جلسه تفسیر قرآن آیت‌ الله ابوالقاسم علیدوست -  آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره بقره

جلسه تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست؛ استاد درس خارج حوزه علمیه قم، با محوریت تفسیر سوره بقره امروز،‌ ۱۲ اسفندماه در فضای مجازی منتشر شد.

در ادامه گزیده مباحث این جلسه را می‌خوانید؛

بحث ما درباره آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره بقره بود. مطالبی گفته شد، برخی نکات مانده که در این جلسه بیان می‌شود. یک شبهه‌ای در برخی متون آمده و به آن پرداخته شده و آن این است که وقتی ما قائل شدیم به اتحاد عمل و عامل، یعنی حقیقت و هویت انسان با عمل اوست و این عمل است که هویت انسان را شکل می‌دهد و انسان با عملش ساخته می‌شود، پس عقاب و ثواب چه می‌شود؟ مثلا یک گرگ از وجود گرگی خودش رنج نمی‌برد و اتفاقا کمال تناسب را دارد یا وقتی انسانی بهشت شد، بهشت از بهشت لذت نمی‌برد. اینجا باید مستمسکی پیدا کنیم مثلا بگوییم درست است این اتحاد صورت می‌گیرد ولی طبق آیات قرآن ما دو جهنم داریم، دو بهشت؛ یک جهنم محیط بر کافرین است و بر آنها احاطه دارد و خود انسان‌ها هیزم آن هستند، یک جهنم هم بیرون از ذات انسان است و تعبیر خلود جهنم اشاره به این معنا دارد. ممکن است انسان از ناحیه این جهنم بیرونی مورد اذیت واقع شود یا به خاطر بهشت بیرونی متنعم شود.

جلسه تفسیر قرآن آیت‌ الله ابوالقاسم علیدوست -  آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره بقره

نکته بعد اینکه وقتی می‌گوییم انسان با عمل متحد می‌شود، این اتحاد غیر از وحدت است. یک زمان هیچ فرقی بین عمل و عامل نیست و میانشان هوهویت برقرار است، ولی یک زمان نوعی اتحاد برقرار است و شخصیت انسان را عملش می‌سازد.

نکته بعد اینکه خیلی لازم نیست مسائل قیامت را دقیقا بفهمیم. اینکه واقعا چه می‌گذرد، نعمت‌ها چگونه است، عقوبت‌ها چگونه است، ما نه ماموریم به فهمش و نه فهمش امکان دارد. آنچه مسلم است این است که انسان‌ها در قیامت گاه معذبند و گاه ثواب می‌برند و کار از فاعل جدا نیست. این مقدار دلالت آیات است که اگر نفهمیم نمی‌توانیم آیات را توجیه کنیم. حال اینکه جزئیات را بفهمیم و به نتیجه قطعی برسیم صحیح نیست. شاید در این زمینه روش علامه طباطبایی آموزنده باشد. ایشان در تفسیر المیزان همین حرف را می‌زند که لازم نیست ما به کیفیت بهشت و جهنم بپردازیم و اساسا ضرورت ندارد.

مخاطب قرآن عوام هستند یا خواص؟

مطلب دیگر که باز در قالب یک سوال مطرح می‌کنم این است که بعضی ممکن است بگویند شما چند جلسه است بر اتحاد عمل و عامل تاکید می‌کنید، لذا می‌گویید در آیه «وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ» هیچ چیز در تقدیر نیست. آیا واقعا این حرف را عوام که مخاطب آیات قرآن هستند می‌فهمند؟ اگر کلمه‌ای را در تقدیر بگیرید همه می‌فهمند اما وقتی در بحث اتحاد عامل و عمل می‌برید، بحث تخصصی می‌شود و عوام نمی‌فهمند. ما معتقدیم قرآن بین سه راهی که می‌توانست پیش بگیرد یک راهی پیش گرفته که اگر به آن توجه شود، به این سوال پاسخ داده می‌شود.

قرآن می‌توانست مجموع عباراتی برای عوام باشد و همه آیاتش را عوام بفهمند، مثل یک کتاب تاریخ یا عقائد که خیلی روان و ساده نوشته شود و همه استفاده کنند. راه دوم این بود خدای متعال کتابش را در سطحی قرار دهد که خواص بفهمند و بقیه از خواص کمک بگیرند یعنی یک کتاب عمیق و علمی که عوام معنایش را نفهمند. راه سوم این است که قرآن طوری سخن بگوید عوام بفهمند و خواص بپسندند و استفاده‌های خودشان را کنند. به همین خاطر می‌گوییم قرآن برای توده مردم است تا مردم از آن استفاده کنند، حتی اگر ظرائف آن را نفهمند. اینجا آن حدیث معنا می‌شود که حضرت فرمود: «كتاب اللّه على أربعة: العبارة للعوام، الاشارة للخواص، اللطائف للأولياء و الحقائق للأنبياء». پس قرآن آمده است راه میانه را رفته، نه فقط توده را در نظر گرفته تا کتاب را از اشارت و لطائف و حقایق پنهان خالی کند و نه به گونه‌ای صحبت کرده که توده مردم را محروم کند.

بنابراین ما نمی‌گوییم قرآن بدون مراجعه به اخبار قابل استفاده نیست و حتما باید نور الثقلین کنار دستمان باشد، خیر، از قرآن می‌شود استفاده کرد ولی قرآن اشارات و ظرائفی دارد که آن را باید با کمک روایات اهل بیت(ع) فهمید. روایات ناظر به جریاناتی بود که می‌خواستند فارغ از اهل بیت(ع) سراغ قرآن بروند، می‌خواستند در کنار مدرسه اهل بیت(ع)، مدرسه باز کنند.

تأملی در بحث اتحاد عاقل و معقول

مطلب دیگر بحث اتحاد عاقل، معقول و عقل است. شاید بپرسید این چه ارتباطی با بحث ما دارد؟ این بحث مصداقی از بحث اتحاد عمل و عامل است. اگر کسی در جمع ما و مخاطبین با برخی مسائل فلسفی آشنا باشد متوجه می‌شود این مسئله چیست. از گذشته‌های دور بحث اتحاد عاقل و عقل و معقول مطرح بوده است. مطرح‌شده ابن سینا با این نظریه مخالفت کرده است ولی ملاصدرا بر این اصل تاکید کرده است. اگر معلوم بالعرض باشد مثل علم من به گوشی تلفن، قطعا اتحاد عاقل و معقول درست نیست و کسی که قائل به اتحاد است نمی‌خواهد این را بگوید، ولی علم انسان به صورت ذهنی خودش اینگونه نیست و اتحاد عاقل و معقول برقرار است و نمی‌شود این را انکار کرد. ملاصدرا در جای جای اسفار این بحث را دارد ولی در جلد سوم به طور خاص به این مسئله پرداخته است.

