شهید سید مجید شوشتری: شهیدی که از روز شهادتش با خبر بود

قصه شهیدی که از روز شهادتش با خبر بود

روایت خواهر شهید سید مجید شوشتری از واپسین روزهای زندگی مجید، روایتی تلخ اما پر از نور است. او می‌گوید: «از شمال که برگشتیم، هنوز خستگی راه از تنش در نرفته بود که دوباره آماده رفتن شد. دو سه روز بیشتر نگذشته بود. آن‌روز که می‌خواست برود، کلید کمدش را آورد و به دستم داد. تعجب کردم؛ همیشه کلیدش را با خودش می‌برد. نگاهم کرد و انگار از چشم‌هایم سوالم را خواند. گفت: نگران نباشید... می‌آیند به شما سر می‌زنند، کلید را به شما دادم شاید یک زمانی لازم باشد.

شهید سید مجید شوشتری: شهیدی که از روز شهادتش با خبر بود

خواهرش در ادامه بیان می‌کند: " به برادرم گفتم: داداش کی برمی‌گردی؟ گفت: دوازده روز دیگر. با تعجب گفتم: تو همیشه سه ماه می‌روی، این دفعه چی شده است که اینقدر زود می‌خواهی برگردی؟ نگاهم نکرد... فقط لبخند زد.»

شهید شوشتری ۱۲ روز بعد، وعده‌اش را وفا کرد... اما نه با کوله‌پشتی خاکی، بلکه با تابوتی پیچیده در پرچم سه‌رنگ ایران. او همان‌طور که گفته بود، ۱۲ روزه برگشت... اما این بار برای همیشه.

ترک تحصیل شهید سید علی رضوی نژاد برای شرکت در جبهه

ترک تحصیل برای شرکت در جبهه

شهید رضوی نژاد به کتاب‌های اسلامی علاقه زیادی داشت و بخصوص کتاب‌های استاد شهید مطهری، مونس اوقات بیکاری او بود. هرچند که در این دوران فرصتی برای بیکاری نبود، زیرا شب‌ها را پاسداری و روزها را تحصیل می‌کرد و در تعطیلات نیز برای کمک به اقتصاد خانواده، به کار بنایی می‌پرداخت.

سید علی پشتیبان و حامی خوبی برای پدر بیمارش بود. هرگز با تمام گرفتاری‌های خانوادگی و بیماری پدر که او را رنج می‌داد، ترک تحصیل نکرد مگر زمانی که احساس کرد که باید به وظیفه شرعی خویش، که شرکت در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل بود، عمل نماید.

شهید عبدالرضا خامسان

شهیدی که آرزوی دیدار امام‌ را داشت

اخلاق و رفتار شهید عبدالرضا خامسان در مدرسه بسیار خوب بود او از همان کودکی فردی مومن و با خدا بود و از سن ۹ سالگی شروع به نماز خواندن کرد.

او نقش ارشادی خوبی در رابطه با اعضای خانواده و دوستانش داشت و علاقه بسیار شدیدی به امام امت داشت و آرزویش دیدار امام بود و می‌گفت: می‌ترسم شهید بشوم و امام را نبینم.

شهید از منافق‌ها بیزار بود. وی ۲ بار به جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت. دفعه اول مدت ۴ ماه در جبهه بود که ترکش خمپاره به پهلویش خورد و پس از مدتی بهبود یافت و دوباره به جبهه نور علیه ظلمت شتافت.

صله رحم از خصوصیات بارز شهید علی حيدرپور بود

صله رحم از خصوصیات بارز شهید علی حيدرپور بود

شهيد علی حيدرپور از بچگی هميشه با پدرش در مراسم‌های مذهبی و نمازهای جماعت و هيئت‌های حسينی حضور فعال داشت و در زمان انقلاب هميشه در تظاهرات‌های عليه شاه خائن شرکت می‌کرد.

این شهید والامقام بعد از پيروزی انقلاب در پايگاه‌های مقاومت مساجد محل فعاليت داشت.

علی حیدرپور صبر و پایداری نخستین درسی بود که در زندگی آموخت. بارویی گشاده با مسائل برخورد می‌کرد و یکی دیگر از اخلاق پسندیده‌اش، انجام فریضه صله رحم بود.

