لَقَدِ اشْتَرَیْتَ مَرْضاهَ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّاْ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ

امام سجاد (ع) پس از آنکه خطیب دربار یزید به ناسزاگویی درباره امام علی (ع) پرداخت، خطبه ای در معرفی اهل بیت پیامبر اکرم(ص) خواندند که باعث رسوایی دشمنان شد.

بر اساس روایتى، پس از آنکه امام خطیب دربار یزید، نسبت به امیرالمومنین علی (ع) و امام حسین (ع) ناسزا گفت، ناگهان امام سجّاد فریاد برآورد: «وَیْلَکَ اَیُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَیْتَ مَرْضاهَ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّاْ مَقْعَدَکَ مِنَ النّارِ»؛ «واى بر تو اى خطیب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جایگاهت در آتش دوزخ مهیا باد!». و سپس امام سجاد (ع) به یزید گفت: «اَتَاْذَنَ لی اَنْ ارْقى هذِهِ الاَْعْوادَ فَاَتَکَلَّمَ بِکَلام فیهِ للهِِ تَعالى رِضىً، وَ لِهوُلاءِ اَجْرٌ وَ ثَوابٌ»؛ «آیا به من اجازه مى دهى که بر فراز این چوب ها بروم و سخنانى بگویم که سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى این مردم در پى داشته باشد؟» اما یزید از آنجا که می‌دانست سخنرانی امام باعث رسوایی می‌شود، درخواست امام را نپذیرفت و اصرار مردم نیز باعث نشد که اجازه سخنرانی بدهد، تا آنجاکه پسر یزید گفت: «به او اجازه بده، زیرا وى توانایى ایراد خطبه را ندارد.» یزید به پسرش گفت: «انَّ هولاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَ الْفَصاحَهَ وَ زَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً»؛ «این گروه علم و فصاحت را به ارث برده اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده اند.»
اما سرانجام یزید که راهی برای فرار از این موقعیت نداشت، پذیرفت که امام سجاد (ع) سخنرانی بپردازد.

متن عربی خطبه امام سجاد (ع) در مجلس یزید به این شرح است:

أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی.

أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَی مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِکْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللَّهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِکْمَةِ اللَّهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ.

سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَکِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِیمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَکِیمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ یَطْحَنُهُمْ فِی الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَی وَ یَذْرُوهُمْ فِیهَا ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمَ لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَی لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ذَاکَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ.

ترجمه خطبه امام سجاد (ع) در مجلس یزید این چنین است:

ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما علم ارزانی داشت، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق «امیر المؤمنین علی علیه السلام»، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله «حمزه»، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم.

ای مردم! من فرزند مکه و منایم ،من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نمازگزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی (ص) و علی مرتضایم (ع)، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.

من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر (ص) هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.

او جوانمرد، سخاوتمند، نیکو چهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بودوهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت. او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او «که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست» جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.

خطبه امام سجاد (ع) باعث گریه حاظران در مجلس شد که و یزید که از سخنان امام ترسیده بود، دستور داد مؤذن اذان بگوید. هنگامی که مؤذن گفت: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ»، حضرت سجاد فرمود: «چیزی از خدا بزرگتر نیست»، و هنگامی که مؤذن گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، علی بن الحسین (ع) فرمود: «مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت می دهند» و سپس مؤذن گفت: «أشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» که امام سجاد (ع) خطاب به مؤذّن گفت: «تو را به حقّ محمّد ساکت باش تا من سخنی بگویم.» آنگاه از بالای منبر خطاب به یزید فرمودند: «ای یزید! این پیغمبـر، جد من است و یا جد تو؟ اگر گویی جد من است، همه می دانند که دروغ می گویی، و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روی ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهل بیت او را به اسارت گرفتی؟! به خدا سوگند اگر در جهان کسی باشد که جدش رسول خداست، آن منم، پس چرا این مرد، پدرم را کشت و ما را مانند رومیان اسیر کرد؟! ای یزید! این جنایت را مرتکب شدی و باز می گویی محمد رسول خداست؟! و روی به قبله می‌ایستی؟! وای بر تو! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند.»

پس از این اتفاق، جمعیت حاظر منقلب شدند و از حقیقت واقعه خبردار گشتند. در روایات آمده است که فردی یهودی که در مجلس حضور داشته پس از آنکه متوجه می‌شود این اسیران از خاندان رسول الله (ص) هستند، خطاب به یزید گفت: سبحان اللَّه!! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و مع ذلک او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید!! بخدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می‌نهاد ما او را پرستش می‌کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برجستید و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!» یزید که از سخنان یهودی خشمگین شده بود دستور داد تا او را بکشند که در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: «اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.»

