برخی از دلایل عدم تحریف قرآن مجید (قرآن و مستشرقان)
برخی از دلایل عدم تحریف قرآن مجید (قرآن و مستشرقان)
آزمون جامع دکتری
برخی از دلایل عدم تحریف قرآن مجید (قرآن و مستشرقان)
آزمون جامع دکتری
عدم تحریف قرآن در دوران هاى بعد از خلفا
سومین احتمال درباره تحریف قرآن این است که شاید گروهى چنین خیال کنند که قرآن پس از دوران حکومت خلفاى سه گانه به وسیله افراد دیگر تحریف شده است ولى تا آن جایى که ما اطلاع داریم کسى این احتمال را نداده چنین پندار و ادعایى را نکرده است.
آرى، تنها چیزى که در این جا به برخى از طرفداران تحریف نسبت داده شده، این است که او مى گوید: حجاج بن یوسف قیام نمود و قسمتى از آیات قرآن را که در انتقاد از بنى امیه نازل شده بود، از بین برد و به جاى آنها آیات دیگرى را بر قرآن افزود و قرآنها طبق دستور وى با همان سبک و روش نگارش یافت و به شهرهاى بزرگ مانند: مکه، مدینه، مصر، شام، کوفه و بصره ارسال شد و قرآن هاى دیگر جمع آورى گردید و حتى یک جلد از آنها هم در دست مردم باقى نماند و قرآنهاى موجود از روى همان قرآنهایى که به دستور حجاج نوشته شده بود، به وجود آمده است.
این بود خلاصه نظریه تحریف قرآن پس از دوران خلفا که به هذیان و یاوهگویى اشخاص مریض با سخن اطفال و دیوانگان شباهت بیشترى دارد تا به حقیقت گویى و بیان واقعیت زیرا حجاج بیشتر از یک تن از استانداران خلفاى بنىامیه نبود و او کمتر و کوچکتر از این بود که دست به سوى قرآن ببرد بلکه او عاجزتر از این بود که بتواند یکى از فروع و احکام کوچک اسلام را تغییر بدهد، کجا برسد به موضوعى که اساس و پایه دین اسلام است. او چگونه مىتوانست تمام قرآن ها را جمع آورى کند به طورى که حتى یکى از آنها هم در دست مردم باقى نماند، در صورتى که در آن تاریخ، قرآن در تمام نقاط کشور پهناور اسلام منتشر شده و به نقاط غیر اسلامى نیز راه یافته بود؟!
چطور این حادثه مهم را حتى یک نفر مورخ به عنوان نمونه نقل ننموده و یک نفر محقق تاریخ دان در بررسى خویش کوچکترین اشارهاى به آن نکرده است، در صورتى که علل و انگیزه هاى فراوانى بر نقل آن وجود داشت؟!
شگفتانگیزتر این که حجاج به این کار مهم و خطرناک دست بزند، کسى از مسلمانان بر وى اعتراض نکند و پس از پایان حکومت و دوران تسلط وى نیز مسلمانان از این عمل نا به جاى او چشم پوشى نماید و خیانت وى را ادامه دهد! اگر فرض کنیم که حجاج چنین قدرتى داشت که تمام نسخه هاى اصلى قرآن را جمعآورى کند به طورى که حتى یک نسخه از آنها باقى نماند، ولى آیا او مى توانست قرآن اصلى را از سینه مسلمانان و از قلب حفاظ قرآن نیز محو کند، حفاظى که تعداد آنان در آن روز بیشتر از شمارش بوده آمارشان را جز خدا کسى نمى دانست؟!
گذشته از این اگر در پارهاى از آیات انتقاد صریحى از بنى امیه وجود داشت، بیش از حجاج، معاویه که از قدرت و نفوذ بیشترى برخوردار بود، بر این عمل اقدام مى نمود و اگر او هم چنین عملى را انجام داده بود، یاران امیرالمؤمنین(ع) در برابر معاویه ایستادگى و بر عمل او اعتراض مى کردند و علیه او استدلال و اتمام حجت مىنمودند چنان که به اعمال مختلف معاویه اعتراض و با دلایل محکمى علیه وى استدلال مى کردند که در کتب تاریخ و حدیث و کلام ضبط شده است.
از همه آن چه گفته شد، چنین استفاده مى شود که طرفداران تحریف قرآن در این گفتار و پندار بى اساس خویش علاوه بر این که با کتاب و سنت مخالفت مى کنند با دلایل روشن عقلى نیز مخالفت مى ورزند؛ مثلى است معروف که مى گویند: «به آدمى آن چه را که نشدنى است بگو اگر پذیرفت بدان که عاقل نیست.»
وبلاگ تخصصی علوم قرآن و حدیث