او از نخستین روز حیاتش که آوای اذان را در گوشش نجوا کردند تا آخرین لحظه که با لباس خونین شهادت خدایش را ملاقات کرد همواره در مسیر حق و عدالت گام برداشت. از اوایل شروع زمزمه‌های انقلاب همواره با دوستان و بیشتر همراه پدر در تظاهرات شرکت می‌کرد.

پیکر مطهر شهید عبدالله حری پس از ۴۱ سال شناسایی شد

‌پیکر مطهر شهید «عبدالله حری» از شهدای والامقام شهرستان شوش پس از ۴۱ سال شناسایی شد.

شهید والامقام «عبدالله حری» متولد ۲۸ مرداد سال ۱۳۴۴ هجری شمسی است که در سن ۱۶ سالگی در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و در تاریخ ۶ اسفند ماه سال ۱۳۶۲ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و جاویدالاثر شد.

پیکر مطهر شهید عبدالله حری پس از ۴۱ سال شناسایی شد

پس از ۴۱ سال پیکر مطهر شهید «عبدالله حری» کشف و شناسایی شد و در هفته آینده و با حضور قشر‌های مختلف مردم انقلابی شوش تشییع و به خاک سپرده خواهد شد.

شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات میفرستیم.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

شهید حسن حاجی پور (دفاع مقدس)

شهیدی که تقوا را سرلوحه کارهایش قرار داد

شهید حسن حاجی پور جوانی مؤدب بود و ارادتی خاص به ائمه اطهار داشت؛ وی در ایام محرم در هیئات سینه زنی برای عزاداری ایام شهادت سرور و سالار شهیدان و حضرت ابوالفضل(س) و شهدای کربلای معلی شرکت می‌کرد و به عزاداری می‌پرداخت.

این شهید والا مقام در انجام فرایض دینی و عبادت دقت فراوان داشت و دوستانش را به این امور دعوت می‌کرد؛ چون فرزند بزرگ خانواده بود به پدر و مادرش در کارها کمک می‌کرد.

وی عضو بسیج شد و از تاریخ هشتم تا سی ام آبان ماه ۱۳۶۱ آموزش‌های لازم را فرا گرفت. اولین بار در سن ۱۶ سالگی به جبهه اعزام شد. چهار مرتبه با سمت آرپی جی زن در جبهه به نبرد با دشمن بعثی پرداخت.

شهید محمدرضا چهکندی‌ نژاد

سجایای اخلاقی و دینی

شهید محمدرضا چهکندی‌نژاد فردی وارسته و با تقوا بود، در عین حال متعهد و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود. در مراسم نیمه شعبان فعالانه شرکت می‌کرد و با خلوص نیت در راه اندازی اینگونه مراسم سهیم بود.


رضا چهکندی‌نژاد نسبت به خانواده‌اش احساس مسئولیت می‌کرد و توجه خاصی به نحوه لباس پوشیدن و پوشش خانواده و بویژه خواهرانش داشت. وی هرگز اجازه نمی‌داد کسی بر ضد انقلاب و اهداف آن صحبتی بکند.

شهید چهکندی‌نژاد در سال 1363 درحالی که هفده ساله بود، از طریق بسیج شهرستان به جبهه کردستان اعزام شد. او که به عنوان نیروی تدارکاتی به جبهه اعزام شده بود، به محض شروع عملیات با گریه و زاری نزد شهید کاوه رفته و از ایشان تقاضای حضور در عملیات را می‌نماید که بالاخره موافقت ایشان را با التماس و اصرار جلب می‌کند. پس از بازگشت از جبهه، مجدداً با عزمی راسخ تر از گذشته عازم جبهه‌های جنوب شد.

شهید فرج الله جمشیدی

الگوی مسئولیت پذیری و حسن انجام وظیفه

شهید فرج الله جمشیدی پس از خدمت نظام وظیفه برای خدمت به اسلام و حراست از نظام جمهوری اسلامی ایران به عضویت سپاه پاسداران درآمد، سپس با دختر عمویش ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک فرزند دختر است.

فرج الله جمشیدی از ارادتمندان اهل بیت(ع) بود و خود را مقید به شرکت در مراسم مختلف دعا و مجالس سوگواری ائمه اطهار (ع) می دانست. از دیگر خصوصیات او حس مسئولیت پذیری و حضور داوطلبانه در اکثر مأموریت ها بود.

