اخلاص در عمل شهید محمدرضا اسحاق زاده

اخلاص در عمل شهید

همزمان با اوج‌گيری مبارزات مردم عليه رژيم منحوس پهلوی، محمدرضا اسحاق‌زاده علاوه بر تحصيل، در کنار مردم برای سرنگونی رژيم طاغوت فعاليت می‌کرد. او از اولين کساني بود که در روستای خود، با صدای (الله اکبر) و دادن شعار اقدام به جمع آوری جوانان و نوجوانان نمود. در راهپيمایی‌ها با جوانان شرکت می‌کرد و حتی در کنار جاده به راننده ماشين‌ها می‌گفت، بگوييد: «مرگ بر شاه»

وقتى از شهید محمّدرضا اسحاق زاده سؤال می‌کردند: " چرا جلوی دوربین نمی‌آیی؟ " می‌‏گفت: «این با اخلاص انسان منافات دارد. من به جبهه می‌‏روم براى رضاى خدا." او گرایش خاصی به افکار شهید مطهرى داشت و کتاب‏‌هاى آیت‌الله مکارم شیرازی و سبحانى را مطالعه می‌کرد.

الصِّراطُ دَقيقٌ وَ اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ

و قالَ تَعالى: يَابْنَ آدَمَ! اَكْثِرْ مِنَ الزّادِ اِلى طَريقٍ بَعيدٍ، وَ خَفِّفِ الْحَمْلَ فَالصِّراطُ دَقيقٌ، وَ اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ، وَاَخِّرْ نَوْمَكَ اِلَى القُبُورِ وَفَخْرَكَ اِلىَ الميزانِ وَ لَذّاتِكَ اِلَى الجَنَّةِ، وَ كُنْ لى، اَكُنْ لَكَ. [الجواهر السنيّه، ص 67]

خداوند متعال فرمود: اى فرزند آدم! براى راهى طولانى توشه بسيار برگير و بار خود را سبک كن، چرا كه راه، باريک است. و كار و عمل را خالص ساز، چرا كه ارزياب، بيناست. و خواب خود را براى قبر نگهدار و افتخار خويش را براى ميزان و لذّت هاى خود را براى بهشت. و براى من باش، تا براى تو باشم.

كتاب منازل الآخرة و پدر مرحوم شیخ عباس قمى (اخلاص در عمل)

كتاب منازل الآخرة و پدر مرحوم شیخ عباس قمى (اخلاص در عمل راز ماندگاری مفاتیح الجنان)

مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که:

وقتى کتاب منازل الآخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.

مرحوم پدرم «کربلائى محمدرضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازل الآخرة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.

روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرّزّاقِ مسئله گو، مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.

چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقى مرحمت نماید.