پس ما در کنار اتحاد بین عامل و عمل باید اتحاد بین عالم و معلوم را هم در نظر بگیریم. بحثی که درباره اتحاد عامل و عمل داشتیم، در علم هم داریم و اصولا انسان از علمش جدا نمی‌شود و جزء ماهیت او می‌شود. اگر ادراک صحیح داشته باشد شخصیتش صحیح تشکیل می‌شود، اگر مدرکاتش باطل باشد شخصیت باطل پیدا می‌کند.

https://iqna.ir/files/fa/news/1402/12/12/3359607_509.mp3

جلسه تفسیر قرآن سید مجتبی حسینی آیه ۵۲ سوره ابراهیم

مفسر قرآن کریم ضمن اشاره به اینکه ما قرآن را برای کسب دانش می‌خوانیم، نه برای صیرورت و تغییر، تصریح کرد: کل قرآن برای حرکت است و می‌خواهد تو را حرکت دهد.

به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن سید مجتبی حسینی؛ مفسر قرآن و کارشناس دین با محوریت آیه ۵۲ سوره ابراهیم شب گذشته ۲۴ دی در فضای مجازی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

ادامه نوشته

آیا بسم الله الرحمن الرحیم جزئی از سوره است؟ - جلسه تفسیر آیت‌ الله علیدوست

آیا بسم الله الرحمن الرحیم جزئی از سوره است؟ - جلسه تفسیر آیت‌ الله علیدوست

جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌ الله ابوالقاسم علیدوست با محوریت تفسیر سوره حمد، صبح امروز ۲۳ اردیبهشت در فضای مجازی منتشر شد.

در ادامه گزیده مباحث این جلسه را می‌خوانید؛

در تفسیر بسمله، چند بحث علوم قرآنی مطرح کردیم؛ در جلسه گذشته به دو مسئله از مسائل علوم قرآنی «بسم الله» پرداختیم. امروز هم در امتداد آن بحث، همان دو مسئله را پیگیری می‌کنیم. آن دو مسئله این بود که یک، آیا بسمله از قرآن است؟ دو، آیا بسمله در هر سوره‌ای، جزئی از سوره است؟ امروز ادله‌ای که اقامه شده تا اثبات کند بسم الله جزء قرآن و جزء هر سوره است را بیان می‌کنیم.

ادامه نوشته

جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله علیدوست با محوریت تفسیر سوره حمد

نوزدهمین جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست با محوریت تفسیر سوره حمد، صبح امروز ۲۹ اسفندماه در فضای مجازی منتشر شد.

در ادامه گزیده مباحث این جلسه را می‌خوانید؛

به دنبال مباحثی که راجع به بسمله داشتیم، به الرحمن الرحیم رسیدیم و خیلی حرف‌ها زدیم ولی یک حرف ناتمام باقی ماند و آن علت ذکر این دو صفت میان همه صفات خداوند بود. خداوند صفات زیادی دارد، چرا این دو صفت در بسمله ذکر شده است؟ ممکن است یک نفر بگوید چه ارتباطی به شما دارد؟ نکته این است که ما می‌خواهیم این بحث را مقدمه یک بحث مهمی قرار دهیم.

پاسخ تفسیر نمونه و اشکال آن

اگر شما تفسیر نمونه را نگاه کنید می‌گوید چون رحمت خدا واسع است، صفت رحمن و رحیم در آیه آمده است. ما وسیع‌تر از رحمت خدا چه داریم؟ لذا خدا خواسته خودش را در بسم الله با دو صفت رحمن و رحیم معرفی کند. این جواب برای کلاس درس حوزه و دانشگاه خوب است ولی به درد کلاس درس خارج نمی‌خورد چون اشکال دارد. اشکالش این است که مگر علم و حکمت خدا واسع نیست؟ چرا این صفات نیامده است؟ پس این جواب، جواب کاملی نیست. پس جواب کامل چیست؟

ما قرار شد الله را اسم علم معنا نکنیم و الله را به خالق و رازق و مستحق عبودیت معنا کنیم و این معانی را از روایات به دست آوردیم. اگر الله به معنای خالق و رازق باشد، الرحمن و الرحیم می‌خواهد وجه الله باشد. گویا گفته می‌شود برای چه به نام الله آغاز کنیم، پاسخ داده می‌شود به این دلیل که او رحمن و رحیم است. در واقع الرحمن الرحیم عنوان مشیر به جهت خلقت و رزق و عطف نظر خداوند بر بندگان است. خداوند با این دو صفت می‌خواهد بگوید خلق من بر اساس رحمتم بوده است و شما از جهت اینکه من رحمن هستم خلق شدید، از جهت اینکه من رحیم هستم رزق می‌گیرید. لذا رحمن و رحیم هدف و رمز خلقت به شمار می‌آید.

عالی برای دانی کار نمی‌کند

ما یک اصلی در فلسفه داریم که صحبت ما با آن اصل فلسفی ناسازگار می‌شود. ما اول باید بگوییم آن اصل فلسفی چیست، بعد بگوییم چگونه با حرف ما ناسازگار است و بعد نشان دهیم راهی برای سازگاری هست یا نه. آن بحث فلسفی این است که خدای متعال هیچ وقت کاری برای غیر خود نمی‌کند یا به تعبیر دیگر، عالی هیچ وقت برای سافل کاری نمی‌کند. در نگاه اول این اصل شاید محل اشکال باشد و گفته شود چه اشکالی دارد عالی برای سافل کاری کند ولی توضیحش این است که اگر عالی برای دانی کار کند مثلا خداوند برای مصلحت بندگان پیامبر بفرستد، یا می‌خواهد با این کارش خودش را کامل کند یا هیچ هدفی برای کامل کردن خودش ندارد. اگر بخواهد خودش را کامل کند که قابل تصور نیست، یعنی باید بگوییم خداوند برای استکمال خودش پیامبر فرستاده است! خدا کامل از هر وجه است، پس هدفش رفع نیاز خودش نیست. شاید بگویید خداوند برای خودش هدف ندارد که این هم با حکمت منافات دارد چون حکیم بدون هدف کار نمی‌کند.