منابع: بحارالانوار، مجلسی

نفس المهموم

فرمایشات حضرت زهرا س درباره اهمیت جهاد در اسلام (إِنّ اللّهَ فَرَضَ الجِهادَ و عَظَّمه و جَعَل نصره)

إِنّ اللّهَ فَرَضَ الجِهادَ و عَظَّمه و جَعَل نصْرَه و ناصرَه، وَ اللّهِ ما صلُحتْ دینٌ و لا دُنیا إلّابه (وسائل الشيعه، ج 15 ص 15)

به راستی خدا جهاد را واجب فرمود و آن را بزرگ داشت و جهاد را یار و یاور خود قرار داد. به خدا سوگند، دین و دنیا اصلاح نمی پذیرند مگر با جهاد.

حضرت زهرا در خطبه فدکیه می فرماید: والجهاد عزّاً للإسلامِ.

اما اینکه جهاد موجب عزت اسلام است پر واضح است؛ زیرا با جهاد مشکین و دشمنان اسلام سرکوب می شوند و رعب و وحشت بر آنان مستولی می گردد و با نظر عظمت به مسلمین می نگرند؛ چنانکه ترک جهاد ذلت و حقارت می شود و دشمن چیره می گردد. لذا، خداوند متعال جهاد را در تمام ادیان، مخصوصا دین اسلام از اهم واجبات قرار داده است و فرار از آن گناهی بزرگ شمرده است.

الحمد لله على ما أنعم وله الشكر على ما ألهم والثناء بما قدّم

الحمد لله على ما أنعم و له الشكر على

خدا را بر نعمت هایش سپاس مى گویم، و بر توفیقاتش شکر

ما اَلْهَمَ وَالثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَم

مى کنم، و بر مواهبى که ارزانى داشته، ثنا مى خوانم.بر نعمت هاى گسترده اى

ابْتَدَأها، وَسُبُوغِ[1] آلاء[2] اَسْداها[3]، وَتَمامِ

که از آغاز به ما داده و بر مواهب بى حسابى که به ما احسان فرموده.و بر عطایاى

مِنَن[4] والاها! جَمَّ[5] عَنِ الاْحْصاءِ عَدَدُها،

ادامه نوشته

أَصْبَحْتُ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُمْ قَالِيَةً لِرِجَالِكُمْ

دلائل الإمامة، جلد۱، صفحه۱۲۸

عنوان باب: [فَاطِمَةُ اَلزَّهْرَاءِ (عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ)] وصيّة فاطمة (صلوات اللّه عليها)

وَ حَدَّثَنِي أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَخْلَدٍ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرْحِيُّ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي أُمُّ اَلْفَضْلِ خَدِيجَةُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي اَلثَّلْجِ، قَالَتْ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلصَّفْوَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ اَلْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى اَلْجَلُودِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْمُهَلَّبِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ اَلْمَدَائِنِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحَسَنِ، عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَيْنِ، قَالَتْ: لَمَّا اِشْتَدَّتْ عِلَّةُ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ) اِجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ، فَقُلْنَ لَهَا: يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتِ؟ فَقَالَتْ:

«أَصْبَحْتُ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُمْ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُمْ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِفُلُولِ اَلْحَدِّ، وَ خَوَرِ اَلْقَنَاةِ وَ خَطْلِ اَلرَّأْيِ، لَبِئْسَ مٰا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اَللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي اَلْعَذٰابِ هُمْ خٰالِدُونَ، لَقِحَتْ، فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ اِحْتَلِبُوا طِلاَعَ اَلْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً، وَ ذُعَافاً مُمْقِراً، هُنَالِكَ يَخْسَرُ اَلْمُبْطِلُونَ، وَ يَعْرِفُ اَلتَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ اَلْأَوَّلُونَ.

ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً، وَ اِطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ، وَ هَرْجٍ شَامِلٍ؛ وَ اِسْتِبْدَادٍ مِنَ اَلظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً، فَيَا خُسْرَى لَكُمْ، وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عَمِيَتْ عَلَيْكُمْ؟ أَ نُلْزِمُكُمُوهٰا وَ أَنْتُمْ لَهٰا كٰارِهُونَ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ، وَ اَلصَّلاَةُ عَلَى أَبِي سَيِّدِ اَلْمُرْسَلِينَ».

حجت‌ الاسلام علیرضا قبادی (ستایش خداوند متعال در سخنان حضرت زهرا س)

حجت‌ الاسلام علیرضا قبادی، جامعه‌شناس و کارشناس دینی به مناسبت ایام فاطمیه، در سلسله نوشتاری که در اختیار ایکنا  قرار داده است به تحلیل گفتمان خطبه فدکیه حضرت فاطمه(س) پرداخته است.

