دامادی ناتمام؛ پروازی به سوی ابدیت

🔹شهید محمدمهدی نظری طلبه جوان و فرزند ارشد یک خانواده مشهدی بود که همواره نقش تکیه‌گاه خانواده را بر عهده داشت. او در کنار تحصیل در حوزه علمیه، رسیدگی به امور خانه و پیگیری درمان بیماری قلبی پدرش را نیز بر دوش می‌کشید. محمدمهدی چند روز پیش همراه خانواده برای درمان پدر به تهران سفر کرده بود و قرار بود پس از بازگشت از این سفر، پیش از ماه محرم، مراسم ازدواج خود را برگزار کند.

🔹مادر شهید محمدمهدی نظری از روزهای پیش از شهادت فرزندش چنین روایت می‌کند: «مدت‌ها بود برای محمدمهدی قصد ازدواج داشتیم. گزینه‌ای مناسب هم در نظر گرفته بودیم، اما به دلیل بیماری من، مراسم به تأخیر افتاد. قرار بود بعد از بازگشت از تهران، این موضوع را نهایی کنیم تا پیش از ماه محرم، محمدمهدی سروسامان بگیرد.»

🔹به گفته مادر شهید، در همان روزها، برای خواهرش زینب نیز خواستگاری انجام شده بود و خانواده داماد بر انجام هرچه سریع‌تر مراسم عقد تأکید داشتند. او می‌گوید: «روزهایی که تهران بودیم، انگار چند سال از عمرمان گذشت؛ روزهایی پر از امید، اما با پایانی که هرگز تصورش را نمی‌کردیم.»