فرض سوم این است که بگوییم خدا برای کامل کردن خودش خلق نکرده است، بی‌هدف هم خلق نکرده است بلکه برای تکمیل بندگان کار کرده است. باز سوال می‌شود تکمیل بندگان برای خدا اثر دارد یا نه؟ اگر بگویید بله به فرض اول برمی‌گردد و اگر بگویید نه به فرض دوم برمی‌گردد. اشاعره هم همین اعتقاد را دارند و می‌گویند از فعل خدا نباید سوال کرد و اگر سوال کنید کافر هستید. اینها می‌گویند افعال خداوند سوال ندارد. اگر بگویید خلاف حکمت است، می‌گویند مگر خدا حکیم است؟ طبق دیدگاه اینها اسم حکیم برای خداوند اسم علم است. تا اینجا اشکال معلوم شد. چون ما می‌گوییم خداوند به خاطر رحمتش ما را خلق کرده است میان این نظر تعارض به وجود می‌آید. میان این دو نظر چگونه جمع کنیم؟

برخی می‌گویند فلاسفه بی‌خود گفتند ولی برخی این اصل را قبول می‌کنند و درصدد پاسخ هستند. راه حلی که به نظر ما می‌رسد این است؛ یک وقت ما از غرض فاعلیت خداوند سوال می‌کنیم، یک وقت از غرض در فعل خداوند سوال می‌کنیم. پس یک غرض از فاعلیت خداوند داریم، یک غرض از فعل خداوند. یک وقت نجار یک تخت می‌سازد. نجار این تخت را می‌سازد که مردم روی آن بخوابند ولی نجار این تخت را می‌سازد که مردم روی آن بخوابند تا پول بگیرد. مورد اول غرض از فعل نجار است ولی مورد دوم غرض از فاعلیت نجار است.

یک دفعه می‌گوییم خداوند برای چه انسان‌ها را آفرید؟ برای اینکه خدا را بشناسند. خدا برای چه مقرراتی تشریع کرد؟ برای مصالح بندگان. یک دفعه می‌گوییم خدا برای چه مقرراتی را برای مصالح بندگان خلق کرد؟ خدای متعال برای چه پیامبرانی را برای هدایت انسان‌ها آفرید؟ آن قاعده فلسفی برای وقتی است که سوال از فاعلیت باشد ولی وقتی سوال از فعل است مشکلی نیست. پس اگر گفتیم خداوند ما را برای استفاده از رحمتش خلق کرد نباید بگوییم عالی برای سافل کار نمی‌کند. اصلا ممکن است مصالح بندگان و رحمت را غرض خداوند ندانیم بلکه ثمره کار خداوند بدانیم. پس ما قاعده فلسفی را گفتیم، ناهمسویی آن با بحث خودمان را گفتیم، پاسخ آن را هم گفتیم.

آیت‌ الله عبدالکریم عابدینی (ایمان آوردن جن ها به پیامبر اکرم ص)

آیت‌ الله عبدالکریم عابدینی، نماینده ولی‌ فقیه در استان قزوین، در دوازدهمین جلسه تفسیر قرآن در ادامه بررسی آیات سوره جن به تفسیر آیه نهم پرداخت و گفت: پل عبور از جهنم هفت ایستگاه دارد، خدا در هفت مقطع سؤال خاصی مطرح می‌کند و موفقیت در پاسخ به آن مقدمه‌ای برای ورود به مراحل دیگر است.

آیت‌ الله عبدالکریم عابدینی (ایمان آوردن جن ها به پیامبر اکرم ص)

وی اظهار کرد: اول از شهادتین سؤال می‌شود و دوم از نماز و ولایت و امامت که با موفقیت در هر ایستگاه به توقفگاه بعدی می‌رود، ایستگاه سوم زکات است و صدقه و خمس و مبرات در ایستگاه چهارم سؤال می‌شود که اگر چیزی برای عرضه داشت به ایستگاه پنجم که روزه است می‌رود، در مرحله ششم به حج می‌پردازند، مرحله هفتم از مظالم و رعایت حقوق دیگران و حق‌ الله و حق ولی و رهبر سؤال می‌شود. اگر در هر مرحله موفق شود کار تمام شده اما اگر نتواند، لطف خدا همچنان جاری است و می‌تواند با مستحباتش نواقص ایمانی خود را جبران کند.

امداد غیبی خداوند

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در ادامه تفسیر سوره جن گفت: رصد و مترصد بودن و مراقب بودن خدا یعنی خدا از یک سو از دین و بندگان خود حمایت می‌کند و از سوی دیگر از دشمنان دین انتقام می‌گیرد که مصداق امروزی آن حادثه طبس است؛ آن زمان که پس از تظاهرات‌ها، راهپیمایی‌ها، ایستادگی‌ها و مجاهدت‌های مردم غیور ایران انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و دشمن نقشه کشیده بود که جماران و اماکن مهمی را مورد حمله و بمباران خود قرار دهد؛ اما در صحرای طبس امداد غیبی خداوند در قالب باد و طوفان به هم پیچید تا نسخه دشمن را بپیچد، ما آن یاران غیبی را ندیدیم اما آثار عمل آنها را دیدیم، در جایی‌که کسی مطلع نبود و سپاه و ارتشی برای مقابله وجود نداشت ارتش خداوند به کمک دین آمد و دشمن را با خاک یکسان کرد، همچون شهاب‌هایی که مانع از نفوذ جنیان به عالم بالا می‌شدند.

وی اظهار کرد: در آیه ۱۰ این سوره آمده است «أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ» جنیان در این قسمت مجهول سخن می‌گویند که نمی‌دانیم آیا برای زمین شری است یعنی به خدا نسبت نمی‌دهند که این بدی از جانب خدا به مردم خواهد رسید؛ آیا مردم کار بدی انجام داده‌اند و اینکه این بدی از چه ناحیه‌ای به مردم تحمیل خواهد شد چون همواره رحمت خدا بر غضب او مقدم است. «أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا» اما خیر و برکت و خوبی را به وضوح از جانب خدا می‌دانند و به خدا نسبت می‌دهند. بدی از ناحیه مردم و خوبی از جانب خداست.

