اساف و نائله|صفا و مروه (سبب نزول)

«اساف و نائله» نام دو بت مشهور اعراب جاهلی بود. بر اساس داستان‌های کهن عرب، اساف، پسر یعلی از قبیله جُرهم در یمن، به یکی از دختران به نام نائله، دختر زید، عشق ورزید. آن دو در موسم حج عازم مکه شدند و چون درون کعبه خلوتی یافتند، دامن به گناه آلودند. پس خداوند هر دو را مسخ کرد و به سنگ تبدیل نمود. صبحگاهان مردم آن دو را از کعبه بیرون کشیدند و در پیشگاه کعبه نهادند تا مایه عبرت دیگران باشند. چون مدتی گذشت و پرستش بتان رواج یافت، این دو نیز مورد پرستش قرار گرفتند و در شمار بت های خزاعه و قریش در آمدند. 

ادامه نوشته

ایاک اعنی و اسمعی یا جارة

اِیّاک اَعنِي وَ اسمَعِي یا جَارِة

بنا بر روایتی در کتاب الکافی، قرآن بر سبیل قاعده تفسیری «ایاک اعنی و اسمعی یا جارة» نازل شده است. طبق این روایت مخاطب واقعی قرآن غیر از مخاطب ظاهری آن است. تعداد زیادی از مفسران فریقین، این قاعده را تنها در آیات خطاب به پیامبر، جاری می‌دانند و البته این آیات را خلاف شأن ایشان تشخیص می‌دهند. روایاتی نیز در تعدادی از منابع روایی شیعه وجود دارد که همه آیات «عتاب» را از باب «ایاک اعنی» معرفی می‌کند. بررسی سندی این روایت‌ها به روشنی نشان می‌دهد که اسناد مخدوشی دارند و از نظر متنی نیز با مشکلاتی مواجه هستند. به نظر می‌رسد گر چه خطاب، به روش کنایی، در مواردی که قرینه قطعی بر آن وجود داشته باشد، عقلایی است؛ اما اگر بخواهیم این دسته احادیث را مبنای فهم کلیه آیاتی قرار دهیم _ که به گمان مفسر خلاف شؤون پیامبر ص است _ با مشکل مواجه خواهیم شد.

ادامه نوشته

اصطلاح اسباب النزول (اصطلاحات علوم قرآنی)

اسباب نزول از دانش‌هاى وابسته به قرآن ‌كریم و از شاخه‌هاى علوم قرآنى است كه درباره زمینه‌ها و مقتضیات نزول آیات و سوره‌هاى قرآن بحث مى‌كند. این دانش از زمان نزول قرآن كریم تاكنون همواره مورد توجه و اهتمام مفسران بوده است.

اصطلاح اسباب النزول

گرچه اصطلاح اسباب نزول اصطلاحى قرآنى نیست و گویا نخستین بار واحدى نیشابورى آن را بكار برده است؛ اما هر ‌یك از دو واژه «اسباب» و «نزول» بارها در قرآن به معانى مختلفى بكار رفته است.

ادامه نوشته

نظر علامه طباطبایی درباره اسباب نزول

نظر علامه طباطبایی درباره اسباب نزول

خبرگزاری فارس: اسباب نزول در نظریه تفسیری طباطبایی

چکیده

اسباب نزول در «نظریه تفسیری» طباطبایی موقعیت خاص و متفاوتی دارد به‌گونه‌ای که این نظریه را هم از تلقیِ پیشینیان و معاصران متمایز می‌دارد. ازاین‌رو، دیدگاه وی در بابِ چیستیِ سبب نزول، معنای سببیت، نسبت اسباب نزول با متن قرآنی و نقش اسباب نزول ـ ثبوتی و اثباتی ـ در مقام «تکون» و «تفسیر» متن قرآنی درخور تحلیل و نقد است و سر این دیدگاه در انگاره‌های وی از متن قرآنی نهفته است. دغدغه وافر طباطبایی آن است که متن قرآنی را از بستگی به عناصر و مولفه‌های بیرونی برهاند.