پدر شهید جمشیدی با شغل کشاورزی خرج خانواده خود را با مشقت زیاد تأمین می‌کرد. وی وقتی به سن ده سالگی رسید و وضع پدر را دید که با چنین وضعی خانواده را می‌چرخاند احساس مسئولیت کرد و وی نیز همراه پدر خود کار می‌کرد و خرج خانواده را تأمین می‌کرد.

شهید مصیب پیری زیرکوهی

شناسایی هویت شهید گمنام پس از ۳۸ سال

پیکر شهید مصیب پیری زیرکوهی پس از ۳۸ سال بر اساس آزمایش «DNA» شناسایی و در مراسمی به خانواده وی اعلام شد.

شهید محمود جلیلی دفاع مقدس

فعالیت‌های انقلابی شهید جلیلی

شهید محمود جلیلی، از ارادتمندان دست به سینه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شمار می رفت. خصوصاً ارادت خاصی نسبت به امام حسین(ع) و عزاداری‌های مربوط به ایام تاسوعا و عاشورا داشت، از افراد هیئتی و دلسوخته محسوب می شد.


این شهید والامقام خوش مرام و خوش صحبت بود و هیچگاه با کسی درگیری پیدا نکرد. به نمازها و خصوصاً نماز صبح اهمیت ویژه ای قائل بوده و به عنوان مؤذن اذان می داد. قرآن را قرائت می کرد و در جلسات دعای کمیل و توسل شرکت می نمود.

وی علاقه زیادی به امام خمینی(ره) و شهید بهشتی داشت و موقع شهادت شهید مظلوم دکتر بهشتی بسیار متأثر و ناراحت شد. به حجاب و نماز خواهرانش خیلی سفارش می کرد.

محمود جلیلی علیرغم اینکه در دوران انقلاب نوجوانی بیش نبود، همگام با مردم انقلابی شهرستان بیرجند در راهپیمائی‌ها و تظاهرات بر ضد رژیم پهلوی شرکت می کرد.

شهید ابوالقاسم تیموری‌نژاد

شهادت در حريم حرم امن الهی

شهید ابوالقاسم تیموری‌نژاد توانست به استخدام صدا و سیما درآید. در دوران پرشکوه انقلاب اسلامی و خشم و انزجار مردم نسبت به رژیم ستمشاهی، در زاهدان به سر می‌برد و فعالانه در راهپیمایی و تظاهرات مردمی علیه آن رژیم منحوس شرکت می‌کرد. یکبار هم نیز توسط دژخیمان رژیم مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

این شهید والامقام در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و از وی دو پسر به یادگار مانده است. در سال ۱۳۶۶ برای انجام فریضه‌ی حج واجب، عازم سرزمین وحی و تشرف به مکه معظمه گردید.

شهید تیموری‌نژاد روز جمعه سیاه و خونین که دستور برائت از مشرکین صادر شد، مانند دیگر مسلمانان جهان، در مراسم راهپیمایی شرکت نموده و شعارهایی در نفرت از آمریکا و اسرائیل جنایتکار سر داد. اما گویا این شعارها با مذاق وهابیون کثیف سازگار نبوده و دست به قتل عام مردم زدند.

شهید محمد توکلی اناران

مسلح به سلاح تقوا

شهید محمد توکلی اناران مدت ۴ سال از دوران ابتدایی را در روستای زادگاهش سپری کرد؛ سپس با شوق و علاقه زیاد برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و تا پایان تحصیلات، در رشته فرهنگ و ادب دیپلم گرفت.

این شهید والامقام شرکت در راهپیمایی را از مسجد شروع کرد. بزرگترین سلاحش برگزاری مراسم دعای کمیل، توسل، ندبه و زیارت عاشورا بود. وی در کارهایش خیلی جدی بود؛ از کمترین امکانات بیشترین استفاده و بهره برداری را می‌کرد.

محمد توکلی اناران پس از مدتی همکاری با بسیج، لباس مقدس سربازی را به تن کرد. او که جزو بهترین مسئولان واحد آموزش بود به چیزی جز جبهه، دفاع مقدس، جذب نیرو و آموزش نمی‌اندیشید.

