تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست از قیام تو پیام تو عیان است هنوز 

عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایۀ الهامِ جهان است هنوز

بهر ویرانی و نابودیِ بنیانِ ستم
خون جوشان تو چون سیل، دمان است هنوز

در فداکاری مردانه‌ات ای رهبر عشق
چشم ایام به حیرت، نگران است هنوز

کربلای تو پیام آور خون است و خروش
مکتبت راهنمای همگان است هنوز

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز

همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز

جاودان بینم‌ات اِستاده به پیکار، دلیر
«لا ارَی الموت» تو را وِرْد زبان است هنوز

باغ خشکیدۀ دین را تو ز خون دادی آب
نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز

تربت پاک تو ای اُسوۀ آزادی و عشق
سرمۀ دیدۀ صاحب نظران است هنوز

خون گرمت زند آتش به سیه خرمن ظلم
که به خون تو دو صد شعله، نهان است هنوز

انقلاب تو به ما درس فضیلت آموخت
نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز

بر جبین «شفق» این لوحۀ گلرنگ غروب
هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز


شاعر: محمدحسین بهجتی (شفق)

قالب شعری: قصیده و غزل

نوع ادبی شعر: اصلی : غنایی - فرعی : مرثیه

زبان شعر: بینابین

وین خانه درش همیشه باز است حسین

تا خانه تو قبله راز است، حسین

ما را به درت روی نیاز است، حسین

گردد در کعبه باز سالی، یکبار

وین خانه درش همیشه باز است، حسین