شهید محمدجواد سلیمانی؛ امدادگر جبهه‌ها با دل‌نگرانی پدری

شهید محمدجواد سلیمانی در روزهای آغازین جنگ تحمیلی، مانند بسیاری از جوانان، شوق حضور در جبهه داشت. اما به‌دلیل اعزام مستمر پدرش، علی‌اکبر سلیمانی، به مناطق عملیاتی، خانواده اجازه رفتن به جبهه را به او نمی‌دادند تا خانه بی‌مَرد نماند. پدر سه ماه در منطقه می‌ماند و تنها دو هفته مرخصی می‌آمد.

محمدجواد بارها درخواست کرد که به‌جای پدر عازم شود، اما پدر نپذیرفت. سرانجام با پیشنهاد مادر، تصمیم گرفتند با هم اعزام شوند و محمدجواد از طریق هلال‌احمر ثبت‌نام کرد.

شهید سلیمانی پس از بازگشت از نخستین مأموریت، ازدواج کرد. با وجود اینکه همسرش باردار بود، دوباره به جبهه بازگشت. این‌بار نیز به‌عنوان امدادگر هلال‌احمر، همراه پدر راهی کردستان شد.

محمدجواد سلیمانی به‌گفته پدرش، در منطقه هرچند دلتنگ خانواده بود، اما با انگیزه و پرانرژی کار می‌کرد. اگر مجروحی نبود که به بیمارستان منتقل کند، داوطلب انجام کارهای باقی‌مانده می‌شد. شب‌ها هنگام استراحت، از فرزند در راهش با محبت و عشق سخن می‌گفت و با لبخند می‌پرسید: «اگر پسر باشد، اسمش را چی بگذاریم؟»

فرزندش، امیر، یک ماه پس از شهادتش به دنیا آمد؛ و او حسرتِ پدر شدن را با خودش به آسمان برد.