دور است اگر به شِکوه لب باز کنم ای زهر بیا دل به تو دمساز کنم!

دور است اگر به شِکوه لب باز کنم

ای زهر: بیا دل به تو دمساز کنم!

باید که جگرسوخته، تا خانه دوست

چون جدّ غریبِ خویش پرواز کنم!

هر چند به سینه، گفتنی ها دارم

با طبعِ رضا، ز کینه پروا دارم

در حالِ قیام و در قعودم ای زهر!

بر روی لبم روضه زهرا(س) دارم!

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است

آهو تو را شناخت و نشناخت دشمنت گاه آدمی به مرتبه حیوان نمی‌رسد

آهو تو را شناخت و نشناخت دشمنت
گاه آدمی به مرتبه حیوان نمی‌رسد

از کینه نمک به حرامان روزگار
آسیب و لطمه‌ای به نمکدان نمی‌رسد

از نانجیبی خدا زده کوچکترین گزند
بر ساحت مقدس سلطان نمی‌رسد