آیت‌الله عابدینی بیان کرد: ابن‌عباس می‌گوید از زمان حضرت عیسی تا زمان نبی مکرم اسلام(ص) که ۶۲۰ سال بود و سالیان طولانی بین آن‌ها فاصله بود آسمان‌ها امنیتی نبود و جنیان در این دوران شرایط را رصد می‌کردند، اما یک باره نگهبانی شدیدی برای آسمان‌های دنیا گماشته شده که به هیچ جنبنده‌ای رحم نمی‌کردند و جنیان در این حالت دنیا را طوفانی می‌دیدند و نمی‌دانستند چه اتفاقاتی در حال وقوع است.

وی ادامه داد: جنیان گرد ابلیس جمع شدند و او فرمان داد در قسمت‌های مختلف زمین پخش شوید و اخبار را بررسی کنید که چه اتفاقی در زمین افتاده که فضای آسمان را امنیتی کرده‌اند، گروهی از بزرگان جن به محلی رسیدند و پیامبر را مشغول نماز یافتند و پس از نماز صبح صدایی از او شنیدند که بعدها متوجه شدند صوت قرآن است و با دقت گوش دادند و زمانی‌که نزد قوم خود بازگشتند مؤمن شده بودند و دیگران را هم به سمت او دعوت کردند و جنیان مؤمن شدند. جنیان خوب و بد داریم و همه را به یک چشم نبینیم.

بدون تقوا فهم قرآن امکان ندارد

این مفسر قرآن با بیان اینکه بدون تقوا فهم قرآن امکان ندارد، خاطرنشان کرد: هر فردی با تولد خود سرمایه‌ای از تقوا را به همراه دارد. اگر تقوای اولیه را به جا آورید روزبه‌روز بر میزان آن افزوده می‌شود. نباید به سرمایه اولیه اکتفا کرد و تا می‌توانیم تقوا را رشد دهیم تا جایی‌که خدا می‌فرماید به اندوخته‌های خود اکتفا نکنید و بر رشد خود بیفزایید. همچون تحصیل علم و دانش که هرچه بیشتر بخوانیم بیشتر متوجه می‌شویم که هیچ نمی‌فهمیم.

وی در ادامه تفسیر سوره جن گفت: در آیه یازدهم جنیان اعتراف می‌کنند که از میان ما برخی درستکارند و برخی غیر آن و ما فرقه‌های گوناگونی هستیم. جنیان گفتند بعضی از ما صالحیم و برای کار خوب صلاحیت داریم و شایستگی را می‌پسندیم؛ صالح در برابر طالح است که گرایش به بدی دارد و هر قبیله‌ای از ما راهی را برای خود انتخاب کرده است.

آیت‌ الله عابدینی در پایان تصریح کرد: این نکته حائز اهمیت است که در این میان تنها یک راه مستقیم وجود دارد. صراط مفرد است و دین هم مفرد است و ما یک صراط مستقیم و یک دین داریم که آن‌ هم اسلام است و سُبُل راه‌های مختلف را عنوان می‌کند. کینه‌ها، دشمنی‌ها و عداوت‌ها ناشی از آن است که تصور می‌کنیم صراط مستقیم متعدد است در حالی‌که صراط مستقیم یکی است و دعوت به وحدت توحیدی می‌کند و در این حالت منافع یکی و دشمن یکی می‌شود؛ همه حامی مستضعفین و دشمن مستکبرین می‌شوند.

جلسه تفسیر قرآن کریم (آیت‌ الله علی‌ اکبر سیفی مازندرانی) - بررسی خلقت حواء از دنده چپ حضرت آدم ع

جلسه تفسیر قرآن کریم (آیت‌ الله علی‌ اکبر سیفی مازندرانی) - بررسی خلقت حواء از دنده چپ حضرت آدم ع

جلسه تفسیر قرآن کریم (آیت‌ الله علی‌ اکبر سیفی مازندرانی) - بررسی خلقت حواء از دنده چپ حضرت آدم ع

جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیت‌الله علی‌اکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روز گذشته اول بهمن‌ماه در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را می‌خوانید؛

نکته‌ای از بحث قبلی باقی مانده است و آن نکته مربوط به روایاتی است که ذیل آیه شریفه «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» وارد شده است و بر این معنا دلالت دارند که حوا از ضلع ایسر آدم خلق شده است. برخی گفتند این روایات معارض دارد لذا لازم است روایات را بررسی کنیم تا این معارضه حل شود. ضمن اینکه این بحث از نظر عقیدتی بحثی مهم و عام البلوی است.

ما در این زمینه دو طایفه روایت داریم؛ یک طایفه آنهایی است که بر وفق این مدعا است و طایفه دوم روایاتی که خلاف این مدعا است. من روایتی که برخلاف این مدعا است را می‌خوانم تا به روایات موافق برسیم.

متن روایت:

«رُوِی عَن زُرارَةَ أنَّهُ قالَ: سُئِلَ أبو عَبدِ اللّهِ(ع) عَن خَلقِ حَوّاءَ، وقیلَ لَهُ: إنَّ اُناساً عِندَنا یقولونَ: إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ خَلَقَ حَوّاءَ مِن ضِلعِ آدَمَ الأَیسَرِ الأَقصی. فَقالَ: سُبحانَ اللّهِ وتَعالی عَن ذلِک عُلُوّاً کبیراً، أ یقولُ مَن یقولُ هَذا، إنَّ اللّهَ تَبارَک وتَعالی لَم یکن لَهُ مِنَ القُدرَةِ ما یخلُقُ لِادَمَ زَوجَةً مِن غَیرِ ضِلعِهِ، ویجعَلُ لِلمُتَکلِّمِ مِن أهلِ التَّشنیعِ سَبیلاً إلَی الکلامِ، أن یقولَ إنَّ آدَمَ کانَ ینکحُ بَعضُهُ بَعضاً إذا کانَت مِن ضِلعِهِ، ما لِهؤُلاءِ حَکمَ اللّهُ بَینَنا و بَینَهُم.

