شهید دفاع مقدس سیدجعفر حسینی از مشهد

در جست‌وجوی آسمان، از سنگر تا خانه خدا

شهید سیدجعفر حسینی پس از پیروزی انقلاب، از پای ننشست. در اداره راهنمایی و رانندگی مشهد، نماز جماعت برپا می‌کرد و سخنرانی‌های پُرشوری داشت. سپس به عنوان قائم‌مقام عقیدتی سیاسی شهربانی منصوب شد و با صداقت و جدیت خدمت کرد. تهدیدهای مکرر منافقین هم نتوانست او را از میدان بیرون کند.

در خانه، پدری مهربان و همسری دلسوز بود. بر نماز اول وقت تأکید داشت و از گناه دوری می‌کرد. رابطه‌اش با فرزندان، بیشتر شبیه یک دوست صمیمی بود تا یک پدر سنتی.

شهید سیدجعفر حسینی از سال ۱۳۶۰ در کنار زائران خانه خدا به عنوان روحانی کاروان حضور داشت. همچنین در سال‌های ۶۳، ۶۴ و ۶۶ در جبهه‌های جنگ به عنوان مبلغ حضور یافت؛ با شوقی وصف‌ناپذیر، از ایمان گفت و از شهادت نوشت. همسرش نقل می‌کند که همیشه با اطمینان می‌گفت: «من بالاخره شهید می‌شوم... فقط بچه‌ها را خوب تربیت کن.»

شهید سیدجعفر حسینی

🔸از دست‌فروشی تا فرماندهی نیروهای فاطمیون

🔹شهید سیدجعفر حسینی، اوایل دست‌فروشی می‌کرد. همه چیز در بساطش داشت؛ از مهر و تسبیح گرفته تا جوراب زنانه. کارش هم خوب می‌چرخید. سن و سالی نداشت ولی برای اینکه بتواند پول بیشتری پس انداز کند، شب‌ها از بازار رضا (ع) تا خانه را پیاده طی می‌کرد. تلاش‌گر بود و زحمتکش.

🔹سید جعفر بعدها با برادرش در خیاط خانه‌ای، خیاطی آموخت و تغییر شغل داد. در آن کار هم موفق بود. از کت و شلوار تا پیراهن را خوب می‌توانست بدوزد. از ویژگی‌های سید جعفر این بود که در هر کاری وارد می‌شد، به شدت تلاش می‌کرد تا تمام فوت و فن کار را بیاموزد.

🔹این شهید والامقام آنقدر در نبرد با داعش توانمند بود که در نبود فرمانده، وظایف او را انجام می‌داد؛ طوری که همرزمانش به او لقب «فرمانده کوچولو» داده بودند.