یکی دیگر از کسانی که ادعا شده است مشایخ او همگی ثقه هستند علی بن حسن طاطری است. عبارتی در فهرست شیخ وجود دارد که از آن استظهار شده است مشایخ او همگی ثقه هستند.

علي بن الحسن الطاطري

الكوفي كان واقفيا شديد العناد في مذهبه صعب العصبية على من خالفه من الإمامية. و له كتب كثيرة في نصرة مذهبه و له كتب في الفقه رواها عن الرجال الموثوق بهم و برواياتهم فلأجل ذلك ذكرناها.

محقق خویی اعتراض کرده‌اند که این عبارت ظهور در این ندارد که ایشان از غیر ثقات نقل روایت نمی‌کند بلکه در کتب فقهی اینچنین است که از رجال مورد اعتماد نقل روایت کرده است. لذا در تهذیب و استبصار اگر اسم علی بن حسن طاطری در وسط سند واقع شود این جا مشایخ او ارزشی ندارند. ولی اگر در اول سند باشد از کتاب او نقل شده است و مشایخ او توثیق می شوند. البته محقق خویی که این را پذیرفته اند که مشایخ او ثقه هستند، مصادیق آن را ذکر نکرده‌اند. در مورد سایر توثیقات عامه مثل کامل الزیارات محقق خویی افرادی که بواسطه توثیق کامل الزیارات توثیق شده‌اند را نام می‌برد. لکن در مورد مشایخ طاطری این کار را نمی‌کند. شاید دلیل آن در آینده روشن شود.

نکته‌ای که باید عرض کنیم این است که موثوق بهم و بروایاتهم یعنی چه؟

ظهور اولیه این است که موثوق بهم یعنی مشایخ ایشان از جهت مذهب مورد اعتماد هستند. یعنی باوجود اینکه خودش واقفی شدید است ولی مشایخش امامی هستند. موثوق بروایاتهم یعنی روایاتشان هم صادقانه است. لکن عبارتی شبیه همین در مورد حسن بن علی بن الفضال است که این استظهار ابتدایی را زیر سؤال می‌برد. در مورد ایشان آمده است:

الحسن بن علي بن فضال

التيملي بن ربيعة بن بكر مولى تيم الله بن ثعلبة روى عن الرضا علیه‌السلام و كان خصيصا به كان جليل القدر عظيم المنزلة زاهدا ورعا ثقة (في الحديث و) في رواياته.[1]

ثقه فی الحدیث و فی الروایه یعنی چه؟ احتمال می‌دهیم که ثقه فی الحدیث یعنی در نقل‌قول صادق است. ثقه فی روایاته یعنی روایاتش بطور کلی مورد اطمینان است. نه اینکه همه روایاتش مورد اطمینان است بلکه بطور کلی در روایت کردن انسان سخت‌گیری است و روایات درست را نقل می‌کند و اکثار روایت از ضعفا نمی‌کند.

لذا بنظر می‌رسد منظور شیخ از این عبارت این است که مشایخ او اعتبار کلی در روایت دارند و ایشان از ضعفا اکثار روایت نمی‌کند.

نکته دیگر اینکه ایشان می فرمایند لاجل ذلک ذکرناها. این جمله یعنی چه؟ ظاهر اولیه این است که ابتدائا گفته شد که ایشان واقفی شدید العناد است و اگر ما کتب او را نقل کنیم ترویج یک چنین انسان ضعیف و لجوجی خواهد بود. لذا دفع دخل مقدر می‌کند و می‌گوید ازآنجاکه مشایخ او مورد اعتماد بودند ما کتب ایشان را نقل میکنیم. یک نکته عبارت ذکرنا ها است نه ذکرناه. یعنی کتاب‌ها را نام بردیم نه اینکه شخص را ذکر کردم. در مقدمه کتاب فهرست شیخ عبارتی است که اگر درست تحقیق شود این عبارت را باید طور دیگری معنا کنیم. در مقدمه آمده است:

و إذا ذكرت كل واحد من المصنفين و أصحاب الأصول فلا بد من أن أشير إلى ما قيل فيه من التعديل و التجريح و هل يعول على روايته أو لا و أبين عن اعتقاده و هل هو موافق للحق أم هو مخالف له لأن كثيرا من مصنفي أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و إن كانت كتبهم معتمدة. فإذا سهل الله إتمام هذا الكتاب فإنه يطلع على ذكر أكثر ما عمل من التصانيف و الأصول و يعرف به قدر صالح من الرجال و طرائقهم.

«و إن كانت كتبهم معتمدة» یعنی چه؟ ظاهر بدوی عبارت این است که شیخ می فرمایند افراد فاسد المذهب را در صورتی می آورم که کتبشان مورد اعتماد باشد. لذا ارباب مذاهب فاسده ممکن است کتب مورد اعتماد داشته باشند و ممکن است کتب غیر مورد اعتماد. من آن دسته از افراد فاسد المذهبی را می آورم که کتبشان مورد اعتماد باشد. اگر این استظهار را کردیم باید بگوییم همه افراد غیر امامی مذکور در فهرست شیخ کتب مورد اعتماد داشته‌اند. و به تبع خودشان هم ثقه هستند. زیرا معتبر بودن کتاب نوعا ملازمه دارد با معتبر بودن نویسنده کتاب. وقتی در فهرست شیخ هم فحص می‌کنیم می‌بینیم که معمول کسانی که واقفی و فطحیه هستند شیخ تصریح می‌کند به اینکه کتبشان معتبر است. به‌عنوان مثال:

إسحاق بن عمار الساباطي

مطالعه بیشتر

https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry_mohammad/rejal/91/064


يظهر الجواب عنه بما ذكرناه آنفا. ۵- و منهم: علي بن الحسن الطاطري: و استدل علي وثاقة من روي عنهم بقول الشيخ في ترجمته: «و له كتب في الفقه رواها عن الرجال الموثوق بهم و برواياتهم.. ». و الجواب عن ذلك: أنه لا دلالة في هذا الكلام علي أن كل من يروي عنه علي بن الحسن الطاطري ثقة، غاية ما هناك أن رواياته في كتبه الفقهية مروية عن الثقات، فكل ما نقله الشيخ عن كتبه بأن كان علي بن الحسن قد بدأ به السند يحكم فيه بوثاقة من روي عنه، ما لم يعارض بتضعيف شخص آخر. و أما من روي عنه علي بن الحسن في أثناء السند فلا يحكم بوثاقته، لعدم إحراز روايته عنه في كتابه. و المتحصل مما ذكرناه: أنه لم يثبت دلالة رواية المذكور أسماؤهم عن شخص علي وثاقة المروي عنه. هذا، و قد أفرط المحدث النوري في المقام، فجعل رواية مطلق الثقة عن أحد كاشفا عن وثاقته و اعتباره، و من هنا استدرك علي صاحب الوسائل جماعة كثيرة لرواية الثقات، كالحسين بن سعيد، و محمد بن أبي الصهبان، و التلعكبري، و الشيخ المفيد، و الحسين بن عبيد الله الغضائري، و أمثالهم عنهم. و هذا غريب جدا، فإن غاية ما يمكن أن يتوهم أن تكون رواية ثقة عن رجل دليلا علي اعتماده عليه، و أين هذا من التوثيق أو الشهادة علي حسنه و مدحه. و لعل الراوي كان يعتمد علي رواية كل إمامي لم يظهر منه فسق و لو صحت هذه الدعوي لم تبق رواية ضعيفة في كتب الثقات من المحدثين، سواء في ذلك الكتب الأربعة و غيرها، فإن صاحب الكتاب المفروض