طرح مسئله

بحثِ اسباب نزول را در شمار مباحث علوم قرآنی جای داده‌اند. (بنگرید به: سیوطی، 1987: 1 / 98 ـ 82؛ معرفت، 1415: 1 / 264 ـ 241) این امر آنگاه درست و موجه خواهد بود که تلقی موسعی از مفهوم علوم قرآن داشته باشیم؛ به‌گونه‌ای که این مفهوم هم مباحث و مطالعات ناظر به تکون و شکل‌گیری متن قرآنی را در برگیرد و هم مطالعاتی که به‌کار فهم و تفسیر آیات قرآن می‌آید و مقدمات، ابزار و ساز و کارِ کشف مدلول و محتوی قرآن را فراهم می‌کند و به بیان بایسته‌های آن می‌پردازد.

ادامه نوشته

فوائد دانستن اسباب نزول|Asbab Nuzul

فوائد دانستن اسباب نزول|Asbab Nuzul

زبان ابزار سخن گفتن و سخن وسیله تفهیم مراد متکلم به مخاطب است. متکلم با استفاده از این ابزار و قرائن حالیه آن، مقصود خود را به مخاطبش القاء می‏ نماید.

طبیعی است که مخاطب اولیه با توجه به همان قرائن معنای مراد را در می‏ یابد ولی با گذشت زمان که ظرف قرائن از بین می‏ رود، دریافت مقصود متکلم برای سایر مخاطبان در طول اعصار بآسانی امکان‏پذیر نخواهد بود.

روزی عمربن خطاب، شکوه از بروز اختلاف در میان امت پیامبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله می‏کرد. ابن عباس به او گفت: قرآن در بین ما نازل شد ما فهمیدیم در چه موردی نازل شده‏است، اما بعد از ما مردمی خواهند آمد که مقتضیات حال را درک نمی‏کنند و فهم خود را بر قرآن تحمیل می‏کنند و چه بسا کار آنان به کشتار بینجامد.

گویند که عمر در آغاز ناراحت شد ولی بعد همان دیدگاه را قبول نمود.

پس فایده مهم اسباب نزول همان طور که در مبحث گذشته مطرح شد، فهم صحیح مراد خداوند می‏باشد، چه اینکه این مراد بدون توجه به تاریخچه نزول به دست نمی‏ آید.

فایده دیگر اسباب نزول، شناخت صلحاء و اتقیاء و نیز فاسقان و منافقان است. در بسیاری از موارد اسباب نزولهای قرآن، اشخاصی مدح و عده‏ای نیز مذمت شده‏ اند.

شناختن این افراد که بعد از ارتحال پیامبر خدا صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله ، حق و باطل آمیخته گردید و تمیز آن به سادگی امکان نداشت، تا حدودی می‏تواند موجب تمیز حق گردد.
وقتی معاویه یزید را به عنوان خلیفه بعد از خود برگزید، مروان گفت: این سنت ابوبکر و عمر است. عبدالرحمن بن ابی‏بکر معترض شد و گفت: این سنت هرقل و قیصر است.

مروان که خواست عبدالرحمن را ساکت کند، گفت: تو همان کسی هستی که آیه:وَالَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَآ أَتَعِدانِنِیآ أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ ...(46)

(چه‏قدر ناخلف است) فرزندی که پدر و مادر را گفت اف برشما باد به من وعده می‏دهید که پس از مرگ مرا زنده کرده واز قبر بیرون می‏آورند؟...

در موردش نازل شده ‏است.

عبدالرحمن نیز گفت: تو فرزند لعینی هستی که رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله ، او را لعن کرد.

خبر این ماجرا به عایشه رسید، او مروان را دروغگو خواند و گفت این آیه در مورد عبدالرحمن نازل نشده‏است و اگر بخواهم نام آن کس که آیه در مورد او نازل شده‏است می‏برم...(47)