شهید توکلی اناران، هنگامی که به جبهه رفت در تیپ ۱۸ جوادالائمه در قسمت ادوات، واحد دوشیکا انجام وظیفه نمود. وی در عملیات رمضان و مسلم بن عقیل شرکت داشت و دلاورانه جنگید.

شهید مسعود تواضع (دفاع مقدس)

شهیدی که مظهر شجاعت، از خودگذشتگی و ایثار بود

شهید مسعود تواضع با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و در راستای تحقق فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر تبدیل مساجد به پایگاه بسیج به عضویت پایگاه شهید نامجو درآمد و در مدتی کوتاه به‌عنوان عضو شورای مرکزی این پایگاه معرفی گشت.

این شهید والامقام در سال 1362 به مناطق عملیاتی اعزام و در عملیات خیبر دچار عارضه شیمیایی شد بطوری که به‌علت شدت آسیب‌های وارده جهت مداوا به پشت جبهه منتقل شد.

با فرا رسیدن دوران مقدس سربازی با آنکه می‌توانست به واسطه مجروحیت از اعزام به خدمت معاف شود برای طی این دوره به خدمت ژاندارمری سابق درآمد و دوره آموزشی را در زابل به اتمام رساند و پس از یک سال خدمت به زاهدان و ایرانشهر منتقل شد.

شهید اکبر تک خارانی (دفاع مقدس)

انفاق و کمک شهید به نیازمندان

هوا گرگ‌ومیش و اول تاریکی است که سر‌وکله قاچاقچیان، لابه‌لای نیزار‌ها پیدا می‌شود. صدای ممتد تیراندازی به گوش می‌رسد. "اکبر تک خارانی" برای کمک به هم رزمش از محل خدمت پایین می آید. هر قدر نیرو و توان دارد، در دستانش جمع می‌کند تا هرکه را می‌بیند، از پای دربیاورد، اما همه‌چیز خوب پیش نمی‌رود. گلوله در خشاب اسلحه گیر می‌کند و تا خم می‌شود که دوباره سلاحش را برای تیراندازی آماده کند، یک تیر به گردنش اصابت می‌کند و او را از پای درمی‌آورد.

پدر شهید با بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: تازه بعد از شهادتش بود که برخی از مسائل برایمان رو می‌شد. اینکه مستمندان و نیازمندان می‌آمدند و از خوبی او می‌گفتند. اینکه هوای آن‌ها را داشته و به‌وقت نیاز بی‌آنکه کسی بفهمد، کمکشان می‌کرده است و قسم می‌داده کسی متوجه نشود.

شهید ابوالفضل بیجاری دفاع مقدس

شهید بیجاری، مجاهدی نستوه و رزمنده‌ای خدا ترس بود

شهید ابوالفضل بیجاری اوقات فراغت خود را در مسجد سپری می‌کرد و در درس‌ها نیز به دوستان خود کمک می‌کرد.

وی به یادگیری و قرائت کلام وحی خیلی علاقه داشت و مرتب نوار قرآن گوش می‌کرد. وقتی که عضو پایگاه بسیج بود، در جلسات قرآن و دعای کمیل حضوری فعال داشت.

شهید بیجاری فردی خدا ترس و مؤمن و علاقه زیادی به نماز اول وقت داشت. وی همیشه شهادت را از عمق جان آرزو می‌کرد؛ شوق و علاقه وصف ناپذیری برای رفتن به جبهه داشت.

این شهید والامقام پس از پیروزی انقلاب به عضویت پایگاه مقاومت بسیج شهید رجایی مسجد مرتضوی درآمد. برای گذراندن خدمت سربازی سر از پا نمی‌شناخت و به جبهه اعزام گردید.

شهید رمضان بنی‌اسدی

علاقه شهید به کارهای فنی

از اوصاف بارز شهید رمضان بنی‌اسدی می‌توان گفت که زود با کودکان انس می‌گرفت، علاقه زیادی به خواندن کتاب داستان‌های افسانه‌ای داشت، به ورزش فوتبال و کشتی علاقه زیادی نشان می‌داد، نسبت به معلمین احترام خاصی قائل بود.

