زبان قرآن از تنوع اسلوب هاي بياني برخوردار است و قصه ها و مثل هاي قرآني از معروف ترين آنهاست. واقع نمايي در قصص و تمثيلات يكي از باورهاي مؤثر در فهم و تفسير گزاره هاي داستاني و تمثيلي قرآن است. ممكن است مفسري بر اين باور باشد كه قصه ها و تمثيلات قرآني يا برخي از آنها تهي از حقيقت و واقعيت است و قرآن آنها را صرفاً براي كاركرد افهام معنا به مخاطب به كار بسته است يا اينكه قرآن قصه ها و تمثيلات خود را از فرهنگ زمانه ي عرب جاهلي يا ديگر اقوام و ملل اخذ كرده است كه تمام يا بخشي از آنها آميخته به گزافه و اسطوره بوده و از حقيقت تهي بوده است. چنين پيش فرضهايي مي تواند گزاره هاي داستاني و تمثيلي قرآن را- كه بخش قابل توجهي از آن را تشكيل مي دهند- از كارآمدي بيندازد. در اين مبنا تأكيد بر اين باور است كه تمامي گزاره هاي داستاني و تمثيلي قرآن منشئي حقيقي دارند و به سان ديگر گزاره هاي آن شايسته ي استناد و استنباط اند.