ثُمَّ قالَ(ع): إنَّ اللّهَ تَبارَک وتَعالی لَمّا خَلَقَ آدَمَ(ع) مِن طینٍ، وأمَرَ المَلائِکةَ فَسَجَدوا لَهُ، أَلقی عَلَیهِ السُّباتَ ثُمَّ ابتَدَعَ لَهُ حَوّاءَ، فَجَعَلَها فی مَوضِعِ النُّقرَةِ الَّتی بَینَ وَرِکیهِ، وذلِک لِکی تَکونَ المَرأَةُ تَبَعاً لِلرَّجُلِ، فَأَقبَلَت تَتَحَرَّک فَانتَبَهَ لِتَحَرُّکها، فَلَمَّا انتَبَهَ نودِیت أن تَنَحَّی عَنهُ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهَا نَظَرَ إِلی خَلقٍ حَسَنٍ یشبِهُ صُورَتَهُ غَیرَ أنَّها اُنثی، فَکلَّمَها فَکلَّمَتهُ بِلُغَتِهِ، فَقالَ لَها: مَن أنتِ؟ قالَت: خَلقٌ خَلَقَنِی اللّهُ کما تَری.

فَقالَ آدَمُ(ع) عِندَ ذلِک: یا رَبِّ ما هَذَا الخَلقُ الحَسَنُ الَّذی قَد آنَسَنی قُربُهُ وَالنَّظَرُ إلَیهِ؟ فَقالَ اللّهُ تَبارَک وتَعالی: یا آدَمُ هذِهِ أمَتی حَوّاءُ، أفَتُحِبُّ أن تَکونَ مَعَک تُؤنِسُک وتُحَدِّثُک وتَکونَ تَبَعاً لِأَمرِک؟ فَقالَ: نَعَم یا رَبِّ ولَک عَلَی بِذلِک الحَمدُ وَالشُّکرُ ما بَقیتُ»

نحوه آفرینش حوا در روایتی از امام صادق(ع)

لفظ «روی» که در ابتدای روایت آمده است یعنی روایت مرسل است. معنای روایت این است از امام صادق(ع) درباره خلقت حوّا پرسیده و به ایشان گفته شد: در میان ما مردمی هستند که می‌گویند خداوند عز و جل، حوّا را از دنده انتهایی سمت چپ آدم آفرید. امام فرمود: خدا، پاک و بسی برتر است از این نسبت‌ها که به او می‌دهند. آیا کسی که این سخن را می‌گوید، معتقد است که خداوند تبارک و تعالی قدرت نداشته برای آدم، همسری از غیر دنده او بیافریند و راه را برای بدگویان باز می‌گذارد که بگویند: آدم، با خودش نزدیکی می‌کرد، چون حوّا از دنده او بوده است؟ اینان را چه می‌شود؟ خدا، میان ما و ایشان، دادرسی کند.

سپس فرمود: «خداوند تبارک و تعالی، آن گاه که آدم(ع) را از گِل آفرید و به فرشتگان فرمود که برایش به سجده افتادند، او را در خواب فرو برد. سپس حوّا را برایش ابداع کرد و او را در محلّ فرورفتگی میان دو کفَل او قرار داد، تا بدین ترتیب، زن، پیرو مرد باشد. حوّا، شروع به تکان خوردن کرد و آدم، از تکان‌های او بیدار شد. چون بیدار شد، به حوّا ندا آمد که: از او بر کنار باش.

چشم آدم که به او افتاد، مخلوقی زیبا دید که به شکل و شمایل خود اوست؛ امّا ماده بود. با او سخن گفت و حوّا هم با زبان خود او به وی پاسخ داد. آدم پرسید: تو کیستی؟ گفت: چنان که می‌بینی، مخلوقی هستم که خدایم آفریده است. در این هنگام، آدم گفت: خداوندا، این مخلوق زیبایی که در کنار او بودن و نگریستن به او مرا دل شاد می‌سازد، چیست؟ خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای آدم، این کنیزم حوّاست. دوست داری که همدم و هم سخن تو باشد و از دستورهای تو پیروی کند؟ آدم(ع) گفت: آری ای پروردگار من، و تا زنده باشم، برای این کار، تو را سپاس خواهم گفت».

پس این روایت مخالف آن ادعا است ولی مشکلش این است که این روایت، مرسل است. بنابراین این روایت به تنهایی قابلیت معارضه با روایات طایفه اول را ندارد. این نکته را هم عرض کنم که در اینجا شیخ صدوق می‌گوید روایاتی که دلالت دارد حوا از ضلع آدم خلق شده است صحیح است و معنایش این است که حوا از طینتی که بعد از خلق آدم اضافه آمده خلق شده است.

پاسخی به توجیه شیخ صدوق

حرف ما این است روایاتی که در این زمینه وارد شده است متعدد است و این روایات ظهور دارد که حوا از خود ضلع ایسر خلق شده است. در یکی از همین روایات می‌خوانیم: «أن حواء خلقت من ضلع آدم القصوی الیسری» یعنی حوا از ضلع چپ پایین یا همان دنده آخرین آدم خلق شده است. این روایت صریح در این معنا است و سندش هم معتبر است. در ادامه همین روایت می‌خوانیم: «و أضلاع الرجال تنقص و أضلاع النساء تمام» یعنی به همین دلیل است که دنده‌های مرد ناقص و دنده‌های زن ناقص است.

در روایت دیگری آمده است: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ مِنَ الْمَاءِ الْعَذْبِ وَ خَلَقَ زَوْجَتَهُ مِنْ سِنْخِهِ فَبَرَأَهَا مِنْ أَسْفَلِ أَضْلَاعِهِ فَجَرَی بِذَلِکَ الضِّلْعِ سَبَبٌ وَ نَسَبٌ ثُمَّ زَوَّجَهَا إِیَّاهُ فَجَرَی بِسَبَبِ ذَلِکَ بَیْنَهُمَا صِهْرٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَسَباً وَ صِهْراً فَالنَّسَبُ یَا أَخَا بَنِی عجلٍ مَا کَانَ بِسَبَبِ الرِّجَالِ وَ الصِّهْرُ مَا کَانَ بِسَبَبِ النِّسَاءِ» یعنی خداوند تبارک ‌و تعالی آدم را از آب شیرین خلق کرد و همسرش را نیز از همان نسخ آفرید. خداوند همسر آدم را از انتهای دنده‌های او خلق کرد. سپس در آن ضلع خویشاوندی و نسب به وجود آورد پس او را به همسری آدم درآورد، و به این ‌ترتیب این دو آدم و حوّا «الصِّهْرُ» یعنی خویشاوندی سببی برقرار شد.