مرحوم طبرسی، ذیل آیه می‏گوید: گفته شده که این آیه در مورد عبدالرحمن ابن ابوبکر نازل شده‏است، پدر و مادرش بر اسلام آوردن او اصرار می‏ورزیدند ولی وی برخی از سران قریش را نام می‏برد و می‏گفت آنها را زنده کنید! تا نظر آنها بپرسم(48).
آلوسی از دیگر مفسرین اهل سنت، این سبب را نمی‏پذیرد و می‏گوید: برفرض پذیرش وجود چنین سببی، مروان بعدا اسلام آورده و او از مفاخر و قهرمانان اصحاب بوده‏است. وی افتخارات بزرگی را در جنگهای مختلف و مخصوصا در جنگ یمامه کسب کرده‏است.(49)

به آیه دیگر در این باره توجه کنید:

الَّذِینَ ءَاتَیْنَـهُمُ الْکِتَـبَ مِن قَبْلِهِ‏ی هُم بِهِ‏ی یُؤْمِنُونَ ... وَإِذَا سَمِعُواْ اللَّغْوَ أَعْرَضُواْ عَنْهُ وَقَالُواْ لَنَآ أَعْمَـلُنَا وَلَکُمْ أَعْمَـلُکُمْ سَلَـمٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجَـهِلِینَ.(50)

کسانی که پیش از آن کتابشان داده‏ایم به این نیز ایمان می‏آورند و چون برآنها خوانده شد، گفتند: «به آن ایمان آوردیم، زیرا حقی است که از جانب پروردگارمان آمده‏است و ما پیش از آن تسلیم بوده‏ایم». آنها کسانی هستند که در برابر صبوریشان دوبار پاداش می‏یابند و با نیکیها، بدیها را دفع می‏کنند و از آنچه به آنها روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند. و چون سخن بیهوده‏ای بشنوند از آن اعراض می‏کنند و می‏گویند: «اعمال ما مربوط به خودمان است و کردار شما از آن خودتان» سلام برشما، ما خواستار جاهلان نیستیم.

این آیات درباره «عبداللّه‏ بن سلام» و «تمیم دارمی» و «جارود عبدی» و «سلمان فارسی» پس از اسلام آنان نازل گردید.

برخی گفته‏اند: آیات درباره چهل مرد از پیروان انجیل که پیش از بعثت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به او ایمان داشته‏اند، نازل شده‏است. سی و دو نفر اینها اهل حبشه بودند که همراه جعفر بن ابی‏طالب خدمت پیامبر رسیدند و هشت نفر دیگر از شام. بحیرا و ابرهه و اشرف و عامر و ایمن و ادریس و نافع و تمیم، از اینها بودند.(51)

به هرحال این اسباب می‏تواند به امتیاز این افراد نسبت به دیگران اشاره کند.

از جمله فوائد دیگر اسباب نزول این است که بدانیم قوانین الهی، به دور از احتیاجات جامعه بشری نیست.

خداوند متعال قوانین خود را براساس احتیاج جامعه بشری و مطابق اصولی که در آیات دیگر بیان فرموده است، وضع می‏نماید.

آیاتی که در بیان احکام مختلف فقهی در ابواب گوناگون از جمله حدود، قصاص و دیات نازل شده‏است در همین راستا قابل توجه هستند.

اسباب نزول نیز می‏تواند به یاری مباحث علوم قرآنی بشتابد. از جمله این مباحث،بحث ناسخ و منسوخ است که محل نزاع اندیشمندان علوم قرآنی است. برخی آن را بسیار گسترش داده‏اند و در هر دو آیه‏ای که تناقضی را توهم نموده‏اند، برای رهایی از آن تناقض خیالی، پاسخ نسخ را به میان کشیده و قول به نسخ را پذیرفته‏اند.

اگر این دسته از متفکران به سبب نزول آیات و ترتیب نزول آنها مراجعه می‏کردند، جه بسا با یافتن توجیهات شایسته ‏ای، نسخ را رها می‏کردند.

پنجمین و آخرین فایده اسباب نزول که در این مباحث می‏توان از آن سخن گفت این است که اگر اسباب نزول نتواند هیچکدام از فوائد گذشته را داشته باشد و تأثیر آن در فهم آیه مورد تردید قرار گیرد، ارزش آن کمتر از نقل مورخین نبوده و حداقل تاریخچه ‏ای از زندگی مسلمانان صدر اسلام را مطرح می‏نماید.

وبلاگ تخصصی رشته علوم قرآن و حدیث