تفسیر آیه 96 سوره یوسف(فلَمَا أَنْ جاءَ الْبَشيرُ ألْقاهُ عَلى وَجْهه فارْتَدَّ بصيرا)+نتیجه استخاره
تفسیر آیه 96 سوره یوسف: فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ+نتیجه استخاره
پس چون مژدهرسان آمد، آن [پيراهن] را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد. گفت: «آيا به شما نگفتم كه بىشك من از [عنايت] خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد؟»
بعد از چندین شبانه روز که معلوم نیست بر یعقوب چه اندازه گذشت، یک روز صدا بلند شد بیایید که کاروان کنعان از مصر آمده است، فرزندان یعقوب برخلاف گذشته شاد و خندان وارد شهر شدند، و با سرعت به سراغ خانه پدر رفتند و قبل از همه «بشیر» - همان بشارت دهنده وصال و حامل پیراهن یوسف - نزد یعقوب پیر آمد و پیراهن را بر صورت او افکند، یعقوب که چشمان بیفروغش توانایی دیدن پیراهن را نداشت، همین اندازه احساس کرد که بوی آشنایی از آن به مشام جانش میرسد.
هیجان عجیبی سر تا پای پیرمرد را فراگرفته است، ناگهان احساس کرد، چشمش روشن شد، همه جا را میبیند و دنیا با زیبائیهایش بار دیگر در برابر چشم او قرار گرفتهاند چنانکه قرآن میگوید: «هنگامی که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان بینا شد»! (فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً).
برادران و اطرافیان، اشک شوق و شادی ریختند، و یعقوب با لحن قاطعی به آنها «گفت: آیا نگفتم من از خدا چیزهایی سراغ دارم که شما نمیدانید»؟! (قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ)
نتیجه استخاره: انجام بده
نتیجه کلی: خوب است مایه ی سرور و خوشحالی میشود صدقه دهید.
نتیجه ازدواج: خوب است إن شاء الله که مبارک است صدقه فراموش نشود.
نتیجه معامله: خوب است منفعت خوبی خواهید برد با توکل به خدا اقدام کنید.
راهنمای آزمون ارشد و دکتری رشته علوم قرآن و حدیث+مطالب آموزنده قرآنی و حدیثی+علایق شخصی