این روایت دلالت دارد که منشأ پیدایش بشر و نسب و سبب همین ضلع بوده است. در مجموعه این روایات دلالت دارد که حوا از ضلع ایسر خلق شده است و ما باید این مضمون را از روایات اخذ کنیم. نکته دیگری که این نصوص دارد این است که خود ضلع منشا پیدایش است و نه فاضل طین آدم. پس اینکه حوا از ضلع ایسر آدم آفریده شده است صحیح است و چند روایت معتبر شاهد آن است.

جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری (سوره لقمان: معنی شکر واقعی از دیدگاه قرآن)

جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم، شب گذشته ۹ دی‌ماه با محوریت سوره لقمان در فضای مجازی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

«وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ»

خداوند متعال در آغاز آیه شریفه می‌فرماید ما قطعا به لقمان حکمت دادیم. در قرآن حکمت، خیر کثیر شمرده شده است. حکمت بخشی از مجموعه آموزه‌هایی است که انبیا به مردم آموزش می‌دهند و شامل بخش باورها و اعتقادات و اصول اخلاقی است. شاید بتوان گفت حکمت یعنی مولفه‌های سبک زندگی کامیابانه و موفق.

جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری (سوره لقمان: معنی شکر واقعی از دیدگاه قرآن)

در اینجا هم بناست شمه‌ای از معنای سوم مطرح شود یعنی اصولی که عناصر و مولفه‌های زندگی کامیاب الهی است. در ابتدا فرمود به لقمان حکمت دادیم که شکر کن برای خدا. شکر در لغت به معنای پرده‌برداری و کشف کردن و اظهار کردن است. نقطه مقابل آن کفر است به معنای پنهان کردن. لغویون می‌گویند شکر یعنی نعمتی را تصور کنید آنگاه آن را ابراز و آشکار کنید. با توجه به این معنای لغوی و مبنایی که در دانش لغت مطرح شده است و شکر شامل دو مرحله معرفت و اظهار و نشر است، به تعالیم قرآن و روایات نگاه می‌کنیم. گویی برای شکر سه ساحت مطرح می‌شود شکر در حوزه قلب، شکر در ساحت زبان و شکر در ساحت ارکان و اندام آدمی. به تعبیر دیگر می‌گوییم شکر قلبی، شکر زبانی، شکر ارکانی و عملی.

پیوند وثیق حکمت و شکر

با توجه به آنچه حضرت حق فرمود، این حکمت عظیمی که خدا به لقمان داده است ابتدا تفسیر به شکر شد؛ یعنی پیوند حکمت و شکر، پیوند عجیبی است. اگر کسی به مقام شکر برسد گویی به مقام حکمت می‌رسد و اگر کسی حکیم باشد حقیقت شکر در وجود او متبلور خواهد شد. این شکر نه شکری است که در ذهن عموم جامعه وجود دارد که دست بلند کنیم و بگوییم خدایا صد مرتبه شکر، شکر این نیست. شریعت به ما آموزش نداده است که بگویید «شکر». اگر بیان شکر بر زبان توصیه شده است در قالب همین تقسیم سه گانه است.

اولین نکته در باب شکر این است که شکر مقوله‌ای قلبی است، یعنی اولین گام در باب شکر آن است که انسان نعمت‌های الهی را بشمارد و بشناسد. شناخت، امر قلبی و درونی است. شکر در این مرحله یعنی اینکه انسان نعمت‌های الهی را بشناسد. نعمت از واژه نعومت است. نعومت به معنای سازگاری است. به حیواناتی که با زندگی انسان سازگار هستند انعام گفته می‌شود. نعمت یعنی آنچه با وجود انسان سازگاری دارد و نیازهای او را رقم می‌زند.

ادامه نوشته

محمد علی انصاری (فلسفه یتیم بودن پیامبر(ص) در کلام امام صادق ع)

جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم، شب گذشته ۲ دی‌ماه با محوریت سوره ضحی در فضای مجازی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

این سوره با سوگند به ضحی و آغاز صبح شروع شد و بعد از آن خداوند به شب سوگند خورد. این سوگندها چرا یاد شد؟ برای اینکه بگوید «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» یعنی خداوند هرگز پیامبر(ص) را رها نکرده است و از او ناخرسندی ندارد. گفتم فاصله‌ای که بین نزول وحی پیش آمده بود زمینه شد پاره‌ای از دشمنان ادعا کردند خداوند پیامبر(ص) را رها کرده است. لذا این آیه نازل شد و به دنبال آن فرمود: «وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى» یعنی نه اینکه در دنیا فضل الهی بر تو بی‌حساب و بی‌اندازه است بلکه این نعمات در برابر آنچه در جهان آحرت برای تو در نظر گرفته شده است چیزی نیست.

محمد علی انصاری (فلسفه یتیم بودن پیامبر(ص) در کلام امام صادق ع)

از آیه ششم فرمود: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ؛ مگر نه تو را يتيم يافت پس پناه داد و تو را سرگشته يافت پس هدايت كرد و تو را تنگدست‏ يافت و بى ‏نياز گردانيد و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار و گدا را مران».

ادامه نوشته

تفسیر قرآن محمدعلی انصاری - سوره تغابن

جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم، شب گذشته ۱۱ آذر ماه با محوریت سوره تغابن در فضای مجازی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

تفسیر قرآن محمدعلی انصاری - سوره تغابن

ابتدای این سوره با مقوله تسبیح با تمام گستردگی زمانی و مکانی آن آغاز شد است. آنگاه انحصار ملک به پروردگار بیان شد و سپس فرمود: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ». جلسه گذشته اشاره‌ای به تقسیم انسان‌ها در قبال آموزه‌های الهی شد. در آیه سوم فرمود: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ».

در ابتدا کلمه سماوات و ارض می‌آید که حاکی از فراگیری خلقت و آفرینش الهی است، یعنی خداوند تمام کائنات و وجود و تمام هستی را آفریده است. بنابراین کلمه سماوات و ارض معادل همه آفرینش است. حرف باء در «بالحق» می‌تواند بای سببیت و علیت باشد یعنی آسمان و زمین را به سبب حق آفرید، می‌تواند بای مقارنه باشد یعنی مقارن و همراه با حق آفرید. کلمه حق به معنای امری است که لازم و به‌جاست، ارزشمند و مفید است، پایدار و ماندگار است. این سه نکته در کلمه حق وجود دارد.

