جوامع مختلف بشری به ویژه جامعه اسلامی دارد. در دین مبین اسلام تأکید فراوانی به رفع محرومیت در جامعه اسلامی شده است. این مفهوم در قرآن کریم و احادیث معصومین (ع) کاملا مشهود است و بزرگان دین تأکید فراوانی بر موضوع رفع محرومیت داشته‌اند.

یکشنبه///////دولتمردان لوایح مبتنی بر ساختارهای فقرزدا را به مجلس عرضه کنند

عوامل متعددی در جامعه موجبات ایجاد فقر و محرومیت در میان مردم را فراهم می‌کند که این مسئله وظیفه حاکمان و ثروتمندان جامعه برای کاهش دادن فاصله طبقاتی میان مردم را سنگین می‌کند. دولتمردان و ثروتمندان باید خود را موظف به فقرزدایی از جامعه کنند؛ چراکه کوتاهی در این زمینه باعث برورز بسیاری از مشکلات و ناهنجاری‌های فراوان در جامعه خواهد شد.

ادامه نوشته