تنها چیزی که بنی اسدی را از دیگر بچه‌ها متمایز می‌کرد قناعت او بود، نسبت به خواهران و برادران خود علاقه زیادی نشان می‌داد تا جایی که از حق خود می‌گذشت تا آنها به خواسته‌هایشان برسند، علاوه بر تحصیل به کارهای برقی و تعمیر وسایل و اتومکانیک نیز علاقه داشت.

این شهید والامقام نسبت به دروغگویی و خلافکاری حساسیت ویژه‌ای نشان می‌داد و از این رفتارها و اوصاف بیزاری می‌جویید، موقع عصبانیت و ناراحتی در تنهایی خودش خلوت می‌کرد.

شهید علی برازنده مقدم

شهید عاشق خدمت به مردم مناطق محروم بود

شهید علی برازنده مقدم در طول دوران خدمتش در اداره کل راه و ترابری بیرجند، انسان نمونه و کاملی برای خدمتگزاری به مردم بود. علاوه بر اینکه کارمند فعالی در خدمت رسانی به همنوعان خویش در مناطق روستایی بوده و در احداث راه و جاده‌های روستایی، با تلاش‌های پیگیر و شبانه روزی، یادگارهای ارزنده‌ای از وی برجا مانده است، در امور فرهنگی از جمله، خطاطی و طراحی نیز دستی بر کار داشت، که اوقات فراغت را اغلب صرف این کار می‌کرد.

🔹علی برازنده مقدم در مراسم مذهبی، نماز جماعت و عزاداری‌های ائمه اطهار(ع) حضور فعالی داشت. اصولاً وی فردی معتقد و پایبند به قوانین مکتب اسلام بود. این موارد را می‌توان از ارادت خالصانه‌اش به مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، مطالعات کتب مذهبی و به ویژه آثار شهید مطهری، حضور مداوم و پرشور در نماز جماعت و جماعات و تأکید بر حفظ حجاب و رعایت شئونات اسلامی دریافت.

شهید غلامحسین آذیر

ایثار و شهادت‌طلبی در دفاع مقدس

شهید غلامحسین آذیر از مدتی برای جستجوی کار به اصفهان عزیمت نمود و در کارخانه ذوب آهن مشغول به کار شد. وی برای گذراندن دوران سربازی از اصفهان به تهران رفت و در آموزشگاه گروهبانی ارتش ثبت نام کرد.

يكى از همرزمان شهید آذیر می‌گوید: «وقتى در جبهه مواد خوراكى به ما مى‏‌دادند، غلامحسین آنها را نمى‏‌خورد، بلكه آنها را در جايى قايم مى‌کرد و زمانى كه ما چيزى براى خوردن نداشتيم، آنها را مى‌آورد و به بچّه‏‌ها مى‌داد و خودش نمى‏‌خورد.»

غلامحسين رضوانى، يكى از همرزمان شهيد مى‌گويد: «در عمليّات والفجر ۲ زير پاى عراقى‌ها بوديم كه از بالا دستور دادند، آقاى آذیر شما برگرديد عقب. امّا غلامحسین به خاطر اينكه دوست داشت در كنار بچّه‏ ها باشد، از اينكه به عقب برگردد واقعاً ناراحت بود؛ تا صبح هر طورى كه بود در آنجا ماند و نزديكيهاى صبح رفت.

شهید محمد براتی دفاع مقدس

شهید نوجوانی که در جنگ با دشمن خستگی‌ ناپذیر بود

شهید محمد براتی فردی فروتن و متواضع بود؛ وی همواره در جلسات مذهبی و مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان فعالانه شرکت می‌کرد.

🔹نوجوانی خوش اخلاق، خوش برخورد، فعال و زحمتکش بود. به اطرافیان و خانواده‌اش احترام زیادی می‌گذاشت و در انجام کارها به آنها کمک می‌کرد؛ بسیار متین و باوقار بود و کمتر عصبانی می‌شد.

🔹در زمان اوج گیری انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی، مانند دیگر اقشار مردم، عضوی از اعضای شرکت کننده در راهپیمائی‌ها و تظاهرات بود.

🔹محمد براتی حتی برای دفاع از آرمانهای انقلاب، چند سیلی از رئیس پاسگاه ژاندارمری منطقه در آن زمان می‌خورد، ولیکن دست از انقلاب بر نداشت.