ادامه نوشته

جلسه تفسیر قرآن کریم آیت‌ الله سید مصطفی محقق‌ داماد

جلسه تفسیر قرآن کریم آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌ داماد، مدرس حوزه و دانشگاه برگزار شد که گزارشی از مباحث این جلسه را در ادامه می‌خوانید؛

«هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ»

در درس‌های گذشته خدمت شما عرض کردم اگر تمام رسالت انبیا را در متحقق کردن توحید خلاصه کنیم گزاف نگفته‌ایم. همچنین گزاف نیست چنانچه نتیجه درک صحیح از توحید را در دعا خلاصه کنیم زیرا کسی واقعا دعا می‌کند که ارتباط با خدا را درک کرده باشد و برای ارتباط با خدا داشتن درک صحیح از خدا لازم است. ارتباط با خدا بدون درک صحیح از خداوند امکان ندارد.

جلسه تفسیر قرآن کریم آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌ داماد

نقش توحید بر زندگی

توحید یک امر صرفا اعتقادی، قلبی یا ذهنی نیست، توحید نقش موثر در نحوه زندگی انسان دارد. معرفت توحیدی جایگاه آدمی را در جهان هستی و نسبت او را با کل هستی و آفریدگار هستی مبین می‌سازد. البته معرفت توحیدی مراتبی دارد، درجات مختلفی دارد. درجه اعلی معرفت توحیدی را انبیا و اولیا دارند. حتی در میان انبیا و اولیا هم درجات معرفت توحیدی یکسان نیست. درک یک پیغمبر از معرفت توحیدی با دیگری بسیار متفاوت است.

اینکه عرض کردم درجه بالای معرفت توحیدی مخصوص انبیا و اولیا است به این جهت است که به موجب نص صریح قرآن در یک آیه شریفه، همه صدایشان را به خدا می‌رسانند و خدا دعای همه را می‌شنود چون آیه می‌فرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»، یعنی من صدای همه را می‌شنوم ولی در افراد عادی، گوش شنوا و تکامل‌یافته‌ای که به مرتبه‌ای از کمال رسیده باشد که صدای خدا را بشنود وجود ندارد. فرق نبی با دیگران این است که نبی، هم صدای مستقیم از ناحیه خدا را می‌شنود و هم پاسخ دعای خود را از ناحیه خدا می‌شنود. این مطلب را ملاصدرای شیرازی در کتاب الشواهد الربوبیه بسیار زیبا تحلیل می‌کند که درجه معرفت نبی به چه حدی است که هم صدای خدا را از آن سو می‌شنود که مستقیما او را صدا می‌کند و هم جواب دعای خود را می‌شنود. این درجه مخصوص انبیا و اولیا است و انسان‌های عادی بسیار کم چنین می‌شوند.

چهار پیامبری که دعایشان اجابت شد

قرآن کریم چهار پیامبر را معرفی می‌کند که مستقیم از خداوند درخواست کردند و مورد استجابت قرار گرفتند. اولین پیامبر نوح است. نوح نبی هزار سال مردم را به توحید دعوت کرد ولی آنها تکذیب کردند و نهایتا آنها را نفرین کرد: «فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ». خدا این دعا را مستجاب کرد: «وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ» یعنی وقتی نوح دعا کرد ما او را اجابت کردیم و از غم و غصه بزرگ نجاتش دادیم.

پیامبر دوم ایوب است که زیاد بیمار شد. عهد و عیالش از دست رفتند و به قدری بیماری‌اش شدید بود که کسی نزدیک او نمی‌آمد. ایوب گفت: «وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ». قرآن در پاسخ می‌فرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ».

پیامبر سوم یونس است. یونس ذوالنون است. ذوالنون یعنی صاحب ماهی. یونس در تاریکی دل ماهی با خدا سخن گفت و فرمود: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ». جناب یونس به گناه خودش اعتراف کرد و از نفرین کردن پشیمان شد. قرآن هم می‌فرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ». این مطالب مقدمه بود برای آیه‌ای که اول سخن تلاوت کردم.

چهارمین شخص زکریا است. زکریا با پدر مریم باجناق بود. پدر مریم عمران نام داشت. جالب است خداوند داستان زکریا را در چند مورد در سور مختلف قرآن نقل کرده است. در سوره انبیا نقل کرده، در سوره شعرا نقل کرده، در سوره مریم نقل کرده، در سوره آل عمران نقل کرده است اما بحث مقدمه دعای زکریا را در یک جا آورده است. زکریا و عمران مدت‌ها بدون فرزند بودند و دیگر خود و همسرانشان پیر شده بودند ولی در عین حال آرزوی فرزند در دل هر دو خواهر وجود داشت.

به روایت قرآن نهایتا یک فرزند به زکریا داده شد، یک فرزند به عمران، ولی هر دو فرزند پس از استغاثه و دعا حاصل شد. در یک مورد دعاکننده مادر است و در یک مورد دعاکننده پدر است. در قضیه عمران دعاکننده مادر است در قضیه زکریا دعاکننده پدر است. روزی زن عمران در بیابان کنار درختی نشسته بود و دید مرغی به بچه‌اش دانه می‌دهد، لذا حس مادری در او تحریک شد. عشق مادری امری غریزی و طبیعی است و شاید برای مادر مهمترین آرزو رسیدن به این امر است. به همین جهت مادر مریم برای داشتن فرزند دعا کرد و دعایش مستجاب شد: «إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ». مادر مریم نذر کرد فرزندش را «محرر» قرار دهد. به فرزندی محرر می‌گفتند که او را به خدمت معبد اختصاص می‌دادند تا نزد مربیان کلیسا تربیت شود. وقتی زایمان انجام شد متوجه شد بچه‌اش دختر است و رسم نیست دختر به کلیسا اختصاص پیدا کند: «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ». جریان مادر مریم مقدمه شد تا زکریا هم دست به دامن خدا بشود و از خداوند فرزند بخواهد.

