از غمت ذره ذره آب شدم  گل نبودم ولی گلاب دم

از غمت ذره ذره آب شدم

گل نبودم ولی گلاب دم

هر زمـانی کـــه آب نــوشــیـــدم

یادت افــتــادم و کــبـــاب شــــدم

هر کجا شـیــر خــواره ای دیــدم

بــی قــرار غـــم ربــــاب شـــدم

از غـمـت ســالـهـا گــریـســتــم و

در خُــم عـشــق تــو شــراب شدم

پشت پایی زدم به هر چه که هست

تا که از عـشـق تـــو خــراب شـدم

پــادشــاه زمـیــــن شــدم وقــتــی

بـه غلامیت انتخاب شـدم

من دعای قـنوت زهرایم

آن دعایی که مستـجاب شدم

حضرت علی اصغر علیه السلام چگونه به شهادت رسید؟ (هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّه)

حضرت علی اصغر علیه السلام چگونه به شهادت رسید؟

هنگامى كه امام (عليه السلام) شهادت خاندان وفرزندانش را ديد و از آنان كسى جز امام و زنان و كودكان و فرزند بيمارش ـ امام سجّاد (عليه السلام) ـ نماند، ندا داد:

«هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد يَخافُ اللّهَ فينا؟ هَلْ مِنْ مُغيث يَرْجُوا اللّهَ فِي إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعين يَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِي إِعانَتِنا»؛ آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا خداپرستى در ميان شما پيدا مى شود كه از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آيا فريادرسى هست كه براى خدا به فرياد ما برسد؟ آيا يارى كننده اى هست كه با اميد به عنايت خداوند به يارى ما برخيزد؟

با طنين افكن شدن نداى استغاثه امام (عليه السلام)، صداى گريه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام(عليه السلام) به خيمه ها نزديك شد و فرمود:

«ناوِلُوني عَلِيّاً اِبْني الطِّفْلَ حَتّى اُوَدِّعَهُ»؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهيد تا با او وداع كنم.

فرزندش را نزد وى آوردند. امام(عليه السلام) در حالى كه طفلش را مى بوسيد، خطاب به او فرمود:

«وَيْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا كانَ خَصْمُهُمْ جَدَّكَ»؛ (بدا به حال اين گروه ستمگر آنگاه كه جدّت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با آنان به مخاصمه برخيزد؟). هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود كه حرملة بن كاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تيرى به سوى وى پرتاب كرد و گلوى او را دريد، خون سرازير شد، امام (عليه السلام) دست ها را زير گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون ها را به سوى آسمان پاشيد و گفت:

«اَللّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِكَ لِما هُوَ خَيْرٌ لَنا»؛ (بار الها! اگر در اين دنيا ما [در ظاهر] بر اين قوم پيروز نشديم، بهتر از آن را روزى ما فرما).

بعد از شهادت آن طفل، امام (عليه السلام) از اسب پياده شد و با غلاف شمشير، قبر كوچكى كند و كودكش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). (1)

علاّمه مجلسى مى افزايد: امام فرمود:

«هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ»؛ (اين مصيبت بر من آسان است، چرا كه در محضر خداست).

امام باقر(عليه السلام) فرمود: «فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الاَْرْضِ»؛ (از خون گلوى على اصغر كه امام آنها را به آسمان پاشيد، قطره اى به زمين برنگشت!).

در روايت ديگرى آمده است كه امام حسين عليه السلام فرمود:

«لا يَكُونُ أَهْوَنَ عَلَيْكَ مِنْ فَصيل، اَللّهُمَّ إِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِكَ لِما هُوَ خَيْرٌ لَنا»؛ (خدايا! فرزندم نزد تو كمتر از بچّه ناقه صالح پيامبر نيست. خدايا! اگر پيروزى [ظاهرى] را از ما دريغ داشته اى بهتر از آن را روزى ما فرما!). (2)

معالى السبطين از قول ابومخنف شهادت طفل شيرخوار را به گونه ديگرى آورده است، مى گويد:

امام (عليه السلام) پس از شهادت على اكبر به خواهرش امّ كلثوم فرمود:

«يا اُخْتاهُ اوُصيكِ بِوَلَدي الصَّغيرَ خَيْراً، فَاِنَّهُ طِفْلٌ صَغيرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُر»؛ (خواهرم! به فرزند خردسالم نيكى كن، او خردسال است و تنها شش ماه دارد).