شهید محمد بذرافکن

شهیدی که بیشتر اهل عمل بود تا نصیحت

شهید محمد بذرافکن در دوران تحصیل راهنمایی که مصادف با ایام انقلاب بود، در مجالس و تظاهرات شرکت داشت و از پخش اعلامیه و نوار در حد امکان مضایقه نمی‌کرد.

دوران دبیرستان این شهید والامقام که مصادف با ایام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، در نگهبانی و گشت پایگاه شرکت می‌نمود و یکی از اعضای فعال پایگاه‌های بسیج بود.

محمد همیشه آرام و با وقار بوده و پیش از آنکه حرف بزند عمل می‌کرد و قبل از انجام هر کاری، درمورد آن فکر می‌کرد. بچه‌ها را جمع کرده و امر به معروف و نهی از منکر و نصیحتشان می‌نمود؛ احکام واخلاق آموزش می‌داد.

🔹بذرافکن برای اولین بار درسن ۱۸ سالگی، درسال ۱۳۶۰ وارد جبهه شد و این ایام، همزمان با حضور برادر جاویدالاثرش غلامعلی در جبهه‌ها بود. پس از بازگشت از جبهه و پایان تحصیلات متوسطه، در دانشگاه علوم رضوی مشهد قبول شده و برای تحصیل به مشهد رفت.

شهید حسین ایوبی دفاع مقدس

تنفر و انزجار شهید از بیکاری

شهید حسین ایوبی از نظر اخلاقی بسیار با ادب و نیکو بود و در ردیف دانش‌آموزان منضبط محسوب می‌شد. اخلاق خوب و ادبش از او فردی منطقی و مورد قبول در بین دانش‌آموزان و دبیران بوجود آورده بود.

شهید ایوبی با توجه به حال و هوای آن دوران، هیچ موقع زیر بار زور نمی‌رفت و همیشه در برابر بی‌عدالتی و زور ایستادگی می‌کرد. رفته رفته با بالا رفتن درک و فهم نسبت به مسائل اجتماعی آن زمان و پی بردن به جایگاه مذهب و عواطف دینی مردم، توجه ویژه‌ای به مفاهیم دینی و مذهبی به همراه تحصیلاتش در مقطع متوسطه قرین او گردید.

این شهید والا مقام پس از اتمام دوران متوسطه بیکار ننشست و از بیکاری و ولگردی بسیار تنفر داشت. او بیکاری و در جازدن را مانند برکه آبی می‌دانست که انسان را گندیده می‌کند.

عاشق کار کردن و پویایی بود، حتی با در دست داشتن دیپلم به امر کارگری روی آورد و به عنوان پیشخدمت در هتل نیز به کار مشغول می‌شد. چند ماهی نیز در فرمانداری برای طرح آمارگیری از افاغنه مشغول شده و در تمام این امور با حوصله و مهربانی کارها را پیش می‌برد.

درطول مدت عمرش با کسی پرخاشگری نکرد و کمک به مستمندان و فقیران جزو کارهای اصلی او به حساب می‌آمد.

شهید محمد امیرآبادی‌زاده

شهیدی که یادمان حوض خون را طراحی کرد

شرکت در جلسات مذهبی و عزاداری امام حسین (ع)، عبادات و سایر امور دینی از برنامه های اصلی زندگی شهید محمد امیرآبادی‌زاده بود.

این شهید والامقام در سال ۱۳۶۱ از طرف جهاد سازندگی به طور داوطلبانه عازم جبهه شد و به مدت ۴۵ روز برای رزمندگان اسلام، در امر سنگر سازی مشارکت نمود. وی پس از برگشت از جبهه حال و هوای دیگری داشت.

او در مدت حضور در شهر و دیار خودش آرام و قرار نداشت، زیرا فردی پر تلاش بود و سعی می‌کرد به دیگران نیز مساعدت نماید؛ همین امر باعث شده بود که شبها تا دیروقت برای ساختن حوض خون، تلاش و کوشش نماید و برای برپائی جلسات شهدا از آن استفاده کند.

پس از اتمام ساخت حوض خون، خوشحال و شادمان از اینکه توانسته بود خدمتی به شهدا بکند؛ اما این حوض برای اولین بار در جلسه ختم خودش مورد استفاده قرار گرفت و افتتاح شد.

