کثرة المبانی تدل علی کثرة المعانی+مثال های قرآنی

در ادبیات عربی قاعده‌ای است به نام «کثرة المبانی تدل علی کثرة المعانی». معنی این قاعده این است که زیاد شدن حروف یک کلمه‌‌، موجب زیاد شدنِ معنای آن نیز خواهد شد.

به بیان دیگر، هر زمان به حروف اصلی یک کلمه، حروف دیگری اضافه شود، دلالت بر معانی فرعی جدیدی می‌کند که لفظ، در ریشه‌ی اصلی خود چنین دلالتی نداشت. برخی معتقدند دلیل این مطلب، ارتباط عمیق بین لفظ و معنا است؛ یعنی معنا تابع لفظ و صوت است؛ هرچه صوت قوی‌تر باشد، معنا شدیدتر است و هرچه صوت ضعیف‌‌تر باشد، معنا ضعیف‌‌تر خواهد بود.

استفاده‌ صرفیون از این قاعده به این صورت است که آنها این قاعده را منطبق کرده‌‌اند با معانی ابواب ثلاثی مزید و مباحث مفصلی را پیرامون حروفی که به ماده‌ی اصلی کلمه اضافه می‌شود، مطرح نموده‌‌اند. بنابراین میان دو لفظ «قطع» و «قطّع» و همچنین میان دو واژه‌ «کسر» و «کسّر» و همچنین «عشب» و «اعشوشب» و ... تفاوت قائل شده‌‌اند.

همان‌گونه که نحویون نیز به طریقی از این قاعده استفاده کرده‌‌اند و تأکید کرده‌‌اند در عبارت «زیادة المبانی تدل علی زیادة المعانی»، مقصود از «زیادت» همان زیادت در عمل نحوی است نه زیادت در معنا؛ لذا حروف زائده نیز داخل در این قاعده می‌شوند؛ زیرا دلالت بر تأکید و مبالغه و تقویت می‌کنند؛ مانند باء در «کَفى‏ بِاللَّه‏»[1] و من در «ما مِنْ إِلهٍ‏»[2]. همچنین این قاعده را در اسمای اشاره نیز جاری می‌دانند و تصریح می‌کنند که از موارد اعمال این قاعده، در اسمای اشارات است؛ تفاوت میان «ذا» و «ذلک»، که استفاده از «ذا» در جایی است که مشارالیه نزدیک است؛ اما زمانی که «کاف» به آن ملحق می‌شود معنای بیشتری را افاده می‌کند و آن همان معنای بُعد و دوری است و دلالت دارد که مشارالیه از متکلم دور است، البته در این‌که منظور از مبانی و زیاد شدن آن چیست؟ و نیز مقصود از زیاد شدن معنا چیست؟ موافقان و مخالفان چه کسانی هستند و چه دلایلی بر آن دارند؟ موضوعاتی است که در دانش صرف و نحو عربی به آن پرداخته شده و مقالاتی نیز در این زمینه نگاشته شده است.[3]


[1]. در آیات متعددی این جمله آمده است: نساء، 6؛ نساء، 45؛ نساء، 55، نساء، 70؛ نساء، 79 و ...

[2]. صاد، 65.

[3]. به عنوان نمونه، ر. ک: https://rasekhoon.net/article/show/719998

مقاله فرهنگ گفتار در قرآن+مثال های قرآنی

مقاله فرهنگ گفتار در قرآن

اشاره
قرآن کلام الهی و بزرگترین معجزۀخاتم پیامبران(ص) و شایسته ترین راهنمای انسان ها تا پایان تاریخ می باشد. کتابی که هدف نزول خود را هدایت بشر و راهنمایی او برای خروج از تاریکی ها به سوی نور بیان کرده است. و از آن جایی که خود را بهترین سخنان دانسته، برماست برای دانستن فرهنگ گفتار، دست به دامن قرآن زده و در فهم آن سخن اهل ذکر یعنی ائمۀمعصومین(ع) را معیار حقّانیت و صحّت آن بدانیم؛ زیرا که خود قرآن می فرماید: اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.

(۱) مفهوم شناسی
فرهنگ: برای فرهنگ تعریف های چندی بیان شده است: تنها یکی از جامع ترین آن ها را در این جا ذکر می کنیم: فرهنگ عبارت است از: مجموعۀدریافت ها، دانسته ها و یافته های رشد یافتۀعقلی و احساسی و اخلاقی که به زندگی انسان کمال و ارزش می بخشد و مایۀبازشناسی زندگی انسانی از زندگی حیوانی است. (۲) گفتار: گفتار، به گفتن، گفت، سخن، گفته می گویند، (۳) و بعضی دیگر، حدیث، مقاله، مقال، کلام را بر آن افزوده اند. (۴)

ادامه نوشته

انواع استعاره‌ ها در قرآن+مثال های قرآنی

انواع استعاره‌ ها در قرآن+مثال های قرآنی

ادامه نوشته

کابرد جدل در قرآن+مثال هایی از قرآن مجید

جدل در لغت و اصطلاح: به معنی ریسمان یا طناب را محکم تاباندن است پس معلوم می شود در جدل نوعی استحکام و شدت نهفته است بنابراین در اصطلاح شدت در کلام و تاباندن کلام را چه از روی حق و چه از روی باطل چه با زور و چه با اختیار و چه در مخاصمه و غیر آن جدل گویند. مجادله از باب مفاعله بر امتداد و ادامه دلالت دارد بنابراین بحث آنقدر ادامه می‌یابد تا یک طرف ساکت شود. لذا شخصی که جدل می‌کند جدلی گویند.

ادامه نوشته