قبادی

حجت‌الاسلام علیرضا قبادی، جامعه‌شناس و کارشناس دینی به مناسبت ایام فاطمیه، در سلسله نوشتاری که در اختیار ایکنا  قرار داده است به تحلیل گفتمان خطبه فدکیه حضرت فاطمه(س) پرداخته است.

علیرضا قبادی که در اولین قسمت از این مجموعه به موضوع «تقسیم قلمروها در خطبه فدکیه حضرت فاطمه الزهرا(س)» پرداخته بود، در این قسمت به موضوع «جایگاه حمد و ستایش پروردگار در دیدگاه حضرت زهرا(س)» اشاره‌ای داشت که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

«چنانچه در نوشتار قبل اشاره شد، یکی از قلمرو‌ها یا موضوعات خطبه حمد است. حمد ستایش است و معیاری برای سنجش میزان انسانیت، انسان است. همانگونه که در منابع دینی به صراحت آمده است «اگر بندگان از نعمت‌های الهی بهره می‌بردند، بی آنکه سپاسگزار او باشند و روزی فراوان او می‌خوردند، بی آنکه شکر او بجا می‌آوردند، آنگاه از حد انسانی خارج و به سر حد حیوانی تنزل می‌کردند».

از این رو اصل حمد و ستایش پروردگار، امتیاز چندان مهمی برای حضرت فاطمه(س) و این خطبه به حساب نمی‌آید. زیرا اولیای الهی، با همه مصائب و ابتلائات، هیچگاه از شکر و سپاس منعم غفلت نمی‌کنند. فساد «بر و بحر» را نتیجه سوء عمل آدمی می‌دانند؛ بنابراین آنچه حضرت فاطمه(س) و خطبه او را متمایز می‌کند اصل ستایش نیست بلکه نحوه ستایش اوست که گواه معرفت و عرفان او نسبت به پروردگار و الگویی برای ستایش‌کنندگان است.

حضرت فاطمه(س) سه واژه، «حمد، شکر و ثنا» را به عنوان واژه‌هایی که هر کدام نوع خاصی از سپاس را محضر رب العالمین، نشان می‌دهد؛ در خطبه فدکیه بکار برده است.

«حمد» ستایش و سپاس در مقابل افعال و صفات جمیل یا دریافت نعمتی از روی اختیار است، «شکر» سپاس در برابر دریافت نعمت، بکار می‌رود و «ثنا» (مدح) مطلق ستایش خداوند در برابر الطافش نسبت به انسان و سایر مخلوقات است.

حضرت فاطمه(س) حمد را در مقابل نعمت، شکر را در مقابل «الهام» (شعور و درک درونی) و «ثنا» را در مقابل الطاف عام خداوندی بکار برده است.

بنابراین او خداوند را به سبب تفضل نعمت، تفضل شعور درونی، اعطا، نعمت‌هایی که حیات آدمی به آن وابسته است، ارزانی احسان‌های بی‌شمار، ارزانی، نیکویی‌های فراوان‌تر از شمردن، عنایت خوبی‌هایی دورتر از توان پاداش دادن و لطف‌های دست نیافتنی‌تر از درک ما، سپاس گفته است.

حضرت فاطمه(س) با اینگونه سخنان خیلی با اهمیت، برجسته و متمایز خداوند را ستایش کرده است.

همچنین حضرت با یادآوری احسان و نیکویی‌های خداوند، غیر مستقیم بندگان را به شکرگزاری و استفاده از این فرصت به عنوان یک کنش و رفتار توصیه فرموده است. حضرت فاطمه(س) فرمود: به منظور پیوستگی، ازدیاد، فراوانی و دو چندان شدن نعمت‌ها، شکرگزار خداوند باشید. همانگونه که خداوند اعلان نمود: «چنانچه سپاس‌گزاری کنید بی‌شک به شما زیادی خواهم بخشید.»

حضرت فاطمه(س) با زبانی معرفتی ـ اعتقادی سخن خویش آغاز کرده است. در نوشتار بعد، قلمرو دیگری از خطبه تحلیل می‌شود.»

متن خطبه حضرت عباس ع

متن خطبه حضرت عباس ع

به‌هرحال، متن این خطبه به‌حسب آنچه در فضای مجازی از کتاب «خطیب کعبه» نقل شده، این‌گونه است:

«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران. اَتُخَوِنَّ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.

هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَ الدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله ـ صلَّی‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وَ‌آلِه ـ وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ ـ علیه‌السلام ـ حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی‌عَبدِاللِه الحُسَین ـ علیه‌السلام ـ مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟ تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لا بَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم».