محمد امیرآبادی‌زاده علاوه بر طراحی حوض خون، یک عدد ماکت تانک نیز طراحی نمود و دست از تلاشهای خود برنمی‌داشت و این ماکت را به پایگاه بسیج شهید آهنی که خودش نیز یکی از اعضای آن بود، تحویل داد . شهید عزیز، تصمیم گرفت آموزش نظامی را پشت سرگذاشته و این بار برای جنگیدن به جبهه اعزام شود.

شهید یعقوب استانستی

رعایت ادب و احترام شهید به بزرگترهای فامیل

شهید یعقوب استانستی فردی متعهد و متدین بود. پس از ازدواج صاحب یک فرزند پسر شد و کانون گرم خانواده‌اش با تولد این فرزند رونق تازه‌تری به خود گرفت.

شهید استانستی تنها به تحصیلات و ورزش اکتفا نکرد، مسئولیت سنگین دیگری را بر دوش خود احساس می‌کرد و آن مسئله‌ی دفاع از کشور و نوامیس مسلمین بود.

بنابه نقل قول همسرش، اخلاق پسندیده و نیکویی داشت و هیچ فرقی بین والدین خودش و والدین همسرش قائل نبود و به همه محبت یکسان روا می‌داشت.

یعقوب استانستی در زمینه‌ی اخلاقی، احترام به پدر، مادر و خواهر می‌گذاشت و به دیگر اطرافیانش سفارش می‌کرد که از اعضای پیر فامیل و آشنایان دیدن و احوالپرسی کنید و خبر بگیرید.

مناظرات شهید احمد اشرفی‌پور با منافقین

مناظرات شهید احمد اشرفی‌پور با منافقین

شهید احمد اشرفی‌پور، سال دوم راهنمائی به نمایندگی از طرف مدرسه به حزب جمهوری اسلامی معرفی شد و فعالیت‌های چشمگیری را از خود بروز داد.

🔹احمد اشرفی‌پور با مجاهدین خلق و منافقین جر و بحث می‌کرد و حتی در خصوص شعار تیتر نامه‌هایشان که با عبارت «به نام خلق قهرمان ایران» بود درگیری و نزاع راه انداخت.

🔹پس از اتمام دوران راهنمائی، تصمیم گرفت به حوزه علمیه قم برود و دروس حوزوی را بیاموزد، ولیکن به‌علت ناراضی بودن پدر و اینکه تک پسر خانواده بود، با موافقت ایشان به حوزه علمیه عباسقلی خان مشهد، برای ادامه تحصیل اعزام شد.

شهید مهدی زین الدین

رتبه ۴ کنکور شد، پزشکی شیراز. از دانشگاه‌های فرانسه و کانادا هم دعوت نامه داشت. می‌تونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یک زندگی راحت. حتی می‌تونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به کارش بده و توجیه کنه که میرم پزشک میشم و بعدش خدمت به مردم!

اما چون امام بهش گفته بود امروز اولویت با نهضت هست، به همه اینا پشت پا زد و موندن تو خط اول مبارزه با شاه رو به فرانسه و پزشکی ترجیح داد...

ایستادگی و مجاهدت شهدا  شهید ابراهیم اسپکی

ایستادگی و مجاهدت شهدا

شهید ابراهیم اسپکی در کنار کشاورزی و دامداری به حرفه نقاشی ساختمان نیز روی آورد و مهارت لازم را در این زمینه کسب نمود.

این شهید والا مقام در سال ۱۳۶۱ در سن بیست و دو سالگی ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر و دو دختر بود.

ابراهیم اسپکی از خدمت سربازی معاف شد، اما به مبارزه و جنگ علیه دشمن متجاوز روی آورد و در بسیج مشغول به خدمت و در نهایت عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گردید. وی فعالیت‌های چشمگیری را در میادین نبرد از خود به جای گذاشت.

شهید اسپکی همیشه به همرزمانش می‌گفت: "مگر ما آمده‌ایم که داخل سنگر بنشینیم و استراحت کنیم ؟ ما آمده‌ایم جلوی دشمن را بگیریم ."