امّ كلثوم عرض كرد: «برادرجان! اين طفل به مدّت سه روز است كه جرعه آبى ننوشيده است، از اين گروه كمى آب بطلب!».

امام(عليه السلام) با شنيدن اين سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود: «يا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخي وَ أَوْلادي وَ أَنْصارِي وَ ما بَقِي غَيْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ يَتَلَظّى عَطَشَاً مِنْ غَيْرِ ذَنْب اَتاهُ إِلَيْكُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ»؛ (اى مردم! شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد و كسى جز اين طفل كه بى هيچ گناهى از تشنگى مى سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سيراب كنيد). (3)

و به تعبير «نفس المهموم» امام(عليه السلام) فرمود:

«يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»؛ (اى مردم اگر به من رحم نمى كنيد به اين طفل خردسال رحم كنيد). (4)

امام(عليه السلام) در حال گفتن اين سخنان بود كه بناگاه تيرى از سوى ستمگرى سياه دل ـ حرملة بن كامل اسدى ـ حلقوم طفل را پاره كرد و از گوش تا گوش را دريد. امام حسين(عليه السلام) كف دستش را زير گلوى بريده طفل گرفت و چون از خون پر شد، آن را به آسمان پاشيد و در روايت ديگر آمده است، امام دستانش را زير گلوى طفل گرفت و گفت:

«يا نَفْسُ اِصْبِري فيما أَصابَكِ، اِلهي تَرى ما حَلَّ بِنا في الْعاجِلِ فَاجْعَلْ ذلِكَ ذَخيرَةً لَنا في الاْجِلِ»؛ (اى نفس! در برابر اين همه مصيبت شكيبا باش! خدايا! تو مى بينى كه در اين دنياى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخيزمان ذخيره ساز!). (5)

در روايت ديگرى آمده است كه امام(عليه السلام) گفت:

«اَللّهُمَّ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ دَعَوُنَا لِيَنْصُرُونا فَخَذَلُونا وَ أَعانُوا عَلَيْنا، اَللّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ، وَ احْرِمْهُمْ بَرَكاتِكَ، اَللّهُمَّ لا تُرْضِ عَنْهُمْ أَبَداً، اَللّهُمَّ إِنَّكَ إِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ في الدُّنْيا، فَاجْعَلْهُ لَنا ذُخْراً فِي الاْخِرَةِ وَ انْتَقِمْ لَنا مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ»؛ (خدايا! تو مى دانى كه اينان ما را دعوت كردند تا به يارى مان بشتابند ولى ما را رها كردند و در برابر ما بپاخاستند، خدايا! باران آسمان را از آنان دريغ دار و آنان را از بركاتت محروم كن. خدايا هرگز از آنان خشنود مشو. خدايا اگر در دنيا، پيروزى را از ما دريغ داشته اى، آن را ذخيره آخرت ما قرار ده و از گروه ستمكاران انتقام ما را بستان). (6)

پيام هاى عاشورا همه شنيدنى است و پيام شهادت كودك شيرخوار از همه شنيدنى تر و عبرت خيزتر!

نخستين پيامش اين كه در مبارزه با دشمنان حق، هيچ كس مستثنى نيست. سربازان شيرخوار دوش به دوش جوانان و سالخوردگان به ميدان مى آيند و به موقع در صفوف شهدا قرار مى گيرند.

بديهى است هر سربازى سلاحى دارد، يكى تير و نيزه و شمشير ؛ و ديگرى هم گلوى نازك و چندين قطره خون پاك كه گوياترين دليل مظلوميت است. خونى كه هم به آسمان پاشيده شد و هم بر زمين، و هر دو با آن شكوهى تازه گرفت.

ديگر اين كه، دشمنان ستمگر قساوت و جنايت را به بالاترين حدّ خود رساندند كه حتّى بر كودك شيرخوارِ زاده زهرا در آغوش پدر نيز رحم نكردند!

