تعريف دلالت اقتضا، تنبيه و اشاره

ازاین دلالت، به دلالت سياقى (دلالت ريخت كلام) نيز تعبير كرده‌اند. [۱۲]
-دلالت اقتضا؛ دلالتى است كه به حسب عرف، مقصود گوينده باشدو صدقو صحّت كلام از جهت عقلیا شرعیا لغتویا عادت متوقف بر اراده ی آن معنا از سوى او باشد، مانند دلالت «لاضَرَرَو لاضِرارَ فى الاسلام» بر نفى آثارو احکام شرعیِ ضررى در اسلام؛ چون صدق كلام متوقف بر چنين تقدیری است،و گرنه، ضرر در خارج موجود است و شارع مقدس قطعا در مقام نفی آن نيست.

-دلالت تنبيه(ايماء)؛ دلالتى است كه از نظر عرف، مقصود گوينده است؛ ليكن- برخلاف دلالت اقتضا- در اين نوع دلالت، صدقو صحّت كلام متوقف بر چنين دلالتى نيست؛ بلكه سیاق و ريخت كلام موجب یقین به اراده آن مى‌شودیا عدم اراده ی آن را بعيد به نظر مى‌نماياند، مانند دلالت جمله ی «خورشيد طلوع كرده است» بر تنبيه به اين مطلب كه وقت نماز سپرى شده است.ویا دلالت جمله ی «أعِدِ الصلاة» (نماز را اعاده كن) بر بطلان نماز.

-دلالت اشاره؛ دلالتى است كه مدلول آن لازمه ی مدلول كلام است؛ هرچند به حسب عرف، مقصود گوينده از آوردن كلام، چنين دلالتى نيست؛ خواه اين مدلول از يك كلام، استنباط شده باشدیا از دو كلام، مانند:

۱) دلالت آيه ی «و حمله وفصاله ثلاثون شهرا» [۱۳] و آيه ی «و الوالداتیرضعن أولادهنّ حولین كاملين» [۱۴] بر اينكه‌ كمترين مدّت حمل شش ماه است؛ با اين بيان كه آيه ی نخست، مجموع دوران حمل و رضاع را سى ماه،و آيه ی دوم، مدت كامل رضاع را دو سال مى‌داند، كه با كم كردن ۲۴ ماه (دو سال) از سى ماه، اقلّ حمل- كه شش ماه است- به دست مى‌آيد.

۲)مثال ديگرى كه براى اين نوع دلالت ذكر كرده‌اند، دلالت وجوب چيزى بر وجوب مقدمه ی آن است. البته ناميدن دلالت اشاره به اين نام، مسامحه است؛ زيرا فرض اين است كه دلالت اشاره، مقصود گوينده نيست؛ در حالى كه دلالت، تابع اراده ی گوينده است.

-حجیّت دلالت اشاره ←←←از باب حجیّت ظواهر نيست، بلكه از باب حجیّت ملازمات عقلی است.
-حجیّت دو نوع پيشين (دلالت اقتضاو تنبيه) از باب حجیّت ظواهر است. [۱۵]