مواعظ رسول الله ص به عبدالله بن مسعود - قسمت دوم

«یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ الْخُشُوعُ وَ الْوَقَارُ وَ السَّکِینَهُ وَ التَّفَکُّرُ وَ اللِّینُ وَ الْعَدْلُ وَ التَّعْلِیمُ وَ الِاعْتِبَارُ وَ التَّدْبِیرُ وَ التَّقْوَى وَ الْإِحْسَانُ وَ التَّحَرُّجُ وَ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَهِ وَ الْعَدْلُ فِی الْحِکْمَهِ وَ إِقَامَهُ الشَّهَادَهِ وَ مُعَاوَنَهُ أَهْلِ الْحَقِّ عَلَى الْمُسِی‏ءِ وَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَ»

ابن مسعود باید اهل خشوع بود. اهل تفکر و نرمی بود. اهل عبرت گرفتن بود. باید اهل آرامش بود.

این‌ها مربوط به ماست. ابن مسعود یکی از یاران پیغمبر است. ما هم ان‌شاءالله جزء یاران پیغمبر هستیم؛ یعنی این خطاب فقط به ابن مسعود نیست. به همه ما مردها وزن‌ها خطاب است.

خشوع، کمال نماز است. یک شرط قبول برای نماز داریم، یک شرط صحت داریم و یک شرط کمال داریم؛ یعنی اگر کسی در نماز خشوع نداشته باشد، توجه قلبی نداشته باشد، نمازش باطل نیست. تکلیفش را انجام داده است؛ اما نماز کاملی نیست. این نماز «تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ» نیست. این نماز برایش قرب نمی‌آورد. این نماز برایش معراج نیست. این نماز مناجات با رب نیست.

خشوع مربوط به قلب است. مربوط به جوانح ‌است. برخلاف خضوع. خضوع وصف اعضای ظاهری ماست. مربوط به جوارح است؛ دست‌وپا و چشم و گوش. جوارح باید خاضع باشد. جوانح که قلب است باید خاشع باشد؛ و خشوع چون امر قلبی است ریا در آن راه ندارد.

ادامه نوشته

مواعظ رسول الله ص به عبدالله بن مسعود - قسمت اول

در حدیثی مواعظ رسول خدا به عبدالله بن مسعود هست که ان‌شاءالله آن را برای شما بیان می‌کنیم. این حدیث خیلی حدیث زیبایی است. دارای معارف فراوانی است. در اینجا رسول خدا مثل کسی که در مقام بیان برای حرف خودش از قرآن کریم استدلال می‌کند ریشه‌های هر بحثی را که وارد می‌شود از قرآن شاهد و نمونه می‌آورد.

یکی از احادیثی است که خود رسول خدا آن را مستند به قرآن کریم کرده است. لذا ریشه خیلی از مسائل، بدی‌ها و خوبی‌ها، رذایل اخلاقی و فضایل اخلاقی که در این حدیث نورانی بیان و گفته‌شده خود رسول خدا فرمودند و از قرآن هم استفاده کردند.

زمانی بنده در مقام بیان شروع می‌کنم به سخنرانی کردن و بحثی را مطرح می‌کنم و برای خودم با استفاده از آیات و روایات استدلالاتی می‌کنم، ولی اینجا هم اصل مطلب از وحی است، بنا بر آیه‌ی «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى» هم استدلالش از قرآن است. فقط ما اینجا توضیحاتی درباره بعضی از موضوعاتش می‌دهیم و الا اصل‌وفرع بحث برای رسول خداست.

ادامه نوشته