آخرين پيام اين كه تحمّل همه درد و رنج ها و مصيبت ها در راه خدا آسان است، چرا كه عالم محضر اوست و همه اينها در پيشگاه او انجام مى گيرد.

با عنايت بخورم زهر، كه شاهد، ساقى است *** با محبّت بكشم درد، كه درمانم از اوست. (7)


پی نوشت:

(1). مقتل الحسين خوارزمى، ج 2، ص 32 و بحارالانوار، ج 45، ص 46.
(2). بحارالانوار، ج 45، ص 46 - 47.
(3). معالى السبطين، ج 1، ص 418.
(4). نفس المهموم، ص 349.
(5). معالى السبطين، ج 1، ص 419.
(6). ينابيع المودّة، ج 3، ص 77.
(7). گرد آوری از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، 1388ش‏، ص 497.

هر جا گره افتاد می گویم دمادم جانِ حسین رحمی نما باب الحوائج

هر درد را کرده دوا بابُ الحوائج
پُر باشد از صدق و صفا بابُ الحوائج
رد کردن از کاشانه اش امکان ندارد
از بسکه می ریزد عطا بابُ الحوائج
سائل شدم تا که بگیرم از کریمان..
قیمت گذارد بر گدا بابُ الحوائج
چنگی بزن تا که بگیری از علمدار..
اِکشف کروبی..کز وفا بابُ الحوائج
هر جا گره افتاد می گویم دمادم..
جانِ حسین رحمی نما بابُ الحوائج

(ای ماهِ بی مثل و مثالِ آل حیدر)
(یک مشگِ آبی هم سراغ ما بیاور)

بابُ الحوائج یک نظر آقا بریدم
افتاده ام آقای خوبیها بریدم
ای زاده ی امّ البنین ای غیرت الله
اِرحم امیری..حضرت سقّا بریدم
غیر از محن..غیر از بلا چیزی ندیدم
باور کن‌ از این عرصه ی دنیا بریدم
دور و برم حالی شد از خیلِ رفیقان
حالا که هستم یکّه و تنها بریدم
ای آبرو دارِ خدا رزقی عطا کن..
از بسکه آقا جان شدم رسوا بریدم

(یا حضرت عباس اندوهم زیاد است )
(لطفت نباشد عمرمان قطعاً بیاد است)

یک دستگیری می کنی با‌گوشه ی چشم
جانا!امیری می کنی با گوشه ی چشم
دارم یقین با بذل و بخشش یابن حیدر
ردّ فقیری می کنی با گوشه ی چشم
کافی ست تا کرببلا دعوت نمایی
مهمان پذیری می کنی با گوشه ی چشم
کارِ گرفتارانِ عالم با تو باشد
تو بی نظیری می کنی با گوشه ی چشم
فضل و کمالاتت زیاد است و دمادم
میلِ فقیری می کنی با گوشه ی چشم

شکر خدا شد ذکرِ لبهایم ابوالفضل
گرم است پشتِ من به آقایم ابوالفضل

محسن راحت حق

سلام ای مُظهِرِ آیاتِ کوثر سلام ای حضرت موسی بن جعفر

شعری بسیار زیبا در رثای حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر ع

سلام ای نام نیکت، بابِ حاجات
سلام ای قبله کوی مناجات

سلام ای ذوب، در درگاه ایزد
سلام ای جلوه ی روی محمد

سلام ای عبد صالح، بنده‌ی حق
امامِ عصمت و شرمنده‌ی حق

سلام ای مُظهِرِ آیاتِ کوثر
سلام ای حضرت موسی بن جعفر

سلامِ ما، به خیرِ مقدمِ توست
سلامِ ما، جوابِ هر دمِ توست

ادامه نوشته

مختصری درباره زندگی امام کاظم ع

امام موسی کاظم (ع)، ملقب به کاظم و باب الحوائج در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ قمری پس از شهادت پدرش، امام صادق (ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. با شهادت امام موسی کاظم (ع) امامت به فرزندش علی بن موسی الرضا (ع) منتقل شد.

مختصری درباره زندگی امام کاظم ع

ادامه نوشته

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام تسلیت باد

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام تسلیت باد