قول به موجب: از مضمون کلام خصم برای رد عقیده و حرفش استفاده می‌کنیم: اصل کلام خصم را قبول می‌کنیم ولی برایش ثابت می‌کنیم که در تطابق با مصداق اشتباه کرده است. که این نوع خود بر دو قسم است:

الف) صفتی که در کلام خصم هست و براساس آن حکمی ثابت شده است به خود خصم باز گرداندن: «یقولون لئن رجعنا الی المدینهُ لیخرجن الاعز منها الاذل و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون» آنان می‌گویند اگر به مدینه مراجعه کردیم البته باید ارباب عزت و ثروت (منافقین یا یهود) مسلمانان ذلیل (فقیر) را از شهر بیرون کنند و حال آنکه مخصوص خدا و رسول و اصل ایمان است ولی منافقان از این معنی آگاه نیستند. در این آیه خدا می‌فرماید: مطلب صحیحی است که عزیزها حتماً ذلیل‌ها را از شهر بیرون کنند اما بحث این است که منافقین یا یهود مصداق اهل ذلت اند و مصداق عزیزان خدا، پیامبر و مؤمنان هستند.

ب) حمل کردن لفظی که در کلام خصم است بر خلاف مرادو منظورگوینده: «و منهم الذین یؤذون النبیَّ و یقولون هو اُذن * قل اذن خیرٍ لکم...» ترجمه: بعضی هستند که دائم پیغمبر رامی‌آزرند که می‌گویند او شخص ساده‌ای است (گوش است) بگو ای پیامبر زود باوری من لطفی به نفع شماست ...

علامه طباطبایی در ذیل این آیه اذن را 2 جور معنا کرده است:

حضرت شنونده‌ی خیر است یعنی اینکه او حرف های شما را می‌شنود ولی آنچه خیر شما در آن است را قبول می‌کند و یا خیرخواهی مؤمنان را می شنود که در آن خیر شما است.

حضرت شنوده‌‌ی خیر است یعنی استماع او استماع خیر است یعنی بر پاره‌ای ازحرف ها که احیاناً دروغ است گوش می‌دهند لکن صرفاً به احترام گوینده کلام او را در ظاهر حمل به صحت می‌کنند تا هتک حرمت او نشده‌ باشد خود نیز به مردم گمان بد نبرده باشند.