تفسیر آیه 10 سوره یونس: دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

گفتار (و دعای) آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهی تو!» و تحیّت آنها در آنجا: سلام؛ و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!»


" دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" اولين كرامتى كه خداى سبحان به اوليايش- يعنى همانهايى كه در دلهايشان غير خدا نيست و غير خدا كسى امورشان را تدبير نمى‏ كند- كرده اين است كه دلهايشان را از محبت غير خودش پاك مى‏كند، تا به آنجا كه غير خدا را دوست نمى‏دارند و جز به خدا به هيچ چيز ديگر نمى‏انديشند و جز در راه او قدمى بر نمى‏دارند. پس، اولياء خدا منزه از هر شريكى براى خدا هستند، يعنى هيچ چيز ديگر دلهاى آنان را به سوى خود نمى‏كشد، و از ياد خدا غافل نمى‏سازد، و هيچ شاغلى آنان را از پروردگارشان به خود مشغول نم ى‏كند.

و اين منزه بودن دلهايشان همان تنزيهى است كه آنان نسبت به خداى تعالى دارند.

آرى، اولياء خدا، پروردگار خود را از هر چيزى كه لايق به ساحت قدس او نيست منزه‏ مى‏دارند، چه شريك در اسم و چه شريك در معنا، و چه نقص، و چه عدم. و نيز تسبيح آنان در باره پروردگارشان تنها تسبيح به زبان و صرف گفتن" سبحان اللَّه" نيست، بلكه تسبيحشان هم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مى‏باشد، چون تسبيح اگر كمتر از اين و در مرحله‏اى پايين‏تر از اين باشد تسبيحى آميخته با شرك است، هم چنان كه خداى تعالى فرموده:" وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ" و اين اولياء خدا كه خداى تعالى دلهايشان را از پليدى محبت غير خود- كه دل را مشغول از ذكر خدا مى‏سازد- پاك ساخته و از محبت خويشتن پر نموده است، اراده نمى‏كنند مگر خود خدا را، چون خداى تعالى خيرى است كه شرى با آن نيست، آرى "وَ اللَّهُ خَيْرٌ" و نيز اولياى خدا با دل هاى مالامال از خير و سلام خود با احدى روبرو نمى‏شوند مگر بخير و سلام. بله، مگر آنكه طرف مقابل كسى باشد كه خير و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، كه در اين صورت اولياى خدا نيز با شر، با آنان برخورد مى‏كنند. همانطورى كه قرآن كريم، شفاء قلوب است براى كسانى كه خواهان شفاء از آن باشند و ليكن براى ظالمين ثمره‏اى جز بيشتر شدن گمراهى ندارد.

و نيز اولياى خدا و دارندگان چنين قلبى طاهر به هيچ چيز و هيچ حادثه‏اى بر نمى‏خورند مگر آنكه آن را نعمتى از نعمت‏هاى خدا يافته، با ديد نعمت به آن مى ‏نگرند، نعمتى كه از صفات جمال خدا و معانى كمال او حكايت دارد و عظمت و جلال او را بيان مى‏كند، در نتيجه اگر چيزى را توصيف مى‏كنند- بدان جهت است كه آن را يكى از نعمت‏هاى خدا مى‏بينند، و جمال خدا- در اسماء و صفاتش - را در آن چيز مشاهده مى‏كنند، و در هيچ چيز از پروردگار خود غافل و دستخوش فراموشى نمى ‏شوند - قهرا اين توصيفشان از آن چيز توصيف پروردگارشان است، به افعال و صفات جميل و در نتيجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ايشان براى خدا، چون حمد چيزى جز ثناء به فعل اختيارى جميل نمى ‏باشد.

اين است وضع اولياى خداى تعالى ما دام كه در دنيايند، يعنى در دار عمل قرار دارند، و در امروزشان براى فردايشان جد و جهد دارند، و اما بعد از آنكه از اين خانه خارج شده، به لقاء پروردگارشان رسيدند و خداى تعالى وعده‏ هايى كه به آنان داده بود بطور كامل به آنان داده، و در رحمت و در دار كرامت خود جايشان داد، و در آن هنگام نورشان را تمام مى‏كند همان نورى‏ را كه در دنيا فقط به آنان داده بود، و قرآن كريم وضع آن روز آنان را چنين حكايت مى‏ كند:

  ترجمه تفسير الميزان، ج‏10، ص: 20