ترجمه خطبه مذکور

«ستایش خداوندی که این خانه (کعبه) را به قدوم پدر او شرافت داد٬ جایی که دیروز برای او خانه بود امروز قبله گردیده است. ای کافران فاجر... آیا راه بیت (کعبه) را بر امام نیکوکاران می‌بندید؟ چه کسی سزاوارتر از او به این خانه است؟ چه کسی از او به این خانه نزدیک‌تر است؟ اگر حکمت‌ خدا و اسرار بلندمرتبه‌اش آشکار نمی‌شد و برای امتحان مردم نبود، هر آینه قبل‌ از آنکه او (حسین) به طواف بیاید خانه کعبه بسویش پرواز می‌کرد، به‌تحقیق مردم حجرالاسود را استلام می‌کنند و حجرالاسود دست او (‌حسین) را استلام می‌کند و اگر مشیت اراده مولایم (حسین) از مشیت خدای‌ رحمان سرچشمه نمی‌گرفت٬ هر آینه مانند باز شکاری غضبناک که بر پرندگان درحال پرواز هجوم می‌آورد بر شما هجوم می‌بردم ... .

آیا قومی را می‌ترسانید که در کودکی مرگ را به بازی می‌گیرند٬ پس در بزرگی چگونه است؟ و به‌جای حیوانات جان‌ خویش و عزیزترین‌ کسانم را دربرابر آقایم فدا می‌کردم. هیهات... به دقت بنگرید و ببینید چه کسی شراب‌خوار است و چه کسی صاحب حوض و کوثر است؟ و چه کسی در خانه‌اش آوازخوان‌های مست دارد و چه کسی در خانه‌اش وحی و قرآن است؟ و چه کسی در خانه‌اش هوسرانی و آلات‌ لهو و لعب دارد و چه کسی در خانه‌اش پاکی و نشانه‌های الهی است؟ و شما در گمراهی غلطی واقع شدید که قریش در آن قرار داشتند، آنها مراد‌شان کشتن رسول‌ خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌ وآله ـ بود و ما اراده کشتن فرزند دختر پیامبرتان را دارید. و تا زمانی که امیرالمؤمنین‌ ـ ع ـ زنده بود (کشتن پیامبر) برایشان ممکن نبود٬ پس چگونه برای شما کشتن ابی‌عبدالله حسین ـ علیه‌السلام ـ ممکن شود؛ درحالی‌که من زنده‌ هستم؟ بیایید تا شما را به راهش آگاه کنم٬ به کشتن من اقدام کنید٬ گردن مرا بزنید، تا مرادتان حاصل شود. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و اولادتان را کوتاه کند٬ و لعنت خدا بر شما (بنی‌امیه) و اجدادتان باد».

نکته‌ای درباره محتوای خطبه

محتوای این عبارت، محتوایی پذیرفتنی و قابل قبول است، اما اگر کسی با روایات و نوع خطابه‌های عربی در آن زمان آشنا باشد، درخواهد یافت که متن عربی این خطبه نه‌تنها هیچ‌گونه فصاحتی ندارد، بلکه اساساً از گفتاری که یک عرب زبان آن‌ را بیان می‌کند به دور است؛ بلکه حتی اشتباهات فاحشی نیز در متن عربی آن وجود دارد که بر کسی که به ادبیات عرب آشنا باشد پوشیده نیست.

خطبه بدون الف حضرت علي ع

خطبه بدون الف حضرت علي ع

حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام در کنار اصحابشان نشسته بودند، و یاران آن حضرت در مورد «خط» و «حروف» بحث می کردند، و به این نتیجه رسیدند که در میان حروف «الف» از همه بیشتر مورد استعمال قرار گرفته است، و صحبت کردن بدون بکارگیری آن بسیار مشکل و دشوار است، حضرت با شنیدن این صحبت ها بدون درنگ شروع به خطبه طولانی کردند که از نظرتان می گذرد:

«حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ،

ادامه نوشته

دانلود جزوه ی ﺷﺮح ﻟﻐﺎت ﻏﺮﯾﺐ ﺧﻄﺒﻪ ﻫﺎی ﻧﻬﺞ اﻟﺒﻼﻏﻪ

دانلود جزوه ی ﺷﺮح ﻟﻐﺎت ﻏﺮﯾﺐ ﺧﻄﺒﻪ ﻫﺎی ﻧﻬﺞ اﻟﺒﻼﻏﻪ

حمد وسپاس خداوندی که هستی بخش جهان آفرینش و تمام کائنات است . ذاتی که برترین موجودات خود را انسان قرار داد , واو را موجودی مختار و آزاد آفرید و از میان خودآنان ,بزرگانی برای هدایت شان به راه کمال برگزید ؛ همچون پیامبر عظیم الشان اسلام و اهل بیت عصمت و کرامت که کشتی نجات بخش امت می باشد و در رأس آنها علی بن ابی طالب امیر المومنین مولی الموحدین علی ( علیه السلام ) را به عنوان ثقل اصغرمعرفی نمودند .

ادامه نوشته