جلسه تفسیر قرآن آیت‌الله سیدجعفر سیدان

جلسه تفسیر قرآن آیت‌الله سیدجعفر سیدان به مناسبت ماه مبارک رمضان روز گذشته در بیت ایشان برگزار شد که گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانید؛

درباره سوره بلد صحبت می‌کردیم. بخشی از این سوره جمع شایسته ممتاز را به عنوان اصحاب میمنه معرفی کرده است. یکی از معانی اصحاب میمنه اصحاب طرف راست است که کنایه از اصحاب موفق است یعنی کسانی که در کار خیر موفق شدند. این اصحاب خوبی‌ها، نشانه‌هایی داشتند. از جمله اینکه این افراد دشواری‌هایی را در راه دین تحمل کردند، اطعام نیازمندان در روزگار سختی و قحطی مورد نظر و توجه‌شان بوده است، به یتیمان مخصوصا یتیمی که از بستگانشان باشد توجه داشند، به مسکین و نیازمند می‌رسیدند و همه اینها بر اساس ایمانشان به دین بوده است. از دیگر صفاتشان استقامت و توصیه به مرحمت است.

جلسه تفسیر قرآن آیت‌الله سیدجعفر سیدان

«فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ» (آیات ۱۱ تا ۱۳). «عقبه» یعنی مسیر مشکلی که در کوه است و کنایه از این است که مومنین در راه دین مشکلات را تحمل می‌کنند، در مقابل آن طاقت می‌آورند و شانه خالی نمی‌کنند. خود آیه عقبه را معنا کرده است ولی یکی از مصادیق مهم یا به عبارت دیگر، تأویل عقبه و ورود در مشکلات در روایات آمده است. خیلی از آیات شریفه قرآن تأویل دارد و حتی تأویل‌های متعدد دارد که گاهی از آن تعبیر به بطن می‌شود. به عنوان مثال برای آیه «وَ شَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ» سی و سه معنا ذکر شده است. البته تأویلی درست است که مستند به روایت و حدیث باشد.

معنای تأویل

منظور از تأویل چیزی است که طبق لغت از عبارت استفاده نمی‌شود ولی معصومین به خاطر اینکه حامل علوم قرآنی هستند تاویلات را می‌دانند و برای ما بیان کردند. بعضی مطالب اشارات و لطائف است. اشارات و لطائف را افراد غیر معصوم هم می‌توانند بفهمند. اگر بخواهم مثال بزنم، صلواتی آخر مفاتیح نقل شده است که قسمتی از آن چنین است: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ وَرَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ». یکبار شخصی به من گفت لطیفه این دنیا در این است که این تعبیر فقط در مورد امام رضا(ع) آمده ولی در مورد سایر ائمه ذکر نشده است که خداوند هرکس را بخواهد راضی کند به وسیله امام رضا(ع) او را راضی می‌کند.

یکبار خدمت آیت‌الله وحید بودیم، من این روایت را خواندم که امام مجتبی(ع) در مسجد معتکف بودند. شخصی به حضرت عرض کرد از نظر مالی در مضیقه هستم، قرضی هم دارم که نمی‌توانم بپردازم و ممکن است به زندان بیفتم. وساطت کنید تا طلبکار صبر کند. امام به سرعت به طرف درب مسجد حرکت کردند. یکی از اصحاب به ایشان گفت فراموش کردید که معتکف هستید؟ حضرت فرمودند نه، ولی جدم فرمودند «مَنْ سَعی فی حاجَه أَخیهِ المؤمنِ فکأنَّما عَبَدَ اللهَ تِسْعَهَ آلافِ سنَه، صائماً نهارُهُ قائماً لَیلَهُ». آقای وحید فرمودند لطیفه‌اش این است که روایت می‌فرماید «مَنْ سَعی»، یعنی کسی که تلاش کند چه به نتیجه برسد چه به نتیجه نرسد. به اینها لطایف می‌گویند.

تأویلات ضد قرآن عرفا

تا اینجا گفته شد تأویل اصلا از ظاهر آیه استفاده نمی‌شود. معصوم است که به بطون آیات آگاهی دارد و حامل قرآن است و بر تأویلات اشراف دارد. گاهی افرادی در این زمینه ادعایی مطرح می‌کنند و می‌گویند این مطلب تأویل آیه است. این تأویلات به درد خود شخص می‌خورد و برای ما حجت نیست. گاهی عرفای اصطلاحی تاویلاتی بیان می‌کنند که ضد قرآن است. مثلا قرآن فرموده آتش، آنها می‌گویند این آتش یعنی آتش محبت و الا در دوزخ خبری از آتش نیست. این تاویلات نه تنها درست نیست بلکه کاملا غلط و نادرست است. در بیانات عرفا فراوان از این تعبیرات هست.

حال پرسش این است تأویل «عقبه» در روایات چیست؟ عقبه یعنی کاری که بر غیر کسانی که حق‌پذیر هستند دشوار است و زیر بار آن نمی‌روند ولی افراد حق‌پذیر زیر بار آن می‌رود و آن ولایت امیرالمومنین(ع) است. حالا یک حدیث در این زمینه به عرضتان می‌رسد.

«عن أبان بن تغلب، عن أبي عبد الله عليه‌السلام قال قلت له جعلت فداك قوله: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ؛ فقال من أكرمه الله بولايتنا فقد جاز العقبة ونحن تلك العقبة التي من اقتحمها نجا قال فسكت فقال لي فهلا أفيدك حرفا خير لك من الدنيا وما فيها قلت بلى جعلت فداك قال قوله «فَكُّ رَقَبَةٍ» ثم قال الناس كلهم عبيد النار غيرك وأصحابك فإن الله فك رقابكم من النار بولايتنا أهل البيت» امام صادق(ع) می‌فرمایند عقبه ما هستیم، هر کس این عقبه را بپذیرد و در جریان آن قرار بگیرد نجات پیدا کرده است. بعد حضرت سکوت کردند و به سوال‌کننده از معنای عقبه فرمودند: چیزی به تو بگویم که از دنیا و آنچه در آن است برای تو بهتر است. همه مردم گرفتار آتش هستند به جز تو (یعنی ابان بن تغلب) و اصحاب تو (یعنی معتقدان به ولایت اهل بیت(ع)) و خداوند شما را از آتش نجات داده است به خاطر اینکه ولایت ما خاندان رسالت را دارید.

این توضیح را عرض کنم که جامعه به دو بخش تقسیم می‌شوند کسانی که حقایق دین را پذیرفتند و کسانی که حقایق را نپذیرفتند. خود این گروه به دو بخش تقسیم می‌شوند: بخش قاصر که این حقایق را نفهمیدند و به دستشان نرسیده است و مشکلی ندارند، بخش مقصر که حقایق را فهمیدند ولی قبول نکردند، این افراد اهل آتش هستند.