خاطره‌ای از سرلشکر شهید مهدی باکری هنگام مواجهه با جنازه دشمنان

خاطره‌ای از سرلشکر شهید مهدی باکری هنگام مواجهه با جنازه دشمنان

مهدی از کشتن نفرت داشت. هدف او پیروزی بر صدام و سران حزب بعث بود نه بر سربازان و مردمانش. از کشته شدن کسی خوشحال نمی‌شد. از آن طرف اگر یک عراقی برای بچه ها ایجاد خطر می کرد هر طوری بود او را می زد تا آسیبی به بچه ها نرساند. طوری طراحی می‌کرد و نقشه می‌کشید که دشمن در محاصره بیفتد و مجبور به تسلیم شود.

می‌گفت: تا دیدین تسلیم شدن، دیگه شلیک نکنید. دیدن کشته های عراقی ناراحتش می‌کرد طوری که روی جنازه های آن ها پا نمی‌گذاشت. گاها می‌آمد که مجبور بودیم از داخل کانال که پر از جنازه های دشمن بود عبور کنیم. آقا مهدی آرام می‌آمد و به هیچ عنوان روی این جنازه ها پا نمی‌گذاشت و می‌گفت: هر کدوم از اینها عزیز یه خانواده هستند. خدا میدونه زن و بچه هاشون و پدر و مادرشون الان در چه حالی هستن و چه حالی میشن وقتی بفهمن ما داریم از روی جنازه عزیزانشون رد می شیم و پا روی اونا می‌ذاریم.

شهید علی غیور اصلی

نخبه‌ای که صحنه جبهه‌ها خیلی زود از وجودش محروم شد

شهید علی غیور اصلی مدتی در برخی کشورهای عربی فعالیت‌هایی را علیه پهلوی آغاز کرد اما پیش از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی درحالی‌که قصد ترور محمدرضا شاه را به همراهی تعدادی از همفکران داشتند شناسایی شدند و وی مجبور به فرار شد.

با پیام امام مبنی بر عقب راندن دشمن از اهواز، شهید علی غیور اصلی طرح شبیخونی را به اجرا گذاشت که بعد‌ها به عملیات «غیور اصلی» معروف شد. طی این شبیخون که با کمک هوانیروز همراه بود با تعداد کمی از نیرو‌ها همراه خود شهید، به تانک‌های دشمن شبیخون زدند و با بالا آمدن آفتاب و حرکت هوانیروز، دشمن که هراسان شده بود از نزدیکی اهواز تا مرز چزابه عقب‌نشینی کرد.

شهید محمدعلی منفرد

شهادت در راه آزادی

شهید محمدعلی منفرد از کودکی با زورگویی مخالف بود و با زورگویان مقابله می‌کرد و این ویژگی اخلاقی او در بزرگسالی او را در صف افراد انقلابی قرار داد، او که در کوران حوادث حضوری مستمر داشت چندین نوبت دستگیر شد و شب‌ها را در پاسگاه ژاندارمری گذراند و مورد ضرب و شتم مزدوران رژیم قرار گرفت.

منفرد در سال های ٥٥ و ٥٦ به گفته برخی با مبارزان همکاری داشت و سلاح تهیه می‌کرد، هر چند کسی از این فعالیت‌های او هرگز مطلع نشد. با اوج گیری انقلاب فعالیت‌های منفرد بیشتر شد.

وی در روز «جمعه سیاه» تهران هم، در صحنه مبارزه حضور داشت و این تجربه در بازگشت به مشهد عزم او را در مبارزه راسخ‌تر کرد و برای مدتی نیز مجبور به ترک مشهد شد و از دست مزدوران رژیم طاغوت در رشت مخفی بود که پس از دو ماه به مشهد بازگشت.

شهید محمد ابراهیم شریفی

شهید محمد ابراهیم شریفی شهیدی که در میدان جنگ "چریک پیر" لقب گرفت

شهید محمد ابراهیم شریفی برای شناسایی به پشت سر دشمن رفته بود و در آن موقعیت به نماز ایستاد و وقتی مورد اعتراض قرار گرفت، گفت: اگر ما نماز را برای خدا بخوانیم، دشمن هیچ گاه ما را نمی‌بیند.

🔹در عملیاتی که چند بالگرد به منطقه عملیاتی آمده بودند، محمد ابراهیم شریفی با یک سلاح سبک سر خلبان هلیکوپتر را نشانه گرفت و او را به درک واصل کرد و هلیکوپتر سقوط کرد. از آن به بعد شهید را با لقب "چریک پیر" خطاب می‌کردند.